۸ دلیلی که میگویند تماشای هری پاتر در حالحاضر اشتباه است
زمزمههای سریال Harry Potter روزبهروز بیشتر میشود و ما خود را به این اثری که قریب به یقین شاهکار خواهد بود، نزدیک میبینیم اما آیا حالا که تا انتشار سریال وقت هست، بهتر نیست باری دیگر سینماییهای هری پاتر را تماشا کنیم؟ فرقی نمیکند قبلاً آنها را دیده باشید یا نه، با معرفی ۸ دلیل برای اینکه تماشای هری پاتر در حالحاضر اشتباه است خواهید دانست که نباید آنها را ببینید پس در ادامه همراه مجله بازار باشید.
وقتی به زمان انتشار فیلمهای هری پاتر باز میگردیم، میبینیم علارغم آنکه آثار شایستهی زیادی منتشر میشد، اما هری کاملاً مورد توجه قرار گرفته و همه از آن استقبال کردند. افتتاحیهها و رویدادهای Harry Potter همیشه با هزاران طرفدار روبهرو شده و شبهای تاریخی را در لندن ثبت کرده و واقعاً دیگر افتتاحیههای زیادی مانند فیلمهای هری وجود ندارد چرا که تعداد کمی از مجموعهها یا فیلمها چنین طرفداران پرشوری را با خود همراه میکنند.
مشکل اینجاست که این صحبتها برای سالهای دوری محسوب شده زیرا آخرین قسمت هری به سال ۲۰۱۱ باز میگردد. امروزه اگر کسی این سری را تماشا نکرده یا به تازگی تجربهی آن را دنبال کرده باشد، قطعاً پاتر را بسیار متفاوت میبیند زیرا دیگر وقت آن رسیده که بپذیریم باید از دریچهای نوستالژیک به فیلمهای Harry نگاه کنیم با اینکه قلباً این موضوع را نمیتوانم بپذیرم. این گذر زمان از فیلمهای هری، برای بسیاری به هنگام تماشا میتواند یک چالش محسوب شود حتی اگر میراثی بشمار آید که باعث تکامل صنعت سینمای بریتانیا شده باشد.
مجموعهی هری پاتر بسیاری از بازیگران محبوب خود را از دست داده
بازیگران زیادی از مجموعهی هری پاتر در طول این سالها فوت شدهاند که ممکن خواهد بود کمی غمانگیز بنظر برسد، بهخصوص برای کسانی که با عشق به فیلمهای هری پاتر بزرگ شدهاند. تماشای برخی از این بازیگران که نقشی در این سری داشتند، به عنوان یک مخاطب پروپاقرص سینما دردآور خواهد بود. بسیاری از این بازیگران، نقشهایی را بازی کردهاند که برخی از آنها حتی از نام خودشان هم بزرگتر شده و نبودشان میتواند بر روند تماشای شما تاثیر بگذارد. آلن ریکمن (Alan Rickman) هنرپیشهای که نقش سوروس اسنیپ (Severus Snape) را بازی میکرد، فقدان وحشتناکی بود، بازیگری که با نقشش نشان داد چشمان ما چقدر خطا دارند و عشق آن چیزی که فقط فکر میکنیم نیست.
همچنین بزرگان تلویزیون انگلستان مانند هلن مککوری (Helen McCrory) و راجر لوید پک (Roger Lloyd Pack) هم متاسفانه جای خالیشان احساس میشود و تماشای دوباره هری پاتر، میتواند نقش ایفا شده توسط این افراد را در ذهن شما حک کند. آخ که دیگر مگی (Maggie Smith) اسمیت نیست تا بار دیگر گریفندور را جریمه کند تا شاید بتواند راهنمایی لازم را به هری برساند یا رابی کالترین (Robbie Coltrane) که با عشق عجیبش به اژدهایان، هم حامی و هم حافظ خوبی برای هری بود، این تالار مردگان شاید بهتر است فعلاً درش باز نشود.
