۱۰ انیمه با بهترین جلوههای بصری که فیلمنامه ضعیفی داشتند
از انیمه سینمایی Demon Slayer: Infinity Castle گرفته تا Chainsaw Man: Reze Arc، بسیاری از انیمههای مدرن به دلیل انیمیشن بینقص و کیفیت بصری نفسگیر، لقب شاهکار را دریافت کردهاند. با این حال، برخی از این انیمهها از این زیبایی استفاده کردند تا داستانسرایی ضعیف خود را در پشت جلوههای بصری عظیم خود پنهان کنند. با مجله بازار و معرفی ۱۰ انیمه با بهترین جلوههای بصری که فیلمنامهنویسی ضعیفی داشتند، همراه باشید.
انیمه Demon Slayer
انیمیشنهای بینظیر Ufotable داستان ساده Demon Slayer را پنهان کرد
انیمه شیطانکش (Demon Slayer) به دلیل موفقیت چشمگیری که با اکران Infinity Castle تجربه کرد، بدون شک یکی از بزرگترین نامهای صنعت انیمه در سال ۲۰۲۵ و حتی فراتر از آن است. این انیمه سینمایی چندین رکورد باکس آفیس را شکسته و به سرعت به صدر جدول پرفروشترین انیمه دنیا صعود کرده و عملا به پردرآمدترین فیلم ژاپنی تبدیل شده است. با این حال، این واقعیت که در Demon Slayer مشکلات نوشتاری مشهودی وجود دارد و داستان از بسیاری جهات فاقد عمق است را نمیتوان کتمان کرد.
هسته اصلی داستان Demon Slayer نسبتاً کلیشهای است، به طوری که سفر قهرمان به خودی خود نقاط عطف به یاد ماندنی ندارد و به شدت فاقد مسیرهای متنوعی برای رشد شخصیت اصلی است. همچنین این اثر از گفتگوهای مداوم در میانه نبرد رنج میبرد؛ جایی که شخصیتها یک سکانس اکشن جذاب را متوقف میکنند تا داستانهای پیشین (Backstories) را بیان کنند. تنها چیزی که واقعاً Demon Slayer را از یک انیمه شونن (Shonen) معمولی فراتر میبرد، انیمیشن استثنایی آن است که توسط استودیو Ufotable خلق شده.
انیمه Solo Leveling
انیمهای که جز مبارزات فوقالعاده، حرف چندانی برای گفتن ندارد
انیمه Solo Leveling خیلی سریع به شهرت رسید، چرا که قبلا یک جامعه طرفداری عظیم را حول محور موفقیت رمانهای اینترنتی (Web Novel) خود به دست آورده بود. این اثر یک پیشفرض جالب دارد و به دنبال قهرمانی است که پس از تحمل یک تجربه عمیقاً دردناک، از شخصیتی فوقالعاده ضعیف به کاراکتری شدیدا قدرتمند تبدیل میشود. با این حال، Solo Leveling با وجود داشتن دنیایی چشمگیر، به شدت به قهرمان خود وابسته است و ساختار جهان، داستانسرایی یا شخصیتهای دیگرش چندان به چشم نمیآیند.
کاراکتر Jinwoo، شخصیت اصلی داستان، به راحتی به یک شخصیت بیش از حد قدرتمند (Overpowered) تبدیل میشود و پس از آن، به ندرت خطر را احساس میکند. هرگاه یک شرور جدید در داستان ظاهر میشود، خیلی سریع از سونگ جینوو شکست میخورد و باعث میشود حس ریسک کردن قهرمان اصلی در این انیمه به طرز شگفتآوری به چشم نیاید. این نوع روایت، سولو لولینگ را تکراری و قابل پیشبینی کرد؛ مسئلهای که حتی انیمیشن خیرهکننده استودیو A-1 Pictures هم نتوانست آن را نجات دهد.
انیمه My Hero Academia
اثری که به واسطه انیمیشنهای فوقالعادهاش از مرگ بازگشت
انیمه My Hero Academia همین حالا هم در مسیر موفقیت قرار دارد و فصل پایانی آن یکی از بهترین انیمههای در حال پخش است. با این حال، زمانی بود که داستانسرایی MHA به طور قابل توجهی افت کرد و تجربه نهایی شبیه یک انیمه شونن فوقالعاده معمولی به نظر میرسید که بعید بود از شکستهای خود بهبود یابد. حتی همین حالا هم، مشکل اصلی My Hero Academia این است که شخصیتهای اصلی آن توسط زره داستانی (Plot Armor) بیش از حد محافظت میشوند.
