سریالهای کمی وجود دارند که پایانبندی آنها به اندازه گیم آف ترونز و اتک آن تایتان باعث بحث و ناامیدی شده باشد. گیم آف ترونز که زمانی بهعنوان بزرگترین سریال فانتزی تاریخ شناخته میشد، در فصل آخر خود لغزید و طرفدارانش را ناامید کرد. در حالی که اتک آن تایتان پایانی ارائه داد که هم از نظر روایی بلندپروازانه و هم از نظر احساسی ویرانکننده بود، اما چنان اختلافی میان مخاطبانش ایجاد کرد که کمتر انیمهای توانسته این کار را انجام دهد. با وجود اینکه که گیم آف ترونز از داستانسرایی شتابزده و خطوط داستانی نامناسب برای شخصیتهایش رنج میبرد، اتک آن تایتان سؤالات فلسفی عمیقی مطرح کرد که منجر به ایجاد پایانی فراموشنشدنی و در عین حال جنجالی شد.
هر دو پایان با وجود تفاوتهایشان، تأثیر عمیقی بر طرفداران خود گذاشتند. در حالی که گیم آف ترونز به شدت برای عدم توانایی در برآورده کردن انتظارات خود نقد شد، اتک آن تایتان بحثی در مورد جنگ، اخلاق و سرنوشت بهوجود آورد که تا به امروز ادامه دارد. این مقاله بررسی میکند که چرا پایان اتک آن تایتان تا این حد جنجالی است، چگونه با پایان گیم آف ترونز مقایسه میشود و چرا عمق موضوعی آن باوجود واکنشهای منفی از طرف طرفداران، میراثش را تثبیت میکند.
طبیعت جنجال آفرین پایان اتک آن تایتان
پایانی بحثبرانگیز که دنیای طرفداران را تکان داد
کمتر انیمهای مانند اتک آن تایتان برای پایان خود چنین انتظاراتی ایجاد کرده بود. شاهکار هاجیمه ایسایاما سالها برای خلق دنیایی پیچیده و پر از دسیسههای سیاسی، اتحادهای در حال تغییر و خیانتهای شوکهکننده وقت گذاشت. زمانی که فصل آخر پخش شد، انتظارات به اوج خود رسیده بود. اما به جای یک پایان پیروزمندانه، انیمه به شکلی پایان یافت که بسیاری را به تفکر درمورد پیام نهایی داستان وادار کرد.
یکی از جنبههای اختلاف برانگیز پایان اتک آن تایتان، سرنوشت ارن یگر بود. در طول انیمه، ارن از پسری انتقامجو به یک رهبر انقلابی تبدیل شد که آماده بود برای تضمین آزادی مردم خود، نسلکشی کند. با این حال، لحظات پایانی او فردی شکسته و بلاتکلیف را نشان داد که از اعمالش پشیمان بود. مرگ او به دست نزدیکترین دوستانش، تراژیک اما ضروری بود و مخاطبان را مجبور کرد تا با عواقب انتخابهایش روبهرو شوند. بسیاری از طرفداران این پایان را ناامیدکننده دانستند و استدلال کردند که این موضوع روند توسعه شخصیت او را تضعیف کرده است.
پایان گیم آف ترونز در مقابل اتک آن تایتان
وفاداری به داستان در برابر خیانت به انتظارات
مقایسه گیم آف ترونز با اتک آن تایتان یک تفاوت بنیادی در رویکردهای داستانگویی را نشان میدهد. گیم آف ترونز که بر اساس مجموعه A Song of Ice and Fire اثر جورج آر.آر. مارتین ساخته شده بود، در ابتدا به دلیل درام سیاسی درهم بافته و شخصیتهای اخلاقی پیچیدهاش تحسین شد. اما زمانی که سریال از منبع اصلی فراتر رفت، تحت فشار جاهطلبیهای خود دچار لغزش شد. فصل پایانی، با داستانهای شخصیتی بزرگ که در چند قسمت خلاصه شده بودند، احساس شتابزدگی داشت و این باعث شد که پایانبندیها رضایتبخش نباشند.
در مقابل، اتک آن تایتان در دیدگاه خود ثابتقدم ماند. هرچند پایان آن بحثبرانگیز بود، اما بهطور دقیق پیشبینی شده و از نظر موضوعی هماهنگ بود. ایسایاما وقت خود را صرف گشودن معمای تایتانها، تاریخ الدیا و مارلی و حقیقت پشت اقدامات ارن کرد. در حالی که ممکن است بسیاری از طرفداران از پاسخ معما ناراضی باشند، اما این پایان بیتردید پیشرفتی طبیعی در محورهای اصلی داستان درباره آزادی، سرنوشت و فداکاری بود.
