سریال انیمیشنی بتمن که پاییز سال ۱۹۹۲ از شبکه Fox Kids پخش شد، نقطه‌عطفی در انیمیشن تلویزیونی محسوب می‌شود. این سریال که با همکاری بروس تیم، پل دینی و اریک رادومسکی ساخته شد، در قالب دو فصل و در مجموع ۸۵ قسمت پخش شد و بلافاصله با لحن بزرگسالانه و سبک بصری منحصربه‌فردی که با عنوان «دکو تاریک» (Dark Deco) شناخته می‌شود، خود را از سایر آثار زمان خود متمایز کرد؛ سبکی که درک عمومی از شخصیت بتمن را برای همیشه دگرگون ساخت.

۱۰ سریالی که نتفلیکس را به امپراتوری امروزش تبدیل کرده‌اند

این مجموعه علاوه‌بر موفقیت هنری، تحسین گسترده‌ی منتقدان را نیز برانگیخت و در مدت پخش خود برنده چهار جایزه امی شد. سریال همچنین تأثیری ژرف بر جهان بتمن گذاشت؛ مهم‌ترین آن، خلق شخصیت هارلی کویین بود که بعدها وارد کمیک‌های رسمی نیز شد. سریال انیمیشنی بتمن با پرداختی هوشمندانه به روان‌شناسی شخصیت‌ها، به‌ویژه شخصیت‌های منفی و داستان‌سرایی سینمایی، استاندارد جدیدی برای کارتون‌های ابرقهرمانی تعریف کرد؛ تا جایی که هنوز هم بسیاری آن را «نسخه‌ی نهایی بتمن» می‌دانند.

رایگان از بازار ببینید: سریال انیمیشنی بتمن

انتخاب بهترین قسمت‌های این سریال کار دشواری است؛ چرا که به‌سختی می‌توان اپیزودی ضعیف در میان آن یافت. با این حال، برخی از قسمت‌ها آن‌قدر تأثیرگذار، خوش‌ساخت و عمیق بودند که در زمره برترین اپیزودهای تاریخ انیمیشن جای گرفتند. در ادامه، فهرستی از ۱۰ قسمت برتر این سریال (بتمن) را می‌خوانید. اپیزودهایی که در قالب داستان‌های چندقسمتی ساخته شده‌اند، در این لیست به‌عنوان یک روایت واحد در نظر گرفته شده‌اند.

۱. «کارنمایی از خاک» – بخش اول و دوم

(فصل ۱، قسمت‌های ۴ و ۵)
روایت شکل‌گیری شخصیت منفی کلی‌فیس (Clayface) در این اپیزود دو بخشی به‌زیبایی پرداخت شده است. در بخش اول، که توسط مارو وولفمن و مایکل ریوز نوشته شده و بخش دوم با همکاری پل دینی ادامه می‌یابد، ما با مت هاگن (با صداپیشگی ران پرلمن) آشنا می‌شویم؛ بازیگری مستعد اما بدشکل شده که برای حفظ حرفه‌اش به کرمی آرایشی اعتیاد پیدا کرده است. زمانی که رولند داگت – رئیس جنایتکار شرکت دارویی – افرادش را وادار می‌کند که هاگن را به دُز بالایی از این ماده آلوده کنند، هاگن به هیولایی از گل زنده تبدیل می‌شود که می‌تواند تغییر شکل دهد.

سورپرایز شوید: شب در موزه جدید در راه سینما + ویدیو

این داستان در کنار اپیزودهایی همچون «قلب یخ‌زده» و «دوچهره» نمونه‌ای عالی از نحوه بازآفرینی یک شخصیت منفی به‌عنوان هیولایی هم‌زمان ترحم‌برانگیز و تهدیدکننده است. روایت این قسمت تمثیلی است از اعتیاد و ناامیدی، و اجرای پرلمن درد و خشم شخصیت را به‌خوبی منتقل می‌کند. انیمیشن تحولات بدنی کلی‌فیس نیز در زمان خود نوآورانه و خیره‌کننده بود. این قسمت چنان تأثیرگذار بود که حتی مایک فلنگن از آن برای فیلم Clayface در DCU الهام گرفته است.

۲. «دوچهره» – بخش اول و دوم

(فصل ۱، قسمت‌های ۱۰ و ۱۱)
در این اپیزود، داستان سقوط دادستان شهر، هاروی دنت (با صداپیشگی ریچارد مول) از مقام یک قهرمان مردمی به جنایتکاری با دو شخصیت روایت می‌شود. در بخش اول، به قلم آلن برنت، دنت به‌عنوان دوست نزدیک بروس وین و فردی شریف معرفی می‌شود. اما نکته مهم‌تر، نمایش درگیری درونی او با شخصیتی سرکوب‌شده به‌نام «هاروی بدِ بزرگ» است؛ جنبه‌ای از روان او که پیش از تبدیل فیزیکی‌اش، سقوط روانی‌اش را اجتناب‌ناپذیر می‌کند.

نقطه اوج روایت، زمانی است که روپرت ثورن باج‌گیر، پرونده روان‌درمانی دنت را برای تهدید او افشا می‌کند؛ اتفاقی که منجر به انفجار کارخانه و سوختگی شدید نیمی از صورت دنت می‌شود. در ادامه، بتمن تلاش می‌کند تا انسانی که هنوز در دل هیولا باقی مانده را نجات دهد؛ تلاش‌هایی که به یکی از تأثیرگذارترین رویارویی‌های احساسی سریال ختم می‌شود. جالب آن‌که روایت این قسمت، سال‌ها بعد الهام‌بخش نسخه نولان از «شوالیه تاریکی» نیز شد.

۳. «قلب یخ‌زده»

(فصل ۱، قسمت ۱۴)
هیچ قسمتی از این سریال به اندازه «قلب یخ‌زده» بر تاریخ کمیک‌های دی‌سی تأثیر نداشته است. پیش از پخش این قسمت به قلم پل دینی در سال ۱۹۹۲، مستر فریز تنها یک تبهکار سطح پایین با اسلحه یخی بود. اما در این اپیزود، او به دکتر ویکتور فریز (با صداپیشگی مایکل آنسارا) تبدیل می‌شود: دانشمندی نابغه که پس از خیانت رئیس بی‌رحمش، فریس بویل (با صدای مارک همیل)، دچار جهشی بیولوژیکی می‌شود و دیگر نمی‌تواند در دمای بالاتر از انجماد زنده بماند؛ در حالی که همسر بیمارش، نورا، همچنان در حالت انجماد به امید درمان باقی مانده است.

اجرای بی‌احساس اما عمیق آنسارا به طرز درخشانی درد درونی شخصیت را به نمایش می‌گذارد. اپیزود با قرار دادن بویل – شخصیتی جذاب اما بی‌رحم – در جایگاه «هیولای واقعی»، تماشاگر را با جنایتکار همدل می‌کند. این قسمت جایزه امی بهترین نویسندگی را به دست آورد و نسخه بازآفرینی‌شده شخصیت را چنان جا انداخت که حتی کمیک‌های رسمی دی‌سی نیز آن را به خط داستانی اصلی خود وارد کردند.

۴. «از شبح خاکستری بر حذر باش»

(فصل ۱، قسمت ۱۸)
این قسمت ادای احترامی متا-متنی به قهرمانان پالپی است که الهام‌بخش خلق بتمن بوده‌اند. زمانی که موجی از بمب‌گذاری‌ها در گاتهام دقیقاً مانند یکی از اپیزودهای قدیمی یک سریال تلویزیونی سیاه‌وسفید رخ می‌دهد، بتمن به سراغ بازیگر آن سریال، سایمون ترنت می‌رود؛ بازیگری فراموش‌شده که از گذشته قهرمانانه‌اش متنفر است. در حرکتی درخشان، ترنت توسط آدام وست – بازیگر مشهور نقش بتمن در سریال دهه ۶۰ – صداگذاری شده است.

۷ سریال فانتزی برتری که می‌توانند با فیلم‌های فانتزی رقابت کنند

این قسمت در چندین لایه عمل می‌کند: هم معمایی جذاب است، و هم نگاهی عمیق و تأثیرگذار به مفهوم «میراث». وقتی مشخص می‌شود شبح خاکستری همان قهرمان کودکی بروس وین بوده، حلقه‌ای نمادین از الهام و قهرمانی شکل می‌گیرد؛ جایی که بتمن از کسی که الهام‌بخش خودش بوده می‌خواهد تا یک بار دیگر نقش قهرمان را ایفا کند. این داستان، ادای احترامی تأثیرگذار به خود آدام وست نیز هست و نشان می‌دهد چگونه تخیل می‌تواند به الهام برای قهرمانی واقعی تبدیل شود.

۵. «من شب هستم»

(فصل ۱، قسمت ۲۲)
وزن روانی سنگین مأموریت بروس وین، در این قسمت مستقیماً به تصویر کشیده می‌شود. روایت، نوشته مایکل ریوز، در سالروز قتل والدین بروس آغاز می‌شود؛ روزی که بتمن خسته، مغموم و پر از تردید است. او دیگر مطمئن نیست آیا مبارزه‌اش با جنایت اثربخش بوده یا نه. اما وقتی کمیسر گوردون در جریان تیراندازی‌ای که ممکن بود بتمن جلویش را بگیرد، زخمی می‌شود، احساس گناه بروس به اوج می‌رسد.

نقد سریال شغال؛ قسمت اول | شروع جنگ

تمرکز این قسمت بر درونیات بتمن است و شامل صحنه‌هایی بی‌نظیر و عاطفی است؛ از جمله مشاجره با رابینی نگران، و زیارت اندوهگینانه‌ای به کوچه جرم. در یکی از معدود دفعات سریال، بتمن کاملاً شکسته به تصویر کشیده می‌شود و حتی تصمیم به ترک راهش می‌گیرد” تا زمانی که بار دیگر معنای واقعی مأموریتش را درمی‌یابد. این اپیزود نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین قدرت بتمن نه ابزارهایش هستند، نه مشت‌هایش؛ بلکه ایستادگی و اراده‌اش در دل ناامیدی است.

۶. «به رؤیا پناه ببر»

(فصل ۱، قسمت ۳۰)
این اپیزود، هم بتمن و هم تماشاگر را به دل یک تریلر روان‌شناختی تکان‌دهنده پرتاب می‌کند. پس از بیهوش شدن در یک تعقیب و گریز در انبار، بروس وین در زندگی‌ای رؤیایی بیدار می‌شود: والدینش زنده هستند، با سلینا کایل نامزد کرده (با صداپیشگی آدرین باربو)، و دیگر نیازی به تبدیل شدن به بتمن نبوده، چون قهرمانی دیگر از گاتهام محافظت می‌کند. اما جزئیاتی عجیب این بهشت ساختگی را فرو می‌ریزد: او نمی‌تواند هیچ متنی را بخواند؛ تمام کلمات روی صفحات بی‌معنی و درهم‌اند، نشانه‌ای روشن از این‌که این واقعیت، توهمی پیچیده است.

کشف اینکه این دنیای ساختگی زندانی در ذهن اوست که توسط «مد هتر» (با صداپیشگی رادی مک‌داول) طراحی شده، ضربه‌ای کوبنده است. روایت لارن برایت و مایکل ریوز، بروس را مجبور می‌کند با زندگی ازدست‌رفته‌اش روبه‌رو شود و آگاهانه آن را کنار بگذارد. برای رهایی، بتمن باید از بالای برج کلیسا به پایین بپرد؛ پرشی که همچون خودکشی نمادین، نسخه خیالی‌اش را نابود می‌کند. این اپیزود همچنان کاوشی هوشمندانه در تراژدی درونی بتمن و بهای سنگینی است که برای مأموریتش می‌پردازد؛ اثری دیدنی و ضروری برای هر طرفدار بتمن.

۷. «حساب‌کشی رابین» – بخش اول و دوم

(فصل ۱، قسمت‌های ۳۲ و ۳۳)
این اپیزود برنده جایزه امی، زخم مشترکی را که پیوند ناگسستنی «زوج پویا» را شکل داد، آشکار می‌کند. وقتی «تونی زوکو» (با صداپیشگی توماس اف. ویلسون)، مردی که والدین دیک گریسون را به قتل رساند، پس از سال‌ها دوباره پدیدار می‌شود، بتمن به دلیل نگرانی از عطش انتقام کور، رابین را از مأموریت کنار می‌گذارد. در همین حال، روایت زمان حال جستجوی زوکو با فلاش‌بک‌های سینمایی به سیرک هیلی و مرگ دردناک «پرندگان پرنده» پیوند می‌خورد تا گذشته تلخ دیک را بازگو کند.

«حساب‌کشی رابین» شاهکاری در داستان‌پردازی احساسی است که جایگاه رابین در اسطوره بتمن را تثبیت می‌کند و نشان می‌دهد خاستگاه او به اندازه بتمن تعریف‌کننده هویت اوست. همچنین تفاوت مهمی میان این دو را برجسته می‌کند: درد بروس به وسواسی تمام‌عیار تبدیل شد، اما پذیرش دیک به او اجازه داد مسیری برای التیام و عدالت بیابد، نه صرفاً انتقام. روایت عمیق رندی روگل، رابطه پدر–پسری آن‌ها را به‌عنوان قلب واقعی سریال انیمیشنی بتمن مستحکم می‌کند.

۸. «ماهی خندان»

(فصل ۱، قسمت ۳۴)
این اپیزود، اقتباسی از خط داستانی کمیک دهه ۷۰ است که توسط استیو انگلهارت و مارشال راجرز خلق شد و به‌زیبایی بی‌ثباتی و ترسناکی شخصیت جوکر (با صداپیشگی مارک همیل) را به تصویر می‌کشد. ماجرا از آن‌جا آغاز می‌شود که جوکر ماهی‌های گاتهام را با سمی آلوده می‌کند تا لبخند نمادین او را بر چهره داشته باشند، و سپس تلاش می‌کند آن‌ها را ثبت مالکیت کند! وقتی کارمند اداره ثبت با ترس توضیح می‌دهد که نمی‌توان منابع طبیعی را کپی‌رایت کرد، جوکر او را به مرگ در نیمه‌شب محکوم می‌کند. حالا بتمن در برابر مسابقه‌ای مرگبار با زمان قرار می‌گیرد.

۷ تا از برترین جادوگران سیاه جهان Harry Potter را بشناسید

این اپیزود ماهیت اصلی جوکر را آشکار می‌کند: آمیزه‌ای از طنز نمایشی و بی‌اعتنایی هولناک به زندگی انسان‌ها. صداپیشگی افسانه‌ای همیل در اینجا به اوج می‌رسد؛ تغییر لحن سریع او از شوخی دیوانه‌وار به تهدید واقعی، لرزه‌برانگیز است. حضور به‌یادماندنی هارلی کویین (با صداپیشگی آرلین سورکین) و صحنه نبرد بتمن با یک کوسه در آکواریوم غول‌پیکر جوکر نیز بر جذابیت ماجرا می‌افزاید. «ماهی خندان» نمونه‌ای درخشان از اقتباس وفادارانه و جوهره هرج‌ومرج منحصربه‌فرد جوکر است.

۹. «نزدیک بود گیرش بیارم»

(فصل ۱، قسمت ۴۶)
این اپیزود با ایده‌ای خلاقانه، تمرکز را روی تبهکاران می‌گذارد. در طرحی از پل دینی، جوکر، پنگوئن (با صداپیشگی پل ویلیامز)، دوچهره، کیلر کراک (با صداپیشگی آرون کینکید) و پویزن آیوی (با صداپیشگی دایان پرشینگ) در یک بازی پوکر گرد هم می‌آیند و خاطراتشان از نزدیک‌ترین موقعیت‌ها برای کشتن بتمن را بازگو می‌کنند. این چارچوب، اپیزود را به مجموعه‌ای از روایت‌های کوتاه و متنوع بدل می‌کند که هرکدام شخصیت راوی خود را بازتاب می‌دهند.

