بهترین فیلمهای سرقت | رتبهبندی ۱۵تا از بهترین نقشههای دزدی
این فیلمها میتوانند داستانهای متنوعی داشته باشند و از سبکهای مختلف فیلمسازی استفاده کنند. اصلا بهترین فیلمهای سرقت معمولا آنهایی اند که ویژگیهای ژانرهای متفاوت را با هم ترکیب میکنند. در واقع تا وقتیکه پای دزدی در میان باشد، هر فیلمی فارغ از ژانر و دیگر ویژگیهایش یک فیلم سرقت است. این دسته فیلمها خودشان را به لحن خاصی محدود نمیکنند و به دوره زمانی خاصی هم تعلق ندارند. البته احتمالا ناگفته پیداست که این دسته فیلمها پراند از کلیشه. اما فیلمسازهای خوب میدانند چطور از کلیشهها به نفع خودشان استفاده کنند.
خلاصه در بین فیلمهای سرقت میتوانید خندهدارترین کمدیها یا هیجانانگیزترین تریلرها را پیدا کنید. معمولا خشونت یکی از ویژگیهای ثابت این فیلمهاست مثلا به فیلم نقطه شکست (Point Break) یا قاپزنی (Snatch) فکر کنید. از طرفی بعضی فیلمهای سرقت هم تمرکزشان را میگذارند روی ساخت و پرداخت معمایی هوشمندانه. یعنی دزدان قصه نقشهای آنقدر جذاب و دقیق میکشند که قربانیان اصلا نمیفهمند چطور در دامشان افتادند. اگر همه اینها برای شما هم جذاب است، پس بیایید با هم ۱۵تا از بهترین فیلمهای سرقت را مرور کنیم.
فیلم | سال ساخت | کارگردان | مدت زمان |
American Animals | ۲۰۱۸ | Bart Layton | ۱۱۶ دقیقه |
Point Break | ۱۹۹۱ | Kathryn Bigelow | ۱۲۲ دقیقه |
Logan Lucky | ۲۰۱۷ | Steven Soderbergh | ۱۱۸ دقیقه |
Baby Driver | ۲۰۱۷ | Edgar Wright | ۱۱۳ دقیقه |
Widows | ۲۰۱۸ | Steve McQueen | ۱۳۰ دقیقه |
Dog Day Afternoon | ۱۹۷۵ | Sidney Lumet | ۱۱۹ دقیقه |
Rififi | ۱۹۵۵ | Jules Dassin | ۱۱۸ دقیقه |
Snatch | ۲۰۰۰ | Guy Ritchie | ۱۰۲ دقیقه |
How To Steal A Million | ۱۹۶۶ | William Wyler | ۱۲۳ دقیقه |
Ruben Brandt, Collector | ۲۰۱۸ | Milorad Krstic | ۹۶ دقیقه |
Gambit | ۱۹۶۶ | Ronald Neame | ۱۰۹ دقیقه |
Fantastic Mr. Fox | ۲۰۰۹ | Wes Anderson | ۸۷ دقیقه |
A Fish Called Wanda | ۱۹۸۸ | Charles Crichton , John Cleese | ۱۰۸ دقیقه |
Ocean’s Eleven | ۲۰۰۱ | Steven Soderbergh | ۱۱۶دقیقه |
Heat | ۱۹۹۵ | Michael Mann | ۱۷۰ دقیقه |
حیوانات آمریکایی
معمولا همه میخواهند پول و جواهرات بدزدند؛ نه فقط در فیلمها… اگر شما هم قصد دزدی داشتید احتمالا به پول یا جواهرات فکر میکردید، مگر نه؟ اما در این فیلم با دزدان تازهکاری همراه میشوید که میخواهند تصویر پرندههای نادر را بدزدند! دزدهای این داستان آنقدر تازهکار و ناشیاند که نمیتوانید جدیشان بگیرید. آنها جوانهایی معمولی به نظر میرسند که فکری به سرشان زده است. اما ناگهان میبینید که واقعا وسط ماجرا افتادهاند.
