۱۰ اثر که بسیار بهتر از انیمه Bleach ظاهر شدند
تعداد کمی از انیمه ها توانستهاند همانند Bleach (بلیچ) تاثیری عمیق بر تاریخ ژانر شونن بگذارند. از تبدیلهای جذاب قهرمان داستان یعنی ایچیگو (Ichigo) گرفته تا طراحی زیبای گوتیک دنیای شینیگامیها، همگی این مجموعه را به یک پدیده فرهنگی تبدیل کردهاند. اما با گذشت زمان، حتی طرفداران وفادار بلیچ هم مجبور شدند بپذیرند که این انیمه دچار افت شده است. قسمتهای پرکننده، ریتم نامتعادل داستانگویی و روایت ناپیوسته از مشکلاتی هستند که به مرور این مجموعه را از دوران اوجش جدا کردند. با وجود تمام تأثیرگذاریهای بلیچ، باید پذیرفت که بسیاری از مجموعههای مدرن و کلاسیک در بخشهای مختلفی از این مجموعه پیشی گرفتهاند.
در لیست امروز هم تلاش کردیم تا بهترین کاندیدهای ممکن برای حضور در این لیست را پیدا کنیم. مجموعههایی که در ادامه به شما معرفی خواهیم کرد، هم روایت منسجمتری را به تصویر میکشند و هم عمق احساسیتری را ارائه میکنند. شخصیتپردازی پیچیده در این انیمه ها باعث شده تا نهتنها از Bleach فراتر روند، بلکه تعریف تازهای از داستانگویی بینقص در ژانر شونن داشته باشند. هر کدام از این آثار در جایی موفق میشوند که انیمه Bleach طی آن قسمتها ضعیف عمل کرده است. با مجله بازار معرفی ۱۰ انیمه که بسیار بهتر از بلیچ ظاهر شدند و مضامین عمیقتر، دنیایی بزرگتر و دیدی خلاقانهتر را به تصویر کشیدند، همراه باشید.
انیمه Attack on Titan
انیمه اتک آن تایتان تمام انتظاراتی را که از یک اثر شونن دارید برآورده میکند. دنیای آن به شکلی تاریک، سرکوبگر و با دقتی وسواسگونه ساخته شده است. مفاهیمی چون بقا، آزادی و بهای انتقام هم هسته اصلی این مجموعه را تشکیل میدهند. در حالی که انیمه Bleach اغلب در حفظ تنش دچار مشکل میشد، مجموعه Attack on Titan به شکلی استادانه آن را کنترل میکرد. در واقع خالق حمله به تایتان با ساختن جهانی مرموز و القای حس هراس در هر قسمت از آن، مخاطب را به صندلی خود میخکوب میکردند. این حس تنش حتی تا بعد از زمانی که حقیقت شوکهکننده تایتانها آشکار شد، در انیمه ادامه داشت.
مضامین اخلاقی، قدرت شخصیتها و چرخه خشونت به تصویر کشیده شده در این انیمه، بسیار فراتر از دوگانگی سادهی خیر و شر در Bleach هستند. شخصیتهایی مانند ارن یگر و میکاسا آکرمن به شکلی باورپذیر و دردناک رشد میکنند؛ این در حالی رخ میدهد که روایت همواره روی هسته داستان متمرکز و هدفمند باقی میماند. حمله به تایتان با انیمیشنی نفسگیر و نویسندگی که شهامت به چالش کشیدن بیننده را دارد، باعث میشود انیمه Bleach در اثری با آن، اثری آرام و ساده به نظر برسد.
انیمه Hunter x Hunter
اگر بلیچ نمایانگر اوج جذابیت مجموعههای اوایل دهه ۲۰۰۰ باشد، Hunter x Hunter تجسمی از خلاقیتی ماندگار است. این سری که توسط مانگاکا یوشیهیرو توگاشی خلق شده، در ابتدا بهعنوان ماجرایی ساده آغاز میشود، اما بهسرعت به یک کلاس درس روانشناختی تبدیل میگردد. هر خط داستانی این مجموعه، از آزمون شکارچیان گرفته تا حماسهی مورچههای کیمرا، پیچیدگی اخلاقی و دامنهی احساسی داستان را به سطحی میبرد که Bleach هرگز حتی تلاش نکرد به آن برسد.
