
۱۵ انیمه درباره مواجهه با افسردگی
افسردگی مدتها است در جامعه با پیشداوری همراه بوده است. با این حال و شاید دقیقا به همین دلیل بسیاری از انیمهها بدون ترس به موضوعات سلامت روان پرداختهاند. گرچه پرداختن به این مسائل کار آسانی نیست، اما دهها انیمه وجود دارند که با مهارت و دقت، تجربه زندگی با افسردگی و تلاش شخصیتها برای کنار آمدن با زخمهای روحی خود را به تصویر کشیدهاند.
برخی از این انیمهها توانستهاند افسردگی را بهگونهای واقعی و ملموس نشان دهند که برای مخاطبانی که تجربهای مشابه دارند، بسیار ارزشمند است. با شخصیتهای افسردهای مثل توهرو هوندا در سبد میوهها و شینجی ایکاری در نئون جنسیس اونگلیون، بینندگان میتوانند با زاویه دیدهای متفاوت اما قابل درک، با مسائل مربوط به سلامت روان ارتباط برقرار کنند.
با اینکه انیمهها گاه فضایی عجیب و فراواقعی دارند، اما همچنان بستری عالی برای پرداختن به مشکلات واقعی زندگی، مانند افسردگی، محسوب میشوند. هرچند همه انیمهها موفق به نمایش درست سلامت روان نمیشوند، اما آثار درخشانی وجود دارند که در دل مخاطبان جا باز کردهاند.
انیمه وایولت اورگاردن (Violet Evergarden)، حول محور عشق، فقدان و احساسات انسانی میچرخد
انیمه وایولت اورگاردن با روایتی فانتزی، به تجربههای انسانی روزمره میپردازد. شخصیت اصلی این انیمه، وایولت، بهعنوان یک عروسک خاطرات خودکار نامههایی مینویسد که احساسات ناپیدای فرستندهها را بیان میکنند، در حالیکه این پیامها را در جهانی جنگزده تحویل میدهد. هر نامهای که وایولت مینویسد، بخش خاصی از حسرت و پشیمانی را به تصویر میکشد و مفهوم انسانبودن را برجسته میکند.
در همین مسیر، وایولت به مرور کنجکاو میشود که گذشته و انسانیت ازدسترفتهاش را کشف کند، آنهم در حالیکه به دیگران کمک میکند با سرنوشت خود کنار بیایند. او که دوران کودکیاش را بهعنوان یک سرباز نوجوان سپری کرده، تلاش میکند تا احساسات واقعی خود را بهویژه در مورد گیلبرت، مردی که در ارتش همراهش بود را درک کند. در وایولت اورگاردن غمی عمیق جاری است، زیرا سردرگمیهای عاطفی وایولت بهتدریج رنگ ناامیدی به خود میگیرند.
کلند: بعد از داستان (Clannad: After Story)، ماجراهای دو دلداده دبیرستانی را در رویارویی با بزرگسالی دنبال میکند
انیمه کلند: بعد از داستان، یکی از غمانگیزترین روایتهایی است که به سوال بعد از خوشبختی چه میشود؟ پاسخ می دهد. برای تومویا اوکازاکی و ناگیسا فوروکاوا، این پاسخ به شکلی تلخ و قابل پیش بینی آشکار میشود. داستان عاشقانه واقعگرایانه آنها با چالشهای بزرگسالی روبرو میشود، چون هر دو درمییابند که عشق جوانی با مشکلات دنیای واقعی فاصله دارد.
با باردار شدن ناگیسا، تومویا مجبور میشود برای تأمین هزینههای زندگی، شغلی سخت و ناخواسته را بپذیرد، اما پس از تولد دخترشان، ناگیسا از دنیا میرود. حالا تومویا باید بهعنوان پدری تنها و دلشکسته، دخترش را بزرگ کند، بیآنکه اجازه دهد تلخی جهان بر نگاه او به زندگی سایه بیندازد. کلند: افتر استوری انیمهای عمیقا احساسی است، چون نه تنها درباره بازسازی فردی پس از اندوه است، بلکه درباره ایستادگی بهخاطر کسانی است که دوستشان داریم.
انیمه ریلایف (ReLIFE) به شخصیت اصلی خود فرصتی دوباره در زندگی میدهد
بسیاری از انیمهها به مسیرهایی میپردازند که شخصیتها در زندگی واقعی هرگز نپیمودهاند و به افراد غمگین فرصتی دوباره برای تجربه زندگی که آرزویش را داشتند میدهند. انیمه ReLIFE درباره یک پروژه تحقیقاتی آزمایشی است که به آراتا کایزاکی اجازه میدهد ظاهرش ۱۰ سال جوانتر شود، البته به این شرط که برای یک سال دوباره به دبیرستان بازگردد. حالا با تجربیات و پشیمانیهای گذشتهاش، کایزاکی این فرصت را پیدا میکند تا جنبه جدیدی از خودش را کشف کند و درهای تازهای از امکان را پیش روی خود ببیند.
در حالیکه ReLIFE شخصیتهایی غمگین و افسرده را نشان میدهد، اما در نهایت روزنهای از امید و پایانی روشن را ارائه میدهد. پیر شدن امری اجتنابناپذیر است و متاسفانه تجربههایی که برای درک زندگی لازماند فقط با گذر زمان بهدست میآیند. تمایل آراتا برای ایجاد تغییر، چیزی است که بسیاری از بزرگسالان بهخوبی درک میکنند. اما گیر کردن در گذشته نمیتواند راهحل درستی برای ادامه زندگی باشد.
انیمه دوره آبی (Blue Period) بر حس ناامیدی که اغلب با افسردگی همراه است، تأکید میکند
در انیمه Blue Period، ریوجی آیوکاوا عمدا در آزمون ورودی دانشگاه هنر مردود میشود. این شکست باعث میشود که او دچار افسردگی عمیقی شود و علاقهاش را به تمام سرگرمیهایش از دست بدهد. در این مرحله، ریوجی از آیندهاش ناامید میشود، چرا که دیگر باور ندارد بتواند در کاری موفق باشد.
نکته جالب درباره Blue Period این است که از یک حلقه نجات بهعنوان استعارهای مرکزی استفاده میکند. زمانی که یاتورا سعی دارد وضعیت ریوجی را بهتر درک کند، ریوجی توضیح میدهد که او فقط حلقه نجات را پرت میکند، اما حاضر نیست در آب بپرد. این یعنی حتی اگر کمک هم فراهم باشد، بیفایده خواهد بود، چون تا زمانیکه فردی عمق افسردگی را تجربه نکند، نمیتواند آن را کاملا درک کند. یاتورا باید تا حدی با رنج ریوجی آشنا شود تا بتواند او را درک کرده و هر دو را از غرق شدن نجات دهد.
انیمه گیون (Given)، یک عاشقانه دلخراش است که حول محور اندوه و فقدان میچرخد
انیمه Given به موضوعات پیچیدهای میپردازد، از عشقهای دردناک گرفته تا از دست دادن شور و اشتیاق، نسبت به علایق قبلی. این انیمه از نمایش جنبههای ناخوشایند روابط عاشقانه ابایی ندارد. اما در میان تمام این مسائل، شاید دشوارترین موضوعی که به آن پرداخته میشود، سوگواری برای عزیز از دسترفته بر اثر خودکشی و تلاش برای پیدا کردن شجاعت برای شروعی دوباره است. هنگام مواجهه با خودکشی، افراد تنها با اندوه روبرو نمیشوند، بلکه احساس گناه نیز آنها را دنبال میکند.
مافویو، دوستپسر سابقش، یوکی را بهدلیل خودکشی از دست میدهد و بدتر از همه، خودش جسد یوکی را پیدا میکند. این تجربه تلخ باعث میشود که او دچار تروما شود. با این حال، مافویو گیتار یوکی را برمیدارد و تصمیم میگیرد نواختن را یاد بگیرد تا شاید بتواند پس از مرگ یوکی، به او نزدیکتر شود. نتیجه آن، داستانی زیبا و الهامبخش است که نشان میدهد چگونه ساختن موسیقی میتواند تاثیر عمیق و شفابخشی داشته باشد.
