ترس و ترسیدن از زمان آغاز داستانگویی وجود داشته و فیلمهای ترسناک نیز از آغاز تاریخ سینما همراه ما بودهاند. هر ساله تعداد زیادی فیلم در این ژانرِ بهشدت محبوب و تا حدودی بحثبرانگیز تولید میشود که معمولاً بسیار سودآور هستند. تعداد زیاد فیلمهای ترسناک به این معنی است که همه آنها نمیتوانند شاهکار باشند؛ اما بدون شک آثاری کلاسیک وجود دارند که آزمون زمان را پس داده و در برخی موارد حتی از مرزهای ژانر خود نیز فراتر رفتهاند.
دلایل زیادی برای تماشای فیلمهای خشونتآمیز و ترسناک وجود دارد (یا حتی فیلمهای ترسناکی که واقعاً از این دو ویژگی بهره چندانی نبردهاند و صرفا بر فضاسازی وحشتزا تمرکز دارند). حتی تماشای فیلمهای ترسناک بد نیز در شرایط ذهنی مناسب میتواند تجربهای لذتبخش باشد. واقعیت این است که تماشای یک فیلم ترسناک واقعاً عالی، تجربهای فراموشنشدنی است. فیلمهای زیر برخی از بزرگترین و ترسناکترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما هستند. این آثار کلاسیک ترسناک تقریباً بینقصند و هر کسی که به فیلم و فیلمسازی علاقه دارد، باید هر یک از آنها را حداقل یکبار تماشا کند.
۱۰. سکوت برهها (جاناتان دمی) – ۱۹۹۱
در میان برندگان اسکار بهترین فیلم که همواره محبوب بودهاند (و احتمالاً ترسناکترین آنها)، سکوت برهها یکی از آثاری است که به سرعت جایگاه افسانهای برای خود پیدا کرده و این جایگاه را برای مدت طولانی حفظ کرده است. جودی فاستر و آنتونی هاپکینز در این فیلم، به یادماندنیترین (و بسیاری ممکن است بگویند بهترین) نقشآفرینیهای خود را در یک داستان پلیسی جذاب که بر اساس رمان پرفروش توماس هریس ساخته شده، ارائه دادند. این فیلم درباره یک مأمور تازهکار افبیآی است که برای ردیابی یک قاتل زنجیرهای که بهتازگی دختر یک سناتور را ربوده، به ذهن یک قاتل زنجیرهای دیگر نفوذ میکند.
واقعاً کلمه «افسانهای» بهترین توصیف برای این فیلم است؛ چرا که بسیاری از عوامل ماندگاری این فیلمِ جناییِ روانشناسانه به الگوی کلاسیکی که توسط جوزف کمبل معرفی شده و دیگر داستانسراییهای قبل از قرن بیستم بازمیگردد. هانیبال لکتر، با دیالوگهای بهیادماندنی، دانش وسیع و کاریزمای بیپایان خود، شاید بیشتر در فرهنگ عامه شناخته شده باشد؛ اما نباید فراموش کرد که سکوت برهها یک قهرمان را هم به ما معرفی کرد: مأموری تازهکار و ناپخته که همکاران مردش در آسانسور بر او سایه میافکنند. کتاب هریس و فیلمنامه تد تالی بهوضوح اشاره دارند که غرایز زنانه ذاتی کلاریس استارلینگ برای پیروزی نهاییاش بر بوفالو بیل (تد لواین) ضروری است و نمیتوان از اهمیت اخلاقی و استقامت قاطعانهای که فاستر به این نقش بخشید، چشمپوشی کرد. سکوت برهها یکی از معدود فیلمهایی است که بر اساس یک کتاب ساخته شد و موفقیت چشمگیری کسب کرد.
۹. بیگانه (ریدلی اسکات) – ۱۹۷۹
به لطف فیلمنامهای هوشمندانه که در میان بهترینهای ژانر وحشت قرار میگیرد، استایلهای بیعیب و نقص کارگردان ریدلی اسکات و طراحی آزاردهنده موجودات بیگانه توسط اچ.آر. گیگر، این فیلم که بهظاهر یک فیلم درجه دو به حساب میآمد، به یکی از بهترین فیلمهای ترسناک تاریخ تبدیل شد. به عنوان یک امتیاز اضافی، این فیلم علمی-تخیلی است و خانهای که تسخیر شده یک سفینه فضایی است. سیگورنی ویور با بازی در نقش الن ریپلی، تنها بازمانده خونسرد از کشتار زنومورف در سفینه USCSS Nostromo، نامی برای خود در هالیوود دست و پا کرد. ویور برای بازی در فیلم بیگانگان (۱۹۸۶) به کارگردانی جیمز کامرون که بیشتر بر روی صحنههای اکشن متمرکز بود، نامزد دریافت جایزه اسکار شد. هر دو فیلم بهعنوان نقاط اوج ژانر وحشت شناخته میشوند و اینکه کدام یک بهتر است، کاملا سلیقهای است.
فرنچایزی که این دو فیلم برجسته در ژانر وحشت به راه انداختند، به طرز جذابی ناپایدار و عجیب است. درباره «بیگانه ۳» دیوید فینچر با زیبایی بصری خیرهکننده، هرگز دو نظر مشابه نخواهید شنید و «بیگانه: رستاخیز» اغلب الهامبخش و گاهی هم آشفته است. دو دنبالهای که اسکات در سالهای اخیر ساخت نیز بلندپروازانه و بهطور قابل توجهی زیبا هستند. فیلم «بیگانه: رومولوس» فده آلوارز که اخیراً ساخته شده است، کارهای زیادی را بهدرستی انجام داد؛ اما در نهایت با ارجاعات گیجکننده به دو فیلم اول، از مسیر اصلی منحرف شد. فراز و نشیبهای چند دههای که پس از آن آمدند، هیچ تأثیری در تیره کردن اثر اصلی اسکات نداشتند؛ اثری از تخیل خالص، زنده و ترسناک.
۸. جیغ (وِس کرِیوِن) – ۱۹۹۶
جالب است که برخی از افرادی که بیشترین حساسیت را روی ژانر وحشت دارند، در زندگی واقعی از مهربانترین و بازترین ذهنها هستند. وس کریون، کارگردان بزرگ و بینظیر که همیشه از او به عنوان یک انسان دوستداشتنی و بیهمتا یاد میشود، در طول دوران حرفهای خود مرزهای سینما را جابهجا کرد. او با اولین فیلم خود در سبک «گرایندهاوس» به نام «آخرین خانه در سمت چپ» وارد عرصه سینما شد و سپس با ساخت فیلم «کابوس در خیابان اِلم» که بهشدت خلاقانه و موفق بود، به گسترش این ژانر ادامه داد.
اگرچه کابوس در خیابان الم به دلیل نوآوریهایش بعید است که مشابهی پیدا کند، اما به دلیل پایانی ضعیف که به اصرار تهیهکنندگان به فیلم اضافه شد و کریون هرگز آن را نمیخواست، کمی دچار مشکل شد. بیش از یک دهه بعد، به لطف فیلمنامهای بسیار تند و تیز از کوین ویلیامسون درباره قاتلان سریالی که به فیلمهای وحشت علاقه دارند، کریون فرصتی دیگر پیدا کرد تا یک فیلم بینقص بسازد و موفق هم شد. اولین و مشهورترین صحنه در فیلم جیغ (این ایده خود درو بریمور بود که نقش کیسی بکر را بازی کند که در ۱۲ دقیقه اول به طرز وحشتناکی کشته میشود) یک لحن غیرقابل پیشبینی و تهاجمی را برای فیلم تعیین میکند. در نهایت، جیغ به ما سرسختترین و شجاعترین دختر ژانر وحشت را نشان میدهد، که مدیون بازی درخشان و ستارهساز نیو کمبل است. این فیلم بسیار خشونتآمیز و ترسناک بوده و در عین حال سرگرمکننده و خندهدار است که حتی طرفداران غیر وحشت نیز میتوانند از آن لذت ببرند.
۷. طلوع مردگان (جورج اِی. رومرو) – ۱۹۷۸
به احتمال زیاد بهترین دنباله ترسناکی که تا به حال فیلمبرداری شده (میتوان گفت رقابت بین این فیلم و عروس فرانکنشتاین کلاسیک جیمز ویلز است) و بدون شک پادشاه فیلمهای زامبی، دنباله جورج ای. رومرو بر فیلم «شب مردگان زنده» از یک دهه قبل است. این فیلم با بازی دیوید امگ، گیلن راس و کن فوری به عنوان بازماندگان یک آخرالزمانی گوشتخوار روایت میشود که به یک مرکز خرید پناه میبرند. طلوع مردگان در سال ۲۰۰۴ توسط زک اسنایدر به خوبی بازسازی شد و از لحاظ فروش نیز موفق بود. این بازسازی یکی از نقاط قوت دوران بازسازیهای فیلمهای ترسناک در دهه ۲۰۰۰ بود، اما همچنان نمیتواند با خشونت و طنز خشک فیلم رومرو که آن را به یک دستاورد تاریخی تبدیل کرد، برابری کند.
این فیلم به دلیل ساخته شدن در دورهای که دنبالههای فیلم نادر و غالباً ضعیف بودند، شایسته تحسین است. طلوع مردگان دقیقاً همان چیزی است که یک دنباله باید باشد: فیلمی بهتر، با اعتماد به نفس بیشتر که با زمان و منابع وسیعتری ساخته شده است. راجر ایبرت به طلوع مردگان بالاترین امتیاز خود، یعنی چهار ستاره را داد و گفت: «این فیلم نفرتانگیز، بیمارکننده، منزجرکننده، خشن، بیرحمانه و وحشتناک است. همچنین در نگاه طعنهآمیزش به جامعه مصرفگرای آمریکایی موفق بوده و در عین حال درخشان، خندهدار، شوخطبع و بیرحمانه است.»
۶. بابادوک (جنیفر کِنت) – ۲۰۱۴
اوایل قرن بیست و یکم دوران درخشانی برای فیلمهای ترسناک نبود؛ این ژانر عمدتاً با فیلمهای «اره» و دیگر آثار مرتبط با شکنجه که اغلب توسط منتقدان نقدهای منفی دریافت میکردند (احتمالا به دلایل موجه)، سرپا نگه داشته شده بود. ظهور «ترسناکهای ارتقا یافته» این ژانر را برای همیشه تغییر داد. این اصطلاح در دهه ۲۰۱۰ رواج یافت؛ فیلمهایی مانند «It Follows»، «موروثی»، «برو بیرون!» و قطعاً «بابادوک» اثر جنیفر کنت که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، در این سالها بیرون آمدند. این فیلم ترسناک ماوراءالطبیعه با بازی اسی دیویس و نوآ وایزمن (هر دو بازی بسیار قابل تحسین بودند، اگرچه عملکرد دیویس توجه بیشتری را جلب کرد) یک بیوه سوگوار و یک کودک بیشفعال و مشکلساز را که توسط یک موجود شوم و تغییرشکلدهنده تحت تعقیب قرار میگیرند، به تصویر کشیده است.
افکتهای هیولایی موجود در فیلم، بهویژه اولین ظهور «مستر بابادوک» در انیمیشن استاپ موشن، واقعا ترسناک هستند. این فیلم ترکیبی هماهنگ از تنش تدریجی، جو سنگین و جامپاسکرهای بیرحمانه و مؤثر است (یعنی در واقع، همه چیزهایی که در جعبهابزار یک فیلمساز ترسناک باید وجود داشته باشد)، اما شاید ترسناکترین نکته در مورد شاهکار جنیفر کنت این باشد که درام فیلم به شدت خوب کار شده. این فیلم به اندازهای ترسناک است که کابوسهای شما را تضمین کند، شاید حتی برنامه خواب شما را برای مدت طولانی مختل کند، اما در عین حال یک داستان لطیف و عمیق درباره خانوادهای گرفتار در بحران است.
۵. کشتار با اره برقی در تگزاس (توبی هوپر) – ۱۹۷۴
فیلم تحسینشده توبی هوپر، اثری خشن و بیپروا و یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ در تمامی ژانرها محسوب میشود. این فیلم که با بازی مریلین بِرنز و گونار هانسن به تصویر کشیده شده، یکی از اولین آثار اسلشر است (پیش از رواج یافتن این اصطلاح) که داستان تراژدیای را روایت میکند که برای گروهی از پنج جوان، به دست خانواده آدمخوار ساویِر، اتفاق میافتد. این فیلم متلاطم، به شکلی هوشمندانه و کمهزینه (و بسیار گرم و سوزان)، موضوع یکی از بهترین و سرگرمکنندهترین کتابهای نوشتهشده درباره ساخت یک فیلم است: «اعترافات اره برقی نوشته هانسن: چگونه ترسناکترین فیلم جهان را ساختیم.»
گفته میشود هوپر امیدوار بود که این فیلم رتبه PG بگیرد، که با توجه به محتوا، بسیار خندهدار است؛ این فیلم نسبتاً خون کمی میریزد؛ اما کاملاً شوکهکننده است. فیلم در ابتدا با رتبه X روبرو شد و سپس پس از چند ویرایش، در بسیاری از کشورها ممنوع شد. در سال ۱۹۷۴، همه منتقدان به فیلم کشتار با ارهبرقی در تگزاس روی خوش نشان ندادند (راجر ایبرت به آن دو ستاره داد، که باز هم بسیار بهتر از صفری بود که به نسخه بازسازیشده داد)، اما با گذشت زمان، مهارت سینمایی آن برای همگان آشکار شد. هوپر و اسپیلبرگ تقریباً یک دهه بعد در فیلم پولترگایست همکاری کردند؛ گفته میشود که خود اسپیلبرگ از نمای معروف دالی در کشتار با ارهبرقی در تگزاس به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بود.
۴. درخشش (استنلی کوبریک) – ۱۹۸۰
چهار سال پس از اینکه برایان دی پالما با فیلم ترسناک بینقص دیگری به نام «کَری» منتقدان، گیشه و حتی رأیدهندگان اسکار را شگفتزده کرد، استنلی کوبریک به طور آزادانه اثری از استفن کینگ را اقتباس کرد که در ابتدا جنجال زیادی برانگیخت. اگرچه مدتهاست این فیلم به عنوان یک شاهکار شناخته شده و حتی برخی آن را بهترین فیلم ترسناک تاریخ میدانند، درخشش یا همان The Shining به معنای واقعی کلمه یک فیلم کلاسیک فرقهای (cult) است. گیشه و بسیاری از منتقدان در سال ۱۹۸۰ از این فیلم سرد، هولناک و پر از انزوا و جنون، استقبال چندانی نکردند. جک نیکلسون یکی از مشهورترین بازیهای دوران حرفهای خود را در این فیلم ارائه داده و نقش نویسنده الکلی، جک تورنس را ایفا کرده است. او در این نقش، به تدریج تحت تأثیر نیروهای ماوراءالطبیعه در هتل عظیم اورلوک قرار میگیرد که خودش مسئول نگهداری از آن است.
در طول سالها، بحثهای زیادی پیرامون رفتار سوءاستفادهآمیز کوبریک با همبازیِ نیکلسون، شلی دووال بوده، که همیشه بهعنوان بازیگری کمتر توجه شده شناخته میشود. اگرچه لازم به ذکر است که دووال بعداً اعلام کرد که هیچ گونه کینهای نسبت به این فیلمساز وسواسی ندارد، اما این مسئله همچنان بهعنوان مسالهای ناراحتکننده به یکی از آثار برجسته ترسناک پیوند خورده است؛ فیلمی که خیلیها آن را میشناسند؛ به طوری که تعداد کمی از فیلمها در هر ژانری میتوانند به چنین دستاوردی برسند.
۳. روانی (آلفرد هیچکاک) – ۱۹۶۰
کمی پس از ساختن محبوبترین فیلم خود، شمال از شمالغربی (North by Northwest) که بهوضوح ترسناک نبود، آلفرد هیچکاک بزرگترین ریسک حرفهایاش را انجام داد و اقتباسی از رمان تیره و پرحادثه رابرت بلاک را درباره جنایتی ناشی از ناامیدی و خشونت بیرحمانه در متل «بِیتس» کارگردانی کرد. هیچکاک و استودیو تلاش کردند تا مطمئن شوند که تماشاگران از ابتدای فیلم در صندلیهایشان حاضر باشند؛ چون این فیلم پر از مرگهای شوکهکننده و پیچشهای داستانی بود. فیلم روانی(Psycho) با بازی عالی آنتونی پرکینز و جَنِت لی، یک حمله جسورانه به سانسورچیان بود.