آنچه Hunter x Hunter را برتر میسازد، امتناعش از تکیه بر مبارزات کلیشهای است. هر نبرد این انیمه، آزمونی جدید با در نظر گرفتن قدرت ذهن و اراده است و صرفا موضوع سطح قدرت نیست. سیستم قدرت موسوم به Nen هم یکی از منطقیترین و انعطافپذیرترین مکانیزمهای مبارزه در دنیای انیمه است. در بخش روایت هم شاهد شخصیتهایی چون گون (Gon) و کیلوا (Killua) هستیم که با واقعگرایی دردناک و انسانی خاصی نوشته شدهاند. عملا در دورانی که سازندگان انیمه Bleach به دنبال سکانسهای نمایشی و هیجان بودند، نویسندگان Hunter x Hunter به دنبال معنا و درونمایه زندگی میگشتند.
One Piece — وان پیس
انیمه وان پیس (One Piece) نهتنها از مجموعه بلیچ پیشی میگیرد، بلکه آن را از نظر انسجام، جاهطلبی و تداوم کاملا پشت سر میگذارد. در حالی که دنیای ایچیگو در نهایت زیر بار سردرگمیهای روایی فرو ریخت، سفر لوفی (Luffy) بهصورت طبیعی و پیوسته در حال گسترش است. راحت بگویم که جهانسازی ائیچیرو اودا (Eiichiro Oda) بیهمتاست؛ هر جزیره از آن داستانی مستقل و کامل دارد که مملو از طنز، تراژدی و امید است. آنچه واقعاً وان پیس را متمایز میکند هم روایت احساسی آن است.
لحظاتی چون فریادهای معروف میخواهم زنده بمانم روبین یا فداکاری ایس (Ace) آنقدر قدرتمند بودند که تاثیری عمیق بر جهانی وان پیش گذاشتهاند. هر خط داستانی این انیمه در نهایت به چشمانداز کلی و والایی دربارهی آزادی و خانواده باز میگردد. تمامی این موارد از اهدافی است که انیمه Bleach با وجود پتانسیلش هرگز به آن دست نیافت. وان پیس ثابت میکند که یک انیمه بسیار طولانی و کیفیت تنها یک رویا نیست و اگر روایت مجموعهای با هدف و بینش هدایت شود، قطعا موفق خواهد شد.
انیمه Naruto
با وجود اینکه انیمه های ناروتو (Naruto) رقیب مستقیم بلیچ (Bleach) محسوب میشود، در نهایت از نظر روایی و احساسی آن را پشت سر میگذارد. اگرچه بلیچ اغلب ظاهر و سبک خاصش را در اولویت قرار میداد، اما ناروتو تمرکز خود را بر رشد، همدلی و انسانیت معطوف کرد. تحول ناروتو اوزوماکی از کودکی طردشده به قهرمانی مورد احترام، به انیمه هستهی احساسی روشنی بخشید و آن چیزی است که بلیچ در حفظ آن ناتوان بود.
قدرت واقعی ناروتو در تمهای ماندگار این انیمه یعنی میراث، تنهایی و پشتکار نهفته است. حتی شخصیتهای فرعی این انیمه مانند گارا (Gaara) و نجی (Neji) هم مسیرهای تحولآفرین و عمیقی داشتند که داستان را در تجربههای انسانی ریشهدار کردند. با آنکه هر دو سری از مشکل قسمتهای پرکننده (Filler) رنج میبرند، اما جهان غنی و روایت مبتنی بر شخصیتهای ناروتو باعث شده دوام و تاثیرگذاری احساسی بسیار بیشتری نسبت به بلیچ داشته باشد.
انیمه Jujutsu Kaisen
اگر بلیچ امروز ساخته میشد، احتمالا نتیجه چیزی شبیه جوجوتسو کایسن (Jujutsu Kaisen) میبود. البته که جوجوتسو کایسن نسخهای قاطعتر، تاریکتر و بسیار منسجمتر از بلیچ است. مجموعهی خلق شده توسط گگه آکوتامی (Gege Akutami) هر آنچه را که زمانی در بلیچ جذاب بود، به حد نهاییاش پالایش کرده و هرآنچه در آن ضعف محسوب میشد را به کل حذف نموده است.