انیمه سبد میوهها ۲۰۱۹ (Fruits Basket)، حول محور گذشته پر از ترومای شخصیتهایش میچرخد
انیمه Fruits Basket که بازسازی نسخه اصلی سال ۲۰۰۱ است، یکی از محبوبترین انیمهها در تمام دوران به شمار میرود. اما این انیمه چیزی فراتر از یک داستان عاشقانه ساده است. هیچیک از شخصیتهای آن زندگی آسانی ندارند. حتی توهرو هوندا، شخصیت اصلی مهربان و دوستداشتنی آن، با چالشهای شخصی خود روبرو است. در عین حال، ترومای جمعی خانواده سوما چنان عمیق و تاثیرگذار است که میتواند هر بینندهای را تحت تاثیر قرار داده و به گریه بیندازد.
این انیمه به شکل گستردهای به موضوعات سلامت روان میپردازد؛ از جمله اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلال شخصیت مرزی (BPD). سبد میوهها به جای آنکه به این اختلالات با دیدی رمانتیک یا همراه با برچسبزنی نگاه کند، آنها را با نگاهی واقعگرایانه بررسی میکند و فرایند بهبودی را به زیبایی به تصویر میکشد. این مجموعه از این ایده پشتیبانی میکند که سلامت روان نباید تابو باشد و جامعه بهجای قضاوت و انتقاد، باید با همدلی و درک به آن نزدیک شود.
زمان طلایی (Golden Time) ترومای ناشی از آسیبهای مادامالعمر را به تصویر میکشد
با اینکه انیمههای زیادی به افسردگی و آسیبهای روانی ناشی از سوءاستفاده و فقدان عزیزان پرداختهاند، اما انیمهای که به دردهای روانی ناشی از آسیبهای مزمن بپردازد، کمیاب است. آسیب مغزی تروماتیک (TBI) میتواند تاثیرات مخرب و طولانیمدتی بر زندگی فرد داشته باشد. انیمه Golden Time بر اثرات بلندمدت این نوع آسیب تمرکز دارد، از جمله اختلالات شناختی و تغییرات پایدار در وضعیت روانی شخصیت اصلی.
بانری، شخصیت اصلی در Golden Time، پس از آسیب مغزی دچار فراموشی شدید و نوسانات خلقی میشود. او سعی میکند زندگی جدیدی را بهعنوان یک دانشجوی دانشگاه آغاز کند، در حالی که با ترس از دست دادن فردیتی که اکنون در حال شکلگیری است، مواجه میشود. فردیتی که ممکن است جای خود را به کسی بدهد که زمانی بوده است. در این میان، کوکو، شخصیت زن اصلی، نیز با تمایلات وسواسی شدید دست و پنجه نرم میکند. Golden Time انیمهای واقعگرایانه درباره افسردگی بوده و شاید بههمین دلیل، تماشای آن تا این اندازه ضروری و تاثیرگذار است.
نئون جنسیس اونگلیون (Neon Genesis Evangelion) و درگیر کردن ذهن با نمایش روانشناختی بیماریهای روانی
تعداد کمی از شخصیتهای افسرده در انیمهها به اندازه شینجی ایکاری، یکی از شاخصترین شخصیتهای تاریخ انیمه، جنجالبرانگیز بودهاند. احساساتی که برخی از طرفداران نسبت به او دارند، اغلب از همین درد ملموس نشات میگیرد. نئون جنسیس اونگلیون نه تنها قواعد ژانر شونن را میشکند، بلکه بیماری روانی را نیز به شکلی منحصربهفرد و متفاوت به تصویر میکشد. واقعیت این است که دست و پنجه نرم کردن با افسردگی به تنهایی، چیز افتخارآمیزی نیست، همانطور که مجبور کردن کودکان به نجات دنیا هم افتخار ندارد.
