بازی Red Dead Redemption 2: بزرگترین اشتباهات آرتور مورگان
در طول سفر آرتور مورگان، او مرتکب اشتباهات زیادی میشود. بازیکنان ممکن است با برخی از این اشتباهات در بازی Red Dead Redemption 2 آشنا باشند. آرتور مورگان یکی از جذابترین شخصیتهای این بازی است و فقط میتوان حدس زد که اگر مسیر او طور دیگری پیش میرفت، چه اتفاقاتی برایش رخ میداد. در نهایت امر، تمام اشتباهات او به شکل زنجیروار در سرنوشتش تاثیرگذار بودند.
پیچیدگی شخصیت آرتور مورگان باعث شده تا او به یکی از بزرگترین شخصیتهای داستانی صنعت بازی تبدیل شود و این دزد و قاتل در طول زندگیاش اشتباهات زیادی کرده، به طوری که این اعمال نیاز به توجه دارند. باید بررسی کرد که چه کارهایی آرتور مورگان را به این نقطه رساند و چرا این تصمیمات بزرگترین اشتباهات او در طول زندگیاش بودهاند.
شکست در مراقبت از همسر و پسرش
گذشته آرتور مورگان یکی از چیزهایی است که به ندرت در بازی به آن اشاره میشود
وقتی آرتور مورگان فهمید که همسرش باردار شده است، متوجه شد که زندگی خلافکاریاش برای یک نوزاد و زنی که قبلا در آن زندگی نبود، خیلی خطرناک است. بنابراین، آرتور آنها را ترک کرد و در حالی که قول داد به دیدنشان خواهد رفت، نتوانست سر قولش بماند. آخرین باری که پیش آنها برگشت، فقط به قبرهایشان رسید. الیزا و آیزاک در یک سرقت کشته شدند و اگرچه آرتور مقصر نبود، اما اگر در کنار آنها مانده بود، اوضاع در بازی Red Dead Redemption 2 قطعا به شکل دیگری پیش میرفت. حتی اگر الیزا و آیزاک با گروه بودند، شاید از آنها محافظت میشد. در صورتی که آرتور تصمیم میگرفت از گروه بیرون بیاید و با زنی که پسرش را باردار بود، زندگی جدیدی را شروع میکرد، شاید حالا هر سهشان زنده بودند.
کمک به استراوس
آرتور مورگان زمانی به ذات واقعی استراوس پی برد که دیگر دیر شده بود
لیوپولد استراوس مردی پست است که برای فرصتهای بهتر از کشور خود فرار کرد و به آمریکا آمد، جایی که بتواند از کسانی که پول کافی برای زنده ماندن ندارند، سوءاستفاده کند. به همین دلیل، استراوس به گروه ون در لیند پیوست تا کلاهبرداریهای بیشتری انجام دهد. افرادی وفادار مثل آرتور مورگان، آماده بودند تا به کسانی که از پرداخت پول خودداری میکردند، ضربه بزنند. استراوس یک قرضدهنده است و ماهیت تجارت او نشاندهنده زشتی کار اوست، چرا که بر ضعیفترها تسلط پیدا میکند. بزرگترین اشتباه آرتور این است که با این نوع کار مشکلی ندارد. اگرچه او یک قاتل است، اما به یاد دارد که زمانی این گروه به مردم کمک میکرد و حتی پول قرض میداد؛ حالا آنها مردم بیگناه را تحت فشار قرار میدهند.
آزاد کردن مایکا بل از زندان
مایکا بل مانند یک مار افعی، از پشت به گروه خود خنجر زد
بعد از اینکه مایکا بل در استراوبری به دردسر میافتد، در سلولی زندانی میشود و داچ ون در لیند از آرتور مورگان میخواهد که او را آزاد کند. در حالی که آرتور به شوخی میگوید بهتر است بگذارند مایکا در همان سلول بماند، اما در نهایت خواسته داچ را میپذیرد و مایکا را آزاد میکند؛ موضوعی که باعث میشود او در استراوبری و گروه ون در لیند آشوب به پا کند. اگر آرتور، مایکا را در همان زندان استراوبری رها میکرد، ممکن بود کل گروه ون در لیند در بازی Red Dead Redemption 2 نجات پیدا کنند. کارهایی مثل دزدی از بلک واتر تقصیر مایکا بود، همچنین ربوده شدن آرتور توسط اودریسکولها و در نهایت بدترین کار، فریب دادن داچ و جاسوسی به نفع پینکرتونها، همگی زیر سر مایکا بودند.