سیستم انرژی نفرینشده (Cursed Energy) در این انیمه بهطور طبیعی و منطقی عمل میکند، ریتم روایت سریع و منظم است و نبردها بدون از دست دادن عمق احساسی، پویایی بصری خیرهکنندهای دارند. جوجوتسو کایسن همچنین از نگارش شخصیتهای برتر خود بهره میبرد. یوجی ایتادوری (Yuji Itadori) با انسانیتش، مگومی (Megumi) با درگیریهای درونیاش و ساتورو گوجو (Saturo Gojo) با کاریزمای اسرارآمیز خود، همگی به داستانی پیوسته و متعادل میان تراژدی و طنز جان میبخشند.
در حالی که شخصیتهای منفی بلیچ اغلب تکبعدی و فاقد عمق انگیزشی بودند، جوجوتسو کایسن حتی برای شرور داستان خود هم اهداف، منطق و فلسفهای روشن ارائه میدهد. این اثر، تجسم یک اثر تکاملیافته و بینقص در سبک شونن است، نمادی که بلیچ روزی آرزوی رسیدن به آن را داشت.
انیمه Demon Slayer
انیمه دیمن اسلیر (Demon Slayer) ثابت میکند که سادگی، وقتی درست اجرا شود، میتواند از پیچیدگی بیهدف برتر باشد. داستان این انیمه درباره پسری است که برای نجات خواهرش به شکار شیاطین میپردازد. ماجرا شاید ساده به نظر برسد، اما هر فریم از آن با صداقت احساسی و شکوه بصری خیرهکننده اجرا شده است. استودیوی Ufotable مرزهای انیمیشن مدرن را با این مجموعه جابهجا کرده، بهگونهای که هر نبرد شمشیرزنی در آن به شاهکاری سینمایی تبدیل میشود. برای این که مبارزات دیمن اسلیر و بلیچ را با هم مقایسه کنید میتوانید سکانس نبرد Ichigo و Byakuya را در ادامه تماشا کنید:
در حالی که آرکهای پایانی انیمه Bleach از تمرکز احساسی و معنا تهی شده بودند، دیمن اسلیر هرگز خوشقلبی شخصیت خود را فراموش نمیکند. تکاپوی تانجیرو (Tanjiro) و شفقتشهایش، نزوکو (Nezuko) و انسانیتش و دیگر شخصیتها با مشکلات شخصی خودشان به زیبایی در این مجموعه به تصویر کشیده میشود. تمرکز کلی شیطان کش بر مفاهیمی مثل سوگ، رنج و شفقت انسانی، آن را به اثری ارتقا داده که از مرزهای شونن فراتر میرود.
در این مجموعه، هر فقدان، دردناک و شخصی است و هر پیروزی، حاصل تلاش و رنج واقعی اعضای سپاه شیطانکشها محسوب میشود. دیمن اسلیر جوهره همان چیزی را در خود دارد که بلیچ آرزو داشت به آن برسد؛ روایتی تراژیک، زیبا و فراموشنشدنی.
انیمه The Apothecary Diaries
اگر انیمه Bleach بر نمایش و جلوههای بصری تکیه میکرد، خاطرات یک داروساز (The Apothecary Diaries) با هوش، منطق و روایت تحلیلی خود میدرخشد. این داستان تاریخی ـ معمایی، ماجراهای توطئههای دربار را با منطق علمی و مشاهدهگرانه درهم میآمیزد و جایگزینی تازه برای روایتهای مبتنی بر قدرت در ژانر شوننهای سنتی ارائه میدهد.
مائومائو (Maomao)، شخصیت اصلی زیرک و تیزبین داستان، در طول مسیر رازهای مختلفی را با استدلال و همدلی دیگر شخصیتها حل میکند و همین، به داستان درخشش انسانی و واقعگرایی کمنظیری میبخشد. نویسندگی این اثر به شکلی دقیق، منسجم و متکی بر شخصیتها صورت گرفته و لایههایی از سیاست و طبقهی اجتماعی را با ظرافت در خود جای داده است. هر خط داستانی در این انیمه، عمق بیشتری به دنیای امپراتوری و خود شخصیت مائومائو میافزاید. در مقایسه با روایت شلخته و پراکندهی بلیچ، این اثر نشان میدهد که تمرکز و انضباط روایی چگونه میتواندلحظات آرام را از هر نبردی تاثیرگذارتر سازد.