فیلمهای هری پاتر به سرعت در حال تغییر بودند
نمیدانم به خاطر دارید که چه بلایی بر سر سریال Game of Thrones آمد؟ این سریال در فصلهای پایانی خود با مشکل بزرگی روبرو شد و آن مشکل این بود که هیچ طرح اولیهای برای ادامه سریال نداشتند. منظور آنکه چون سریال اقتباسی از کتاب بود، زمانی که از کتاب پیش افتاد، نمیدانستند که چطور باید به ادامهی روند ساخت سریال پرداخته و آن را به اتمام برسانند؛ سریال GOT در نهایت دچار اشتباه شد و پایان بندی آن بشدت ضعیف است. فیلمهای هری پاتر هم چنین مشکلی داشتند زیرا زمانی که فیلم برداری سینمایی تمام شد، فقط ۴ کتاب از هری منتشر شده بود.
شاید حجمی وسیع از اطلاعات در دسترس تیم کارگردانی و نویسندگی تیم بوده و آنها هم تا حد ممکن تلاش کرده که خلاق باشند اما ناشناختههای فراوانی وجود داشت که نمیدانستند چطور پیش بروند. تصمیمی که برای فیلمهای هری پاتر گرفتند، این بود که فیلم در هر قسمت تغییر کند و سرعت تغییرات هر قسمت نسبت به قسمت قبل را بالا ببرند تا با قوس روایی کتابهای بعدی تطابق پیدا کنند. اینطور میشد که یک دفعه شخصیتی که تا فصل پیش آدم هم حساب نمیشد، یک دفعه تبدیل به شخصی مهم شده و مثلاً شنل نامرئی یک دفعه ظاهر میشد تا هری را نجات دهد حتی بنظر جینی (Ginny) هم همینطور وارد داستان شد. روایت دقیقاً مانند راهپلهی هاگوارتز بود و لحظات به ظاهر مبهم، معنای بسیار بیشتری داشتند.
CGI راه آخری که واقعاً جالب نیست
در سری فیلمهایی که از Harry Potter ساخته شده، شدیداً تلاش میکردند که بتوانند با استفاده از جلوههای ویژه کاربردی، صحنههای فانتزی و ترسناک فیلمها را خلق کنند، تا حدی که ما را فریب داده و این فکر را جا بیاندازند که هاگوارتز و تمام جهانش واقعیتی فیزیکی دارد. آنچه که برادران وارنر (Warner Bros) توانستند در این امر خلق کنند واقعاً قابل ستایش است چرا که با ساخت یک سری وسایل، مینیاتور و تکنیکهای کلاسیک، بخش اعظم کار را پیش بردند اما در نهایت مجبور به استفاده از CGI (تصویر تولید شده توسط کامپیوتر) گشتند.
استفاده از CGI اشکالی ندارد، مشکل این است که فیلمهای اولیه به وضوح با CGI ضعیف پیش رفتند، غول سیاهچال را به خاطر بیاورید یا آن سگ سه سر که هاگرید پشمالو خطابش میکرد، همچنین یکی از مشکلاتی که من همیشه داشتم، تفاوت فاحشی گوی طلایی (Golden Snitch) بازی کوییدیچ (Quidditch) بود که بافت فیلم را اصلاً از بین میبرد. اگرچه هرچه پیش رفتند، وضعیت فیلمها نسبت به قبل بهتر میشد اما در مجموع راضی کننده نبود اگرچه که در بحث جنهای خانگی، هیپوگریفها یا دیوانهسازها کارشان نسبتاً خوب محسوب میشد.
Fantastic Beasts به میراث این مجموعه آسیب میزند
مجموعهی هری پاتر هرچه هم کاستی داشته باشد اما با این اقتباسی که ارائه داده، خود را در لیست برترین و خوشساختترین اقتباسهای تاریخ و مخصوصاً فانتزی قرار داده است. این مسئله درست بوده که برخی قسمتهای هری پاتر بهتر از دیگری محسوب میشود اما هیچکدام را نمیتوان بد دانست زیرا کیفیت داستان از ابتدا تا انتها حفظ میشود. همین دلیلی بود که تا وقتی فیلمهای Fantastic Beasts، بخشی جدید از جهان هری آمد، همه مشتاق شوند که بار دیگر به همان استانداردها برگردند زیرا هر آنچه که جانوران شگفتانگیز ارائه میداد، میراث هری پاتر را تکمیل میکرد که در گام اول، شخصیتهای جدید و یک فرضیهی جاهطلبانه معرفی شد.