شلیک نکردن به میلتون و راس
میلتون و راس ماموریت داشتند جرم و جنایت را برای همیشه از بین ببرند و تا حد زیادی نیز موفق به انجام این کار شدند
زمانی که آرتور و جک برای ماهیگیری به کنار یک دریاچه میروند، با ماموران برجسته پینکرتون مواجه میشوند که در حال تعقیب داچ ون در لیند هستند. مامور میلتون و مامور راس به آرتور میگویند که داچ را تحویل دهد تا خودش نجات پیدا کند. با اینکه این دو مامور خیلی مصرانه در جستجوی داچ بودند، اینکه آنها میدانستند آرتور کجاست، نشان میدهد که چقدر میتوانستند برای گروه و دیگران خطرناک باشند. اما حتی زمانی که پشتشان به آرتور بود، او تصمیم گرفت که آنها را نکشد. کشتن هر دوی آنها در آن لحظه شاید میتوانست تعقیب پینکرتونها را متوقف کند و گروه ون در لیند با مشکلات کمتری مواجه شود. اگر مامور راس کشته میشد، جان نیز میتوانست کماکان زنده بماند. شاید دلیل اینکه آرتور آنها را نکشت، محافظت از بیگناهی جک بود، اما میتوانست این ریسک را برای نجات دادن گروه به جان بخرد.
خشونت بیش از اندازه در قبال توماس داونز
سل یک بیماری وحشتناک است که در زمان زندگی آرتور مورگان، هیچ درمان یا راهحلی برایش وجود نداشت
در بخشی از بازی Red Dead Redemption 2، طبق دستور داچ و استراوس، آرتور به مزرعه داونز میرود تا توماس داونز، شخصی که پول زیادی به گروه بدهکار است را ترسانده و تحت فشار قرار دهد. وقتی آرتور به توماس داونز میرسد، مشخصا اعلام میکند که وقت حرف زدن گذشته و توماس را میزند تا او روی زمین بیفتد. او در همین نقطه متوقف نمیشود و به آسیب رساندن به توماس ادامه میدهد. توماس در صورت آرتور سرفه میکند، خون را به دهان او میپاشد و بیماری سل را به او منتقل میکند. این اشتباه مرگباری بود که زندگی آرتور مورگان را گرفت، زیرا اجازه داد خشم بر او چیره شود. البته باید به این موضوع توجه داشت که بیماری سل، کلید رستگاری آرتور مورگان بود.
فرار نکردن با مری لینتون
مری لینتون میتوانست کلید رسیدن آرتور مورگان به آرامش باشد، اما او آن را قبول نکرد
مری لینتون بزرگترین عشق آرتور مورگان بود، اما سرنوشت، آنها را از هم جدا کرد. آرتور زندگی یک قانونشکن را انتخاب کرد، در حالی که مری آرزوی یک زندگی آرام و معمولی را داشت. همین تفاوت باعث شد تا از هم فاصله بگیرند، تا اینکه دوباره در شهر ولنتاین و بعد در سن دنی به هم رسیدند. عشقشان دوباره زنده شد، اما اتفاقی بینشان نیفتاد. مری از آرتور خواست که با او فرار کند، سوار قطار شوند و به جایی دور از خشونت بروند؛ اما آرتور نمیتوانست گروه ون در لیند را رها کند، پس آخرین فرصت آرامشش را کنار گذاشت.
وفاداری بیش از حد به داچ ون در لیند
داچ برای آرتور مانند یک پدر بود؛ برای همین وابستگی زیادی بین این دو شخصیت وجود داشت
وفاداری آرتور به داچ در بازی Red Dead Redemption 2 تا حدی قابل تحسین است. داچ و هوزیا از زمانی که آرتور جوان بود، مثل یک پدر او را بزرگ کردند و آرتور حس میکرد که به آنها مدیون است. او حتی میگوید که حاضر است برای گروه ون در لیند جانش را بدهد، اما این قبل از آن بود که متوجه شود داچ دیگر آن آدم سابق نیست. حتی در روزهای پایانی گروه در بیور هالو، آرتور به ندرت با داچ درگیر میشود. با وجود خیانتها و اختلافات زیاد، او هرگز تصمیم نمیگیرد که داچ را بکشد یا به سادگی همه چیز را رها کرده و با خانواده مارستون فرار کند، در حالی که بقیه افراد گروه به اندازه کافی عاقل بودند که وفاداری خود را در آن شرایط کنار بگذارند.
