نتفلیکس هیچ‌وقت فصل استراحت ندارد. تقریباً هر روز اثری تازه منتشر می‌کند و به همان سرعت هم ممکن است فراموش شود. هنوز در عصر تماشای پیاپی (binge-watching) زندگی می‌کنیم، اما هم‌زمان وارد دوران «تماشای در پس‌زمینه» هم شده‌ایم؛ زمانی که بسیاری از ما هنگام انجام کارهای دیگر، سریال هم می‌بینیم. همین باعث می‌شود بعضی آثار نادیده بمانند. نتفلیکس هر سال بیش از ۷۰۰ عنوان منتشر می‌کند و سال ۲۰۲۵ تا اینجا یکی از سال‌های پربار آن بوده است. امسال به‌جای یک سریال پدیده‌ای، مجموعه‌ای از داستان‌های متنوع شکل‌گرفته که نشان می‌دهند در کنار آثار پر سروصدای شبکه‌های اجتماعی، گزینه‌های کوچک‌تر و متفاوت‌تری هم در بزرگ‌ترین سرویس استریم آمریکا وجود دارند.

تماشای رایگان سریال ونزدی در بازار

در این فهرست مجله بازار آثاری را گنجانده‌ایم که یا در آمار بینندگان عملکردی چشمگیر داشته‌اند، یا جوایز مهمی کسب کرده‌اند؛ اما در نهایت، ملاک اصلی‌مان همان‌هایی بوده‌اند که واقعاً دوستشان داشتیم. چنین فهرستی همیشه تا حدی سلیقه‌ای است، اما سعی کرده‌ایم با ترکیبی از ژانرها، گستره‌ی محتوایی نتفلیکس را نشان دهیم.

سریال نوجوانی

پربیننده‌ترین و پربحث‌ترین سریال نیمه‌ی نخست سال ۲۰۲۵، درام برنده‌ی چند جایزه بریتانیایی «نوجوانی» (Adolescence) بود؛ سریالی که از همان ابتدا جایگاهش در این فهرست تضمین‌شده بود. تأثیرگذار بودنش فقط به‌خاطر موضوع تلخش نبود، بلکه به دلیل رویکرد متفاوتش در روایت جنایت نیز بود. این مجموعه‌ی چهارقسمتی، همه‌ی کلیشه‌های رایج در داستان‌های قتل را کنار گذاشت. درحالی‌که دیگر آثار معمولاً صحنه‌ی کشف جسد یا دادگاه قاتل ۱۳ساله را نشان می‌دادند، «نوجوانی» چهاربرش کوتاه از داستان را روایت می‌کرد: بازداشت اولیه و بازجویی پلیس، بازدید کارآگاهان از مدرسه‌ی جیمی، جلسه‌ی درمانی دردناک میان جیمی و روان‌پزشکش، و در نهایت، روز تولد پدر خانواده (با بازی استیون گراهام) که اعضای خانواده تلاش می‌کنند روزی عادی را سپری کنند، درحالی‌که هنوز درگیر پیامدهای فاجعه هستند.

Adolescenceهر قسمت با یک برداشت پیوسته فیلم‌برداری شده بود. تماشاگر در دل ماجرا چنان غرق می‌شد که شاید در بار اول اصلاً به این تکنیک توجهی نمی‌کرد. بااین‌حال، جزئیات واقع‌گرایانه و روایت پر تعلیق، سریال را به تجربه‌ای بی‌نظیر تبدیل کرد. «نوجوانی» به پرسش‌های بزرگی درباره‌ی فرهنگ آنلاین و مردانگی سمی پرداخت، اما از طریق تمرکز بر جزئیات انسانی و روابط نزدیک. بازی‌ها درخشان‌اند، به‌ویژه استیون گراهام در نقش ادی و اوون کوپر در نقش جیمی. اجرای کوپر در قسمت سوم – جایی که میان شکنندگی و تهدید مدام در نوسان است – او را به جوان‌ترین بازیگر مردی تبدیل کرد که تاکنون برنده‌ی جایزه‌ی امی شده است.

