فیلمهای اکشن برتر، فقط محدود به ژانر اکشن نمیشوند. در طول تاریخ سینما، آثار زیادی بودهاند که در ژانر علمیتخیلی، ابرقهرمانی یا حتی جاسوسی ساخته شدهاند و پر از صحنههای اکشن نفسگیر بودهاند. چیزی که اهمیت دارد، ضربآهنگهای اکشن عالی و داستانی پرشتاب است که بیوقفه تا پایان پیش میرود.
با این حال، برای قرار گرفتن در میان بهترینهای ژانر، تنها صحنههای اکشن زیاد کافی نیست. بسیاری از فیلمهای سطح پایین پر از زد و خورد هستند، اما شاهکارهایی که در این فهرست قرار میگیرند ترکیبی از بازیگری درخشان، سکانسهای اکشن دقیق و نفسگیر، و ریتم تپندهای هستند که لحظهای افت نمیکند. همین ویژگیهاست که آنها را از یک فیلم خوب به یک اثر ماندگار تبدیل میکند.
Casino Royale (2006)
شاید عجیب به نظر برسد که فیلمی که حول محور یک بازی پوکر میچرخد، بتواند در میان بهترین فیلمهای اکشن تاریخ قرار گیرد. اما «کازینو رویال» نهتنها یکی از بهترین آثار جیمز باند است، بلکه از تمام فیلمهایی که این فرنچایز در یک دههی قبل ساخته بود، سرتر بود.
وقتی فیلم در سال ۲۰۰۶ اکران شد، مأموریت دشواری داشت. بسیاری فکر میکردند باند دیگر یک ایدهی قدیمی شده، مخصوصاً وقتی فیلمهای جاسوسی مدرنی مثل مجموعه «بورن» با داستانهای تاریک و اکشن شدید داشتند همینطور موفقیت کسب میکردند. اما با ورود «دنیل کریگ» بهعنوان باند جدید، فیلم بیشتر حالوهوایی نزدیک به بورن پیدا کرد تا نسخههای قبلی جیمز باند.
گرچه بازی پوکر در مرکز داستان بود، اما صحنههای اکشن هم فوقالعاده بودند. صحنهای که جیمز باند مسموم میشود و باید خودش را با تزریق دارو نجات دهد، بهاندازه هر فیلم باندی دیگر پرتنش بود. مبارزات فیلم هم نشان میداد «مارتین کمپبل» از تماشای «هویت بورن» و دنبالههایش، درسهای زیادی گرفته است.
The Raid: Redemption (2011)
فیلم «تاخت و تاز: رستگاری» شایستهی شهرتی بسیار بیشتر از چیزی است که بین تماشاگران معمولی دارد. علاقهمندان به اکشن، این اثر را یکی از بهترینهای قرن بیستویکم میدانند. با اینکه میتوانست آغازگر یک فرنچایز بزرگ باشد، اما تنها به دو قسمت محدود شد.
این فیلم به کارگردانی «گرت ایوانز» در سال ۲۰۱۱ ساخته شد و «ایکو اویس» نقش «راما» را بازی میکند؛ یک پلیس تازهکار از یگان ویژه که مأمور میشود وارد ساختمانی شود تا یک گانگستر را که در بالاترین طبقه پنهان شده، دستگیر کند. این موقعیت، ساختاری عالی ایجاد میکند، چراکه هر طبقهی ساختمان مثل یک مرحلهی جدید در یک بازی ویدیویی است.
هر طبقه چالش تازهای برای مأموران ایجاد میکند و راهروها و آپارتمانهای بسته، فرصت فوقالعادهای برای طراحی مبارزات خلاقانه فراهم میآورند. اکشن فیلم بیوقفه است و آثاری مثل «Dredd» و «Attack the Block» نیز بعدتر تلاش کردند فضایی مشابه بسازند، هرچند با تأثیری کمتر.
Escape From New York (1981)
هرچند «جان کارپنتر» بیشتر به خاطر فیلمهای ترسناک مشهور است، مثل «هالووین» یا «چیز»، اما او یکی از بزرگترین فیلمهای اکشن را هم کارگردانی کرده است. در سال ۱۹۸۱، کارپنتر «فرار از نیویورک» را ساخت و «کرت راسل» را به یک ستارهی اکشن تبدیل کرد.