انیمه Dragon Ball
نمیتوان از ضعفهای بلیچ سخن گفت، بیآنکه به پدربزرگ آن، یعنی دراگون بال (Dragon Ball) اشاره کرد. این فرانچایز خلق شده توسط آکیرا توریاما (Akira Toriyama)، عملا الگوی اصلی ژانر شونن مدرن را بنا نهاد، اما آنچه آن را متمایز میکند، توانایی رشد و در عین حال حفظ روحیهی شاد و ماجراجویانهاش تا انتها است.
سفر گوکو (Goku) روایتی است سرشار از ماجراجویی، الهام و ثبات در لحن که ویژگی است که بلیچ هرگز نتوانست حفظ کند. دراگون بال همچنین مفهوم افزایش قدرت (Power-up) را بهتر از تقریبا هر اثر دیگری درک میکند. قدرتها و دگردیسیهای این انیمه نمادین هستند، اما همیشه با طنز، سادگی و جذابیتی مناسب ترکیب میشوند. در حالی که بلیچ اغلب در اسطورهسازی پیچیده و شلوغ خود گم میشد، دراگون بال با روایت شفاف و پرانرژیاش، جذابیت خود را تا امروز حفظ کرده است. میراث فرهنگی این انیمه تضمین میکند که مجموعه مذکور از نظر تأثیر و ماندگاری، از بلیچ به راحتی پیشی میگیرد.
انیمه Vinland Saga
اگر بلیچ تنها در اندیشهی فلسفی خود مخاطب را غوطهور میکرد، وینلند ساگا (Vinland Saga) در خود فلسفه زندگی خلق شده است! این حماسهی وایکینگی با دقت ادبی و انسانی خود به مفاهیمی چون خشونت، صلحجویی و جستجوی هدف میپردازد. سفر قهرمان داستان یعنی ترفین (Thorfinn) از قاتلی تشنه به انتقام به شخصیتی در پی آرامش و معنا، بازتابی از تلاش انسان برای فرار از چرخهی نفرت است. راستش را بخواهید این انیمه در سطحی از دروننگری و بلوغ فکری قرار دارد که بلیچ هرگز به آن دست یابد.
روایت وینلند ساگا با دقت و ظرافت خاصی پیش میرود. این انیمه نبردهای پرزرقوبرق را با لحظات احساسی جایگزین میکند و نشان میدهد که قدرت واقعی، در خویشتنداری و درک متقابل نهفته است. این انیمه با واقعگرایی تاریخی و وزن اخلاقی سنگین خود، به اثری شاهکار تبدیل شده که در داستانگویی و تحول شخصیتی بینظیر عمل میکند. در پایان هم میتوان گفت که انیمه Vinland Saga از بلیچ که بر نمایش و غرور ظاهری خود متکی بود، بسیار فراتر میرود.
انیمه Frieren: Beyond Journey’s End
کمتر انیمهای توانسته است مفهوم گذر زمان و اندوه از دست دادن را با ظرافتی در حد فریرن (Frieren: Beyond Journey’s End) به تصویر بکشد. اگرچه بلیچ بر نبردهای دراماتیک خود تکیه کرده بود، در مقابل فریرن مخاطب را در لحظات آرام و سرشار از تأمل فرو میبرد. این مجموعه، تأملی احساسی بر مفهوم جاودانگی، دلتنگی و ارزش ارتباطات انسانی زودگذر بوده و قدرت آن در هسته روایتش مبنی بر خویشتنداری نهفته است.
ظاهر سرد و بیاحساس قهرمان داستان فریرن، در واقع قرنها اندوه و فقدان را در خود پنهان کرده است و هر قسمت از آن، لایهای تازه از مفهوم زندگی پس از پایان ماجراجوییهای هر شخصیت را میگشاید. در حالی که بلیچ اغلب در بروز احساسات خود شتابزده و ناپایدار عمل میکرد، فریرن با صبر و لطافت، این لحظات را پرورش داده و به اوج میرساند. این سری نشان میدهد که قویترین داستانها نیازی به فریاد ندارند، بلکه اگر به آرامی روایت شوند، در دل بیننده ماندگار خواهند شد.
نظر شما در مورد آثار معرفی شده چیست؟ آیا این انیمه ها را بهتر از Bleach میدانید؟ جای چه انیمههایی در این لیست خالی است؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: Screenrant
لایو استریم کانتر استرایک ۲ بازار استریت با حضور بهترینهای ایران و جایزه برای بینندهها
نظرات