۱۰ سریال طنز ایرانی برای دهه شصتیها
دهههای ۷۰ و ۸۰ را باید اوج تلویزیون ایران نامید؛ دهههایی که با گذر کامل سایهی جنگ از سر کشور و روی کار آمدن دولتهای میانهرو که موجب باز شدن فضای سیاسی شد، محصولاتی بسیار مهم و محبوب در اختیار مخاطبها قرار گرفت.
فیلمها و سریالهای خارجی از این سالها وارد برنامههای تلویزیونی شدند و البته سریالهای داخلی با سروشکل تازه روی آنتن رفتند. مخاطبی که در طول جنگ تحمیلی اول، فقط محصولات جنگی تماشا کرده بود، در این سالها به تماشای سریالهای پلیسی و البته طنز عادت کرد. آنهایی که در دههی ۶۰ متولد شدند، نوجوانی و جوانی خود را در این ۲ دهه با سریالهایی سپری کردند که تا امروز در زمرهی بهترینهای تاریخ باقیماندهاند. در این مقاله مجله بازار نگاهی داریم به ۱۰ تا از این سریالهای طنز.
پرواز ۵۷
دههی فجر سال ۷۲ گروهی از جوانهای تئاتری، مجموعهای کوتاه روی آنتن تنها شبکهی تلویزیون بردند که امروز میتوان آن را نقطهی آغاز دوران طلایی این ژانر در تلویزیون نامید. پرواز ۵۷ ۴ قسمت حدود یکساعتی بود که از آیتمهای متنوع با موضوعهای نامرتبط تشکیل شده بود. ارژنگ امیر فصلی و داوود اسدی این مجموعه را نوشتند و کارگردانی آن برعهدهی مهران مدیری و شیرین جاهد بود.
پرواز ۵۷ در روزهایی که فضای تلویزیون هنوز خشک و جدی بود، مثل طوفانی بزرگ عمل کرد. این مجموعه بسیاری از چهرههای مهم طنز تلویزیون از جمله نصرالله رادش، رضا عطاران، سعید آقاخانی، یوسف صیادی، غلامرضا نیکخواه، نادر سلیمانی و نعمیه نظامدوست را معرفی کرد.
ساعت خوش
تجربهی موفق پرواز ۵۷، زمینهساز خلق یکی از مهمترین و جذابترین مجموعههای تاریخ تلویزیون شد. ساعت خوش محل خودنمایی بهترین طنزپردازهای نسل اول بعد از انقلاب تلویزیون بود. رضا عطاران، علیرضا مسعودی و مهدی فیروزی به تیم درخشان نویسندههای پرواز ۵۷ ملحق شدند و برای ۲ سال تلویزیون را در ایران قبضه کردند. ساعت خوش اولین تجربهی کارگردانی مستقل مهران مدیری بود. تجربهای که نبوغ او در بازی گرفتن از چهرههای مختلف را نشان داد.
ساعت خوش خیلی زود درگیر حواشی شد. موهای بلند بازیگرها، آیتمهای موزیکال و خلاصه هرآنچه تلویزیون تا آن روز به خودش ندیده بود، باعث شد این برنامه علاوه بر تیغ تند سانسور، درگیر فشارهای شدید بیرونی هم باشد.
تاثیر این برنامه روی جوانها باعث شد پخش ساعت خوش بدون اطلاع قبلی، ناگهان متوقف و تمام عوامل برای سه سال از فعالیتهای هنری رسمی محروم شوند. این محرومیت در نهایت زیر فشار افکار عمومی برطرف شد.
سیب خنده
خانهنشینی عوامل ساعت خوش، فرصت را برای نسل دوم کمدیسازهای تلویزیون ایران فراهم کرد. سال ۷۶ و بلافاصله بعد از پایان این خانهنشینی، رضا عطاران که بیمیلی همکارانش به بازگشت سریع را دید، سراغ مجید صالحی رفت و همراه شیما بحرینی و شیرین جاهد مجموعهی سیب خنده را نوشت.
این سریال به سفارش گروه تازهتأسیس کودکونوجوان در شبکهی یک ساخته شد. مجید صالحی و جواد رضویان مهمترین خروجیهای سیب خنده بودند و بعدازاین سریال، به بازیگرهای مهمی در تلویزیون تبدیل شدند. سیب خنده از آیتمهای نامرتبط به هم با موضوعهای روز مخصوص کودکونوجوان تشکیل میشد. تیتراژ این سریال که موسیقی آن را علی بیرنگ ساخت، یکی از ماندگارترین تیتراژهای تلویزیون به شمار میرود.