اما این یک رویای موقتی بود و همهی امیدها از بین رفت چون آن که برای حماسه آمده بود، هرچه پیش رفت افول کرد تا در نهایت سقوط کند و بعد از فیلم سوم، مجموعهی جانوران شگفتانگیز به طور کامل لغو شد. بزرگترین ضربهای که این مجموعه به هری زد، این مورد بود که چارچوب فیلمهای هری پاتر را تغییر داد با اینکه خود این مجموعه، میتوانست تبدیل به یک سری اصلی شود. قرار بود جانوران شگفتانگیز فقط به افسانههای دنیای جادوگری اضافه کند، اما با تماشای دوبارهی هری پاتر، مشخص میشود که تصادفاً چیزی را از آن کم کرده است.
دو فیلم Harry Potter از نظر لحن و فضا متفاوت به نظر میرسند
یکی از قدرتهایی که فیلمهای اول هری به نمایش میگذارند، در کارگردانی آنها توسط چندین کارگردان است. هر کدام از این آشپزهای سینمایی، طعم منحصر به فردی به داستان افزوده و برای ما پخت و پز میکنند و شاید همین دلیلی باشد که هر کدام طعم منحصر به فرد خود را به روند کار میبخشند. دو فیلم اول، یعنی Harry Potter and the Sorcerer’s Stone و Harry Potter and the Chamber of Secrets اما کاملاً متفاوت از بقیه مجموعه به نظر میرسند زیرا در آنها مدرسه هاگوارتز متفاوت بوده و حتی طراحی شخصیتها هم با سایر قسمتها یکسان نیست؛ برخی از شخصیتها مانند ارواح یا مادام هوچ، در ادامه دیگر حضور ندارند با اینکه در این قسمتها نقش داشتند.
شاید همین باعث میشود وقتی قسمت اول یا دوم را میبینید، تا انتها ماجرا را دنبال کنید چرا که این دو قسمت هویت متمایزی داشته و به اصطلاح گرم و دنج هستند. آن کوچه عجیب و غریب خرید، لباسهایی که با آنها مواجه میشویم یا حس و حالی که مدرسه دارد، واقعاً خاص هستند که همهی این اجزا با پیشرفت مجموعه تغییر میکنند. نقشه مدرسه تغییر میکند، لباسها متفاوت میشود و بسیاری تفاوت دیگر که باعث میشود دو قسمت اول با سایر قسمتها متفاوت باشد تا حدی که اساساً در بقیهی مجموعه گم شوند و با این که پایهگذار انسجام داستان هستند اما کاملاً مشخص باشند که از سایر جدا افتادهاند.
برخی از دانشآموزان هاگوارتز مدام در حال تغییر بودند
این که دانشآموزان دیگر، در شخصیت پردازی نتوانستند موثر باشند هم خود نقدی است تعجب برانگیز چرا که HBO در توسعه سریال هری پاتر، از همان ابتدا تصمیم گرفته تمام بازیگران را مشخص کند و همانطور که احتمالاً دیده یا شنیدهاید، برخی از آنها رسماً معرفی هم شدهاند اما در اثری که برادران وارنر توسعه دادند، نه تنها قاعده به این شکل نبود بلکه حتی برخی دانشآموزان هم در پیشرفت داستان تغییر کردند. همین ناهماهنگی میتواند تماشای فیلمهای هری پاتر را تا حدودی دشوار میکند.
