معرفی بهترین کارکترهای انیمیشن تاریخ: میرابل مدریگال
در سال ۲۰۲۱ استودیوی والت دیزنی با انیمیشن «میرابل مدریگال» در فیلم Encanto بار دیگر دنیایی پر از رنگ، احساس و موسیقی آفرید. این اثر به کارگردانی جرد بوش و بایرون هاوارد، داستان خانوادهای شگفتانگیز را روایت میکند که در میان کوههای کلمبیا و در خانهای زنده و جادویی زندگی میکنند. هر عضو خانواده موهبتی ویژه دارد؛ از قدرت فوقالعاده تا توان درمان. اما در میان همهی این استعدادها، یک نفر هیچ قدرتی ندارد. او میرابل است، با چشمان درخشان، موهای فرفری و صدای گرم استفانی بئاتریز که به شخصیتش جان و روح میبخشد.
نبودِ قدرت جادویی در میرابل به معنای بیارزشی نیست. برعکس، همین ویژگی او را به قلب تپندهی داستان تبدیل میکند. وقتی جادوی خانواده شروع به محو شدن میکند، این میرابل است که قدم پیش میگذارد تا راز این بحران را پیدا کند. او به ما یادآوری میکند که قهرمانی فقط در داشتن قدرت نیست، بلکه در مهربانی، ایمان و پشتکار معنا پیدا میکند. میرابل با لبخند و امیدش میان اعضای خانواده پیوندی تازه ایجاد میکند و نشان میدهد گاهی معمولیترین آدمها، جادوییترین قلبها را دارند. در ادامه با این دختر پرانرژی و الهامبخش بیشتر آشنا میشویم؛ دختری که ثابت کرد حتی بدون جادو هم میتوان دنیا را تغییر داد.
میرابل؛ دختری معمولی با قلبی غیرمعمولی

ویرانی خانه، آزمونی برای دختری است که هرگز از عشق دست نمیکشد.
میرابل مدریگال دختری است پرانرژی، مهربان و اندکی دستوپاچلفتی که همیشه سعی میکند خانوادهاش را سربلند کند. از همان کودکی با حسرت به لحظهای فکر میکرد که در جشن دریافت موهبتش، درِ جادویی اتاقش محو شد و او تنها عضو خانواده شد که هیچ قدرتی ندارد. از آن روز تصمیم گرفت با کار، عشق و فداکاری، نبودِ جادو را جبران کند. شعار همیشگیاش این بود: «میخواهم باعث افتخار خانوادهام باشم.» با این حال، در میان خواهرانی که یکی قدرتی افسانهای دارد و دیگری گلها را با لبخند شکوفا میکند، میرابل گاهی احساس میکرد دیده نمیشود. اما همین احساس، در او نیرویی تازه ساخت؛ نیرویی که از دلِ درد، امید میرویاند.
میرابل در تمام داستان، قلب تپندهی خانوادهی مادریگال است. از همان صحنهی آغازین که با شوق و ذوق آهنگ معرفی خانوادهاش را میخواند و آنها را «یک صورت فلکی کامل» مینامد، تا جایی که در اوج داستان، وقتی خانه در حال فرو ریختن است، بهجای فرار، برای نجات شمع و خانوادهاش میدود. او حتی در میان آوار هم به فکر دیگران است؛ درست مثل پدربزرگش پدرو که سالها پیش برای نجات خانوادهاش جانش را فدا کرد. میرابل شاید جادو نداشت، اما در عمل نشان داد که بزرگترین قدرت، عشق و ازخودگذشتگی است؛ چیزی که از درون او میجوشد و نیازی به درِ جادویی ندارد.
پشتکار و خوشبینی؛ وقتی امید از جادو قویتر است