شاید شما هم این حس را داشته باشید که انگار شخصیتهای این فیلم، بیشازحد فیلم سرقت تماشا کردهاند و حالا خودشان وسط یکی از آنها هستند. در این فیلم بازیگرها کنار افراد واقعیای که شخصیتهایشان براساس آنها ساخته شده قرار میگیرند و انگار واقعیت و داستان باهم ترکیب میشوند. ردپاهایی از جرم واقعی در فیلم میبینید، مثلا مصاحبههایی که به گذشته اشاره میکنند. نتیجه اینها شده فیلمی عجیب و جذاب که وجه واقعیش هم پررنگ است.
فیلم حیوانات آمریکایی در بین فیلمهای سرقت نوآورانه است. اتفاقاتی که ریشه در واقعیت دارند و همینطور حضور افراد واقعی باعث میشود که بیشتر به جرم، قربانیان، اخلاق و دزدی فکر کنید. اکثر فیلمهای مشابه طوری ساخته میشوند که با دزدها همذاتپنداری کنیم. اما فیلم حیوانات آمریکایی این رفتار و اشتیاق را زیر سوال میبرد.
نقطه شکست
ترکیب جرم و موجسواری عجیب به نظر میرسد. برای اینکه فیلمی با این موضوع بتواند خوب از آب دربیاید باید فیلمنامه خوب و بازیگرهایی قانعکننده داشته باشد. خوشبختانه نقطه شکست هر دو را دارد. در این فیلم کیانو ریوز (Keanu Reeves) نقش مامور افبیآی را بازی میکند. او به عنوان مامور مخفی وارد جامعه موجسواری میشود تا خودش را به گروهی که کارش دزدی از بانک است نزدیک کند.
کلا فیلم نقطه شکست خیلی سرگرمکننده است مخصوصا چون موجسوارهای دزد قصه از آن آدمهاییاند که فقط دنبال هیجان میگردند. البته شاید ایده حضور کیانو ریوز به عنوان مامور مخفی موجسوار کمی مسخره یا احمقانه به نظر برسد. اما کاترین بیگلو به خوبی از پسش برآمده و فیلمی اکشن-جنایی خلق کرده که لحظات خشن و صحنههای فوقالعاده کم ندارد.
با اینکه نقطه شکست یکی از بهترین فیلمهای سرقت است، اما آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نمیگیرد. اصلا یکی از بهترین لحظات تعقیب و گریز پیاده در هالیوود را در همین فیلم میبینید. یکی از صحنههای خاص فیلم هم جایی است که دزدها از ماسک چهره رئیس جمهورهای قبلی آمریکا استفاده میکنند. این صحنه آیکونیک بارها بازسازی شده.
حواستان باشد این فیلم را با نقطه شکست محصول سال ۲۰۱۵ اشتباه نگیرید، چون ممکن است ناامیدتان کند. بازسازی سال ۲۰۱۵ نقدهای منفی زیادی گرفت و نتوانست در فرهنگ عامه آن جایگاه فیلم اصلی را پیدا کند.
لوگان خوششانس
انتخاب کارولینای شمالی به عنوان لوکیشن فیلم سرقت عجیب به نظر میرسد. اما حضور و رشد شخصیتها در این محیط آنقدر طبیعی است که انگار همهچیز سر جای خودش قرار دارد. چنینگ تیتوم (Channing Tatum) و آدام درایور (Adam Driver) خوب از پس نقش دو برادر یعنی جیمی و کلاید لوگان (Jimmy & Clyde Logan) برمیآیند. حالا نقشه چیست؟ این دو برادر میخواهد از رویداد ناسکار (NASCAR) دزدی کنند!
اگر آن دو بازیگر محبوب کم بودند، بدانید که دنیل کرگ (Daniel Craig) هم به آنها اضافه میشود. او کارشناس مواد منفجره است و شخصیت بامزهای دارد. از نظری این فیلم به حیوانات آمریکایی شبیه است. چون شخصیتهای اصلی مجرم یا دزدهای حرفهای نیستند. بیشتر مردهای ناامیدیاند که تصور میکنند میتوانند از پس اینجور نقشهای بربیایند.
