انیمه اتک آن تایتان: چرا یمیر فریتز، میکاسا را انتخاب کرد؟
یکی از مهمترین نکتههای اصلی فصل پایانی انیمه اتک آن تایتان، دلایل یمیر فریتز برای انتخاب میکاسا آکرمن به عنوان گزینه مناسب برای پایان دادن به نفرین تایتانها است. در ادامه این جنبه انیمه Attack on Titan را بررسی خواهیم کرد. با مجله بازار همراه باشید.
انگیزهها و اهداف یمیر تا مدتهای طولانی به شکل مرموز باقی ماندند. حتی ارن هم از آنها آگاه نبوده و جمله «تنها یمیر میداند» را به زبان میآورد. مشکل از جایی نشات میگیرد که یمیر حتی یک کلمه هم صحبت نکرده و خواستههایش را مشخص نمیکند. به همین دلیل ارن و میکاسا وظیفه دارند که یمیر را درک کنند.
یمیر فریتز مظهر رنج در دنیای انیمه اتک آن تایتان است. تمام زندگی او یک جهنم بیپایان بود. حتی پس از مرگ هم رنج یمیر به پایان نرسیده و تا زمانی که میکاسا نفرین تایتانها را متوقف نکرده بود، همچنان ادامه داشت. میکاسا نه تنها الدیا، بلکه یمیر را آزاد کرد. اما چرا او؟ چرا یمیر، میکاسا را به عنوان نجاتدهنده خود انتخاب کرد؟
یمیر و سندرم استکهلم
پادشاه کارل فریتز پس از این که روستای یمیر را به آتش کشیده و خانوادهاش را به قتل رساند، او را به بردگی گرفت. یمیر در تلاش برای بخشیدن نعمت آزادی، تعدادی گاو را آزاد کرده و از این بابت از سوی سایر بردهها سرزنش شد. یمیر برای نجات جان خود به جنگل فرار کرده و درست قبل از آن که کشته شود، درختی عظیم را پیدا کرده و به داخل آن پناه میبرد. به این واسطه یمیر به اولین تایتان تبدیل میشود. پادشاه فریتز از این قدرت یمیر استفاده و او را به بزرگترین سلاح خود تبدیل میکند. یمیر میتوانست پادشاه فریتز را از بین برده و آزادی را به کمک قدرت خود به دست بیاورد. اما فریتز روی اراده یمیر کنترل داشت. یمیر از کودکی برده بوده و چیزی فراتر از آن نمیدانست. به همین دلیل برای تغییر شرایط زندگی خود تلاشی نکرده است.
یمیر به عنوان یک سلاح زنده به پادشاه فریتز کمک کرد تا سایر قلمروها را فتح و امپراتوریاش را گسترش دهد. به کمک قدرت یمیر بود که امپراتوری قدرتمند الدیا ایجاد شد. به عنوان پاداش برای تمامی خدمات، پادشاه فریتز با یمیر ازدواج کرده و چندین فرزند به دنیا میآورد. تصور یمیر از عشق و مراقبت به اندازه رفتار پادشاه فریتز با او، پیچیده است. پادشاه فریتز تنها با یمیر بدرفتاری و از او سوءاستفاده کرده است. از نظر ذهن نابالغ یمیر، ازدواج و تولد فرزند نشانه عشق پادشاه فریتز است.
سندرم استکهلم یک پدیده روانی واقعی است که در قالب آن گروگان یا فردی که مورد آزار قرار گرفته، پیوندهای عمیقی با گروگانگیر یا آزارگر خود ایجاد میکند. تاکنون موارد متعددی از سندرم استکهلم در تاریخ ثبت شده است. یمیر هم در شرایط یکسانی بوده است. در حالی که پادشاه فریتز به طرز وحشتناکی از یمیر سوءاستفاده کرده، اما برده حقیقتا ارباب خود را دوست داشت. یمیر، پادشاه و مهمتر از همه فرزندانش را دوست داشت. با این حال میدانست که پادشاه فریتز چه انسان وحشتناکی است و رویای آزادی و زندگی در صلح به همراه فرزندانش را داشت. اما یمیر توان تغییر شرایط را نداشت و در نهایت برای پادشاه فداکاری کرد. زمانی که یمیر رفتار سرد و خالی از احساس پادشاه را دید، از زندگی دست کشیده و با جلوگیری از درمان زخمهایش، مرگ را تجربه کرد. یمیر نتوانست خود را از اسارت فریتز آزاد کند، زیرا در مدت ۲ هزار سال، تایتانها و مسیر را برای او ساخت.