شاید وضعیت «روانی» به عنوان یک فیلم بینقص قابل بحث باشد؛ صحنه ماقبل آخر فیلم همه چیز را واضح توضیح میدهد؛ در حالی که ما قبلاً همه چیز را با چشمان خود دیدهایم. این توضیح اضافی همیشه به نظر غیرضروری میآمده است. با این حال، هیچ چیز نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد که «روانی» احتمالاً بهترین فیلم کارگردانیشده در تاریخ سینماست. حتی یک مستند بلند هم درباره صحنه معروف حمام در این فیلم ساخته شده است.
۲. هالووین (جان کارپنتر) – ۱۹۷۸
به دلیل موضوع فیلم (مردی با ماسک که زنان جوان را دنبال میکند و مرتکب چند قتل میشود)، برخی از منتقدان در اواخر دهه ۷۰، فیلم هالووین جان کارپنتر را نادیده گرفتند. از جمله آنها پائولین کیل بود که تأثیرگذاری زیادی هم داشت و عنوان «ترس بیمعنی» را به این فیلم داد. اما راجر ایبرت با نقد مثبت اولیه خود نقش زیادی در تقویت اکران این فیلم ایفا کرد؛ او به فیلم بالاترین امتیاز خود را داد و آن را «هیجانی بیرحم» توصیف کرد و افزود: «بله، من آن را با فیلم روانی مقایسه میکنم.» حالا، تقریباً نیم قرن بعد، هالووین به همان اندازه که «روانی» ارزشمند است، نزد تماشاگران و در تاریخ سینما جای خودش را ثابت کرده.
در کنار کارگردانی کارپنتر، یک موسیقی پیانوی بینقص و غیرمعمول و همچنین استفاده زیبا و نگرانکننده دین کاندی از فضای گسترده، بازیهای دونالد پلزنس کهنهکار و جیمی لی کرتیس که برای اولین بار به عنوان ستاره در فیلم ظاهر میشود، به هالووین احساسی هنری میبخشند که هیجانات یک فیلم ساده و بدون پیچیدگی را به اوج میرسانند. هیچ پیچیدگی خاصی در این فیلم در جریان نیست؛ هالووین صرفاً یک شاهکار فنی است که تنها هدفش بالا بردن ضربان قلب شماست. دشوار است بگوییم آیا تاکنون، یا در آینده، فیلمی وجود داشته یا خواهد داشت که اینقدر بهطور خالص هیجانآور باشد.
۱. جنگیر (ویلیام فریدکین) – ۱۹۷۳
فیلم پرفروش ویلیام فریدکین درباره جنزدگی در جورجتاون تنها در نسخهی اصلی اکرانشده بینقص است؛ انتشار مجدد در سال ۲۰۰۰ محتوایی را اضافه کرد که ترجیحات شخصی نویسنده و فیلمنامهنویس ویلیام پیتر بلتی بود؛ اما در نهایت ثابت کرد که غرایز فیلمسازی فریدکین بینظیر بودهاند. الن برستین، مکس فون سیدو، لیندا بلر و جیسون میلر در این اثر سینمایی برجسته که همزمان موفقترین، بحثبرانگیزترین، شوکهکنندهترین، ترسناکترین و بهترین فیلم ترسناک تمام دورانهاست، بازی میکنند. با درنظر گرفتن تورم، این فیلم یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ بوده و بالاترین درآمد را در تاریخ کمپانی برادران وارنر (تقریباً دو برابر فروش فیلم باربی) ساخته است.
در نقدی از سال ۱۹۷۳ که بلافاصله جنگیر را به عنوان یکی از بهترین و شوکهکنندهترین فیلمهای همنوع خود اعلام کرد، راجر ایبرت گفت: «اگر فیلمها، در میان چیزهای دیگر، فرصتی برای فرار از واقعیت باشند، جنگیر یکی از قدرتمندترین آنهاست.» هیچ فیلمی تأثیرگذارتر از جنگیر وجود ندارد. این فیلم قدرتمندترین تأمل سینمایی در مورد مبارزه بین خیر و شر است.
منبع: Collider
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
فیلم های جمعه ۱۳م هم قسمت ۶ و ۳ ش واقعا خوب بودند