نقد سریال Adolescence | درباره پسرانگی مدرن

آوای پریان (Sirens)

صحنه‌ی آغازین اولین قسمت «آوای پریان» به‌تنهایی برای نشان‌دادن مزایای ثروت کافی است. پیش از دیدن این سریال، هرگز تصور نمی‌کردم روزی بخواهم در صورت ازدواج با ثروتی افسانه‌ای، در لبه‌ی صخره‌ی شخصی‌ام با لباسی بلند و دستکشی چرمی بایستم و یک شاهین نجات‌یافته را آزاد کنم؛ اما وقتی جولیان مور این کار را انجام داد، فوراً در فهرست آرزوهایم قرار گرفت!
البته زندگی ثروتمندان بی‌نقص نیست. سیمون، دستیار شخصی نیکوکار مشهور میکائیلا کِل است و تمام وقتش را صرف مدیریت خانه‌ی بی‌نقص و تقویم اجتماعی او می‌کند. ورود ناگهانی خواهرش، دوون، نظم این دنیای مجلل را بر هم می‌زند. در ظاهر، تلاش دوون برای نجات خواهرش از چیزی که آن را فرقه‌ای خطرناک می‌بیند، منبع بحران است؛ اما هرچه پیش می‌رویم، روشن می‌شود که فساد و زوال از مدت‌ها پیش در این زندگی جریان داشته است. هیچ‌کس آن‌گونه نیست که به نظر می‌رسد.

Sirensباوجود لحظات طنز و شخصیت‌های اغراق‌آمیز، «آوای پریان» در عمق خود داستانی درباره‌ی فرصت‌های ازدست‌رفته، کودکی‌های فراموش‌شده و تصمیم‌های اشتباه است. پایان سریال باز اما رضایت‌بخش است و هر شخصیت در جایگاهی قرار می‌گیرد که شایسته‌اش است؛ مثل بازی شطرنجی پرنیرنگ. برنامه‌ای برای فصل دوم وجود ندارد، و شاید همین هم بهتر باشد.

ونزدی

پس از نزدیک به سه سال غیبت، محبوب‌ترین عضو خانواده آدامز دوباره به آکادمی «نورمور» (و البته نتفلیکس) بازگشت؛ و این بار، بیشتر اعضای خانواده‌اش را هم همراه خود آورد. در فصل دوم بزرگ‌ترین موفقیت نتفلیکس، وِنزدی ناچار است صحنه را با گومز، مورتیشا و پاگسلی تقسیم کند؛ اتفاقی که باتوجه‌به نفرت او از توجه عمومی و شهرتی که پس از حوادث فصل اول میان هم‌کلاسی‌هایش پیدا کرده بود، باید برایش نوعی آرامش باشد. فصل نخست Wednesday پربیننده‌ترین سریال انگلیسی‌زبان تاریخ نتفلیکس بود و مشخص است که مخاطبان هنوز مشتاق سبک منحصربه‌فرد تیم برتون‌اند.

Wednesdayاین سریال یکی از مفاهیم اصلی نسخه‌های پیشین خانواده‌ی آدامز را وارونه می‌کند. از نخستین حضورشان در دهه‌ی ۱۹۳۰ در کاریکاتورهای مجله The New Yorker گرفته تا مجموعه‌های تلویزیونی و فیلم‌های زنده یا انیمیشنی بعدی، همیشه خانواده‌ی آدامز به‌عنوان «عجیب‌ها در دنیایی عادی» معرفی می‌شدند. اما آکادمی نورمور، وِنزدی را در میان افرادی قرار می‌دهد که از خودش هم عجیب‌ترند. بااین‌حال، توانایی‌های ذهنی‌اش او را فراتر از یک دختر گات افسرده در میان هیولاهای افسانه‌ای قرار می‌دهد. فصل دوم همان چیزهایی را ارائه داد که مخاطبان دوست داشتند و با حضور بازیگرانی چون استیو بوشمی و کریستوفر لوید (یا حداقل سرِ او!) جذاب‌تر شد. یکی از تغییرات خوشایند این فصل حذف کامل داستان‌های عاشقانه‌ی نوجوانانه برای ضدقهرمان داستان بود. هیچ خواستگاری مزاحمی دوروبرش پرسه نمی‌زند، و این عالی است؛ وِنزدی پرونده‌ی قتل برای حل‌کردن دارد، و نیازی به این حواس‌پرتی‌ها ندارد.