میان خانوادهای پر از قدرت، میرابل با دلش میدرخشد، نه با جادویش.
میرابل شاید هدیهای جادویی نداشته باشد، اما نیروی درونیاش از هر قدرتی در خانهی مادریگال درخشانتر است. از همان لحظهای که تصمیم میگیرد راز ترک خوردن دیوارهای کاسیتا را کشف کند، میفهمیم با دختری سرسخت طرفیم. او از کوه بالا میرود، با برونو روبهرو میشود و حتی در تاریکترین لحظات، وقتی همه از او روی برمیگردانند، باز لبخندش را از دست نمیدهد.
اما چیزی که میرابل را واقعاً خاص میکند، فقط پشتکارش نیست، بلکه شوخطبعی و امیدی است که هیچوقت خاموش نمیشود. او در هر موقعیتی میتواند نوری از خنده و امید پیدا کند، حتی وقتی همهچیز در حال فروپاشی است. شوخیهایش با ایزابلا یا نیش و کنایههایش به برونو، نه از سر بیخیالی، بلکه از شجاعتی میآید که میخواهد غم را سبکتر کند. این خوشبینی، نه یک نقاب، بلکه تصمیمی آگاهانه است؛ تصمیمی برای ادامه دادن. میرابل نشان میدهد که گاهی بزرگترین معجزه، همین است که تسلیم نشوی، حتی وقتی هیچ نشانهای از جادو باقی نمانده باشد.
قدرت واقعی در دیدن خودت

میرابل، دختری از کلمبیا که ثابت کرد قلب انسان قویتر از هر جادویی است.
زیباترین بخش از شخصیت میرابل، لحظههایی است که با خودش روبهرو میشود. او در تمام داستان میان دو حس درگیر است؛ اینکه خودش را در مقایسه با دیگران بیارزش میبیند و در عین حال از ته دل میخواهد عضوی واقعی از خانواده باشد. این تضاد در صحنههای مختلف دیده میشود، بهویژه در ترانهی Waiting on a Miracle؛ جایی که میرابل زیر نور شمع میایستد و با صدایی پر از امید و اندوه میخواند که فقط میخواهد دیده شود. او نمیخواهد کسی دیگر باشد، فقط میخواهد همان میرابلی باشد که باورش کنند، کسی که مفید است و ارزش دارد.
این بخش از داستان یادآور میشود که گاهی قویترین شکل جادو، پذیرفتن خود واقعیمان است. میرابل به ما یاد میدهد که لازم نیست کامل باشیم تا ارزشمند باشیم. در پایان فیلم، وقتی خانواده در خانهی تازه جمع میشوند و میرابل آخرین کاشی درِ خانه را میگذارد، تصویر خودش در دستگیره ظاهر میشود؛ نه به عنوان دختری با موهبت ویژه، بلکه به عنوان کسی که همه را دوباره کنار هم آورد. در آن لحظه، او بالاخره خودش را میبیند، همانگونه که هست. این همان جادویی است که از آغاز دنبالش بود؛ جادوی دیدن و پذیرفتن خود، بدون نیاز به هیچ معجزهی بیرونی.
میرابل؛ صدای همهی ما که قدرتی نداریم اما میدرخشیم
در نهایت، میرابل فقط قهرمان یک انیمیشن نیست؛ او نمادی از تمام آدمهایی است که در دنیایی پر از مقایسه و معیار، تلاش میکنند ارزش خودشان را پیدا کنند. او هنرمندی است که نقاشی میکند، میدوزد، موسیقی مینوازد و جهان را با نگاه خودش میبیند، اما چون «هدیهای جادویی» ندارد، نادیده گرفته میشود. درست مثل بسیاری از آدمهای خلاقی که استعدادشان را کمارزش میدانند، فقط چون در قالبهای رایج «باهوش بودن» نمیگنجند. میرابل با تمام سادگیاش یادمان میدهد که خلاقیت هم نوعی جادو است؛ جادویی که میتواند عشق را زنده کند، خانواده را کنار هم بیاورد و حتی از دل ویرانی، معجزه بسازد.
او در پایان به خانوادهاش یادآوری میکند که «شما چیزی بیش از موهبتهایتان هستید»؛ جملهای که برای هرکدام از ما معنای عمیقی دارد. میرابل با تمام نقصها، شوخیها و دلشکستگیهایش نشان میدهد که ارزش واقعی در همین انسانبودن نهفته است. در او تصویر تمام کسانی را میتوان دید که در سکوت، با دستان کوچکشان جهانی را ترمیم میکنند. میرابل والنتینا روخاس مادریگال، دختری که موهبتی نداشت اما خودش بزرگترین موهبت بود؛ یادآور اینکه برای خاص بودن، لازم نیست جادو بلد باشی، فقط کافی است خودت را باور کنی. آیا تا به حال مثل میرابل احساس کردهاید که «خاص نیستید»، اما در نهایت کاری کردهاید که همه را شگفتزده کند؟
منبع: مجله بازار
بهترین بازی شوتر تاریخ؛ میزگیم با لیل شایان و امید لنون
نظرات