جنگ ۷۷
تیم ساعت خوش در آغاز تابستان سال ۷۷ باقدرت از محرومیت به تلویزیون برگشت. تجربهی تماشای درگیریهای مریم و رامین در این سریال برای بچههای متولد دههی ۶۰ که در آن تابستان از شر مدرسه خلاص شده بودند، تجربهای تکرارنشدنی و فراموشنشدنی به شمار میرود. این شاهکار را سروش صحت، مهراب قاسمخانی و آرش عرفانی نوشتند و ثابت کردند تصمیم توقف ساعت خوش، تصمیمی کاملاً به ضرر تلویزیون بوده است. این، اولین تجربهی جدی و مهم مهراب قاسمخانی در مقام نویسندهی برنامههای تلویزیونی بود.
جنگ ۷۷ داستان زندگی زن و مرد جوانی بود که درگیریهای زیادی با زندگی، اطرافیان و دنیا داشتند. تکیهکلامهای این زن و مرد مثل «صحیح» رامین و «رااااامین» مریم، بعد از پایان تابستان، نقل محافل مدرسههای پسرانه و دخترانه بود. جنگ ۷۷ بهقدری محبوب بود که ساعت پخش آن برای کمک به بچههای مدرسهای در امتحانهای ثلث ۲، تغییر کرد تا آنها تا دیروقت بیدار نباشند.
ورثهی آقای نیکبخت
مرضیه برومند که در این دهه شاهکاری به نام آرایشگاه زیبا را کارگردانی کرده بود و دو سریال کمدی دیگر به نامهای «تهران ۱۱» و «هتل» را هم برای شبکهی تازهتأسیس تهران ساخته بود، سال ۷۸ این سریال کمدی – اجتماعی را روی آنتن شبکهی یک برد.
ورثهی آقای نیکبخت داستان سرراستی داشت که در نام سریال هم مشخص بود. این مجموعه، اولینبار محمدرضا شریفینیا را در مقام «شخصیت دودوزهباز» به تلویزیون برد و او را به چهرهای منفی تبدیل کرد. این سریال هرچند موفقیتهای عظیم مرضیه برومند در «خونهی مادربزرگه» و آثار دیگرش را تکرار نکرد؛ اما سریال محبوبی بود.
قطار ابدی
یکی از آوانگاردترین آثار تاریخ تلویزیون ایران که هنوز هم تماشای آن جذاب است را بهروز بقایی و رضا عطاران در سال ۷۹ ساختند. سروش صحت اولینبار با حضور در تیم نویسندگان این سریال درخشید. شیما بحرینی و بهمن معتمدیان نویسندههای دیگر قطار ابدی بودند.
زوج بیژن بیرنگ و مهران رسام با ساخت این مجموعهی طنز و بهواسطهی موفقیت چشمگیر آن به زوجی موفق تبدیل شدند و تا ۲ دهه بعد از آن، سریالهای درخشانی در تلویزیون تهیه کردند.
قطار ابدی مثل اغلب برنامههای طنز آن سالها و این لیست، مجموعهای از آیتمهای ثابت اما بیارتباط به هم بود؛ اما بستری که هر آیتم در آن رخ میداد هیچ شباهتی به نمونههای قبل و بعد از آن نداشت.
خانهی ما
یکی از دوستداشتنیترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران سال ۷۹ روی آنتن شبکهی تازهتأسیس ۳ رفت. اساساً شبکهی ۳ با پخش این سریال پربیننده، خیلی سریع به پربینندهترین شبکهی تلویزیون تبدیل شد. پیمان قاسمخانی سرپرست تیم نویسندههای این سریال بود و مسعود کرامتی آن را کارگردانی کرد.
رضا بابک و خانوادهاش حوصلهی زندگی در تهران را از دست میدهند و به اطراف شهر مهاجرت میکنند. آنها خانهای میسازند و مشغول زندگی میشوند. ترکیب پسربچهی شر، دختربچهی ساده و پسر جوان فوتبالیست، ترکیبی از یک خانوادهی معیار در آن سالها بود. داستانهای زندگی خانوادهی آقای تهرانی که در ۲۶ قسمت پخش شد، آنقدر جذاب و تماشایی بود که تلویزیون در ۵ سال بعد از پایان سریال، ۳ بار دیگر آن را کامل تکرار کرد.
کارآگاه شمسی و دستیارش مادام
شبکهی تهران در آغاز دههی ۸۰ سریالی ۱۳ قسمتی روی آنتن برد که در زمان خودش سدشکن به حساب میآمد. شمسی و مادام دو زن سالخوردهی باهوش که یکی از آنها ارمنیست، مرتبط درگیر پروندههای پلیسی محل میشوند و باذکاوت بالا به حل این پروندهها کمک میکنند. در آن سالها مد نبود که سریال حول محور شخصیتهای زن بچرخد.
سروش صحت، مینو فرشچی و مرضیه برومند تیم نویسندههای این سریال بودند. حضور سه نویسندهی توانمند، باعث شد سناریوی این سریال، سناریویی بسیار قوی و نتیجهی کارگردانی برومند، سریالی زیبا باشد. البته سراسری نبودن شبکهی تهران در آن سال، باعث شد این سریال در سایر شهرها دیده نشود.
بدونشرح
دههی ۸۰، دههی سریالهای طنز بود و نقطهی شروع این روند در سال ۸۱، سریال بدونشرح بود. ترکیب فوقالعادهی تیم نویسندهها شامل سروش صحت، پیمان قاسمخانی، بهمن معتمدیان، خشایار الوند، مهراب قاسمخانی، حمید برزگر و ریما رامینفر، سناریویی کمنقص و بسیار بامزه نوشت. این سریال را مهدی مظلومی کارگردانی کرد. این، اولین تجربهی مظلومی در ساخت سریال بود. او کمی بعد سریال کمربندها را ببندیم را هم ساخت که بسیار موفق بود.
داستان سریال بدونشرح در دفتر هفتهنامهی شهر قشنگ سپری میشد که فتحعلی اویسی سردبیر و صاحب آن بود. در آن سالها، نشریات زرد که روی حوادث، داستانهای عاشقانه و ماجراهای حاشیهای سلبریتیها متمرکز بودند، رونق عجیبی داشتند و شهر قشنگ نمادی از این پدیده بود.
هفتهنامه همواره با مشکلات مالی مواجه بود. ورود امیر جعفری به هفتهنامه باب آشنایی سردبیر با خالهی او را باز کرد و ازدواج این دو، کار و زندگی آنها را ترکیب کرد. اویسی در این سریال درخشید و برای نقش کیومرث کاووسی جایزهی بهترین بازیگر تلویزیونی آن سال را از جشن حافظ گرفت. تکیهکلامهای این سریال و به طور مشخص «دیجیتالم کجا بود» برای سالها در متن جامعه تکرار شد و اویسی را که پیشازاین در سینما و تلویزیون نقشهای بسیار برجستهای بازی کرده بود، محبوب نسل تازه کرد. تیتراژ پایانی این سریال با صدای مرحوم اویسی یکی از درخشانترین تیتراژهای تاریخ تلویزیون است.
من یک مستأجرم
درخشش امیر جعفری در بدونشرح، او را به سوپراستار تازهی تلویزیون تبدیل کرد. او سال ۸۳ در نقش مسعود جلوی دوربین پریسا بختآور رفت. من یک مستأجرم داستان پیرزن ثروتمندی را روایت میکند که از خارج به ایران آمده و میخواهد تکلیف منزل بزرگش را که ۵ واحد دارد مشخص کند. مسعود در فرودگاه زمانه خانم را میبیند و به طمع ثروت، زیر پای او مینشیند. ناصر (سعید آقاخانی) که دوست مسعود است هم به آنها اضافه میشود. بعد از مدتی مسعود برای راضیکردن صاحبخانه به ماندن، ازدواج میکند و کمکم واحدهای دیگر هم اجاره میروند.
من یک مستأجرم طنزی بسیار قوی و داستانی روان و با چارچوب قوی داشت. سناریوی این سریال را شادمهر راستین نوشت و در ۲۶ قسمت موفق شد به یکی از موفقترین نویسندههای آن سالها تبدیل شود. نظر شما چیست؟ نظراتتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
نظرات