۱۰ تا از پرخرج‌ترین سریال‌های تاریخ جهان را بشناسید

قدرت این قسمت در دیالوگ‌های زیرکانه و نگاه نادر به تعاملات اجتماعی گالری تبهکاران گاتهام است. شوخی‌ها و گفت‌وگوها لحظاتی عالی برای شخصیت‌پردازی فراهم می‌آورند، در حالی که هر فلاش‌بک یک ماجراجویی سرگرم‌کننده است. داستان با پیچشی شگفت‌انگیز درباره کت‌وومن (با صداپیشگی آدرین باربو) پایان می‌یابد که کل روایت را دوباره معنا می‌کند و بر استراتژی‌ و هوشمندی همیشگی بتمن تأکید می‌گذارد. جای تعجب نیست که این اپیزود یکی از خلاقانه‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین قسمت‌های کل سریال است.

۱۰. «مردی که بتمن را کشت»

(فصل ۱، قسمت ۵۱)
نوشته پل دینی، این اپیزود فرضیه‌ای جذاب را بررسی می‌کند: اگر یک خلافکار دست‌چندم واقعاً بتمن را بکشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ محور داستان «سیدنی دِبِریس» (با صداپیشگی مت فروئر) است؛ آدمی بی‌عرضه که در پی سلسله‌ای از تصادف‌ها ظاهراً باعث مرگ بتمن می‌شود. اما به جای شهرت و قدرت، سید خود را در دردسر بزرگ‌تری می‌بیند؛ چرا که تبهکاران واقعی گاتهام باور نمی‌کنند چنین بی‌سروپایی بتواند کاری را بکند که هیچ‌کدامشان هرگز نتوانسته‌اند.

نقد سریال تاسیان | گند زدن به همه چیز

درخشان‌ترین بخش اپیزود واکنش جوکر است. او که با از دست دادن رقیب جاودانه‌اش روبه‌رو می‌شود، واقعاً دل‌شکسته و بی‌هدف می‌گردد. او حتی برای بتمن مراسم خاکسپاری برپا می‌کند و سوگ‌نامه‌ای شگفت‌انگیز و تکان‌دهنده می‌خواند؛ پیش از آنکه تصمیم بگیرد سید را بکشد، چون «هدفش را دزدیده است». در نتیجه، «مردی که بتمن را کشت» نگاهی سیاه‌طنز و عمیقاً تأمل‌برانگیز به رابطه همزیستی قهرمان و تبهکار ارائه می‌دهد؛ رابطه‌ای که نشان می‌دهد بتمن به همان اندازه به دشمنانش معنا می‌بخشد که آن‌ها به او.

حرف آخر

سریال انیمیشنی Batman: The Animated Series با ترکیب بی‌نظیری از داستان‌گویی سینمایی، طراحی بصری منحصربه‌فرد و نگاهی انسانی به درونیات قهرمانان و تبهکاران، نه‌تنها استانداردی تازه برای انیمیشن‌های ابرقهرمانی تعریف کرد، بلکه اثری ماندگار در تاریخ تلویزیون شد. اپیزودهایی که در این فهرست معرفی شدند، تنها بخشی از گنجینه‌ی روایی این سریال هستند؛ داستان‌هایی که گاهی پرهیجان و اکشن‌اند، گاهی تلخ و تراژیک، و گاهی نیز خلاقانه و تأمل‌برانگیز. اما حالا نوبت شماست. کدام یک از این قسمت‌ها در ذهن شما ماندگارتر بوده؟ آیا اپیزود موردعلاقه‌تان در این فهرست جای دارد؟

منبع: Comicbook


صدایی که حتما شنیدی! دوبله فان با سارا جامعی

سارا جامعی میز گیم

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها