معرفی بهترین انیمیشنهای سریالی تاریخ: بلیچ (Bleach)
انیمه سریالی بلیچ که در کنار وان پیس و ناروتو بیگتری (Big Three) انیمههای قرن جدید را تشکیل میدهد، یک حماسه طولانی، هیجانانگیز و لذتبخش است. Bleach درست مثل بسیاری از انیمههای بزرگ دیگر با اقتباس از یک مانگا به وجود آمده و به مرور زمان، به یک اثر کلاسیک و ماندگار تبدیل شده. این انیمه سریالی در سال ۲۰۰۴ آغاز به کار کرد و تا ۲۰۱۲ مخاطبین را درگیر خود نگه داشت.
اگر جزو طرفداران انیمههای ژاپنی محسوب میشوید، بدون شک با اصطلاح بیگتری آشنایی دارید. به طور کلی، بیگتری به معنی سه عضو بزرگ یک جمع یا یک تیم گفته میشود که نسبت به سایرین از معروفیت و محبوبیت زیادی برخوردار هستند. در دنیای انیمه، سه سریال محبوب و طولانی جزو بیگتری اصلی محسوب میشوند که عبارتند از وان پیس، ناروتو و بلیچ. همانطور که خودتان متوجه شدید، در این مطلب در مورد گزینه سوم یا همان Bleach صحبت میکنیم.
انیمه بلیچ با اقتباس از مانگایی با اسم مشابه درست شده و اولین اپیزود آن، در سال ۲۰۰۴ و از طریق شبکه TV Tokyo روی آنتن رفت. پخش این انیمیشن سریالی حدود هشت سال به طول انجامید و در نهایت در سال ۲۰۱۲ و با ۳۶۶ قسمت به کار خود پایان دارد. در این دوره هشت ساله، Bleach مانند یک بمب در دنیای سرگرمی منفجر شد و در بسیاری از محافل، به موضوع اصلی بحثها تبدیل گردید. ترکیب داستان پیچیده، شخصیتهای درککردنی و اکشنهای سریع و نفسگیر، از این سریال یک شونن بینظیر ساختند که بسیاری از انیمهها، صرفا سعی میکنند شبیه آن باشند.
انیمه Bleach داستانش را حول محور یک پسرِ نوجوان دبیرستانی به اسم ایچیگو کوروساکی تعریف میکند. ایچیگو استعداد نادر و عجیبی دارد که میتواند با استفاده از آن روحها را ببیند و این موضوع، زندگی وی را برای همیشه تغییر میدهد. بخشهای ابتدایی بلیچ تمرکزش را روی داستان انسانهای معمولی و تعامل آنها با یکدیگر میگذارد، ولی شرایط به مرور تغییر میکند. با پیشرفت داستان، روایت مخاطب را بیشتر به سمت دنیای ارواح و شیاطین میبرد و ماجراجوییهای پیچیدهتری را به تصویر میکشد. به عبارتی دیگر، برخلاف بسیاری از سریالهای طولانی، Bleach به مرور بهتر میشود و جذابیت خود را در گذر زمان نمیبازد.
اگر بخواهیم به شکل دقیقتری صحبت کنیم، باید بدانید که در ابتدای داستان، یک شینیگامی (یا Soul Reaper) به نام روکیا کوچیکی با ایچیگو برخورد میکند. روکیا برای اینکه بتواند ایچیگو را از یک موجود پلید به اسم هالو نجات دهد، بخشی از قدرتش را به او منتقل میکند. منتها در این روند، او افراط به خرج میدهد و قدرت بیش از حدی را ایچیگو میرساند. این اشتباه باعث میشود خود ایچیگو شکل یک شینیگامی را به خود بگیرد و دیگر یک آدم معمولی نباشد. ایچیگو زین پس باید به عنوان یک شینیگامی، از انسانها در مقابل شیاطین مراقبت کند و ارواح سرگردان را به سمت دنیای پس از مرگ ببرد. هرچند که شخصیت اصلی داستان در ابتدا علاقهای به پذیرش این مسئولیت نداشت، اما به تدریج با آن کنار آمد.
توسعه شخصیتها در انیمه بلیچ از جمله برجستهترین ویژگیهای این اثر به شمار میرود و یکی از مهمترین عوامل جذب مخاطب به شمار میآید. شخصیت اصلی، ایچیگو کوروساکی، در ابتدای داستان نوجوانی عادی با توانایی دیدن ارواح است که به ناگاه مسئولیتی عظیم به او سپرده میشود؛ تبدیل شدن به جایگزین یک شینیگامی. این تجربه او را از یک فرد معمولی به شخصیتی مسئول و قدرتمند تبدیل میکند و مسیر رشد و بلوغ او با هر نبرد و هر چالش عمیقتر میشود.

ایچیگو در ابتدا یک پسرِ نوجوان دبیرستانی بود، اما در پایان به یک افسانه تبدیل میشود
شخصیتهای فرعی نیز به شیوهای منسجم و با توجه به پسزمینهی شخصیتی خود توسعه مییابند. برای مثال، چد با قدرت بدنی خارقالعاده و اوریو ایشیدا با مهارت در استفاده از ذرات روحی، نه تنها در نبردها، بلکه در مواجهه با چالشهای اخلاقی و اجتماعی نیز تکامل پیدا میکنند. روکیا کوچیکی، به عنوان مرشد و راهنمای ایچیگو، همزمان با نقش حمایتی خود، با بحرانهای شخصی و مسئولیتهای شینیگامیها روبهرو میشود و رشد شخصیتی قابل توجهی را تجربه میکند.
این روند توسعه شخصیتها، علاوه بر تقویت جنبه دراماتیک داستان، امکان ایجاد ارتباط عاطفی قوی میان مخاطب و شخصیتها را فراهم میآورد و باعث میشود هر پیروزی یا شکست شخصیتها با مخاطب به طور عمیق احساس شود. به بیان دیگر، بلوغ شخصیتها در بلیچ، پیوندی مستحکم میان داستان، نبردها و ارزشهای انسانی خلق میکند و همین ویژگی، آن را به یکی از آثار ماندگار در ژانر شونن تبدیل کرده است.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Bleach.fandom
اعترافات جنجالی یوتیوبرهای فارسی؛ میزگیم با بیگزموگ


نظرات