با این وجود، فاجعه مطلق فصل پنجم مدرسه قهرمانانه من بود. این فصل، فیلرهای (Fillers) غیرضروری بسیاری را به نمایش گذاشت و درگیر تحولاتی شد که هیچ چیز جدیدی به درگیری نهایی در داستان اضافه نمیکرد. با این حال، این انیمیشن و کیفیت بصری فوقالعاده استودیو Bones بود که طرفداران را مجبور کرد به این فرنچایز پایبند بمانند و نسبت به آینده آن امیدوار باشند.
انیمه Fire Force
محتوای فنسرویس هم حدی دارد!
Fire Force توسط Atsushi Ohkubo، همان نویسندهای خلق شده که پشت تولید Soul Eater هم حضور داشت. هر دو انیمه از نظر سبک داستانی به هم مرتبط هستند، اما وقتی صحبت از کیفیت خالص و مطلق میشود، Fire Force حتی به گرد پای درخشش اثر قبلی این نویسنده هم نمیرسد. در واقع دلیل اصلی اینکه Fire Force تا این حد محبوب و پرطرفدار شد، انیمیشن فوقالعاده و شگفتانگیزش توسط استودیوی David Production است.
با این حال، وقتی به داستان Fire Force میرسیم، به ندرت بخش جالب و جذابی پیدا میشود که واقعاً به مخاطب محتوای کافی بدهد تا برای اتفاقات آینده امیدوار بماند. کاراکترها هم تقریباً هیچ قوس شخصیتی درست و حسابی ندارند و نقش بیشترشان به ابزار پیشبرد داستان کلی تقلیل پیدا کرده. یکی از قربانیان اصلی این موضوع، Tamaki است که گرفتار نظرات کاربران و محتوای فن سرویس شد.
انیمه Charlotte
اثری که نتوانست موفقیت قبلی خالق خود را تکرار کند
انیمه Charlotte قصد داشت به یک انیمه شگفتانگیز و تأثیرگذار تبدیل شود که از شهرت آثار محبوب دیگری مانند Angel Beats! از خالقش خود یعنی Jun Maeda، دفاع کند. همچنین جالب است بدانید که این انیمه شروع بسیار امیدوارکنندهای داشت، چراکه قصد داشت به زیبایی، داستانی درباره پیامدهای آشکار شدن تواناییهای ماوراء طبیعی را روایت کند. استودیو P.A. Works هم انیمیشن و موسیقی قابل توجهی را در این مجموعه ارائه داد و با همکاری Jun Maeda و دیگر آهنگسازان، این انیمه را به یک تجربه به یاد ماندنی تبدیل کرد.
با این حال، این اثر از مشکلاتی مثل ریتم نامشخص تغییرات متعدد ژانر رنج میبرد که به ویژه در نیمه دوم مجموعه بسیار آشکار شد. پایانبندی مجموعه هم به طور کاملا ناگهانی فرا رسید و توضیحات بسیار کمی برای رویدادهایی که پاسخ مشخصی نداشتند، ارائه داد. نیازی به گفتن نیست که این اثر در پایان به یکی از آثار ضعیفتر Jun Maeda تبدیل شد.
انیمه Mashle: Magic and Muscles
طنز مطلق تکراری میشود
انیمه Mashle: Magic and Muscles تمام عناصری را که یک انیمه شونن خوب را تشکیل در اختیار داشت، اما لزوما داستان پیچیده یا درجه یکی را روایت نمیکرد. این انیمه داستان Mash Burnedead، یک جادوگر مشتاق را دنبال میکند که بدون دسترسی به قدرتهای جادویی، قصد دارد با کمک عضلات خود در دنیایی عجیب زنده بماند. در واقع، او ممکن است قویترین موجود از نظر قدرت بدنی خام باشد، اما حرف چندانی در برابر حملات جادویی ندارد.
این داستان به طور طبیعی منجر به خلق لحظات طنز فراوانی میشود، زیرا نگرش بیتفاوت Mash به دنیا و اقدامات او واقعا بامزه است. مشکل اینجا است که اگرچه کمدی بینقص گاهی اوقات کارساز ظاهر میشود، اما پس از مدتی تکراری خواهد شد. در نهایت، Mashle: Magic and Muscles شبیه به نسخهای سادهتر از One-Punch Man با شباهتهای واضحی به Harry Potter به نظر میرسد.
انیمه Wistoria: Wand and Sword
گرفتار در کلیشهها
انیمه Wistoria: Wand and Sword قطعاً پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به بهترین انیمه شونن مدرن را داشت، اما اتکای آن به کلیشهها، ساختار ضعیفش را آشکار کرد. این اثر یک شخصیت اصلی به ظاهر خجالتی و بینقص دارد که در واقع به تنهایی بسیار قوی است. او همچنین ارادت شدید و زیادی نسبت به دوست دوران کودکی خود نشان میدهد، کسی که یک استعداد کامل در زمینه جادوگری است.
این نوع چیدمان تقریبا یک کپی مستقیم از مانگایی به نام Is It Wrong to Try to Pick Up Girls in a Dungeon بوده که توسط همان نویسنده، یعنی Omori Fujino خلق شده است. این اثر به شدت از عناصر آشنای آن مجموعه استفاده میکند، اما المانهای شونن قویتری را به تصویر میکشد و ساختاری شبیه به Harry Potter در جهانسازی آن گنجانده شده است. اگرچه انیمیشن استودیوهای Actas و Bandai Namco Pictures برخی از خیرهکنندهترین CGIهای دنیای انیمه را به تصویر کشید، اما این تکنولوژی باز هم نتوانست Wistoria را به یک انیمه بینقص تبدیل کند.
انیمه Kabaneri Of The Iron Fortress
نسخه ضعیفی از Attack on Titan
انیمه Kabaneri Of The Iron Fortress مجموعهای جذاب با یک خط داستانی درگیر کننده است. اما اگر کمی به آن دقت کنید، امکان ندارد که متوجه نشوید در حال تماشای یک کپی کامل از Attack on Titan (حمله به تایتان) هستید. شباهتهای این دو اثر حتی محدود به مضامین مشترک بقا نیست، بلکه شخصیتها هم شبیه به هم هستند. موسیقی Hiroyuki Sawano شکوهی شبیه به Attack on Titan را به این انیمه بخشید، اما باز کماکان از آن فاصله بسیاری دارد.
در این انیمه چیدمان داستان به سمت یک پایان عجولانه پیش میرود و نتیجهگیری نهایی آن غیرقابل قبول به نظر میرسد. با این حال، نباید فراموش کنیم که انیمیشنهای این اثر واقعا خیرهکننده است و مجموعه مذکور تایید میکند که استودیو Wit Studio یکی از دلایل اصلی موفقیت Attack on Titan بوده است. اگر Kabaneri of the Iron Fortress اصالت بیشتری را به تصویر میکشید، میتوانست از مقایسههای بیپایان و واکنشهای منفیای که به دنبال داشت، فرار کند.
انیمه Bucchigiri
ناامیدکنندهترین پروژه استودیو MAPPA است
از آن جا که MAPPA، یکی از بهترین استودیوهای تولید انیمه حال حاضر، وظیفه ساخت Bucchigiri را برعهده داشت، هیچ بعید نبود که این انیمه فوقالعاده زیبا به نظر میرسید. حتی در ابتدا، پیشفرض داستان با خلق اثری در سبک یانکی (Yanki-style) تجربهای امیدوار کننده را به تصویر میکشید. با این حال، تنها پخش چند قسمت از این انیمه کافی بود تا به یک مجموعه غیرقابل تحمل تبدیل شود.
شخصیت اصلی این مجموعه دوست داشتنی نبود و داستان آن، عمدتا حول محور شیفتگی قهرمان به کسی میچرخید که آشکارا از پیشرویهای او بیزار است. در نهایت، انیمهای با این همه پتانسیل، به شدت شکست خورد و تولید آن با مشکلات بسیاری روبهرو شد. تنها نکته نجاتدهنده انیمه Bucchigiri آن است که انیمیشنهای آن فوقالعاده دیدنی است.
انیمه Lazarus
اثری که طرفداران Cowboy Bebop را ناامید کرد
هیاهوی پیرامون Lazarus به دلیل میراث سازنده آن، Shinichiro Watanabe که همچنین Cowboy Bebop و Samurai Champloo را خلق کرده، حسابی فضای مجازی را تسخیر کرد. جالب است بدانید که Chad Stahelski، کارگردان فیلمهای John Wick، سکانسهای اکشن این انیمه را طراحی کرد، بنابراین طرفداران انتظار یک تریلر اکشن خشن با نویسندگی جذابی را داشتند که قرار بود شایسته شهرت فوقالعاده Watanabe باشد.
با این حال، انیمه Lazarus به یک اثر ناامیدکننده تبدیل شد، انیمهای که توجه کمی به نویسندگی داشت و بیش از حد به نبردهای پر زرق و برق متکی بود. در اکثر قسمتها، این انیمه وقت خود را با داستانهای بیش از حد ساده تلف کرد که ارتباط کمی با هسته اصلی داشتند. در پایان، پیچش داستانی آن تقریباً هیچ تاثیری روی مخاطب نداشت و Lazarus را به اثری صرفا جذاب از دید جلوههای بصری تبدیل کرد.
نظر شما در مورد انیمههای معرفی شده چیست؟ بیشتر از همه کدام اثر توانسته داستان ضعیف خود را پشت جلوههای بصری مخفی کند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: CBR
بتلفیلد ۶ بهتره یا کالاف دیوتی؟ میزگیم با گلخان و شایان
نظرات