راسل در نقش «اسنیک پلیسکن» ظاهر شد؛ یک افسر سابق نیروهای ویژه که به جرم سرقت از فدرال رزرو دستگیر شده است. وقتی هواپیمای رئیسجمهور آمریکا در «منهتن» سقوط میکند، شهری که حالا به زندان فوق امنیتی تبدیل شده، به اسنیک وعده عفو میدهند، اگر بتواند رئیسجمهور را نجات دهد.
کارپنتر منهتنی جهنمی خلق میکند و اسنیک را بیدرنگ به دل اکشن پرتاب میکند. او باید با انواع خلافکاران آخرالزمانی بجنگد و راهی برای زنده ماندن پیدا کند، در حالی که میداند نمیتواند به دولت اعتماد کند. شخصیت اسنیک پلیسکن بعدها الهامبخش بازی ویدیویی مشهور «متال گیر سالید» شد.
Kill Bill (2003-2004)
از نظر فنی، «بیل را بکش» شامل دو فیلم است، اما «کوئنتین تارانتینو» آنها را بهصورت قسمت اول و دوم منتشر کرد. کنار هم، تجربهای پرهیجانتر از «کیل بیل» شاید اصلاً وجود نداشته باشد. تارانتینو همیشه گفته این فیلمها آثاری هستند که او برای ساختنشان به دنیا آمده، حتی اگر آنها را شاهکار نهایی خود نداند.
داستان درباره زنی با نام «عروس» است که در مسیر انتقام از مردی قرار میگیرد که در روز عروسیاش همه را کشت و او را نیمهجان رها کرد. اما او زنده ماند و شروع کرد به کشتن تکتک کسانی که در آن جنایت دست داشتند، تا در نهایت به «بیل» (با بازی دیوید کاراداین) برسد.
اگر این دو فیلم را بهعنوان یک اثر واحد ببینیم، همهچیز دارد؛ از الهامگیری از فیلمهای قدیمی کونگفو و سینمای اکسپلویتیشن گرفته تا بهترین سکانسهای مبارزه و طراحی حرکات رزمی ممکن. وقتی دیالوگهای درخشان تارانتینو هم به آن اضافه شود، فیلم یک پله بالاتر از رقبایش میایستد.
First Blood (1982)
سیلوستر استالونه پیشتر با «راکی» نامش را در ژانر ورزشی جاودانه کرده بود، اما این «اولین خون» در سال ۱۹۸۲ بود که او را به یک ستاره واقعی اکشن بدل کرد. امروز جان رامبو بیشتر با خشونت اغراقآمیز و انفجارهای بیپایان شناخته میشود، اما این تصویر بیشتر بهخاطر دنبالههایی شکل گرفت که هرکدام بیش از پیش کلیشهای شدند.
در مقابل، «اولین خون» ترکیبی از اکشن نفسگیر و شخصیتی عمیق و باورپذیر است. فیلم بیش از آنکه یک نمایش صرف اکشن باشد، یک تریلر جنگی با زیرمتنهای سیاسی پرمعناست که درگیریهای خشن و زمختش را با بار محتوایی همراه میکند. چیزی که در دنبالههایش کمتر به چشم میخورد.
هالیوود بارها از الگوی «داوود در برابر جالوت» استفاده کرده، اما کمتر فیلمی به اندازه «اولین خون» توانسته این فرمول را هم از نظر عاطفی و هم فیزیکی چنین پرقدرت پیاده کند. تماشاگر قبل از هر چیز با جان رامبو همدلی میکند و بعد از آن هیجان، خطر و تعلیق سراغش میآید. «اولین خون» فقط یک نمایش پر سر و صدا نیست؛ به طرز غافلگیرکنندهای واقعی و تأثیرگذار است.
The Dark Knight (2008)
پیش از آنکه دنیای سینمایی مارول نگاهها به فیلمهای ابرقهرمانی را تغییر دهد، «شوالیه تاریکی» نشان داد این آثار میتوانند چیزی فراتر از فیلمهای کمیکبوکی باشند. این فیلم به همان اندازه که یک تریلر جنایی است، درباره مردانی با نقاب و شنل هم هست و همچنان بهعنوان یکی از بهترین اقتباسهای کمیک تاریخ شناخته میشود.
هیث لجر در نقش جوکر نمایشی خیرهکننده ارائه داد و جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را که بعد از مرگش به او تعلق گرفت دریافت کرد؛ افتخاری که برای فیلمهای کمیک تقریباً بیسابقه بود. موفقیت «کریستوفر نولان» در ادامه مسیرش بهعنوان یکی از بزرگترین کارگردانان معاصر هم چندان جای تعجب ندارد.