برگشتن برای پول (بستگی به تصمیم بازیکنان دارد)
آرتور مورگان در شرایط Low Honor انسانی عجیب و بدون عشق است
در آخرین ماموریت آرتور، او در بیور هالو درگیر جنگی شدید با گروه ون در لیند و پینکرتونها میشود. وقتی آرتور متوجه شد که دیگر توان ادامه دادن ندارد و این آخرین سفرش است، باید تصمیم میگرفت که در آخرین لحظه چه کاری انجام دهد؛ جان مارستون را نجات دهد و به او کمک کند تا پیش خانوادهاش برگردد یا جان را رها کند و برای برداشتن پول برگردد. اگر بازیکن تصمیم بگیرد که جان را رها کند و دنبال پول برود، ثابت میکند که آرتور کاملا در انتقام و حرص فرو رفته است. او بیشتر به گرفتن داچ و مایکا و برداشتن پول برای خودش اهمیت میدهد، تا اینکه میراثی ماندگار برای کسانی که واقعا برایش مهم بودند، باقی بگذارد.
کلام آخر
آرتور مورگان شخصیتی پیچیده و تراژدیک است که اشتباهاتش، مسیر زندگی او را شکل دادند. هر تصمیمی که گرفت، چه از روی وفاداری، خشم، طمع یا عشق، در نهایت سرنوشت او در بازی Red Dead Redemption 2 را رقم زد. اگرچه برخی از انتخابهای او اجتنابناپذیر بودند، اما بسیاری از آنها نتیجه اعتماد بیش از حد، حس گناه و تلاش برای جبران گذشته بودند. داستان آرتور نشان میدهد که حتی در دنیای بیرحم غرب وحشی، هنوز فرصتی برای رستگاری وجود دارد؛ هرچند که برای برخی، این فرصت خیلی دیر از راه میرسد.
منبع: Gamerant
- آیا آرتور مورگان میتوانست از سرنوشت تلخش فرار کند؟
تا حدی بله، اما تصمیمات او در طول زندگی باعث شد که این امکان از بین برود. اگر او زودتر گروه ون در لیند را ترک میکرد، از همکاری با استراوس خودداری میکرد یا پیشنهاد مری لینتون را برای فرار میپذیرفت، شاید سرنوشت بهتری در انتظارش بود. اما حس وفاداری، گناه و درگیریهای درونیاش باعث شدند که در مسیر تراژدیک خود باقی بماند.
- چرا نجات دادن مایکا بل یکی از بزرگترین اشتباهات آرتور بود؟
مایکا بل فردی خیانتکار و خطرناک بود که با آزادیاش از زندان، مشکلات بزرگی برای گروه ون در لیند ایجاد کرد. او باعث خیانت، به دام افتادن آرتور و در نهایت فروپاشی کامل گروه شد. اگر آرتور او را در زندان رها میکرد، بسیاری از مشکلات حل میشد و حتی سرنوشت خودش ممکن بود تغییر کند.
- چرا آرتور در مقابل داچ ون در لیند ایستادگی نکرد؟
آرتور داچ را مانند پدر خود میدید و سالها به او وفادار ماند. حتی وقتی متوجه شد که داچ تغییر کرده و دیگر آن رهبر عادل سابق نیست، هنوز هم درگیری احساسی داشت و نمیتوانست به راحتی او را کنار بگذارد. این وفاداری بیش از حد باعث شد که او تا لحظات آخر نیز نتواند داچ را به چالش بکشد یا به سادگی از گروه جدا شود، برعکس دیگر اعضایی که راه خروج را پیدا کردند و خود را نجات دادند.
داستان زندگی بزرگترین یوتوبر ماینکرافت | میزگیم با عرفان تاکسیک
این بازی های غربیان را بسش کنید!
ما خودمان کلی بازی داریم مثل امیرزا و نبرد امرلی و مدافعان ما از همان اول با بازی رانندگی سه بعدی در تهران داشتیم که میتوانست با نید فور اسپید رقابت کند از انها هم بگذارید!