میکاسا و فداکاری نهایی
میکاسا از کودکی ارن را دوست داشت. میکاسا همواره آرزو داشت که از ارن محافظت کند و با تواناییهای بینظیرش میتوانست به این هدف برسد. اما ارن شروع به تغییر کرد. او شروع به جنگ با مارلی کرده، دست به قتل افراد بیگناه زد و از دوستانش به خصوص میکاسا فاصله گرفت. میکاسا تنها میخواست در مکانی امن و به دور از تنش، در کنار ارن زندگی جدید را شروع کند. اما همه چیز به یک باره به هم خورد. ارن تبدیل به یک هیولا شد و قصد داشت بشریت را نابود کند. میکاسا تحمل این شرایط را نداشت و میدانست که باید جلوی ارن را بگیرد. اما انجام این کار بدون گذشتن از احساس ممکن نبود.
میکاسا، ارن را بیشتر از هر کس و هر چیزی در دنیا دوست داشت. میکاسا زندگی خود را وقف ارن کرده و به برده عشق او تبدیل شده بود. اما میکاسا میدانست که کار درست چیست و تنها کسی بود که میتوانست آن را انجام دهد. میکاسا آکرمن، برای نجات دنیا عشق خود را کشت. میکاسا دنیایی را نجات داد که از مردمش متنفر است، اما او نمیتوانست اجازه دهد که کشته شوند. میکاسا نجات دنیا را بر خواستهها و عشقش مقدم دانسته و بالاخره توانست از اسارت آزاد شود.
به عنوان تایتان بنیانگذار و کسی که مسیر را کنترل میکند، یمیر میتوانست گذشته، حال و آینده را به صورت همزمان ببیند. برخلاف ارن، یمیر میتوانست زمان مرگ او را ببیند. ارن میدانست که میکاسا او را خواهد کشت، اما نمیدانست که چرا او باید چنین کاری را انجام دهد. ارن بدون دانستن آینده، تنها از دستورات یمیر پیروی کرد. تنها یمیر میدانست که وقتی ارن به دست میکاسا کشته شود، نفرین تایتانها به پایان میرسد. یمیر میدانست میکاسا میتواند کاری را انجام دهد که او نتوانسته؛ آزاد کردن خود از عشق. یمیر میخواست که اجازه دهد پادشاه فریتز کشته شده و او با دخترانش در صلح به زندگی ادامه دهد. یمیر میدانست که این شرایط، بهترین آینده برای او است. اما برخلاف میکاسا جرات انجام این کار را نداشت.
میکاسا مجبور بود برای نجات دیگران، با پا گذاشتن روی احساساتش، عشق خود را به قتل برساند. میکاسا کاری کرد که یمیر نتوانست. یمیر خودش را در وجود میکاسا میبیند، این که چگونه به یک هیولا متعهد بوده و چطور به بردگی گرفته شده است. یمیر به این دلیل میکاسا را برای پایان دادن به نفرین تایتانها انتخاب میکند، زیرا همان کاری را کرده که یمیر باید ۲ هزار سال پیش انجام میداد. میکاسا با گذشتن از عشق خود، یمیر و الدیا را از شر تایتانها آزاد میکند.
نظر شما در مورد انتخاب میکاسا آکرمن توسط یمیر برای به پایان رساندن نفرین تایتانها چیست؟ آیا با نحوه پایانبندی داستان انیمه اتک آن تایتان موافق هستید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: Gamerant
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
اسکلی؟
اصلا سریالو دیدی؟ همهی اتفاقا نقشهی ارن بود، تا به یمیر نشون بده میشه از بند این اسارت رها شد.