از سهگانه «شوالیه تاریکی»، قسمت دوم همچنان بهترین است. فیلمی با داستانی منسجم، سکانسهای اکشن شگفتانگیز و بازیهایی بینقص از تمام گروه بازیگران که جایگاهش را در تاریخ سینما تثبیت کرده است.
John Wick: Chapter 3 – Parabellum (2014)
هرچند فیلم اول «جان ویک» از نظر انسجام داستان و درام قویتر بود، اما قسمت سوم بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای اکشن ساخته شد، چون تقریباً پر از صحنههای مبارزه بیوقفه است. فیلم اول بار بیشتری از نظر احساسی داشت و همین باعث میشد اثری کاملتر باشد، اما از نظر صحنههای اکشن به پای سومین قسمت نمیرسد.
در «پارابلوم»، جان ویک در حال فرار از تمام قاتلان شهر است، چون به خاطر شکستن قوانین «هایتیبل» برای سرش جایزه گذاشتهاند. داستان درست از جایی شروع میشود که فیلم دوم تمام شده بود و مبارزات فیلم خلاقانهتر، متنوعتر و پرانرژیتر از قبل هستند.
قسمت چهارم باز هم مرزها را فراتر برد، اما این قسمت سوم بود که به اوج رسید و نشان داد چگونه میتوان اکشنی بیپایان را ارائه داد، بدون اینکه بیش از حد طولانی و خستهکننده شود.
Enter The Dragon (1973)
بهترین فیلمهای کونگفو همیشه پر از صحنههای مبارزه دیدنی هستند، اما اگر کسی بخواهد اوج این هنر را در تاریخ سینما تماشا کند، کافی است «بروس لی» را در فیلم اژدها وارد میشود Enter the Dragon ببیند. در این فیلم، بروس لی در نقش استاد هنرهای رزمی معبد شائولین در هنگکنگ ظاهر میشود که به یک مأمور اطلاعاتی بریتانیایی در یک مأموریت ویژه کمک میکند.
بروس لی نمایشی بهیادماندنی ارائه داد که بسیاری آن را بهترین بازی تاریخ سینمای کونگفو میدانند. Enter the Dragon هم از نظر تجاری و هم از نظر هنری موفقترین فیلم رزمی تاریخ به شمار میرود و در سال ۲۰۰۴ نیز به «کتابخانه کنگره آمریکا» و فهرست ملی ثبت فیلم اضافه شد.
به لطف این موفقیت عظیم، فیلم همچنان یکی از تأثیرگذارترین آثار کونگفو باقی مانده است و بارها در فیلمها، سریالها، بازیهای ویدیویی، کمیکها و انیمهها مورد ارجاع یا تقلید قرار گرفته است.
Aliens (1986)
اگرچه Aliens در اصل یک فیلم علمیتخیلی است، اما به همان اندازه یک اکشن تمامعیار هم هست. قسمت اول این مجموعه بیشتر شبیه یک فیلم ترسناک فضایی و ماجرای «خانهی جنزده» بود. اما «جیمز کامرون» در دنبالهاش آن را به یک اکشن علمیتخیلی تمامعیار تبدیل کرد.
این بار بهجای گروهی از فضانوردان ترسیده، داستان روی تفنگداران استعماری تمرکز دارد که همراه با «ریپلی» (سیگورنی ویور) و مجهز به سلاحهای سنگین وارد میدان میشوند. دیگر خبری از شکار تدریجی قربانیان توسط زینومورفها نبود، بلکه نبردی رو در رو شکل میگرفت هرچند نتیجه اغلب به ضرر انسانها بود.
هرچند مجموعه «بیگانه» بعد از این فیلم بهتدریج کیفیتش را از دست داد، اما سطح هیجان و اکشنی که در Aliens ارائه شد، در تاریخ این ژانر کمنظیر باقی مانده است.
Terminator 2: Judgment Day (1991)
همانطور که Aliens مجموعه «بیگانه» را از ترسناک علمیتخیلی به اکشن ارتقا داد، ترمیناتور ۲: روز داوری نیز همین کار را برای فرنچایز ترمیناتور انجام داد. قسمت اول بیشتر شبیه یک اسلشر بود که در آن ربات قاتلی به شکار قربانیان میپرداخت، اما T2 به یک اکشن علمیتخیلی پرهیجان با تعقیب و گریزهای نفسگیر تبدیل شد.