نقد فصل دوم سریال Wednesday؛ بخش دوم | همه مرده‌اند؟

آینه‌ی سیاه (Black Mirror)

فصل هفتم آنتولوژی بریتانیایی Black Mirror در آوریل ۲۰۲۵ منتشر شد. فصل قبل نقدهای متفاوتی دریافت کرده بود؛ برخی از بینندگان از اضافه‌شدن عناصر ترسناک به مجموعه‌ای که تا آن زمان فقط بر فناوری‌های خطرناک متمرکز بود، چندان راضی نبودند. به نظر می‌رسد خالق سریال، چارلی بروکر، این بازخورد را جدی گرفته، زیرا فصل جدید با تمرکز بر ریشه‌های علمی‌تخیلی خود بازگشته و چند داستان شاخص را ارائه می‌دهد: «مردم عادی» درباره‌ی سوءاستفاده از مدل‌های اشتراکی، «مرثیه» که سفری فناورانه در خاطرات گذشته است، و «یواس‌اس کالیستر: تا بی‌نهایت»، نخستین دنباله‌ی رسمی سریال که سرنوشت خدمه‌ی سفینه‌ی کالیستر از فصل چهارم را دنبال می‌کند.

Black Mirrorدر میان اپیزودها، قسمت «اسباب‌بازی» (Plaything) درخشان‌ترین است. کامرون واکر، منتقد سابق بازی‌های ویدئویی (با بازی پیتر کاپالدی همیشه خسته و تسخیرشده)، به اتهام قتل دستگیر می‌شود و داستانی را برای پلیس تعریف می‌کند که تنها به طور غیرمستقیم به این اتهام مربوط است. او از یک بازی ویدئویی منتشرنشده‌ی دهه‌ی ۹۰ می‌گوید که زندگی‌اش را به تسخیر درآورده. این قسمت یکی از دقیق‌ترین و ترسناک‌ترین تصویرسازی‌ها از «هوش مصنوعی فراتر از انسان» در تلویزیون است. پایان ناگهانی آن باز و قابل‌تفسیر است، اما همین ابهام ضروری است: همان‌طور که یک همستر نمی‌تواند فهرست ۱۰ تای برتر نتفلیکس را درک کند، ما نیز نمی‌توانیم جهانی با هوش مصنوعی برتر را بفهمیم.

بررسی اپیزود خاص بلک میرر: «عشق در دنیای پیکسل‌های دهه ۸۰»

با هر فصل تازه‌ی Black Mirror، مخاطبان به‌ناچار اپیزودهای محبوب پیشین را با فصل جدید مقایسه می‌کنند. هنوز خبری از فصل هشتم نیست، اما بروکر در گفت‌وگویی با بی‌بی‌سی ابراز امیدواری کرده که مجموعه ادامه پیدا کند.

خلاصه بگو (Long Story Short)

درحالی‌که تلویزیون به‌زودی صدمین سالگردش را جشن می‌گیرد، یافتن ایده‌ای واقعاً تازه برای سازندگان کار دشوارتری شده است. بااین‌حال، انیمیشن کمدی Long Story Short دقیقاً همین کار را کرده. خانواده‌ی شوارتز – کوپر – شوپر شاید تنها خانواده‌ی ناکارآمد دنیای انیمیشن نباشند، اما نحوه‌ی روایت زندگی‌شان کاملاً نو به نظر می‌رسد. ما برش‌هایی از زندگی والدین، الیوت و نائومی، و سه فرزندشان آوی، شیرا و یوشی را می‌بینیم. بیشتر داستان‌ها دوران کودکی تا میان‌سالی فرزندان را دربر می‌گیرند، اما روایت از چارچوب زمانی خطی فراتر می‌رود.

