انیمه سریالی کابوی بیباپ با وجود اینکه کوتاه بود و تنها در طی ۲۶ اپیزود به پایان رسید، اما در همین مدت کوتاه تاثیری به وجود آورد که سریال‌های دیگر، باید سال‌های متوالی برای رسیدن به آن تلاش کنند. این انیمه که روایتگر یک داستان اورجینال است، در دنیایی نیمه وسترن-نیمه سایبرپانکی جریان دارد که در آن، انسان‌ها برای ادامه زندگی به سیاره‌های دیگر مهاجرت کرده‌اند.

اکثر انیمه‌های بزرگ و معروفی که ما می‌شناسیم، با اقتباس از یک مانگا مشخص و معروف ساخته می‌شوند. منتها انیمه کابوی بیباپ (Cowboy Bebop) که در این مطلب در موردش صحبت می‌کنیم، شرایط متفاوتی دارد. این انیمه در سال ۱۹۹۸ آغاز به کار کرد و به تعریف داستان منحصر به فرد خود مشغول شد. منتها قبل از پخش انیمه، یک مانگا با اسم Cowboy Bebop: Shooting Star در دسترس قرار گرفت که به طور کلی داستان دیگری را تعریف می‌کرد.
انیمه کابوی بیباپ در سال ۱۹۹۸ آغاز به کار کرد که در راس پروژه آن، فردی به اسم شینیچیرو واتانابه قرار داشت. داستان این انیمه سریالی در سال ۲۰۷۱ میلادی و در جهانی عجیب جریان پیدا می‌کند. در این دنیا که حال و هوای نیمه وسترنی-نیمه سایبرپانکی دارد، گروهی از جایزه‌بگیرها یا Bounty Hunterها در مرکز روایت قرار می‌گیرند و در سطح فضا، به ماجراجویی می‌پردازند. در حالی که به نظر می‌رسد گروه مذکور در هر یک از قسمت‌ها به سراغ یک ماموریت جدید می‌رود، اما یک خط داستانی هسته‌ای به مرور خود را نشان می‌دهد.

اما نکته جالبی که در مورد انیمه Cowboy Bebop وجود دارد، به نحوه پخش بحث‌برانگیز آن مربوط می‌شود. از آنجایی که این انیمه محتویات جنجال‌برانگیزی را درون خود جای می‌دهد، شبکه TV Tokyo تنها اجازه پخش ۱۲ از ۲۶ قسمت موجود را صادر کرد. ولی خب این محدودیت‌ها باعث شد داستان نتواند به نهایت پتانسیل خود برسد. اما چند ماه بعد، شبکه ماهواره‌ای و ژاپنی WOWOW که آزادی عمل بیش‌تر داشت، توانست تمام اپیزودهای موجود را به دست طرفداران برساند و بدین ترتیب، آوازه حماسه کابوی بیباپ به گوش همه طرفداران رسید.

پس از موفقیت‌های انیمه ابتدایی، سازندگان تصمیم گرفتند خود انیمه را ادامه ندهند و میراث بی‌نقص آن را دست نخورده بگذارند. ولی خب هنگامی که یک فرنچایز به محبوبیت می‌رسد، به سختی می‌توان از پتانسیل درآمدزایی آن گذر کرد. به همین خاطر و با کمی تاخیر، دو مانگا از Cowboy Bebop از طریق مجله Asuka Fantasy منتشر شدند و در سال ۲۰۰۱، انیمه سینمایی Knockin’ on Heaven’s Door هم روی پرده رفت. علاوه بر آثار مذکور، می‌توانیم به دو بازی ویدیویی و یک سریال لایو اکشن هم اشاره کنیم.

اما داستان انیمه کابوی بیباپ دقیقا در چه باره است که تا این حد به معروفیت و محبوبیت رسیده؟ در سال ۲۰۷۱، کره زمین به خاطر اتفاقات پیچیده‌ای که رخ داده به یک سیاره غیرقابل سکونت تبدیل شده است. به همین خاطر، انسان‌ها مجبور شده‌اند برای زندگی به سیاره‌ها و قمرهای دیگر موجود در منظومه شمسی پناه ببرند و در سطح آن‌ها به زندگی بپردازند. اما این سبک زندگی جدید باعث می‌شود نرخ جرم و جنایت حسابی بالا برود و اوضاع از دست پلیس داخلی منظومه شمسی خارج شود.