هیدئاکی آنو، کارگردان این انیمه، خود با افسردگی شدید مواجه بوده و در جریان بهبود شخصیاش، تلاش کرده عناصر روانشناختی را در اثرش بگنجاند. از آنجا که برخی بینندگان هنوز تمایلی به درک یا همدلی با شینجی ندارند، استعارههای مورد نظر آنو حتی دردناکتر هم میشود. درست مانند دنیای واقعی، حتی در اونگلیون هم افسردگی بهدرستی جدی گرفته نمیشود و همین است که شینجی را دقیقا به قهرمانی تبدیل میکند که باید باشد. البته شینجی تنها کسی نیست که رنج میکشد، چرا که حتی آسوکا، با تمام رفتارهای تند و پرخاشگرانهاش، رنجهای درونی خود را پنهان کرده است.
سایونارا، زتسوبو سنسی (Sayonara, Zetsubou-Sensei)، به مشکلات بسیاری از بیماریهای روانی مختلف میپردازد
برای بعضیها، یک کمدی سیاه درباره معلمی که افکار خودکشی دارد ممکن است زننده به نظر برسد، با این حال یک طنز خوب میتواند فضای مناسبی برای پرداختن به موضوعات حساس بدون انکار وجود آنها را فراهم کند. انیمه Sayonara, Zetsubou-Sensei داستان معلمی بهنام نوزومو ایتوشیکی را روایت میکند که جهان را از زاویهای کاملا بدبینانه و پوچگرایانه میبیند. البته او تنها کسی نیست که با بحرانهای روانی درگیر است.
دانشآموزان نوزومو نیز هرکدام با مشکلات روانی خاص خود روبرو هستند: یکی بهخاطر عدم تعادل سروتونین بیش از حد خوشبین است، یکی دیگر به اختلال وسواس فکری-عملی دچار است و دیگری به انزوا و گوشهگیری پناه برده است. حضور این شخصیتها که مسائل سلامت روانشان در رسانهها اغلب نادیده گرفته میشود، نگاه تازه و اجتماعی به این موضوعات ارائه میدهد. Sayonara, Zetsubou-Sensei با پرداختی خاص و طنزی سیاه، تحلیل منحصربهفردی از جنبههای گوناگون سلامت روان ارائه میکند.
دروغ تو در آوریل (Your Lie In April)، داستانی پیچیده درباره غلبه بر تراژدی را روایت میکند
وقتی صحبت از انیمههای تلخ میشود، نمیتوان از دروغ تو در آوریل چشمپوشی کرد. این انیمه نگاهی تلخ و واقعگرایانه به موضوع آزار خانگی دارد که میتواند در اشکال مختلفی از جمله جسمی و عاطفی نمود پیدا کند. کوسی آریما، شخصیت اصلی داستان، از سوی مادرش با هر دو نوع آزار روبهرو میشود؛ مادری که پیش از شروع داستان فوت کرده است. این تجربههای تلخ، تاثیر عمیقی بر روان کوسی گذاشته و باعث شده که او انگیزهاش برای پیگیری علاقهاش به موسیقی را از دست بدهد.
دوست داشتن کسی که در عین حال آزارگر هم هست، تجربهای پیچیده و پرتنش است و دروغ تو در آوریل بهخوبی این تناقض عاطفی را به تصویر میکشد. مادر کوسی که با یک بیماری مزمن دستوپنجه نرم میکرد، گاهی با او مهربان بود اما در عین حال باعث رنج زیادی برای او شد. کلید بازگشت کوسی به دنیای موسیقی، روبهرو شدن با همین رابطه آسیبزا است. این انیمه اگرچه برای بینندگان حساس ممکن است سنگین باشد، اما با حساسیت و دقتی تحسینبرانگیز به مسائل دشوار روانی میپردازد.
