مروری بر آناتومی سقوط | تریلری لغزنده و خیرهکننده
اولین سوالی که در آناتومی سقوط، جدیدترین فیلم کارگردان فرانسوی ژوستین تریه (Justine Triet) پرسیده میشود خیلی ساده است: «چی میخوای بدونی؟» این جمله کوتاه میتواند شعار کلی فیلم باشد یا چکیدهای بسیار مختصر از آن. این جمله در کلبهای در دل دامنههای آلپ و از زبان نویسندهای به نام ساندرا وویتر (Sandra Voyter) با بازی ساندرا هولر (Sandra Hüller) شنیده میشود. دانشجوی فارغالتحصیلی به اسم زویی (Zoé) آمده تا با او مصاحبه کند. اما دیالوگهای زیادی از آنها نمیشنویم که غوغا و سروصدایی از بالا به گوش میرسد و عملا گفتگوی آنها را خفه میکند. موسیقیای که در این لحظات میشنوید، نسخهای اینسترومنتال از آهنگ P.I.M.P. از ۵۰ Cent است. شوهر ساندرا، ساموئل مالسکی (Samuel Maleski) کسی است که دارد این آهنگ را با صدای وحشتناک پخش میکند. حالا آیا او که خودش هم نویسنده است، میخواهد مصاحبه همسرش را خراب کند یا میخواهد بهمن راه بیندازد؟!
انبوهی سوال بیجواب و یک جنازه روی دست تماشاگر
در مورد سروصداها و البته در شروع فیلم اثری از ساموئل نمیبینیم که مهم است. درواقع انگار کارگردان پیشبینی کوچکی روند داستان فیلم را در همان صحنه اول قرار داده است. در آناتومی سقوط چیزهای زیادی وجود دارند که شنیده میشوند اما دیده نه. یا دیده میشوند اما اشتباه فهمیده میشوند، اشتباه به خاطر آورده میشوند، یا از روی حدس و گمان تلقین میشوند، یا بهخاطر اعتماد کورکورانه درست فرض میشوند! پیچیده به نظر میرسد، نه؟
اما وقتی بالاخره چشممان برای اولین بار به ساموئل میافتد که او مرده است! زخمی عمیق در جمجمه، رد خونی نسبتا طولانی که روی برفهای کنار کلبه کشیده شده است و البته جنازه! حالا بگویید به نظرتان او از روی بالکن سر خورده و پایین افتاده؟ کسی هلش داده یا داستان چیز دیگری است؟ آیا سرش به لبه طبقه پایین خورده یا ضربه قبل از سقوط به سرش وارد شده؟ آیا مرگ ساموئل به خواست خودش بوده یا با نقشه ساندرا؟ نکند ۵۰ Cent هم جزء مظنونین باشد! قطعات پازل زیاد میشود و هینجای کار به شما هشدار میدهیم که منتظر نباشید همه معماها حل شوند.
داستان قتل یا داستان خودکشی؟
ساندرا و ساموئل در کلبه کوهستانیشان تنها نیستند. انها پسر یازده سالهای به نام دنیل (Daniel) دارند که نقشش را میلو ماچادو گرانر (Milo Machado Graner) بازی میکند. در بازی او میتوان ترکیبی از ضعف و اراده را باهم دید. همراه همیشگی دنیل، اسنوپ است. او هم نقشش را به همان خوبی بازی میکند و درخور اسم واقعیش مسی (Messi) ظاهر میشود! اسنوپ فقط همراه دنیل نیست بلکه حامی اوست. دنیل در چهارسالگی تصادف شدیدی داشته و حالا به همان خاطر تقریبا نابینا است. البته مدت زمان خوبی طول میکشد تا از جزئیات این اتفاق سر دربیاورید و بفهمید چه تاثیری در کل داستان داشته است. تریه در آهستهآهسته اطلاعات دادن به مخاطب استاد است!