تفاوت عمده دیگر، نحوه برخورد هر سریال با توسعه شخصیتهاست. در گیم آف ترونز، شخصیتهای محبوب بهخاطر راحتی داستان از قالب اصلی خود خارج میشوند که بزرگترین مثال آن سقوط ناگهانی دنریس تارگرین به سمت دیکتاتوری است. از طرف دیگر، اتک آن تایتان حتی زمانی که انتخابهای شخصیتهایش از نظر اخلاقی مبهم بود، به آنها وفادار ماند. سقوط ارن به تاریکی، مبارزه آرمین با دیپلماسی و وفاداری بیچونوچرای میکاسا همه بهخوبی پرداخت شده بودند و این باعث شد تراژدی پایان انیمه حتی عمیقتر احساس شود.
میراث پایان اتک آن تایتان
پایان اتک آن تایتان هنوز باعث بحث میشود
با وجود جنجالها، پایان اتک آن تایتان جایگاه خود را بهعنوان یکی از تفکربرانگیزترین پایانهای انیمه در تاریخ تثبیت کرد. تمایل آن به برخورد با موضوعات دشوار و وادار کردن مخاطبان به مواجه شدن با حقیقتهای ناراحتکننده، این انیمه را از دیگر آثار مطرح متمایز میکند. در حالی که برخی ممکن است خواستار پایانی جایگزین باشند، هیچکس نمیتواند انکار کند که این پایان، بحثهایی را بهوجود آورد که تا سالها ادامه خواهد داشت.
یکی از مهمترین جنبههای میراث اتک آن تایتان، بررسی جنگ و اخلاق است. برخلاف انیمههای سنتی شونن که اغلب تفاوتهای واضحی را بین خوب و بد نشان میدهند، اتک آن تایتان این مرزها را محو کرد. تبدیل ارن از قهرمان به آنتاگونیست، بینندگان را مجبور کرد که بپرسند آیا اقدامات او توجیهپذیر بود یا اینکه او به همان هیولایی تبدیل شده که روزی با آن مبارزه میکرد. این ابهام باعث شد که پایان انیمه حتی قدرتمندتر شود، چرا که از ارائه پاسخهای ساده خودداری کرد.
علاوه بر این، پایان انیمه، ایده چرخهای بودن تاریخ را تقویت کرد. حتی پس از فداکاری ارن، جنگ و نفرت ادامه یافت که بازتابی از درگیریهای دنیای واقعی بود. این تصویر تاریک اما واقعگرایانه از ماهیت انسان با بسیاری از طرفداران همخوانی داشت، هرچند برخی دیگر آرزو داشتند که پایانبندی امیدبخشتری ارائه شود. از این نظر، اتک آن تایتان جسورانه انتظارات را به چالش کشید و بهجای یک پایانبندی رضایتبخش، نتیجهای را انتخاب کرد که از نظر مفهومی مناسب بود.
در حالی که گیم آف ترونز احتمالاً بهعنوان نمونهای از نحوه نادرست پایان دادن به یک سریال محبوب در یادها خواهد ماند، پایان اتک آن تایتان بهدلیل عمق فلسفی و جسارت رواییاش مورد بحث قرار خواهد گرفت. اگرچه این پایانبندی بحثبرانگیز بود، اما مخاطبان را به تفکر انتقادی درباره مفاهیم اثر وادار کرد و جایگاه خود را بهعنوان نقطه عطفی در داستانگویی انیمه تثبیت نمود. چه دوست داشته باشید و چه از آن متنفر باشید، پایان اتک آن تایتان جایگاه خود را در تاریخ محکم کرد و نشان داد که گاهی بحثبرانگیزترین پایانها، تأثیرگذارترینها هستند.
نظر شما درمورد پایانبندی این دو مجموعه چیست؟ فکر میکنید چه چیزی میتوانست باعث بهتر شدن آنها شود؟ نظرات خود را از طریق کامنت با دیگران به اشتراک بگذارید.
منبع: Screenrant
داستان زندگی بزرگترین یوتوبر ماینکرافت | میزگیم با عرفان تاکسیک
نظرات