آرنولد شوارتزنگر در اوج دوران کاریاش، این بار در نقش ترمیناتوری ظاهر شد که از قاتل به محافظ تبدیل شده بود. «لیندا همیلتون» هم با ایفای نقش مادر قدرتمند و جنگجو، تصویری ماندگار از شخصیت سارا کانر ساخت. حضور «رابرت پاتریک» بهعنوان دشمن اصلی و «ادوارد فرلانگ» در بهترین نقش دوران کاریاش، جذابیت فیلم را دوچندان کرد.
این فیلم عملاً استانداردهای تازهای برای اکشن علمیتخیلی تعریف کرد. بسیاری از فیلمهای بعدی این ژانر، مدیون نوآوریهای «جیمز کامرون» در ترمیناتور ۲ هستند، اثری که همچنان بهترین قسمت کل فرنچایز محسوب میشود.
Hard Boiled (1992)
وقتی صحبت از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ میشود، نمیتوان از «جان وو» نام نبرد. در میان آثار او، Hard Boiled شاید درخشانترین باشد. «چاو یون-فات» نقش «تکیلا»، یک گروهبان پلیس سرسخت را بازی میکند که به قوانین اعتنا نمیکند و همیشه راه خودش را میرود. در مقابل، «تونی لئونگ» نقش مأموری مخفی را دارد که در قالب یک قاتل حرفهای نفوذ کرده است.
تکیلا خیلی زود درگیر دنیای عملیاتهای مخفی پلیس میشود و درمییابد که برخی از اقدامات گذشتهاش پیامدهای ناخواستهای داشتهاند. اکشن فیلم خارقالعاده است، حتی فراتر از آنچه وو بعدها در هالیوود ساخت.
بهیادماندنیترین بخش فیلم، همان صحنه تیراندازی بیمارستان است؛ جایی که تکیلا درگیر یک نبرد عظیم مسلحانه میشود، در حالی که سعی دارد بیماران (حتی یک نوزاد در بغلش) را از مرگ نجات دهد. این سکانس بهعنوان یکی از بهترین و خلاقانهترین صحنههای تیراندازی تاریخ سینما شناخته میشود.
Mad Max: Fury Road (2015)
کل مجموعه «مد مکس» پر از سکانسهای اکشن خیرهکننده است، چون «جورج میلر» همیشه سعی میکند از کارهای قبلی خودش فراتر برود. اما شاید هیچوقت نتواند شاهکاری مثل Mad Max: Fury Road را تکرار کند. در این فیلم «تام هاردی» نقش «مکس راکاتانسکی» را بازی میکند؛ نقشی که پیشتر با «مل گیبسون» شناخته شده بود.
میلر همیشه تلاش میکند تا جای ممکن از جلوههای ویژه کامپیوتری استفاده نکند و صحنههای اکشن را به شکل واقعی و عملی فیلمبرداری کند. وقتی به تعقیبوگریزهای صحرایی و انفجارهای عظیم این فیلم نگاه میکنیم، باورکردنی نیست که بخش زیادی از آنها عملاً و بدون CGI ساخته شدهاند. همین مسئله است که فیلم را به یک شاهکار بدل میکند.
این اثر نهتنها طرفداران اکشن، بلکه منتقدان را هم شگفتزده کرد. مد مکس: جاده خشم نامزدی اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به دست آورد و در نهایت ۶ جایزه از مجموع ۱۰ نامزدی دریافت کرد.
The Matrix (1999)
وقتی ماتریکس در سال ۱۹۹۹ اکران شد، ژانر اکشن را دگرگون کرد. خواهران واچوفسکی ایده علمیتخیلی «تسلط کامپیوترها بر جهان و اسارت انسانها در دنیایی شبیهسازیشده» را به یک فیلم پرهیجان تبدیل کردند. در این میان، گروهی مقاومت شکل میگیرد که میخواهد انسانها را آزاد کند، چه بخواهند چه نه.
«کیانو ریوز» در این فیلم نشان داد که استاد مبارزات سینمایی است، مهارتی که بعدها در نقش «جان ویک» به اوج رسید. اما ماتریکس با طراحی مبارزات بسیار استیلیزه و تکنیک انقلابی «Bullet Time» مرزهای جدیدی در سینمای اکشن تعریف کرد.