Long Story Shortسریال بدون استفاده از هیچ قاب زمانی مشخص، میان گذشته و آینده جابه‌جا می‌شود و مخاطب از همان ابتدا می‌داند که چه روابطی دوام می‌آورند و کدام شکست می‌خورند. این دانستن، به صحنه‌های گذشته حس تلخ و درعین‌حال شاعرانه‌ای می‌دهد. سبک طراحی ساده و شلخته است، اما فیلمنامه منسجم و دقیق. باوجود کوتاه‌بودن فصل، هر شخصیت پیچیده و باورپذیر است و در کنار تمام لحظات احساسی و صمیمی، واقعاً بامزه هم هست. خالق مجموعه، رافائل باب – وکسبرگ، همان نویسنده‌ی Bojack Horseman است؛ پس طبیعی است که چنین ترکیب ماهرانه‌ای از طنز و اندوه ارائه دهد.

سرکه‌ی سیب (Apple Cider Vinegar)

این درام استرالیایی که با شعار «داستانی تقریباً واقعی بر اساس یک دروغ» معرفی شد، ماجرای چهار زن را روایت می‌کند که تمرکز اصلی بر بِل گیبسون است؛ زنی که با ادعای درمان سرطان خود از طریق رژیم طبیعی (از جمله سرکه‌ی سیب!) میلیون‌ها نفر را فریب داد. سریال تنها شش قسمت دارد و به‌اندازه کافی کوتاه است تا در چند نشست تمام شود، درحالی‌که سقوط تدریجی بل به‌عنوان یک «اینفلوئنسر سلامتی» را به تصویر می‌کشد. دروغ‌های او آن‌قدر آشکارند که تماشاگر می‌داند نمی‌تواند درست باشد، اما جامعه از ترس متهم شدن به بی‌رحمی، جرئت زیرسؤال‌بردن داستان سرطان یک فرد را ندارد.

Apple Cider Vinegarخوشبختانه دو روزنامه‌نگار، جاستین و شان، حاضر می‌شوند این خطر را بپذیرند. همسر جاستین، لوسی، به سرطان مبتلاست و تحت‌تأثیر روایت بل، می‌خواهد درمان‌های پزشکی را کنار بگذارد. Apple Cider Vinegar نشان می‌دهد که بی‌اعتمادی به‌نظام درمانی فقط مختص آمریکا نیست – گرچه هزینه‌ی درمان سرطان در استرالیا کمتر است – و به بینندگان آمریکایی فرصتی می‌دهد تا دنیای اینفلوئنسرهای سلامت را از زاویه‌ای متفاوت ببینند. شاید نتوان برای بل گیبسون و دروغ‌های خودخواهانه‌اش همدردی کرد، اما شخصیت‌هایی چون میلا بلیکِ ساده‌دل، لوسیِ درمانده، و کلایو، همسر مهربان اما ضعیف بل، لحظاتی واقعی و عمیق به این روایت می‌بخشند.

سریال چهارفصل

وقتی دقیقاً در گروه سنی هدف یک سریال تلویزیونی قرار داری، ممکن است قضاوت درباره اینکه این سریال تا چه حد برای دیگران جذاب است، سخت شود. «چهارفصل» سریالی است درباره بودن در دهه پنجاه زندگی. داستان حول محور سه زوج حومه‌نشین می‌چرخد که با هم به تعطیلات می‌روند، و فقط درباره چیزهای واضحی مثل ناتوانی در مهمانی رفتن تا دیروقت یا بازی فریزبی بدون آسیب‌دیدن نیست. بلکه درباره رسیدن به نقطه‌ای از زندگی است که در آن شروع می‌کنی از خودت بپرسی آیا واقعاً از زندگی‌ات راضی هستی؟ و آیا جایی که حالا هستی همان جایی است که انتظارش را داشتی؟ تنها بخش غیرواقعی ماجرا این است که این شش دوست موفق می‌شوند چهار بار در سال با هم دیدار کنند.

۱۰ فیلم جادویی که باید بعد از هری پاتر تماشا کرد

دوستان هر سال با هم به تعطیلات می‌روند، اما وقتی یکی از زوج‌ها از هم جدا می‌شود – و دوست‌دختر جوان‌تری وارد جمع می‌شود – اوضاع پیچیده می‌شود. هرچند در مقطعی همه آن‌ها حرف یا کاری می‌کنند که اوضاع را بدتر می‌کند، در بیشتر مواقع، آن‌ها گروهی صمیمی، بامزه و باورپذیر از دوستان‌اند، با تمام شوخی‌های درونی و نصیحت‌های بی‌پرده‌ای که از دوستی چند ده‌ساله برمی‌آید.