خلاصه، به داستان برگردیم…دنیل و اسنوپ که از پیادهروی برمیگردند جنازه پدر خانواده یا ساموئل را پیدا میکنند و دنیل با داد ساندرا را صدا میزند. صدای آهنگ هنوز بلند است، اما ساندرا صدای گریه او را میشنود، چطور ممکن است؟
هنوز فیلم شروع نشده
هنوز به تیتراژ شروع فیلم هم نرسیدهایم که ترییه توانسته ما را به همانجایی که میخواست برساند. این فیلم جنایی نیست. پلیسها هستند، اما فقط در حاشیه روایت پرسه میزنند. پوآرویی هم نیست که اسکیکنان از پیچوخم و درهها آلپ بگذرد و خودش را به کلبه برساند. بعد هم سبیلهایش را پاک کند و مشغول حل پرونده شود. در عوض ماییم که تبدیل به کاراگاه میشویم. باید نوشتههای رازآلود را با دقت بخوانیم، هر سوراخی را با دقت بگردیم و دنبال سرنخها باشیم و همه شواهد را طوری بررسی کنیم که انگار روی یخی نازک پا میگذاریم. پس با دقت ببینید و بشنوید!
بیایید با خودمان مرور کنیم، اینجا چه چیزی باید روشن شود؟ قبل از اینکه بخواهیم دنبال مجرم بگردیم، اول باید مطمئن شویم اصلا جرمی در کار بوده یا نه. در همین بین باید وضعیت ازدواج والدین، که به نظر به مرز فروپاشی نزدیک میشود، را هم بررسی کنیم. آیا از دل اینها انگیزه جرم بیرون میآید؟ یا صرفا همزمانی است؟ طبق گفته ساندرا، همه بهخاطر “انگیزشهای روشنفکرانه” بود! چقدر هم عاشقانه!
دفاع از متهم
تقریبا هیچ جنبهای از داستان نیست که مثل ماهی از دستتان لیز نخورد! یعنی سررشته داستان را نمیتوان بهراحتی دست گرفت. ساندرا آلمانی است که برای زندگی به اینجا در فرانسه آمده است. جاییکه ساموئل در آن بزرگ شده. مشخصا ساندرا وقتی درمورد این مکان که ساموئل آن را ریشه خودش میدید صحبت میکند آزرده به نظر میرسد. ساندرا معمولا انگلیسی صحبت میکند. زبانی که نه تنها میانجی ارتباط آنهاست، بلکه یکجور سازش بین آندو است که تلاش میکردند زمینههای مشترک پیدا کنند. اما آنها دنیل را بزرگ کردند و اینجا ساندرا مادری بدون زبان مادری است، او نقشی در زبان مادری دنیل ندارد.
ساندرا اعتراف میکند که با اینکه ازدواج کرده بوده با افراد دیگری هم همخواب شده است. حالا برای اینکه ظنها را بیشتر کند و به پیچیدگی بیشتر ماجرا دامن بزند، برای دادگاه سراغ وکیلی میرود که قبلا با او رابطه داشته است. وکیل او وینسنت رنزی (Vincent Renzi) با بازی سوان آرلو (Swann Arlaud) است. البته که ساندرا واقعا به کمک او نیاز دارد، چون به قتل ساموئل، شوهرش، متهم شده. «من نکشتمش» ساندرا این جمله را در برابر وینسنت تقریبا فریاد میزند. با اینکه کسی سوالی در این مورد از او نپرسیده. این شاید تکاندهندهترین فوران احساسات لحظهای در فیلم باشد. صرف نظر از اینکه وینسنت پیش خودش چه فکر میکند، استراتژی او برای دفاع از ساندرا و حضور در دادگاه این است که روی ادعای خودکشی ساموئل مانور بدهند.
در دادگاه آناتومی سقوط چه میگذرد؟
آناتومی سقوط که برنده جایزه کن سال ۲۰۲۳ هم شده است، بهعنوان درامی دادگاهی شناخته میشود. عجیب هم نیست، بالاخره بخش عمده قسمت دوم فیلم در دادگاه میگذرد. اما بهنظر نمیرسد تریه چه به عنوان کاگردان و چه بهعنوان یکی از نویسندههای فیلمنامه در دام ساختار ماشینی قانون افتاده باشد. در واقع ببیندههایی که طرفدار فیلم و سریالهای حقوقی تلویزیون هستند یا از فیلمی مثل آناتومی قاتل (Anatomy of a Murder) اتو پرمینجر (Otto Preminger) ساخته سال ۱۹۵۹ لذت میبرند (فیلمی که بهصورت پیچیدهای سازماندهی شده است)، شاید به خاطر ساختار آزادانه روند فیلم تریه شوکه شوند.
به نظر میرسد وکیلها، شاهدان و تحلیلگرهای صحنه سقوط به میل خود یا تصادفی وسط حرف یکدیگر میپرند. این اتفاق معمولا درحالتی میافتد که اشخاص نشستهاند، یعنی برای حرف زدن حتی از سرجایشان بلند نمیشودند. دادستان آنتوان رینارتز (Antoine Reinartz) با سر تراشیده و پوزخندی که بیشتر اوقات دارد، اطراف میچرخد و غر میزند. احتمالا خیلی از بینندهها با کمال میل او را از پنجره پایین پرت میکردند!! درواقع فضایی که میبیند بیشتر شبیه رستورانی پر از دانشجویان حقوق است که دارند با هم جروبحث میکنند و احتمالا هر لحظه انتظار میرود که منشی دادگاه با ظرفهای غذا وارد سالن شود!!
بیشتر بخوانید: تمام فیلمهای برنده جوایز اصلی در جشنوارههای معروف ۲۰۲۳ را بشناسید
زورآزمایی اراده یا درام دادگاهی؟ ژوستین تریه از ما چه میخواهد؟
گویاترین سکانس فیلم روی دنیل تمرکز میکند. جاییکه او در جایگاه شاهد حاضر شده و هم وکیل مدافع و هم دادستانی، او را با سوالاتشان بمباران میکنند. دوربین هم از طرفی به طرف دیگر میرود و میچرخد تا حس در محاصره بودن دنیل را ملموستر کند. وقتی این تصاویر و موقعیت را میبینید چه چیزی به ذهنتان میآید؟
اول از همه میتوان به این فکر کرد که صرف نظر از صلاحیت قضایی، آیا میتوان از یک بچه اینطور سوال پرسید؟ از دوطرف او را سوالپیچ کرد، آن هم با این شیوه خصمانه؟ بعد، در چنین شرایطی میتوان مدارک بهدست آمده از صحبتهای او را قابل قبول دانست؟
دوم، بیایید به کارگردانی فکر کنیم. آیا تریه آنقدر روی ما کار کرده و البته در کارش موفق بوده که دیگر به دنبال اینکه چه چیزی قابل قبول است یا نه نیستیم، و فکر و ذکرمان کشمکشهایی است که در دل روایت اتفاق میافتد و فقط مشتاق دیدن زورآزمایی اراده این آدمها هستیم؟
با این نگاه و بهعلاوه چیزهایی که بالاتر گفتیم، شاید بیراه نباشد که فیلم را بیشتر از آنکه درام دادگاهی بدانیم، صحنهای از درگیری بین شخصیتهای ناسازگار ببینیم که چاشنیشان صداهای دادگاه و سوت و کوبیده شدن چکش روی میز و اینهاست. به این هم توجه کنید که در نهایت حکم دادگاه را چطور میفهمیم. خبری از اعلامیه رسمی نیست، گزارشگری تلویزیونی در لابهلای جمعیت و در بین غوغا و هیاهو، حکم را برای بینندهها گزارش میکند و ما هم همانجا میفهمیم که نتیجه از چه قرار است. حقیقت شفاف نیست و دور از دسترس به نظر میرسد. تکهتکه شده و در سراسر روایت پخش شده و شما بهعنوان بیننده باید تلاش کنید تا جاییکه میتوانید تکههای بیشتری از این حقیقت را جمع کنید.
فیلم را چطور ببینیم؟
نکته کاربردی: آناتومی سقوط فیلم فوقالعادهای است، یکی از جذابترینهای ۲۰۲۳. اگر میتوانید آن را روی پرده یا صفحه نمایش بزرگی ببینید. ترجیحا دوستانتان را هم دعوت کنید و باهم ببینید. ساعت ۸ شب میتواند انتخاب خوبی باشد. تا بعد از آن و در تمام مدت شام درباره فیلم صحبت کنید. حتی میتوانید از این هم جلوتر بروید و غذایی پیدا کنید که به حالوهوای زندگی در کوههای آلپ بیاید.
بگذریم…حکم دادگاه گرانوبل صادر شده است. اما شاید شما هنوز هم درمورد گناهکار بودن یا نبودن ساندرا مطمئن نباشید. و نکته جالب اینجاست: حتی کسیکه نقش او را بازی میکند هم مطمئن نیست! هولر جایی به این موضوع اشاره میکند که طی فیلمبرداری بارها از تریه پرسیده که آیا ساندرا واقعا گناهکار است یا نه. اما تریه هربار طفره رفته و جواب درستی به او نداده است.
بازی ساندرا به عدم قطعیت و دلهره بیشتر دامن میزند
شبیه معجزه به نظر میرسد که وضعیت عدم قطعیت کارکرد مثبتی داشته است. یعنی هولر با اینکه خودش نمیداند واقعا پشت پرده ماجرا چیست، اما بازیش بسیار هشیارانه است. برخلاف تصور عدم قطعیت باعث نشده که اجرایش گنگ و مبهم شود. انگار ساندرا که طبق گزارشها توسط شوهرش بهعنوان روحی ضعیف و نویسندهای کمتر موفق توصیف شده، خودش را برای مقابله با همه احتمالات و همه دشمنان مسلح کرده است. با وجود تلاطم و سردیای که در شخصیت او میبینیم دیگر نیازی به بازپرسی نیست تا او را به حالت خشمگین و تدافعی ببرد. شاید ما وقتی عمق ناراحتی و حتی حیلهگری او را میبینیم شگفتزده شویم! وقتی ساندرا را میبینید که در شبی سرد بیرون ایستاده با وکلیش شراب مینوشد و بازیگوشانه با او گفتگو میکند، چه چیزی به ذهنان میآید؟ آیا ساندرا دارد در این وضعیت بغرنج از لحظاتی هرچند کوتاه برای دور شدن از آن فضا و آرامش گرفتن استفاده میکند؟ یا خیلی نامحسوس تلاش میکند او را به سمت هدفش هل دهد؟
اینکه چقدر از ساندرا خوشتان بیاید یا بدتان بیاید تاثیری ندارد. عواقبی هم ندارد. اما مسئله اینجاست که از یک صحنه به صحنه دیگر اصلا نمیتوانید به اطمینان برسید؛ نمیدانید که باید طرف ساندرا را بگیرید یا نه و این مسئله دلهرهآور میشود.
سال ۲۰۱۹ و روایت مشابه
هولر در فیلم قبلی و کمتر منسجم تریه هم حضور داشت، فیلم سیبل (Sibyl) ساخته سال ۲۰۱۹. بعضی تشابهات بین این دو فیلم واقعا شگفتانگیز است. مثلا در سیبل، مردی به اسم مالسکی میبینیم و پسری آسیبپذیر به نام دنیل. بهعلاوه، در هر دو فیلم ایده ضبط مخفیانه مکالمات هم وجود دارد. در سیبل، راهبی صحبتهای بیمار را مخفیانه ضبط کرده. اما در آناتومی سقوط متوجه میشویم که ساموئل یکی از بحثهای طوفانیشان را ضبط کرده است. این مشاجره کمی قبل از مرگ ساموئل اتفاق افتاده بود. صدای ضبطشده در دادگاه پخش میشود و در ادامه تریه آن را تبدیل به فلشبک میکند. این یعنی مشاجره زناشویی بین ساندرا و ساموئل را ما هم میبینیم و هم میشنویم. امکانی که هیئت منصفه از آن محروم است. شاید متناقض به نظر برسد، اما باید پذیرفت که جدا کردن صدا باعث شده که تاثیر این لحظات بیشتر شود. آیا این راهکار خلاقانه کارگردان است یا فیلم میخواهد فریبمان دهد؟ ممکن است تریه دنبالهرو حیلهگری قهرمان خودش شده باشد؟
در سایه تردید و ابهام
اینکه فیلم پر است از تردید و ابهام اصلا نکتهای علیه آن نیست. برعکس، امکان تحریک و سوگیری مخاطب را در نظر میگیرد. به همین دلیل است که چنین بار اخلاقیای به دوش دنیل گذاشته شده است. وقتی دنیل اعتراف میکند: «من قاطی کردم.» روراست است، بیشتر از هر بزرگسالی درباره ماهیت سردرگمی صادق است.
به چشمان پریشان و آسیبدیده او نگاه کنید، که انگار هم میبینند و هم نمیبینند…سخت است به این فکر نکنید که کِی و تحت چه شرایطی، چه بار روانی و احساسیای باعث میشود خاطره از مرجعی قابل اعتماد برای روایت تبدیل به داستانی شود که به خودمان میگوییم؟ یعنی چه وقتی ماجرا را به چیزیکه آرزو میکردیم واقعیت باشد تغییر میدهیم؟ اصلا عجیب نیست که دنیل در این دام افتاده باشد. بالاخره هرچه نباشد او پسر دو نویسنده است و میشنود که دادستان برای متهم کردن ساندرا بخشی از کتاب او را میخواند.
در آخر باید گفت تمام کلکها و ترفندهای زیرکانه را کنار بگذارید. اگر واقعا میخواهید بدانید آن روز در آن کلبه چه اتفاقی افتاده است، باید از اسنوپ بپرسید.
جمعبندی
سال ۲۰۲۳، سال خوبی برای فیلمبینها بود. تعداد زیادی فیلم جذاب پخش شد و تعداد زیادی از محبوبترین کارگردانها فیلم ساخته بودند. اما یکی از محبوبترین فیلمها که هم در جشنوارهها خوش درخشید و هم توجه مخاطبان متفاوت را به خودش جلب کرد Anatomy of a Fall بود. درامی دادگاهی با رگههای جنایی که درواقع هیچکدام از آنها نبود. پررنگترین جنبه فیلم را میتوان ابهام دانست و حقیقتی که برای رسیدن به آن از هر راهی که میروید به بنبست میرسید… حقیقتی که شاید دیگر حتی مسئله ما هم نباشد.
سوالات متداول
- قاتل در فیلم آناتومی سقوط کیست؟ نکته جالب و یکی از جذابیتهای Anatomy of a Fall این است که جواب این سوال را به عهده ما میگذارد. ما رای دادگاه را میدانیم، هرچه هیئت منصفه میداند را هم میدانیم. اما چطور مطمئن باشیم که آدمها راستش را میگویند؟
- تماشای Anatomy of a Fall سخت است؟ فیلم پر از معما و نقطه ابهام است و مدام برداشت و درک شما از واقعیت و حقیقت را به چالش میکشد. اما اگر طرفدار درامهای قضایی باشید یا ابهام آزارتان ندهید از این فیلم لذت میبرید.
منبع: New Yorker
بهترین بازیهای ۲۰۲۴ با امید لنون و شایان
نظرات