ارن بارها و بارها این زندگی رو تجربه کرده و در تمام تلاش ها برای نابودی نفرین تایتان ها شکست خورده بوده.و مجبور به تکرار زندگیش میشده.( مثل اون صحنهی اول داستان که ارن از بلند بودن موهای میکاسا تعجب کرد، چون آخرین بار اونو با موهای کوتاه دیده بود)
انگار کلاً اون سکانس که ارن با پاره کردن زنجیر به سمت یمیر دوید تا قدرتش رو ازش درخواست کنه رو ندیدی. یمیر اختیار هیچی رو نداشت. یه برده ی بی خاصیت که هزاران سال زندگیش به بردگی گذشت. تا اینکه ارن تو آخرین تلاشش تونست بالاخره باعث بشه یمیر آزاد بشه.
داداش اون سکانس که ارن از موهای میکاسا تعجب کرد چون فکر کنم آنحاش را ندیدم آخه جا های که حرف میزدن میزدم جلو
داداش اون سکانس که ارن از موهای میکاسا تعجب کرد چون فکر کنم آنحاش را ندیدم آخه جا های که حرف میزدن میزدم جلو
داداش اون سکان.س که ارن از موهای میکاسا تعجب کرد چون فکر کنم آنحاش را ندیدم آخه جا های که حرف میزدن میزدم جلو.
کدوم سکانس.قسکمت چند.
داداش این حقیقتو باید بهت بگم که مقاله در مورد اتکه نه ری زیرو. ارن قابلیت برگشت در زمان رو نداشت فقط میتونست گذشته و آینده رو ببینه و اون زمانی که دست هیستوریا رو میخواد بوس کنه میبینه آیندشو که حتی اون زمانی که تو قسمت آخر داشت با آرمین صحبت میکرد آرمین گفت نمیتونی یه راه دیگه پیدا کنی که زنده بمونی و اونم گفتش که چندین بار سعی کردم عوضش کنم ولی همیشه اون اتفاقی می افته که قبلا دیدم که اینجا یکی از مثال هایی که تو انیمه بهش اشاره شد اون زمانی بود که اون کودک دزد رو از دست کسایی که تو اون کوچه هه گیرش آورده بودن نجات داد که اون زمان با خودش گفت طبق چیزی که دیدم باید اینو نجاتش بدم. خواست تغییرش بده و نجاتش نده ولی در آخر داد. و همچنین خود ارن هم میگه تو اون بخش صحبتش با آرمین که یمیر منتظر یه ناجی بوده و اونم میکاسا بوده و آرمین میپرسه چرا ارن میگه نمیدونم خود یمیر میدونه
ولی میکاسا تا ابد عاشق ارن موند :))
برادر داری اشتباه میزنی.
اینطور که مشخصه بخش پایانی داستان رو مشاهده نفرمودید که میکاسا با ژان ازدواج کرد و ۱۷، ۱۸ تا بچه درست کرد.
البته درستش هم همینه.
ارن چهره ای شیطانی از خودش نشون داد تا از طرفی میکاسا رو مجاب به کشتن خودش و از بین بردن نفرین یمیر بکنه و از طرف دیگه میکاسا رو از نفرین عشق خودش آزاد کنه.
اولش زیاد با اینکه میکاسا با یکی دیگه ازدواج کنه تازه بچه دار هم بشه حال نمیکردم. ولی الان که فکر میکنم میبینم اینطوری بهتره، چون میکاسا فقط اون چیزایی رو دیده که ما تا اپیزود ۲۸ اتکدیدیم
بیاید قبول کنیم همه مون واقعیت رو نمیدونستیم و فقط بر اساس دیده هامون از ارن متنفر شدیم. و ازش دست کشیدیم
میکاسا هم همین کار رو کرد. نمیشه سرزنشش کرد. بالاخره اونم فقط چیزایی رو دیده که ما تا اپیزود ۲۸ دیدیم.