همه شخصیتها دوستداشتنیاند، حتی کرگ که به بمبها علاقه دارد. پس خیلی راحت طرف آنها را میگیرید. در این فیلم جذابیتهای سرقت با طنز ملایم ترکیب میشود. برنامه دزدی این گروه شما را به دیدن فیلم جذب میکند.
بیبی راننده
کارگردانی ادگار وایت یکی از دلایل درخشش این فیلم است. بیبی درایور اولین فیلم این کارگردان انگلیسی است که در خاک آمریکا ساخته شده. شخصیت اصلی با بازی انسل الگورت (Ansel Elgort) کسی است که تحت فشار قرار میگیرد و به سمت زندگی در جرم و جنایت کشیده میشود. او راننده فرار است و حتی در همین کار هم استعداد ذاتی و غرورش را نشان میدهد.
او برای رانندگی آهنگهای محبوبش را پخش میکند و خودش را بهعنوان رانندهای بسیار بااستعداد که قلبی بزرگ هم دارد ثابت میکند. موسیقی های متن فیلم خیلی خوبند. بازیگران هم از پس نقش دزدها به خوبی برآمدهاند. البته در این فیلم سرقت داستان محوری نیست. چون در لحظات دزدی دوربین همراه بیبی در ماشین میماند.
با خودتان فکر میکنید به هر حال فیلم دزدی با اکشن جذابتر است؟ خیالتان راحت، درست است که صحنههای دزدی را نمیبینید. اما صحنههای فرار با ماشین جایگزین آنها شدهاند. ادگار رایت از ترفندهای مختلفش استفاده میکند تا بعضی از هیجانانگیزترین لحظات تعقیب و گریز را به تصویر بکشد.
بیوهها
وقتی صحبت از بهترین فیلمهای سرقت میشود احتمالا چند مرد نقابپوش، یا در حال نقشه کشیدن یا در حال تعقیب و گریز به ذهنتان میآید. همه اینها یعنی عموما فیلمهایی که به موضوع دزدی میپردازند فضایی مردانه دارند. اما فیلم بیوهها کلیشهها را برعکس میکند. چهار زن متوجه میشوند که شوهرانشان قبل از مرگ عضو گروهی تبهکار بودهاند. همین موضوع آنها را کنار هم میآورد. آنها تصمیم میگیرند از سایه بیرون بیایند و راهی برای پرداخت قرضهایی که روی دوششان مانده پیدا کنند.
نتیجه شده فیلم سرقتی کاملا متفاوت که از خشمی موجه نیرو میگیرد. بازی ویولا دیویس (Viola Davis) در این فیلم واقعا گیراست و ترکیب فوقالعادهای از بازیگران شامل الیزابت دبیکی (Elizabeth Debicki)، کالین فارل (Colin Farrell)، لیام نسون (Liam Neeson)، میشل رودریگز (Michelle Rodriguez) و غیره او را همراهی میکنند. مککوئین که جایزه اسکار را هم در کارنامه دارد، این فیلم خشن را به شکلی واقعگرایانه کارگردانی کرده است. طوری که میتوان باور کرد این تازهکارها واقعا با اراده و رویکرد منطقیشان میتوانند اینجور نقشهای بکشند و از پسش بربیایند.
بعدازظهر سگی
خیلی از فیلمهای خرده ژانر سرقت تمرکزشان را روی داستان دزدیهای بیعیب و نقص میگذارند. دزدیهایی آنقدر هوشمندانه که همه از دیدنشان لذت میبرند. اما بعدازظهر سگی از معدود فیلمهایی است که نشان میدهد چطور دزدی از بانک میتواند از کنترل خارج شود. فیلم بر اساس داستانی واقعی ساخته شده است و داستان محاصره چندساعته دزدها توسط پلیس را به تصویر میکشد. این اتفاقات در دهه ۱۹۷۰ و نیویورک پرآشوب رخ میدهد.