The Four Seasonsنویسنده و خالق سریال تینا فی است (هرچند بر اساس فیلمی از دهه ۸۰ با بازی آلن آلدا ساخته شده) و استیو کرل هم در آن نقش دارد؛ بحران میان‌سالی او بهانه‌ای است برای دیگر شخصیت‌ها تا به زندگی خود دوباره نگاه کنند. بااین‌حال، سریال بسیار بامزه‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد، هرچند از افزودن داستانی غم‌انگیز هم ابایی ندارد؛ داستانی که تأثیر قابل‌توجهی بر فصل دوم خواهد گذاشت؛ فصلی که نتفلیکس اعلام کرده در دست ساخت است.

Love, Death + Robots

«عشق، مرگ و ربات‌ها» یکی از جسورانه‌ترین تجربه‌های نتفلیکس است. یک مجموعه آنتولوژی انیمیشن که هر قسمت آن به‌نوعی با سه مفهوم عنوانش در ارتباط است و ژانرهایی چون علمی‌تخیلی، کمدی و وحشت را در بر می‌گیرد. این مجموعه نخستین‌بار در سال ۲۰۱۹ پخش شد و در سال ۲۰۲۵، فصل چهارم آن همراه با ده فیلم کوتاه انیمیشنی جدید منتشر شد که هرکدام بین ۶ تا ۱۷ دقیقه بودند. این آثار طیفی از انیمیشن سنتی، CGI و استاپ‌موشن را در بر می‌گرفتند و حتی شامل یک داستان اخلاقی عمدتاً زنده با حضور یک بیگانه انیمیشنی و ریس داربی از سریال «پرچم مرگ ما» نیز می‌شدند. «عشق، مرگ و ربات‌ها» در جوایز امی ۲۰۲۵ چندین جایزه به دست آورد.

Love, Death + Robotsهمان‌طور که از چنین مجموعه متنوعی انتظار می‌رود، نقاط ضعف هم وجود داشت. «نمی‌تونم متوقف شم» فقط مخصوص طرف‌داران رد هات چیلی پپرز بود و «لوازم‌خانگی هوشمند، صاحبان احمق» اثری تکراری و بی‌مزه بود. همچنین، به نظرم «فریاد تیرانوسور» از نظر بصری فوق‌العاده زیبا بود، اما کمی خسته‌کننده به نظر می‌رسید. بااین‌حال، هرگاه اپیزودی خوب از کار درمی‌آمد، واقعاً می‌درخشید. امسال دو قسمت داشتیم که قهرمانان اصلی‌شان گربه بودند – چیزی که به‌ندرت در تلویزیون می‌بینیم. البته انگیزه‌های این دو گربه متفاوت بود: یکی می‌خواست دنیا را تسخیر کند و دیگری قصد داشت آن را از چنگال شیطان نجات دهد – هرچند هر دوی این کارها احتمالاً در دایره علایق طبیعی گربه‌ها قرار می‌گیرد. دو اپیزود موردعلاقه من «زِک چطور دین‌دار شد» بود – یک فیلم ترسناک درون بمب‌افکن جنگ جهانی دوم – و «رز عنکبوتی»، درباره یک سایبورگ تنها که با حیوان خانگی بیگانه‌ی بامزه‌ای دوست می‌شود؛ داستانی که به‌اندازه ظاهرش دلپذیر نیست.

The Residence

«اقامتگاه» یک اثر جنایی معمایی است که ارجاعاتش به آثار کلاسیک این ژانر را آشکارا به رخ می‌کشد. هر قسمت از آن نام یکی از داستان‌های معروف را بر خود دارد، مثل «سقوط خانه آشر» یا «برای قتل شماره بگیر». در قسمت اول، پیش از آنکه بیننده حتی با کارآگاه مشاور کوردلیا کاپ آشنا شود، یکی از شخصیت‌ها فریاد می‌زند: «برام مهم نیست اون خانم مارپل باشه یا شرلوک هلمز یا هرکسی که دنیل کریگ تو اون فیلم بازی می‌کرد!» (البته نسخه آن‌ها مملو از فحش‌های رنگارنگ است که ماجرا را بامزه‌تر می‌کند). اما «اقامتگاه» نه تقلیدی است و نه طنزآمیز؛ کاملاً بر اساس قواعد کلاسیک پیش می‌رود.

The Residenceاین سریال یک معمای بسته در سبک اسکریوبال است که در کاخ سفید و در جریان یک شام دولتی با صدها مظنون احتمالی رخ می‌دهد. داستان پر است از انگیزه‌ها، سرنخ‌های گمراه‌کننده و ارجاعات دقیق به پرنده‌شناسی. قالب روایی با تقسیم به دو بخش و افزودن یک تحقیق رسمی به‌عنوان قاب‌بندی داستان، اندکی متفاوت است؛ اما همچنان همان صحنه‌ی پایانیِ جمع‌بندی در اتاق پذیرایی را ارائه می‌دهد که طرف‌داران این ژانر انتظارش را دارند. روایت هر مظنون از اتفاقات آن شب سرنوشت‌ساز به‌صورت جداگانه نمایش داده می‌شود و مخاطب شاهد روایت‌های هم‌پوشان و گاه متناقض است. باوجود تعداد زیاد شخصیت‌ها، پل ویلیام دیویس مجموعه‌ای از کاراکترها را خلق کرده که متمایز اما غیرکلیشه‌ای‌اند. کارآگاه کاپ خود را «بهترین» می‌نامد، و باوجود رقابت شدید میان کارآگاهان خیالی دیگر، احتمالاً حق با اوست. تمام این‌ها باعث می‌شود تصمیم نتفلیکس برای عدم تمدید سریال برای فصل دوم، خود به معمایی عجیب تبدیل شود.

بازی مرکب

بازی مرکب پدیده‌ای در دنیای پلتفرم‌های پخش آنلاین است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. این سریال در نیمه اول سال ۲۰۲۵ سه جایگاه از ۲۵ سریال پربیننده نتفلیکس را به خود اختصاص داد؛ یکی برای هر فصل. بااین‌حال، حضورش در این فهرست چندان قطعی نبود. اگر این فهرست مربوط به سال ۲۰۲۱ بود، فصل اول بدون تردید در صدر قرار می‌گرفت. اما روند سریال در ادامه، افت محسوسی داشت. می‌توان گفت «بازی مرکب» حتی نیازی به فصل دوم نداشت، چه برسد به سوم.

Squid Gameالبته این به آن معنا نیست که فصل سوم کاملاً بد بود. سریال همچنان در کاری که همیشه بهترین در آن است، موفق عمل کرد: تبدیل بازی‌های بی‌ضرر کودکی مانند قایم‌باشک و طناب‌بازی به صحنه‌هایی از وحشت خونین. هر زمان که شرکت‌کنندگان در میدان بازی با آن طراحی رنگارنگ و صدای کودکانه دستورها ظاهر می‌شدند، سریال می‌درخشید. اما روایت کلی دچار لغزش شد و نیمه دوم فصل شخصیت‌های اندکی برای هم‌ذات‌پنداری باقی گذاشت – به‌جز بازیکنان ۴۵۶ و ۲۲۲ – و هر صحنه‌ای که شامل وی‌آی‌پی‌ها بود، تقریباً غیرقابل‌تحمل به نظر می‌رسید. لی جونگ‌جه در نقش گی‌هون مانند همیشه عالی بود و اغلب تنها با یک نگاه احساسات وصف‌ناپذیری را منتقل می‌کرد، اما این بار نویسندگان مواد چندانی در اختیار او نگذاشتند.

سقوط یک پدیده: «بازی مرکب» چگونه میراث خود را بر باد داد؟

به نظر نمی‌رسد فصل سوم پایان «بازی مرکب» باشد؛ چراکه نسخه آمریکایی آن در سریال اشاره شد و گفته می‌شود در دست ساخت است. برخلاف بیشتر شرکت‌کنندگان بازی، این غول پول‌ساز بعید است به این زودی‌ها بمیرد. چه کسی فکرش را می‌کرد سریالی درباره شرارت حرص و سرمایه‌داری، خودش به چنین گاو شیردهی تبدیل شود؟

منبع: BGR


سایلنت هیل اف ترسناک‌ترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون

سایلنت هیل اف ترسناک‌ترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها