۱۰ انیمه فوقالعاده که از همان قسمت اول عالی هستند
برای اینکه یک انیمه تجربهای رضایتبخش به مخاطب بدهد، معمولا به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول از بینندگان میخواهد که صبور باشند تا داستان بهتدریج و در طول زمان آشکار شود. در مقابل، دسته دوم از همان ابتدا تمام برگهای برنده خود را رو میکنند. در هر دو حالت، موفقیت یک انیمه در گروی ایجاد تاثیر اولیه قوی است؛ خواه از راه شروعی پرکشش و جذاب، یا با استفاده از یک پیچش غیرمنتظره در داستان باشد.
انیمهای که در دسته دوم قرار میگیرد، برای اینکه بتواند مخاطب را به خود جذب کند و او را ترغیب به ادامه تماشا نماید، خیلی سریع سراغ عناصر اصلی میرود: شخصیتهایی کاریزماتیک، ریتمی تند در روایت و موضوعاتی شوکهکننده. به همین دلیل، یک قسمت اول قدرتمند در واقع به بیننده این وعده را میدهد که در ادامه با داستانی پرهیجان و دنیایی ارزشمند برای کشف روبهرو خواهد شد.
شیطانکش (Demon Slayer)، از همان ابتدا، تعادل بین احساسات عمیق و وحشت را به خوبی برقرار میکند
انیمه دیمن اسلیر یکی از قویترین شروعها را در دنیای انیمه به نمایش گذاشت و از همان قسمت اول، با استفاده از انیمیشنی خیرهکننده و موسیقی پر از دلهره، فضایی تاثیرگذار ساخته شد. تهدید شیاطین خیلی زود خود را نشان داد و حتی صحنههای خونین نیز با دقت به کار رفتند تا علاوه بر ایجاد شوک در بیننده، غم و اندوه غیرمنتظرهای که بر داستان سایه میاندازد، برجستهتر شود.
با این حال، تنها خشونت نبود که مخاطب را مجذوب خود کرد. صحنهای عاطفی با حضور تانجیرو کامادو، نزوکو کامادو و گیو تومیوکا لایهای عمیقتر به داستان بخشید. مهمتر از همه، قسمت آغازین با یک عهد جدی پایان یافت: تانجیرو عزمش را جزم کرد تا هم برای یافتن درمانی برای خواهرش تلاش کند و هم کسانی را که خانوادهاش را نابود کرده بودند، پیدا کرده و مجازات کند. این انگیزه انتقامی، لحن ماجراجویانه و پرشور شیطانکش را به شکلی واضح نمایان ساخت.
داندادان (Dandadan)، به بهترین شکل ممکن، تمام قوانین را زیر پا میگذارد
انیمه داندادان، از همان لحظه نخست، حسی متفاوت را به تماشاگر القا میکند. داستان با صحنهای شروع میشود که در آن مومو آیاسه، شخصیت اصلی، لگدی محکم به صورت دوستپسر بیوفا و سابقش میزند. از همان نقطه، روایت مدام قوانین معمول را زیر پا میگذارد و هیچگاه مسیری پیشبینیپذیر را دنبال نمیکند. حتی زمانی که اوکارون و مومو با یکدیگر آشنا میشوند، همهچیز طبیعی به نظر میرسد، تا جایی که تصمیم میگیرند برای سرگرمی کمی گردش کنند.
اما هیچکس آماده مواجهه با توربو گرنی عجیب و دیوانه یا موجودات فضایی مارمانند نبود که ناگهان در داستان ظاهر شدند. علاوه بر این، نحوه پایان یافتن این قسمت با رخدادی بزرگ و اشارهای ظریف به عشق، در میان تمام این هرجومرج ها، تجربهای نو در دنیای انیمه بود. همین تصادفیبودن و غیرمنتظرهبودن وقایع، داندادان را به اثری تبدیل کرد که در ژانر شونن توانست جایگاهی ویژه برای خود بسازد.