نقش اصلی فیلم آلپاچینو است. او برای نقش سانی ورتزک (Sonny Wortzik) در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار هم شد. به علاوه این فیلم میراث همبازی او یعنی جان کازال (John Cazale) را هم ماندگارتر کرد. سانی از آن دسته قهرمانهایی است که میتوان با آنها ارتباط عمیقی برقرار کرد و همدل شد. شاید او تصمیم گرفته باشد بانک بزند، اما در پس این قصه سانی مرد خوبی است که روز خیلی بدی را از سر میگذراند.
احتمالا دیدن این فیلم باعث میشود تصور معمولی که از دزدها دارید تغییر کند. مثلا او ارتباط ویژهای با گروگانها دارد و رابطهاش با پلیسها هم خیلی طنزآلود است. او قهرمانی جذاب، اما پر از نقص و ایراد است. انگار کل ماجرا در یک صحنه میگذرد. صحنهای که به اندازه کل فیلم کش آمده و هرچه میگذرد پرتنشتر میشود. البته داستان که جلوتر میرود بیشتر مطمئن میشویم پایان سانی قرار نیست پایانی خوش باشد.
ریفیفی
فیلم فرانسوی ریفیفی عملا پدرجد فیلمهای خرده ژانر سرقت است. در این فیلم با داستان چهار جنایتکار همراه میشوید که میخواهند سرقتی ظاهرا غیرممکن را برنامهریزی کنند. خیلی از تیپهای شخصیتی و الگوهای داستانیای که حالا در اکثر فیلمهای سرقت استفاده میشود از همین فیلم گرفته شدهاند. مثلا شخصیتهایی مثل زندانی تازه آزادشده و متخصص باز کردن قفل گاوصندوق برایتان آشنا نیستند؟ ماجرای عشقی که در آخر معلوم میشود انگیزه اصلی قهرمان بوده چطور؟
شاید این ریفیفی اگر الان ساخته میشد به نظر فیلمی خستهکننده میرسید که دارد داستانی تکراری را بازگو میکند. اما شاید چیزیکه به این فیلم جذابیت بیشتری میدهد قدمت و اصالت آن است. به علاوه، صحنه سرقت این فیلم کاملا بیکلام است و هنوز بعد از گذشت بیشتر از نیمقرن یکی از طولانیترین سکانسهای سینماست. سکانسی که در آن تنش لحظه به لحظه بیشتر میشود و شما را میخکوب میکند.
قاپزنی
فیلم قاپزنی به کارگردانی گای ریچی کمی گیجکننده و پر از شخصیتهای مختلف است. شخصیتهای بیوجدان که برای رسیدن به الماسی دزدیدهشده هر کاری میکنند. بر خلاف بسیاری از فیلمهای سرقت که ما را کمکم برای ماجرا دزدی آماده میکنند، در فیلم قاپزنی دزدی در صحنه اول اتفاق میافتد. بعد از آن مدام با شخصیتهای رنگارنگی مواجه میشوید که هر کدام میخواهند الماس را برای خودشان قاپ بزنند.
میکی اونیل (Mickey O’Neil) با بازی برد پیت (Brad Pitt) چشمگیر است و حسابی توجهتان را جلب میکند. اما کلا گروه بازیگران در کنار هم تصویری جذاب از دنیای زیرزمینی و خشن لندن ترسیم میکنند. رد گای ریچی را در سراسر فیلم میتوان گرفت: از خرده داستانهای هیجانانگیز تا دیالوگهای منحصربهفردی که فقط در فیلمهای او میتوان دید.
جیسون استاتهام (Jason Statham) هم در این فیلم حضور دارد. او نقش شخصیت ترک را بازی میکند. او با این شخصیت شوخطبعی را به فیلم میآورد و مهارتهای کمدیش را محک میزند. وجود شخصیت او برای فیلم واقعا ضروری است. چون در نبود این کاراکتر خشونت داستان خیلی زیاد میشد.