اگرچه دنبالههای ماتریکس بیش از حد به سبک وابسته شدند و از محتوا فاصله گرفتند، اما فیلم اول همچنان بهعنوان یکی از بهترین آثار اکشن تاریخ سینما شناخته میشود.
Die Hard (1988)
در دهه ۸۰، فیلمهای اکشن معمولاً ستارگانی عظیمالجثه مثل «آرنولد شوارتزنگر» یا «سیلوستر استالونه» داشتند. این روند با فیلمی متفاوت تغییر کرد: جانسخت. در این فیلم «بروس ویلیس» که بیشتر بهعنوان بازیگر کمدی شناخته میشد، در نقش قهرمان اصلی ظاهر شد و تعریف تازهای از ستاره اکشن ارائه داد.
به جای یک قهرمان عضلانی، «جان مکلین» یک آدم معمولی است که ناخواسته در موقعیتی مرگبار گیر میافتد. بازی درخشان ویلیس، فیلمنامهای پر از دیالوگهای ماندگار، و حضور یک ضدقهرمان فراموشنشدنی به نام «هانس گروبر» (با بازی آلن ریکمن) این فیلم را انقلابی کرد.
هرچند دنبالههای متعددی ساخته شدند از جمله قسمت دوم که تقریباً نسخهای تکراری از فیلم اول بود و قسمت سوم که مسیر جدیدی را امتحان کرد، اما وقتی صحبت از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ میشود، کمتر اثری به پای جانسخت میرسد.
Raiders of the Lost Ark (1981)
فیلم تاریخی-اکشن مهاجمان صندوق گمشده در سال ۱۹۸۱ ساخته شد و هنوز هم بهترین نمونه این ژانر به شمار میآید. «استیون اسپیلبرگ» با الهام از سریالهای ماجراجویانهای که در کودکی تماشا میکرد، این فیلم را ساخت و «هریسون فورد» را در نقش «ایندیانا جونز» برگزید؛ انتخابی که شاید بهترین تصمیم در تاریخ سینمای اکشن باشد.
داستان فیلم درباره تلاش ایندیانا جونز برای پیدا کردن آثار تاریخی و انتقال آنها به موزه است، در حالی که نازیها قصد دارند همین اشیاء را برای تسلط بر جهان تصاحب کنند. نفرت عمیق جونز از نازیها و قابلیت آنها در تبدیلشدن به شرورهای ایدهآل، فیلم را برای عاشقان اکشن جذابتر میکند.
هرچند دنبالههای فیلم سراغ موضوعات عجیبتری مثل وودوو، شوالیههای باستانی زنده، بیگانگان و حتی سفر در زمان رفتند، اما قسمت اول با سکانس افسانهای «ذوب شدن صورت نازیها توسط تابوت عهد» همچنان نقطه اوج این مجموعه است. در نهایت، کمتر فیلمی میتواند با Raiders of the Lost Ark در جایگاه بهترین اکشن تاریخ رقابت کند.
جمعبندی:
سینمای اکشن از همان آغاز تاریخ سینما، قلب تپندهی هیجان و ماجراجویی بوده است. از سکانسهای نفسگیر و بدون توقف «مد مکس: جاده خشم» گرفته تا نبردهای ماندگار «ماتریکس» و تقابل قهرمان و ضدقهرمان در «جانسخت»، این ژانر همیشه توانسته تماشاگران را به صندلیهایشان میخکوب کند. نکتهی مشترک تمام این آثار این است که فراتر از نمایش صرف انفجار و مبارزه، داستانهایی انسانی و شخصیتهایی ماندگار ارائه میدهند؛ قهرمانهایی که در دل موقعیتهای غیرممکن، انتخابهای اخلاقی و انسانی انجام میدهند.
این لیست نشان میدهد که بهترین فیلمهای اکشن تاریخ، فقط مجموعهای از سکانسهای پر سر و صدا نیستند، بلکه آثاری هستند که تعلیق، احساس، و مهارتهای تکنیکی سینما را در بالاترین سطح به نمایش میگذارند. آثاری که نهتنها سرگرمکنندهاند، بلکه الهامبخش نسلهای بعدی فیلمسازان و مخاطبان هم بودهاند.
چطوری پارتنر گیمر پیدا کنیم؟ میزگیم ازدواجی با سایه و حمید
نظرات