چی میگی ناموسن؟؟؟؟؟
موند ولی رامبلینگ رید توی شیگانشینای بدبخت 😑
موند ولی رامبلینگ رید توی شیگانشینای بدبخت 😑 و تقریبا همه جای دیگه
وقتی اینطور بهش نگاه کنی بهترین پایان برای این انیمه است .نمیفهمم چرا پایانش انقد مورد نفرت و هیت قرار گرفت. راه دیگه ای برای پایان داستان وجود نداشت!:/
میتونستن نظر زیک رو قبول کنن، کسی کشته نمیشد و دنیا هم باهاشون دیگه جنگی نداشت. اونها هم میرفتن بچه بی سرپرست از کشورهای دیگه میاوردن.چی میشد مگه؟ به جای این همه جنگ و کشتار؟😔😢
به نظرم میکاسا نباید ارن رو میگشت
نباید عشقش رو میگشت ک یمشت مردمی که دوستش نیستن رو نجات بده
اشتباه کرد و تمام زحمات ارن رو به هدر داد
درحالیکه میتونست بزاره نسل کشی ارن تموم شه و با ارن زندگی کنه
چه لزومی داشت بیاد دشمنای خودشونو نجات بده واقعا..
سارا نیکزر عزیزز …نظرت خیلیی چرته چون تو یه پایان خوش میخوایی و میخوایی همه جهان بمیرن جز اونایی که دوستشون داری مگه دیزنی یا کارتونه ؟ بعدشم میگی چه لزومی داشت دشمنای خودشو نجات بده ؟ خب به نظرت منطقی هست که کل دنیا به خاطر چند نفر بمیرن ؟ خودت باشی حاظری برای کسایی که اصلا نمیشناسی بمیری؟
چیمگی خورده ارن چندین بار آینده رو تجربه کرد تا بتونه نسل تایتان هارو نابود کنه تنها راهش این بود خورد ارن میدونست میکاسا میکشتش
نهایتش چهار سال با ارن زندگی میکرد بعدش ارن میمرد و داستان تایتان ها دوباره تکرار میشد. فرقش با اینکه فرار میکردن یه جای دور افتاده با هم زندگی میکردن چیه؟ ارن برای میکاسا یه زندگی شاد و طولانی میخواست
گاهی عشق حتی برای یک دقیقه به ابد می ارزه. کسانی که با وجود اطلاع از مریضی لاعلاج پارتنرشون باهاش میمونن یا ازدواج میکنن، اینها انسانهایی هستن که عشق رو به دنیا و زندگی معمولی ترجیح میدن
اونو گشت ببینه چیزی همراهش داره یا نه
البته من یادم نمیاد کی و کجا گشتش شاید دنبال چیزی میگشت که قایمش کرده
به حر حال این انیمه مناسبت نبوده
همه چی توش توضیح داده شده
دلایلش و …
داداش چه میکاسا ارن رو نمیکشت باز هم خودش میمرد چون تمام تایتان ها بعد از ۱۲ سال میمیرن
Aaa عزیز واقعا درست گفتی ولی تلسم یمیر ۱۳ ساله پسرم :\
دقیقااا ا
اون بهترین تصمیم گرفت ی پایان به یاد ماندنی
بله که درست ندیدی.ارن با میکاسا سالها زندگی کرد و نهایت لذت بردن.چون سالها زندگی در دنیای تایتان برابر چند ثانیه زمان حال بود.و بعد از ذهن میکاسا پاک کرد و همینطور آروین هم این تجربه رو داشت و در نهایت میکاسا همه چیز رو تموم کرد.در واقع دیگه کامل زندگی کردن و میدونستن حتی با پایان تایتان ها بشر اصلاح بشو نیست
دشمنشم باشن میکاسا کار درستو کرد اگه آخرین قسمتو دیدی میکاسا توی درختی که یمیر در ان پناه برد رفت باید قسمت بعد بیاد که ماه ابان امسال میاد که قسمت آخر حساب میشه اگه میکاسا این کارو نکرد همه رو به کشتن میداد و خودشم می مرد