شروع زیبای زاده آبیس (Made in Abyss)، سفری خطرناک را پنهان میکند
در نگاه نخست، انیمه زاده آبیس (Made in Abyss) اثری بهغایت چشمنواز است که جهانی حیرتانگیز را پیش چشم مخاطب قرار میدهد، جهانی که مرکز آن را پرتگاهی مرموز و عمیق تشکیل میدهد. در این دنیا، حفارانی جوان از شهر اورت پیوسته به دل لایهها و شکافهای این پرتگاه فرو میروند تا گنجینههای نهفته در اعماق آن را کشف کنند. اثری که در ابتدا با فضایی فانتزی، انیمیشنی منحصربهفرد و وعده سفری سرشار از ماجراجویی آغاز میشود، خیلی زود چهره تاریک خود را آشکار میکند و تصویری بیرحمانه از خطرات مرگباری که در این پرتگاه کمین کردهاند، پیش روی بیننده میگذارد.
با وجود این تاریکی، عنصر ماجراجویی هیچگاه از میان نمیرود، بلکه با ورود شخصیتهای تازه با ویژگیهایی عجیب و گاه رازآلود، حتی پررنگتر میشود. با این حال، شاید تاثیرگذارترین بخش قسمت نخست، موسیقی مسحورکنندهای است که فضایی رازآلود میآفریند و بهخوبی هم فریبندگی شهر اورت را نشان میدهد و هم جذابیت هولناک پرتگاهی را که در قلب این شهر جای گرفته است.
لایت یاگامی در دفترچه مرگ (Death Note) تلاش میکند نقش خدا را بازی کند
انیمههای اندکی توانستهاند مانند دفترچه مرگ (Death Note) از همان قسمت اول چنین شروعی کوبنده و فراموشنشدنی داشته باشند. از همان لحظهای که دفترچه سیاه و مرموز از آسمان به دست لایت یاگامی میرسد، این اثر به یک روایت نمادین بدل میشود و داستان سقوط تدریجی یک انسان به ورطه جنون آغاز میگردد.
آنچه قسمت اول را برجسته میکند، این است که بلافاصله پرسشی بنیادین را پیش روی مخاطب قرار میدهد: اگر قدرت گرفتن جان هر انسانی را تنها با نوشتن نامش داشته باشید، چه خواهید کرد؟ افزون بر این، نشان میدهد که حتی فردی با نیتهای ظاهرا خیرخواهانه، زمانی که به قدرتی نامحدود دست پیدا کند، ممکن است اسیر وسوسهها شود و از مسیر درست منحرف گردد. دفترچه مرگ از همان آغاز با طرح مفاهیم اخلاقی و پرسشهای عمیق انسانی، مخاطب را درگیر میکند و او را تا پایان ماجرا محو تماشای خود نگه میدارد.
اوشی نو کو (Oshi no Ko) روی روشن و تاریک دنیای آیدلها را فاش میکند
انیمه اوشی نو کو داستانی بهشدت جذاب را آغاز میکند، روایتی که مضامین تناسخ را با نگاهی موشکافانه به صنعت آیدل ژاپن در هم میآمیزد. نکته قابل توجه اینجاست که در کنار عناصر کمدی، اثر سطحی باقی نمیماند و در عوض به مسائل جدیتری همچون سوءاستفاده از آیدلها و چالشهای روانی آنها میپردازد. از نظر بصری نیز قسمت نخست خیرهکننده بود و به همین دلیل، بهطور ویژه در قالب یک اپیزود طولانی ۸۲ دقیقهای ارائه شد.
آنچه این قسمت آغازین را به تجربهای ماندگار بدل میسازد، تغییر ناگهانی و غیرمنتظره فضای داستان است. اثری که در ابتدا سرگرمکننده و پر از رنگ و نشاط جلوه میکند، خیلی زود پرده از حقیقتی تاریک برمیدارد. شخصیتها در همان قسمت نخست دگرگونی احساسی شدیدی را پشت سر میگذارند و در نتیجه، ماهیت واقعی اوشی نو کو به عنوان یک تریلر با محوریت انتقام بر مخاطب آشکار میشود. هرچند انیمههای آیدل دیگری همچون لاو لایو! پروژه آیدل مدرسه، نیز پیشتر وجود داشتهاند، اما این اثر روایتی بسیار واقعگرایانهتر و بیرحمانهتر از دنیای ظاهرا درخشان اما پرآسیب آیدلها به نمایش میگذارد.