دوستان یادتون باشه قضاوت کار خداست ما فقط مسخره میکنیم
آمیرزا رو با آرتور مقایسه میکنی مشتی
عجب آدم دیونه ای هستی
حرص نخور عزیزم
واکنش استودیو های بازی سازی اروپایی به نظر شما😂😂😂😂
دیوانه در جامعه زیاد شده !!!😂😂😂
عرزشی
پهلوی پرست
سلطان رو چه حسابی داری میگی رانندگی ۳ میتونست با نید فور اسپید مقابله کنه؟
و اینکه این بازی ها برای کامپیوتر و کنسول هستند و ربطی به موبایل ندارن
اگر یکم از گیم اطلاعات داشتید همچین حرفی نمیزدید
تو برو با عروسکات بازی کن عمو جون تو بچه سال
گاوی اسکول ردد با امیرزا؟
حیف که نمیتونم فحش خاصی بدم
اوسکولی داداش
احمدیان خیلی اسکلی تو داری ردد رو با امیرزا مقایسه میکنی ردد ۲ هرچی بازی غربی هست سگ شرف داره به امیرزا و مدافعان
ار تور مورگان یه غیر از خلاف کارهای خوب دیگری کرده بود اما ما فقط داریم به کار های خلافش نگاه می کنیم داداش این چیزا رو ول کن شخصیت واقعی نیست که اشتباهاتش رو میدی مال بازی بازی برای سرگرمی انقدر شولغش میکنی
البته در نظر داشته باشین زمانی که میگین به میلتون شلیک میکرد بچه جان پیشش بود و مطمعنا نباید جلوی بچه یه آدمو بکشی
نکته جالبیه، به هرحال این جک بدبخت کاملا از بچگی درحال فروپاشی روانی بوده یکم باید خودشو داشته باشیم😂⚔️
دلیل اینکه نویسنده اون قسمت داستان رو اینطوری روایت کرد که اون لحظه بچه اونجا باشه همین بود اصلا، که جواب اینکه چرا بهشون شلیک نکرد رو بهمون داده باشه
هیچ کدوم از شما ردد باز نیستید و نمیفهمید هی آرتور 😔😭
ببین من میفهمم
من مپ رد دد رو بیشتر از اتاق خودم میشناسم😂⚔️
تازه همین دیشب برای بار نمیدونم چندم داشتم دوباره مأموریت آخر آرتور رو پلی میدادم، و دوباره به مایکا و کل جد و آبادش فحش دادم🗿🚬
هرجای دنیا وقتی میخوان از فیلم و سریال و بازی ای نقدی کنن یا چیزی در موردش بنویسن اگر اون نوشته اسپویل داشته باشه همون اول نوشته اطلاع میدن حاوی اسپویل که اگر کسی اون قسمت رو ندیده داستانش واسش لو نره
داداش من فکر کنم آرتور از گوارما سل گرفت
گوارما؟؟؟؟
نه دیگه خیلی تابلوعه از اون یارو توماس داونز گرفت چون سل یه بیماری واگیر داره از انسان به انسان سرایت میکنه و اگه دقت کنی اون یارو مریض بود و تقریبا مثل آرتور بود سرفه هاش و اینا
پس چرا بقیه که همراهش بودن مثل داچ و مایکا نگرفتن
سل یه بیماری ایمنی بدن هست. یعنی فقط لز طریق مایعات بدن مثل خون انتقال میوفته. توماس داونز هم تف خونی خودش و به صورت ارتور زد و سلفه کردتوی دهنش که مبتلا شد
چون تو صورتش تف کرد و اگه دقت کنید آرتور به هیچکس جز اون خواهر مذهبیه داستان سل رو نگفت
تراژدیک بودن و افراط داشتن نسبت به مدیون بودنه گروه نذاشت زندگی آرتور مورگان به خواسته خودش پیش بره و مسیرش با این موضوع پیچ خورد. وگرنه آرتور میتونست خیلی راحت تر از مشکلاتش فرار کنه
ببین با همش موافقم به غیر از اون مورد فرار با مری، بابا لعنتی اون اگه وفادار بود، اگه واقعا آرتور رو دوست داشت همینجوری نمیزاشت بره حتی حلقه رو هم برگردونه!!!
به هرحال هم آرتور و هم جان اشتباهات زیادی مرتکب شدن ولی سعی کردن درستش کنن که این داستان بازیو شیرین میکنه که توی اون شرایط غرب وحشی داشتن برای آدم خوبی بودن تلاش میکردن؛ البته برای جبران بعضی از اشتباهات دیگه دیر شده بود…
(بنظر من اصل بازی اینه که با شرافت بالا بازی کنی چون اصلا اسم بازی Redemption یعنی رستگاری. عملا شرافتمندی موجب رستگاری میشه دیگه)
و برای مورد آخر هم خود راجر کلارک صدا پیشه آرتور گفت:«بنظرم پایان اصلی همراهی کردن با جانه، چون آرتور تو اون شرایط به پول احتیاج نداره و خودش میدونه مرگش نزدیکه.»
Nice
دارک بود
مطلب خوبی بود
قضاوت کار خداست کار ما توهینه
حرفی ندارم…