بتمن با قدرتهای ونوم و بین، شوالیه تاریکی در آستانه هیولا شدن
«بتمنِ مطلق» (Absolute Batman) خود را در میانه نفسگیرترین مبارزه عمرش با «بِین» میبیند. پس از اولین نبردشان، شوالیه تاریکی در دخمههای زیرزمینی «آرک ام» اسیر شد؛ مکانی مخوف که به آزمایشهای انسانی اختصاص داشت. در آنجا، او ماهها تحت جراحیها و آزمایشهای هولناکی قرار گرفت تا او را از نو بسازند؛ دقیقاً شبیه بِین. او زندانی آنها بود و سرانجام تنها با کمک دوست قدیمیاش که خود به هیولا تبدیل شده، «وِیلون جونز»، توانست بگریزد. حالا او بار دیگر در خیابانهای گاتهام قدم میزند، اما این بازگشت بهمعنای آزادی نیست. آزمایشها تأثیر خود را گذاشتهاند و سایه شوم آنها بر روح و جسم بتمن سنگینی میکند.
در تمام آن روزهای تلخ که بروس به یک موش آزمایشگاهی بدل شده بود، دکتر آرکهام و بِین بیوقفه تلاش کردند تا ارادهاش را در هم بشکنند و او را به یک سلاح زنده تبدیل کنند. آنها بهخوبی میدانستند تا وقتی بتمن گزینه مقاومت را پیش روی خود ببیند، تا پای جان با آنها خواهد جنگید. اعطای این قدرتها به او، بدون آنکه مانند بِین اراده آزادش را تسلیم کند، کاملاً بیفایده بود. اکنون، همان اراده پولادین در برابر بزرگترین آزمونش قرار گرفته است. ماده «وِنوم» بیامان در رگهایش جریان دارد و شاید این بار، این سد مستحکم بدون کمک دیگران، برای همیشه فرو بریزد.
بروس بیست روز پس از فرار از «آرک ام» چشم باز کرد. آلفرد او را در کف بتکِیو پیدا کرده بود، در حالی که از هوش رفته بود. آلفرد با نگرانی به او هشدار داد که نوعی سیستم تزریق وِنوم در رگهایش تعبیه شده است. هرچند مرحله نهایی فعالسازی انجام نشده، اما بخشی از این ترکیب مرگبار همین حالا هم در بدنش جاری است. بروس با سماجت خواست تا برای دیدن مادرش از مخفیگاه خارج شود، اما در میانه راه، موجی از وِنوم در بدنش به جریان افتاد. درد چنان بر او غلبه کرد که به خود پیچید و رگهایش با درخششی سبز رنگ متورم شدند. این حملات دردناک در فواصل زمانی غیرقابلپیشبینی تکرار میشوند و نشان میدهند که این ماده شیمیایی، بدون شک در حال دگرگون کردن بتمن است.
واضح است که بتمن حالا از نوعی قابلیت شفابخشی محدود بهره میبرد و با قضاوت بر اساس قدرت عظیمی که هنگام فرار از خود نشان داد، احتمالاً به میزانی از قدرت ابرانسانی نیز دست یافته است. طبق توصیفات، وِنوم تنها قدرت فیزیکی بِین را افزایش نداد، بلکه ساختار ذهنی او را نیز دگرگون کرد و آن را به یک ابرکامپیوتر تبدیل نمود. از آنجایی که بتمن هنوز مرحله نهایی این فرآیند را طی نکرده، قطعاً قدرتهایش با بِین برابری نمیکند، اما بدون شک تأثیرات آن را حس خواهد کرد. نکته جذاب داستان فقط پیامدهای فیزیکی تبدیل شدن بتمن به یک فرابشر نیست، بلکه بازتابی از سفر خودِ بِین برای تبدیل شدن به آن چیزی است که امروز میبینیم و البته، نقشه نهایی او برای شکستن روح بتمن برای همیشه.
بِین میداند که روح بتمن با شکنجه و آزمایش در هم نمیشکند. تنها راه تسلیم کردن اوست و برای این کار، آسیبپذیرترین نقطه را هدف گرفته است: عزیزان بروس. «آزی»، «هاروی» و «ادی» همگی بهطرز فجیعی توسط بِین معلول شدند؛ حملهای که هر یک از آنها را در مسیر تبدیل شدن به یک ابرشرور قرار داد. حملات بِین بهطور هدفمند تاریکترین وجوه شخصیتی آنها را تحریک کرد. برای مثال، «ادی» که بهزودی به «ریدلر» تبدیل میشود، این فاجعه را «چالشی برای تکامل» نامید؛ مفهومی که بِین حالا به خودِ بروس پیشنهاد میکند. سرگذشت این دو تا این نقطه شباهتهای عجیبی دارد. بِین در واقع «بتمنِ» سرزمین خودش بود که رهبری یک فرار بزرگ از زندان را برعهده داشت، اما زمانی که فهمید تنها راه نجات مردمش، تبدیل شدن به سگ شکاری جوکر است، این معامله را پذیرفت.
در پایان این شماره، بتمن تا یک قدمی تسلیم شدن پیش رفت، اما حضور آلفرد و از راه رسیدن ناگهانی «زن گربهای» او را به دنیای زندهها بازگرداند. اگر تنها بود، بهاحتمال بسیار زیاد سرنوشتی مشابه بِین در انتظارش بود و برای همیشه در هم میشکست. اما او تنها نیست. جسم بتمن در حال تغییر است، اما برخلاف هیولایی به نام بِین، او اجازه نخواهد داد این دگردیسی روحش را تسخیر کند. کسانی که به آنها اعتماد دارد و دوستشان دارد، او را در مسیر درست نگه خواهند داشت.
منبع: comicbook
امسال بازی خوب چی داریم؟ میزگیم با نیما نوترون
نظرات