چطور یک میلیون بدزدیم؟
از آنجایی که همه به جواب این سوال نیاز داریم، پس همین امشب باید این فیلم را ببینیم! فیلم چطور یک میلیون بدزدیم نمونهای از انعطافپذیری در خرده ژانر سرقت است. بیلی وایلدر ماجرای دزدی را مرکز فیلم قرار میدهد. همه چیز آماده شده تا دختر مردی که کارش جعل کردن است بیاید و همهچیز را خراب کند. همین هم پسزمینهای ایدهآل برای فیلمی رمانتیک کمدی و جذاب است. آدری هپبورن (Audrey Hepburn) و پیتر اوتول (Peter O’Toole) کنار هم قرار میگیرند و با شوخطبعی و ظرافتی بینظیر نقشهایشان را ایفا میکنند. دیدن دو ستاره کلاسیک هالیوود در دوران اوج بازی و در کنار یکدیگر از جذابیتهای فیلم است.
این فیلم آرامآرام از تریلر سرقت به کمدی-رمانتیکی سرگرمکننده تبدیل میشود و لحظاتی لذتبخش میسازد. دو شخصیت اصلی وسط سرقت با هم ملاقات میکنند و این ملاقات عاشقانه است! با اینکه وسط ماجرای دزدی هستند مخاطب کاملا متوجه میشود که این دو عاشق یکدیگر شدهاند. مثلا صحنهای که این دو با هم در کمد مخفی میشوند یکی از لحظات جادویی سینما میتواند باشد. به علاوه، موسیقی فوقالعاده فیلم هم به فضاسازی هرچه بهتر کمک زیادی میکند.
روبن برنت، مجموعهدار
انیمیشن تریلر مجارستانی نشان میدهد که هنوز هم میتوان مرزهای خرده ژانر سرقت را عقب راند و چیزهای جدید به این فیلمها اضافه کرد. داستان فیلم درباره مردی است که فیگورهای نقاشیهای معروف شکنجهاش میکنند و آزارش میدهند! بنابراین، او گروهی بااستعداد را دور هم جمع میکند تا همه نقاشیها را برایش بدزدند. احتمالا بشود گفت پیام فیلم این است: هنر کلید رسیدن به روح آرام است. البته انیمیشن فوقالعاده چشمنواز فیلم روی این پیام تاکید بیشتری هم میگذارد.
مشخص است که فریم به فریم فیلم با عشق طراحی شده و هر فریم پر است از معانی پنهان و طنزی ظریف که شاید از چشم مخاطب پنهان بماند. معمولا فیلمهای سرقت در دام تکرار میافتند و الگوهای داستانی همیشگی را بازتولید میکنند. اما روبن برنت واقعا چیزی جدید و نوآورانه دارد. انگیزه سرقت که در مرکز داستان قرار میگیرد بسیار جالب توجه است. البته روایتش به نسبت فیلمهای معمول این سبک کمی پیچیده است و شاید به همین خاطر برای همه جذاب نباشد.
گامبیت
احتمالا هیچکس به اندازه مایکل کین (Michael Caine) عاشق یک فیلم سرقت کلاسیک شیک نیست! او با بازی در فیلم حرفه ایتالیایی (The Italian Job) و نشستن پشت فرمان یک مینی کوپر مشهور شد. او در فیلمهایی مثل هری و والتر به نیویورک میروند (Harry and Walter Go to New York)، مد روز (Going in Style) و حالا مرا میبینی (Now You See Me) هم نقشآفرینی کرده است. با این حال بهترین فیلم سرقت او، فیلم کلاسیک گامبیت محصول ۱۹۶۶ است. کین در نقش هری ظاهر میشود. سارقی ماهر و شیکپوش که برای برنامه سرقت پیشرو از رقصندهای کمک می گیرد. اما خیلی زود اوضاع بههم میریزد.
شرلی مکلین (Shirley MacLaine) در این فیلم نقش نیکول را دارد. حضور او کمک زیادی به جذابیتهای کمدی فیلم میکند، اما به دزدی نه. اصلا انگار او در هر قدم میخواهد مطمئن شود که هیچچیر طبق نقشه پیش نمیرود! گامبیت یکی از اولین فیلمهایی بود که از تکنیک مخفی کردن واقعیت از تماشاگر یا دروغ گفتن به تماشاگر استفاده کرد. البته این ترفند دیگر معمول شده و در بسیاری از فیلمهایی که حول محور دزدی میچرخند استفاده میشود. در کل رویکرد فیلم جالب است. اول سرقت را طوری نشان میدهد که انگار همهچیز بینقص بوده. بعد ما را به پشتصحنه و واقعیت ماجرا میبرد تا جزئیات درهموبرهم را ببینیم.
آقای فاکس شگفتانگیز
کمتر پیش میآید فیلم سرقتی پیدا کنید که برای همه اعضای خانواده جذاب باشد. اما ساخت اینجور فیلمی قطعا از وس اندرسون برمیآید. فیلم بر اساس یکی از کتاب داستانهای محبوب بچهها با همین اسم ساخته شده است. البته برداشت اندرسون از کتاب آزادانه و طبق سلیقه خاص خودش بوده.
برای ساخت این فیلم از شیوه استاپموشن استفاده شده است. همن هم حس بازیگوشی بیشتر به فیلم میدهد. اما همچنان میتوان فهمید وضعیت ذهنی و روانی آقای فاکس بههمریخته است. آقای فاکس قبلا دزد مرغ بوده و حالا بعد از سالها زندگی آرام در کنار خانواده باز به دنیای جرم و جنایت کشیده میشود. شاید در ظاهر فیلم آقای فاکس شبیه فیلمهای کودکان باشد. اما در نظر بگیرید شخصیت اصلی مجرمی حرفهای است که به شدت از به خطر انداختن خانوادهاش میترسد.
نویسنده کتاب رولد دال (Roald Dahl) است. او هم مانند اندرسون ترکیب جالبی از کمدی و تراژدی را در فضایی کوچک و ساده به تصویر میکشد. همین باعث شده کنارهم قرار گرفتن آنها ترکیب خوبی شود. در این فیلم اندرسون سراغ یکی از داستانهای معمول یعنی مجرمی حرفهای میرود که نمیتواند از هیجان و اشتیاقش به جرم دست بکشد. او این داستان را به شیوهای بامزه و شیرین روایت میکند.
ماهیای به نام واندا
اسطورههای مجموعه مانتی پایتون (Monty Python) یعنی جان کلیز و مایکل پیلین بار دیگر در فیلم ماهیای به نام واندا کنار یکدیگر قرار میگیرند و داستانی خندهدار از سرقتی را به تصویر میکشند که در آن همهچیز اشتباه پیش میرود. ستارههای فیلم جیمی لی کرتیس (Jamie Lee Curtis) و کوین کلاین (Kevin Kline) هستند. کلاین برای این نقشآفرینی حتی جایزه اسکار هم میگیرد. شخصیتهای فیلم اصلا باهم جور نیستند و تلاش میکنند از پشت به هم خنجر بزنند. البته تلاشهایشان حماقتآمیز است و حسابی بینندهها را میخنداند.
در این فیلم هم شخصیتهایی آمریکایی میبینید و هم بریتانیایی. همزمان فرهنگ هر دو گروه هجو میشود. مثلا بریتانیاییها را با این کلیشه نشان میدهد که بیشازحد در قید و بند مفاهیمی مانند رفتار درست هستند. آمریکاییها هم بیشازحد رک و خودخواهاند.
این فیلم هم مثل قاپزنی بیشتر از خود ماجرای دزدی به داستانهای بعد از دزدی میپردازد. شاید در خیلی از فیلمها خیانت و همپیمان شدن با دیگری اتفاقی بد و تاریک باشد. اما ماهیای به نام واندا شوخطبعی فوقالعادهای دارد و همه اینها در این فیلم فقط خندهداراند.
یازده یار اوشن
شاید برایتان جالب باشد که نقش دنی اوشن (Danny Ocean) را اولین بار فرانک سیناترا (Frank Sinatra) در سال ۱۹۶۰ بازی کرد. اما جرج کلونی (George Clooney) توانست نسخهای حتی شیکتر و جذابتر از سیناترا روی پرده بیاورد. اوشن مجرم حرفهای است. تازه از زندان آزاد شده و هنوز پایش به بیرون نرسیده دارد تیم جدیدی جمع میکند تا سرقتی بلندپروازانه را برنامهریزی کند. او میخواهد همزمان سهتا از بزرگترین کازینوهای لاسوگاس را خالی کند. دزدانی که او جمع میکند شامل برد پیت، مت دیمون (Matt Damon) و دان چیدل (Don Cheadle) میشوند.
یازده یار اوشن بدون آنکه تلاش ویژهای بکند باحال است و ظاهر شیک و خودستایش کاری میکند که نتوانید در برابرش مقاومت کنید. یعنی کافی است تلویزیون روشن باشد و بخشی از فیلم را ببینید ناخوداگاه همانجا مینشینید و از قدم گذاشتن در جهان این سارقها لذت میبرید. جذابیت فیلم به این است که انگار برای بینندهها معما طرح میکند. معمایی که باید هرجور شده حل شود و خب خوشبختانه گروه سارقها همیشه یک قدم جلوترند!
تمرکز بیشتر فیلم روی آن ساختمانی است که گروه در آن جمع شدهاند و نقشه سرقت را میکشند. اما دیدن اینکه در نهایت چطور از پس کار برمیآیند فیلم را به اوج میرساند. مجموعه فیلمهای یاران اوشن چند فیلم جذاب دیگر هم دارد، اما هیچکدام به اندازه یازده یار اوشن جذاب نبودند. البته صحبتهایی از فیلم جدیدی برای این مجموعه هم به گوش میرسد. شاید این فیلم یاران اوشن را به اوج برگرداند.
مخمصه
فیلم مخمصه مایکل مان توانسته به الگویی برای این خرده ژانر تبدیل شود. به نوعی میتوان گفت Heat معیار فیلمهای سرقت شده است. بازیهای ذهنی جذابی بین کاراگاه و مجرم داستان میبینید. نقش یکی از آنها را آل پاچینو و دیگری را رابرت دنیرو بازی میکند. همین مشخص میکند که رابطه دزد و مجرم در این فیلم مثل دیگر فیلمها نیست.
در واقع میتوان گفت مخمصه رقابت بین دو مرد است. کدامیک از آنها زودتر میتواند به چیزی که میخواهد برسد؟ هر دوی آنها تمام توانشان را برای به هدف رسیدن گذاشتهاند. علاوه بر بازیها، کارگردانی هوشمندانه مایکل مان و تصاویر آیکونیکی که از لسآنجلس گرفته فضا را سنگین و ترسناکتر میکند.
فیلمهایی مثل یارهای اوشن به هوش پشت شکل دادن به سرقت میپردازند. اما مخمصه نگاهی واقعگرایانه به دزد بانک دارد و این هیجانانگیزترش میکند. در واقع شاید سرقتها آنقدر هم پیچیده نباشند. اما تماشای آنها جذاب است چون به نظم و دقت خارقالعادهای وابستهاند. ورود و خروج و انجام حداکثر کارها در کمترین زمان ممکن باید انجام شود، آن هم در حالتی که انگار تمام مدت خطر بیخ گوش است.
جمعبندی
دزدی جذاب است! البته منظور دزدی خفن و با برنامهریزی است. یعنی حداقل در قالب فیلم جذاب است. اینکه افراد چطور نقشههای دقیق میکشند، یکی از پس دیگری درهای بسته را باز میکنند و در آخر هم پول زیاد. و چه بهتر از این؟! اما همه فیلمهای سرقت همین الگوی داستانی را استفاده نمیکنند. بعضی چاشنی طنز بیشتری دارند، بعضیشان رمانتیک هم میشوند و غیره. در کل اگر دزدی برایتان موضوع جالبی است و سرگرمتان میکند بهترین فیلمهای سرقت این فهرست را به لیست تماشایتان اضافه کنید.
سوالات متداول
- بهترین فیلمهای سرقت کداماند؟ فیلمهایی مثل مخمصه، آقای فاکس شگفتانگیز و بیوهها جزو بهترین فیلمهاییاند که به موضوع دزدی میپردازند.
منبع: ScreenRant
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
نظرات