دشمنشم باشن میکاسا کار درستو کرد اگه این کارو نمیکرد یعنی ارنو نمیکشت خودشم میمرد
خوب که چی
خوب که چی بشه دنیا به پایان میرسه
فرقی نداره تاریخ دوباره تکرار میشه مهم نیست چند بار تلاش کنی یکی دیگه پیدا میشه که نسل کشی کنه
خانم سارا نیکزر اگه حتی اجازه این کارو میداد ارن رسماً فقط ی سر جداشده از بدن بود و بدنی نداشت مردن به عنوان آدم بدی که ی روانی بود قشنگتره براش تا زندگی عاشقانهای که رسماً ی سر بدون بدن بیشتر نیس از طرفی اگه ارن میخواست فقط مارلی رو نابود کنه منطقی تر بود تا منقرض کردن همه مردم جز الدیاییها چون فقط این نفرین تایتانها ادامه دار میشد
البته تا گفته نماند با اون چند صفحه آخر که به مانگا اضافه شد و اون سکانسی که یدپسر بچه رفت توی اون درخت رسماً مخرف شد چون ی جوری پایان رو بست که انگار دارم سولز شده داستان که چرخه ادامه دار بشه
از طرف دیگه حداقل باید داستان عاطفی بین دو کارکتر آرمین ارلت و آنی لئون هارت رو کامل میکرد که اینم ی بخش تارک بود که نشون داد آرمین فقط به این دلیل نسبت به آنی احساس داشت چون بعد از بلعیدن برآورد خاطراتش رو به ارث برده بود ولی نکته اینجاس که آنی رو میتونستی از رفتارش بخونی که علاقه داره به آرمین ولی آرمین با سردی تمام بعد از اتمام نفرین و خلاص شدن از بند خاطرات برتولد هیچ ابراز احساسی نکرد
از این دسته میشه به علاقه جان به میکاسا هم اشاره کرد که جان توی فصل ۲ قسمت آخر حاضر شد بخاطر میکاسا چشم ی تایتان رو کور کنه جان که اصلا جرات حمله کردن به تایتان هارو نداشت جونشو گذاشت کف دستش باید بیشتر بهش توجه میشد حداقل از نظر من.
شرمنده اگه زیاد حرف زدم ولی لطفاً اگه چیزی رو میبینید با دقت ببینید و الکی صحبت نکنید راجبش
یا حق.
من موندم میکاسا چجوری دلش اومد عشقش رو بکشه
من موندم میکاسا چجوری دلش اومد عشقش رو بکشه نباید میکشتش
اینا همش تقصیر سازندش بوده
میتونست یطوری داستان رو بنویسه که اینجوری تر نخوره تو همه چی
لعنت بهت کارگردان
احسان شمس قیمت چند بود ارن تعجب کرد از موهای میکاسا
احسان شمس قیمت چند بود ارن تعجب کرد از موهای میکاسا .
خیلی اون نگاه آخرش سنگین بود هنوزم بهش فکر می کنم دردم میگیره
ولی بعدش خیلی ظالمانه زمانو سریع کرد
یهو میکاسا مرد بعد اونجا پیشرفت کرد جنگ شد بازم دوباره ساخته شد بعد جنگ شد دلم میخواست یذره بیشتر تو حال میکاسا بمونه
معلومه انیمه رو درست ندیدید
اولن گاو نبودن بلکه خوک بودن
دومن از سوی سایر برده ها سرزنش نشد ،بلکه شاه فریتز پرسید کی بوده که خوک هارو فراری داده بقیه هم گفتن این بوده
سومن یمیر برای نجات جونش به جنگل فرار نکرد ، بلکه نقشهی خود شاه فریتز بود که اونو توی جنگل رها کنه و مثل یه شکار ، شکارش کنه
لطفاً با دقت مشاهده کنید