ریتم بیامان سولو لولینگ (Solo Leveling) بینندگان را فورا جذب میکند
حتی پیش از انتشار انیمه، سولو لولینگ به دلیل اقتباس از رمان و وبتون پرطرفدار خود، شور و هیجان بزرگی میان طرفداران ایجاد کرده بود. اما با شروع پخش، انیمه نشان داد که فراتر از داستان اصلی حرکت کرده است. به تصویر کشیدن دقیق و چشمگیر دنیای شکارچیان و سیاهچالهای پر از هیولا، کیفیتی داشت که از انتظارها بالاتر بود. قسمت اول نیز با معرفی سونگ جینوو، قهرمان ضعیف و در ظاهر ناتوان داستان، آغاز شد و انرژی بالایی به روایت بخشید.
از همان آغاز، انیمه هیچ زمانی را بیهوده صرف نمیکند و بهسرعت به سراغ خطرات شغل شکارچی میرود، جایی که افراد مجبورند وارد سیاهچالهای مرگباری شوند که در هر لحظه میتوانند ماهیت خود را تغییر دهند. انیمیشن با وضوح و جزئیاتی تحسینبرانگیز ساخته شده و پایان قسمت نخست نیز با یک چالش نفسگیر همراه است که تماشاگر را برای قسمت بعدی مشتاق و کنجکاو نگه میدارد. سولو لولینگ خیلی زود به اثری تبدیل شد که از کشدادن بیمورد داستان و تاخیر در رویدادهای مهم، پرهیز میکند.
اتک آن تایتان (Attack on Titan) باعث شد که بشریت، وحشت حکومت تایتانها را به یاد آورد
انیمه حمله به تایتان از همان ابتدا وحشت واقعی سلطه تایتانها را دوباره به یاد بشریت آورد. آغاز داستان با تهدیدی همراه است که در نهایت به نتیجهای هولناک در پایان قسمت اول منتهی میشود. ایده محوری آن، یعنی حبس شدن انسانها در شهرهایی محصور در دیوار و حضور هیولاهای غولپیکر در بیرون، از همان لحظه اول جذابیت بالایی دارد. با این حال، اتفاقاتی که برای سه شخصیت اصلی ارن یگر، میکاسا آکرمن و آرمین آرلرت رخ میدهد، کاملا غیرمنتظره است و مخاطب را شوکه میکند.
در طول روایت، تماشاگر درمییابد که دیوارها نمیتوانند محافظی مطمئن برای انسانها در برابر تایتانها باشند. امنیتی که مردم به آن دل خوش کردهاند، تنها یک توهم است و میتواند در یک لحظه بهطور کامل فرو بریزد. صحنهای که در آن ارن در حالیکه خون به سمت او پاشیده میشود، بهتزده به دوردست خیره میماند، یکی از تکاندهندهترین لحظات انیمه است. این تصویر تلخ و ماندگار، نقطهای بود که مسیر آینده بشریت را، چه به سوی نجات و چه به سوی نابودی، تغییر داد.
بازیهای نمایش مرگ (Death Parade) چیزی فراتر از آنچه به نظر میرسند، هستند
انیمه نمایش مرگ درست همانند فضای اسرارآمیز بار کیندسیم و دسیم، متصدی بیروح و خونسرد آن، اغواکننده و پر از رمز و راز آغاز میشود. در دقایق ابتدایی قسمت اول، هیچ توضیحی داده نمیشود و همین ابهام تا پایان قسمت باقی میماند. در این میان، یک زوج سرگردان ناگهان درمییابند که باید برای ادامه زندگی، در بازی مرگبار شرکت کنند، بازی که در همان بار ناشناس و مشکوک برگزار میشود.
آنها هیچ خاطرهای از نحوه رسیدنشان به این مکان ندارند و خیلی زود متوجه میشوند که اگر از بازی سر باز زنند، عواقب سختی در انتظارشان خواهد بود، زیرا حتی توانایی ترک بار را نیز ندارند. در نتیجه، یک بازی دارت آغاز میشود که به تدریج رازهای تاریک ازدواج آنها و حقیقت تلخ زندگیشان را آشکار میکند. در پایان، آنچه در ابتدا به نظر میرسید تنها بخشی از ماجرا باشد، دگرگون میشود و مسیر واقعی داستان خود را نشان میدهد.
صلح فریبنده ناکجاآباد موعود (The Promised Neverland)، بزرگترین تله آن است
اگرچه انیمه ناکجاآباد موعود بیشتر به خاطر افت کیفیت فصل دومش شناخته میشود، اما نمیتوان انکار کرد که فصل اول آن تا چه اندازه درخشان است. یکی از دلایل اصلی اینکه این انیمه در ابتدا به عنوان یک شاهکار شناخته شد، قسمت اول فوقالعاده آن بود که بهطور کامل مسیر کل سریال را تغییر داد. داستان ابتدا حال و هوایی ساده و بیگناه دارد و با معرفی یک یتیمخانه ظاهرا بینقص آغاز میشود، جایی که همه چیز عالی و ایدهآل به نظر میرسد و کودکان در بهترین شرایط زندگی میکنند.
این کودکان آموزش مناسب میبینند، از محبت و عشق بیریای پرستار یا مادر خود بهرهمندند و تا زمانی که پا از حصار فراتر نگذارند، میتوانند آزادانه در محدوده ملک بازی و زندگی کنند. در ظاهر، دنیای بیرون خطرناک و پرتهدید است و تنها راه ترک یتیمخانه، پذیرفتهشدن در یک خانواده به عنوان فرزندخوانده است. اما واقعیت پنهان پشت این به سرپرستی رفتنها بسیار تاریکتر و هولناکتر از چیزی است که هر کسی بتواند حتی تصور کند.
به سوی ابدیت تو (To Your Eternity)، جاودانگی را به یک سفر احساسی تبدیل میکند
انیمه به سوی ابدیت تو، در ذات خود، اثری درخشان و فراموشنشدنی است، اثری که به همان اندازه که زیبا و شاعرانه است، عمیقا دردناک و دلخراش نیز به شمار میرود. در این داستان، همهچیز با هدف نشاندادن زندگی انسانها از چشم یک موجود نامیرا به نام فوشی آغاز میشود. فوشی برای محافظت از جهان خلق شده، اما برای رسیدن به این هدف، باید با زندگی در میان انسانها، تجربههای آنها را از نزدیک لمس کند و بیاموزد.
با این حال، در این مسیر، او تنها زیبایی ارتباطات انسانی و قدرت پیوند میان افراد را کشف نمیکند، بلکه با تاریکترین جنبههای روح انسان و شکنندگی جسم آنها نیز روبهرو میشود. قسمت اول با ترکیبی از ناامیدی مطلق و کورسویی از امید به یک آغاز تازه، تاثیری ماندگار بر جای میگذارد. این پایان پیچیده و پرمعنا در اپیزود نخست، به سوی ابدیت تو، را به اثری تبدیل میکند که حتی پس از تمام شدن قسمت، همچنان در ذهن بیننده باقی میماند و به همین دلیل انتخابی بینقص برای رتبه اول در چنین فهرستی است.
به شخصه قسمت اول دو انیمه حمله به تایتان و ناکجاآباد موعود نسبت به سایر انیمه ها توانسته اند تاثیر زیادی روی نگاه من به داستان کلی انیمه داشته باشند. برای شما چه انیمه هایی جزو این لیست می توانند قرار بگیرند؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون @omidlennon
نظرات