وقتی به تماشای هری پاتر مینشینید، کافی است دقت کنید تا ببینید که در پیش زمینه داستان، بازیگران فرعی مرتباً تغییر میکنند تا جایی که حتی آنهایی که برجسته محسوب میشدند هم یک دفعه ناپدید میگشتند. در قسمت هری پاتر و شاهزاده دورگه، دختری که توسط دراکو مالفوی (Draco Malfoy) نفرین شده، کیتی بل ( Katie Bell) نام داشته که نقش مهمی در روند داستان ایفا میکند و باید طبعاً آن را بشناسیم اما خیر زیرا در طول فیلمها، نام او را نمیشنویم و اصلاً تا قبل از این قسمت، بازی خاصی از او نمیبینیم که این نشان میدهد در سینماییها فقط در لحظاتی که لازم بود، یک شخصیت انتخاب میشد و بعد از آن دیگر سرگذشت آنها مهم نبود، این لطمهی بزرگی به شرایط داستان میزند.
عناصر مهم کتابهای هری پاتر از قلم افتادهاند
با نزدیکتر شدن به اقتباس HBO برای سریال هری پاتر، خواهیم دید که بازار مقایسه گرم میشود. آنطور که شرایط نشان میدهد ظاهراً HBO وفادارتر خواهد بود اگرچه در انتخاب بازیگر این وفاداری را به دلایل نژادپرستی (چرا در GOT مهم نبود؟) تغییر دادند پس در مقایسه نسبت به منبع اصلی داستان، با کیفیت بسیار قویتری پایبند است. در نتیجه با توجه به کتاب لحظات گستردهتری خواهیم دید که قبلاً تماشا کردن آن میسر نبود.
جالب است بدانید که برخی از کتابها مانند هری پاتر و محفل ققنوس کاملاً بازسازی شده تا برای یک تفسیر سینمایی مناسب شود، همین مسئله باعث میشد زمانی که به تماشا نشسته و سپس کتاب را بخوانید، با خود بگویید: «این همان روایت محسوب میشود؟ چقدر عجیب». اگرچه خود فیلمها عالی هستند و کاملاً دلایل واضحی دارند که چرا این حجم از تغییرات را اعمال کردهاند اما باز هم برای طرفداران کتاب، تماشای فیلمها بیشتر یک شوخی و گاهی یک عذاب بود، پس صرفاً اگر کتاب را خواندهاید، صبر کنید که داستان اصلی دارد تازه میآید.
فرنچایز جادوگری در نهایت خیلی تاریک شد
اگر تا اینجا آمدهاید، میدانید که بالاتر گفتم، دو فیلم اول کاملاً متفاوت از بقیه مجموعه هستند اما سِیّر داستان سینماییهای Harry Potter هم تفاوتهای عمدهای در تجربه هر قسمت ایجاد میکنند و شاید همین مسئله باعث شد نتوانید آنطور که باید به تماشا بنشینید. هرچه هری پیش میرود به مانند آن میشود که پا در قسمت عمیقتر غاری میگذارد، یعنی چه از نظر موضوعی و چه از نظر معنایی هر قسمت تاریکتر است. اگرچه این مورد را میتوان هنری از سوی فیلم دانست اما این اتفاق طوری میافتد که بلافاصله محسوس بوده و رنگها به یکباره از روی پرده سینما کشیده میشوند زیرا برادران وارنر به دنبال ظاهری غمانگیز و تاریک بودند و دوست داشتند سریع این امر را موجب سازند.
این رو به تاریکی رفتن سینماییها باعث میشود فیلم سرخورده شود و به دلیل ماهیت غم و تاریکی، دیگر حس کنجکاوی و کشف دنیای هری مهم نباشد پس جذابیت و عجیب و غریب بودن فیلمهای قبلی دیگر حس نخواهد شد. اکثر افرادی که جذب هری پاتر و روایتش شدند، ماهیت دنیای جادوگری و وجود آن حس سرگرمی و کشف بود که آنها را وادار به ادامهی تماشا کرد اما اینکه همه چیز انقدر زود به تباهی برود، شاید تشکر خوبی ا دنبال کننده نباشد. پذیرفتن این که سریال باید به حس پوچی و تباهی میل کند منطقی است اما نباید دنیای ساخته شده را از بین ببرد که هری پاتر و شاهزاده دورگه در تعادل سرگرمی و تباهی بهترین مثال است.

منبع: cbr
بتلفیلد ۶ بهتره یا کالاف دیوتی؟ میزگیم با گلخان و شایان

نظرات