امیل بلانسکی از نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا بود که برای همکاری در عملیات ویژه به ایالات متحده قرض داده شد. در جریان تلاش برای دستگیری هالک، ژنرال تادئوس راس نسخهای از سرم ابرسرباز را به او تزریق کرد. او در یکی از نبردها هالک را شکست داد و تصمیم گرفت خون هالک را به خود تزریق کند. با این کار به هیولایی عظیم بهنام ابومینیشن تبدیل شد. او در محله هارلم نیویورک بود و همهچیز را به آشوب کشید و خرابی به بار آورد. دست آخر هالک او را شکست داد و به دست ارتش ایالات متحده افتاد و زندانی شد.
وقتی او را به زندان سوپرمکس در کالیفرنیا منتقل کردند با وونگ مواجه شد. وونگ آزادش کرد تا در مسابقه قفسی در ماکائو شرکت کند. بعد از مسابقه او به زندان بازگشت و درخواست آزادی مشروط داد. شرط آزادیش این بود که دیگر به ابومینیشن تبدیل نشود. اما بعد از آزادی گروهی مخفی شکل داد و در جلسات زیرزمینی و خصوصی شرکت و برای حاضرین سخنرانی کرد. او در سخنرانیها به شکل ابومینیشن در میآمد که نقض شرط آزادیش بود. بالاخره هالک از وجود او باخبر میشود و وقتی دارد به ابومینشن تبدیل میشود غافلگیرش میکند. بنابراین بلانسکی داوطلبانه برای نقض آزادی مشروط به زندان برمیگردد. اما وونگ دوباره آزادش میکند و در کمرتاج به او پناه میدهد.
بلانسکی از تولد تا ملاقات با هالک
امیل بلانسکی در روسیه متولد و در انگلستان بزرگ شد و در نهایت به نیروی مسلح دریایی سلطنتی پیوست. او مرد میدان بود و با اینکه پلههای ترقی را زود طی کرد در درجه سروانی باقی ماند تا بتواند در مبارزات باشد. او در یکی از ماموریتهایی که دنبال کارتلهای مواد مخدر در آمریکای جنوبی بود با میگل آشنا میشود و از او میشنود که یک آمریکایی به گروهشان حمله کرده و بعدا به هیولا تبدیل شده است!
بعد از این اتفاق تادئوس راس از محل اختفای بروس بنر در برزیل خبردار میشود و دستور میدهد تیمی عملیلتی برای دستگیری او شکل بگیرد. بلانسکی رهبر این عملیات میشود. اما هنوز چیزی درباره هالک نمیداند. فقط به او گفتهاند بنر با مرگ دو دانشمند یک افسر نظامی و چندنفر دیگر مرتبط است و آمریکا او را زنده میخواهد. بلانسکی و تیمش با نقشه قبلی و آرام و آهسته سراغ بنر میروند و در خواب به او حمله میکنند. اما بروس بنر فرار میکند و در ادامه درگیریها به هالک تبدیل میشود و تعدادی از افراد تیم بلانسکی را از بین میبرد.
بلانسکی از این نبرد جان سالم بهدر برد و کولهپشتی بروس بنر را پیدا کرد. او تصمیم گرفت دنبال زنی که عکسش در کوله بود بگردد. بهعلاوه، او بابت این موضوع بسیار عصبانی بود و از راس هم شکایت داشت که چرا این این اتفاقات را کوچک جلوه میدهد. او میخواست بنر را پیدا کند تا بتواند به هالک برسد. اینجا بود که راس بالاخره راز را فاش کرد و گفت بنر همان هالک است.
در جستجوی هالک
بعد از این عملیات بلانسکی برای ارائه گزارش به آمریکا رفت و در جلسه متوجه شد که احتمال دارد هالک از آزمایشهای ابرسرباز راس بهوجود آمده باشد. او از راس میخواهد تا اگر عملیات دیگری برای گرفتن هالک وجود دارد او هم در عملیات شرکت کند. چون گروه جدید هم نمیداند با چه مواجه است و همان اتفاق برایشان میافتد. پس برای مقابله با هالک گروهی آماده و هماهنگ لازم است.
آزمایشات ابرسرباز
بار بعدی که بلانسکی به پنتاگون دعوت میشود تقریبا کاملا از برنامه ابرسرباز سر درمیآورد. او میپذیرد در همه آزمایشها شرکت کند و با این شرط وارد آزمایشگاه میشود. راس تصمیم میگیرد که دوز پایینی از سرم ابرسرباز را به او بدهند تا همچنان بتواند روی گرفتن هالک تمرکز کند. بعد از تزریق اول او سرعت و قدرت بیشتری در عضلاتش حس میکند و خبری از عوارض جانبی هم نیست.
آنها بار دیگر با هالک درگیر میشوند و اینبار با اینکه بلانسکی قدرت بیشتری دارد اما در این درگیری تا پای مرگ میرود و به مرکز پزشکی پنتاگون منتقل میشود. اما ناگهان همه متوجه بهبود خارقالعاده آسیبهای بدن او میشوند و کمتر از ۲۴ ساعت او به حالت قبل برگشته و میرود تا تزریقهای بعدی سرم ابرسرباز را داشته باشد. بعد از این تزریق او متوجه تغییرات بدنش و عوارض جانبی شد. اما با وجود همه اینها فقط میخواست با هالک مبارزه کند. در نهایت او با کمک قدرت بدنی بیشترش و با تیم ضربت توانست بنر را در نیویورک دستگیر کند.
تبدیل به ابومینیشن
همینجا بود که بلانسکی متوجه شد استرنز مشغول آزمایش روی خون بنر است تا ببینید او چطور از تابش گاما جان سالم بهدر برده و چطور میشود افراد بیشتری مثل او درست کرد. پس بلانسکی با ضربهای او را بیهوش کرد و بعد از استرنز خواست که قدرت بیشتری به او بدهد، چیزی بیشتر از سرمهای ابرسرباز. درگیریای بین آندو شکل میگیرد اما در نهایت بلانسکی خون بنر را به خود تزریق میکند. البته که او نمیداند عواقب این کار دقیقا چه خواهد بود، اما اهمیتی نمیدهد. او بلافاصله به هیولایی عظیمالجثه تبدیل میشود و از آنجا فرار میکند.
دوئل هالک و ابومینیشن
بلانسکی که دیگر به ابومینیشن تبدیل شده بود وارد شهر شد. او قدرتش را به رخ میکشید و همهچیز را نابود میکرد و هالک را به مبارزه میطلبید. هیچچیز جلودارش نبود. او همهچیز را خرد میکرد و بهراحتی مردم را میکشت تا بالاخره هالک سراغش آمد. از یکطرف هالک به او حمله میکرد و از طرف دیگر نیروهای نظامی سعی داشتند جلویش را بگیرند. اما ابومینیشن قدرتمندتر از این حرفها شده بود که مشتهای هالک بتواند متوقفش کند. او مست از این قدرت میخندید و همهچیز را ویران میکرد. با این حال درگیری آنقدر پیشرفت و تیربارها آنقدر به ابومینیشن شلیک کردند که دیگر توان مبارزه نداشت. او دستگیر و به زندانی امنیتی در آلاسکا منتقل شد.
از انتقامجویان تا زندگی آرام
بعدتر که گروه انتقامجویان داشت شکل میگرفت پیشنهادهایی برای آزادسازی بلانسکی و افزودن او به این گروه هم وجود داشت. چون شورا او را بهعنوان قهرمان جنگی مورد احترام میدید و رفتار خشنش را دفاع در برابر هالک در نظر میگرفت. اما شیلد که از خشونت و خلقوخوی بلانسکی شناخت داشت با این پیشنهاد موافق نبود و در نهایت با تلاش افرادی مثل تونی استارک و تادئوس راس، او از این فهرست کنار گذاشته شد.
در نهایت ابومینشین یا بلانسکی دوبار از زندان فرار کرد. یکبار به مبارزات قفس رفت. وقتی برگشت آزادی مشروط گرفت، اما در جلسات و سخرانیها گاهی دوباره ابومینیشن تبدیل میشد و این شکستن شرط آزادی بود. پس دوباره به زندان برش گرداندند. اینجا فرار دوم اتفاق افتاد و بعد از آن او وارد دوران صلحآمیز زندگیش شد.
جمعبندی
ابومینیشن یکی از کاراکترهای غولپیکر دنیای مارول است. او هم مثل چیزیکه در بسیاری از فیلمهای علمی-تخیلی دیدهایم محصول آزمایشگاه است. البته قدرتطلبیش هم چاشنی کار شد. چون آزمایشها نمیخواستند از او هیولا بسازند، خودش میخواست. بههرحال او رقیب سرسخت هالک است و اصلا هالک الهامبخش او بود و باعث شد در این مسیر قدم بگذارد. نظر شما درباره ابومینیشن چیست؟
منبع: marvelcinematicuniversewiki
نظرات