مارس چون شیری میآید (March Comes In Like a Lion) و داستان مردی که برای اعتماد دوباره به دیگران تلاش میکند
غم و اندوه از نشانههای شایع افسردگی است، اما بیتفاوتی هم یکی دیگر از جنبههای رایج آن محسوب میشود. در انیمه مارس چون شیری میآید، ری کیریاما یک بازیکن شوگی است که پس از ترک خانوادهای که سرپرستیاش را بر عهده داشتند، به تنهایی زندگی میکند و خود را از دنیای اطرافش جدا کرده است. او در کودکی خانوادهاش را طی یک سانحه رانندگی از دست داده و اکنون منزوی، بیاحساس و درگیر با دردهای پنهان خودش است.
با گذشت زمان، خواهران کاواموتو وارد زندگی ری میشوند و برخلاف دیگران، او را به چشم باری اضافی نمیبینند. دوستی آنها به ری کمک میکند تا آرامآرام به ارزش خود پی ببرد و هویتش را بازشناسی کند. انیمه مارس چون شیری میآید بهخوبی نشان میدهد که اگرچه افسردگی بهطور کامل درمانپذیر نیست، اما میتوان با آن کنار آمد. این مجموعه نشان میدهد که برای کسانی که از افسردگی رنج میبرند، یادگیری نحوه مدیریت آن، امری حیاتی و ضروری است.
تجربیات سریالی لین (Serial Experiments Lain) داستانی پیشگامانه درباره تاثیر تکنولوژی بر سلامت روان را روایت میکند
همبستگی بین فناوری مدرن و اختلالات روانی سالهاست که مورد بحث بوده و با توجه به اثرگذاری گسترده شبکههای اجتماعی، این موضوع همچنان اهمیت خود را حفظ کرده است. یکی از انیمههایی که خیلی زود این پیوند را مورد بررسی قرار داد، تجربیات سریالی لین بود. این مجموعه، اثر اینترنت را بر ذهن نوجوانان به چالش میکشد و به شکل عجیبی با مفاهیم روانشناختی در هم آمیخته است.
لین، دختری منزوی در مقطع دبیرستان، بهصورت آنلاین با روح یکی از همکلاسیهایش ارتباط برقرار میکند. این همکلاسی به او میگوید که در واقع نمرده، بلکه فقط بدن فیزیکیاش را رها کرده تا بهصورت دیجیتالی به زندگی ادامه دهد. لین مجذوب این ایده میشود و بهتدریج مرز بین واقعیت و فضای مجازی برایش کمرنگتر میشود. با پیشرفت داستان، توهم، نمادگرایی و نظریههای توطئه بیشتر میشوند و ذهن لین عمیقتر در تاریکی فرو میرود. حتی سالها بعد از انتشار، تجربیات سریالی لین همچنان اثری گیجکننده، سنگین و ناراحتکننده باقی مانده است.
انیمه رنگارنگ (Colorful)، به زیبایی مشکلات جوانان آسیبدیده را به تصویر میکشد
در ابتدای انیمه رنگارنگ، یک روح سرگردان فرصتی دوباره برای زندگی پیدا میکند. این فرصت زمانی فراهم میشود که او وارد بدن ماکوتو، پسر نوجوانی که اقدام به خودکشی کرده، میشود. روح باید در مدت شش ماه، اشتباهات گذشته ماکوتو را شناسایی کرده و آنها را اصلاح کند تا بتواند به زندگی ادامه دهد. این داستان، مسیری پرچالش برای درک گناه، رستگاری و ارزشمندی دوباره زندگی را به تصویر میکشد.
انیمه رنگارنگ استعارهای از گسستگی است و بهخوبی چالشهایی را به تصویر میکشد که بسیاری از نوجوانان در دنیای امروز با آنها روبهرو هستند. ماکوتو پسری است که در خانوادهای بزرگ شده که والدینش نسبت به مشکلات او بیتفاوتاند. یکی از همکلاسیهایش برای رفع نیازهای مالی، به کارهای خطرناک روی آورده و چشمانداز آینده، برای او پوچ و بیمعناست. با این حال، زمانی که ماکوتو با دانشآموز دیگری دوست میشود و یاد میگیرد که میتواند مسیر زندگیاش را خودش انتخاب کند هم او و هم روحی که در وجودش ساکن شده، کمکم دوباره معنای زندگی را کشف میکنند.
صدای خاموش (A Silent Voice) نشان میدهد که چگونه احساس گناه میتواند به ویرانی منجر شود
احساس گناه میتواند به نیرویی ویرانگر تبدیل شود و این موضوع در مورد شویا ایشیدا بهوضوح دیده میشود. شویا، یک دانشآموز دبیرستانی است که زمانی شوکو نیشیمیا، دختر ناشنوای کلاسشان را بهشدت مورد اذیت و آزار قرار داده بود. اما با گذشت زمان، ورق برمیگردد و خودش هدف قلدری قرار میگیرد. سالها بعد، شویا با بار سنگین پشیمانی و شرم، تصمیم میگیرد پیش از پایان دادن به زندگیاش، از شوکو عذرخواهی کند. در کمال شگفتی، شوکو نه تنها او را میبخشد، بلکه حاضر است با وجود همهی خاطرات تلخ گذشتهشان با او ارتباط تازهای برقرار کند.
اگرچه انیمههای زیادی درباره تغییر و رشد شخصیتها ساخته شدهاند، اما کمتر اثری مثل صدای خاموش پیدا میشود که این مسیر را با چنین ظرافت و تلخی به نمایش بگذارد. این انیمه درک میکند که آینده میتواند حتی مهمتر از گذشته باشد. شوکو نیز، همانند شویا، با احساس عمیق بیارزشی خود درگیر است و تلاش میکند بر آن غلبه کند. رابطه این دو شخصیت شاید در نگاه اول نامعمول به نظر برسد، اما روندی که در کنار یکدیگر طی میکنند، پر از احساسات لطیف و رشد شخصی است؛ رشدی که هم صادقانه است و هم تاثیرگذار.
به اناچکی خوش آمدید! (Welcome to the NHK!) حول محور مشکلات یک جوان گوشهنشین میچرخد
انیمه به اناچکی خوش آمدید! که اثری نسبتا قدیمی محسوب میشود، بر زندگی تاتسوهیرو ساتو تمرکز دارد؛ یک جوان در دهه ۲۰ زندگیاش که دانشگاه را رها کرده و از اجتماع کنارهگیری کرده است. ساتو که به اختلال آگورافوبیا (ترس از حضور در مکانهای شلوغ یا باز) دچار است، بیشتر روزهایش را در اتاق خود سپری میکند و از دنیای بیرون فاصله گرفته است. این انزوا باعث میشود او به تدریج به باور تئوریهای توطئه روی بیاورد، از جمله این تصور که یک سازمان مرموز زندگیاش را زیر نظر دارد و مانع موفقیتش میشود.
وضعیت روانی ساتو پیچیده است، حتی اگر انیمه در قالب طنز به بعضی از این مشکلات بپردازد. در مسیر داستان، ساتو با دو همسایه آشنا میشود: کائورو یامازاکی و میساکی ناکاهارا که آنها نیز با افسردگی دست و پنجه نرم میکند. این دوستیها ممکن است روزنهای به بیرون برای ساتو باز کنند و فرصتی برای بهبود ایجاد شود، اما این مسیر آسان نخواهد بود. به اناچکی خوش آمدید! در به تصویر کشیدن جنبههای مختلف سلامت روان نوآورانه عمل میکند و به موضوعاتی میپردازد که اغلب انیمهها آنها را نادیده میگیرند.
بررسی موضوعات پیچیدهای چون روان انسان معمولا در داستانها نادیده گرفته میشود. با این حال انیمهها به خوبی از پس این موضوعات برآمدهاند. بنظر شما چه انیمههای دیگری میتوانند از نظر روان شناختی جالب باشند؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
نظرات