هر یک از شخصیت‌های سفینه بیباپ، گذشته پیچیده‌ای دارند که به مرور، از آن‌ها پرده‌برداری می‌شود

با توجه به بحرانی شدن اوضاع، سازمان پلیس داخلی منظومه شمسی تصمیم می‌گیرد یک فرآیند جدید به راه بیندازد که با توجه به آن، جایزه‌بگیرها بتوانند با دستگیر کردن و تحویل خلافکارها جایزه خوبی بگیرند. داستان اصلی هم در مورد گروهی از همین جایزه‌بگیرها است که در سفینه‌ای به اسم Bebop سفر می‌کنند و به دنبال دستگیری خلافکارها می‌روند. اعضای اولیه این گروه شامل اسپایک اسپیگل (قاتل حرفه‌ای سابق) و جت بلک (عضو سابق پلیس داخل کهکشانی) است. اما بعدها شخصیت‌های دیگر با ویژگی‌های متفاوت به گروه اضافه می‌شوند که روابط جالبی را در سفینه بیباپ به وجود می‌آورند.

این گروه در طی ماجراجویی‌های خود برای دریافت جایزه، با دردسرهای مختلفی روبرو می‌شوند و در همین حین، به اشخاصی بر می‌خورند که در گذشته خویش با آن‌ها سر و کار داشته‌اند. همین موضوع پیوندی بین زمان حال و گذشته هر شخصیت به وجود می‌آورد که با مرور زمان و پیشرفت داستان با آن‌ها روبرو می‌شویم. در حالی که هر یک اپیزودها داستان یک ماموریت جدید را تعریف می‌کنند، اما نقاط اشتراکی در زندگی شخصیت‌ها آشکار می‌شود که ریشه در زخم‌ها، تراژدی‌ها و خاطرات گذشته دارند.
انیمه کابوی بیباپ فراتر از یک مجموعهٔ اکشن فضایی، روایتی چندلایه دربارهٔ وضعیت انسان معاصر است؛ روایتی که در پسِ ظاهر ماجراجویانهٔ خود، به مجموعه‌ای از مضامین عمیق و فلسفی می‌پردازد. مهم‌ترین محور فکری اثر، گریز از گذشته است؛ گذشته‌ای که همچون سایه‌ای همواره شخصیت‌ها را دنبال می‌کند و اجازه نمی‌دهد آن‌ها در زمان حال معنایی تازه برای زندگی بیابند. هر یک از اعضای سفینهٔ بیباپ زخمی از گذشته دارد و فرار از آن نه‌ تنها راه‌حل نیست، بلکه به‌تدریج به عاملی تبدیل می‌شود که مسیر فعلی‌شان را شکل می‌دهد.

در کنار این، مجموعه به‌ طور برجسته به تنهایی و بی‌پناهی انسان در جهانی بزرگ و بی‌رحم می‌پردازد. هرچند شخصیت‌ها در کنار یکدیگر سفر می‌کنند، اما پیوندهای میان‌شان شکننده و ناپایدار است؛ گویی هر کدام در مدار شخصی خود حرکت می‌کنند و بیباپ تنها نقطهٔ تلاقی موقتی آن‌ها است. این احساس تنهایی در قالب جست‌ و جوی مداوم برای معنا نیز بازتاب پیدا می‌کند؛ جست‌ و جویی که اغلب با شکست یا ابهام همراه می‌شود.

سبک نیمه وسترن-نیمه سایبرپانکی به انیمه کابوی بیباپ سبک خاصی بخشیده است

از سوی دیگر، Cowboy Bebop مفهوم آزادی را به چالش می‌کشد؛ مفهومی که در نگاه اول با سفر در فضا و نبود محدودیت‌های مرسوم همراه است، اما در واقعیت با درگیری‌های درونی شخصیت‌ها محدود می‌شود. آن‌ها در حالی که میان سیارات مختلف پرسه می‌زنند، از بند گذشته، سرنوشت یا ساختارهای اجتماعی رهایی نمی‌یابند. در نهایت، این مجموعه با طرح مضامین هویت، مسئولیت و پذیرش واقعیت تصویری تلخ‌ و شیرین از زندگی ارائه می‌دهد؛ تصویری که در آن قهرمانان قرار نیست به رستگاری قطعی برسند، بلکه تنها می‌توانند لحظه‌هایی گذرا از آرامش را تجربه کنند. همین عمق روایی و پرداخت دقیق به مسائل انسانی، کابوی بیباپ را به یکی از مهم‌ترین و ماندگارترین آثار تاریخ انیمه تبدیل کرده است.

نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاه‌های خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.

منبع: Cowboybebop.fandom