معرفی بهترین انیمیشنهای سریالی تاریخ: لاکپشتهای نینجا
انیمیشن سریالی لاکپشتهای نینجا یا Teenage Mutant Ninja Turtles که در سال ۲۰۰۳ آغاز به کار کرد، دروازه ورود بسیاری از طرفداران به داستان چهار لاکپشت جهشیافته بود. این انیمیشن که در بین مردمان ایرانی هم مخاطبین زیادی دارد، در طی هفت فصل کاری کرد که لئوناردو، رافائل، داناتلو و مایکلآنجلو به قهرمان دوران کودکی بسیاری از ما تبدیل شوند.
کمیک بوک لاکپشتهای نینجا اولین دفعه در سال ۱۹۸۴ و توسط شرکت Mirage Studios منتشر شد و کار خارقالعادهای انجام داد. در حالی که بازار کمیک بوک آن زمان مطلقا در سلطه مارول و دی سی بود، TMNT به عنوان یک پدیده ظهور کرد و خیلی سریع هم به موفقیت رسید. پس از گذر نزدیک به سه سال، شرکت سازنده تصمیم به ساخت یک انیمیشن سریالی گرفت و اولین قسمت آن را در سال ۱۹۸۷ به دست طرفداران رساند. این انیمیشن ۱۰ فصل به طول انجامید و در بین مردم حسابی معروف شد.
منتها سریالی که در سال ۱۹۸۷ روی آنتن رفت، تفاوتهای زیادی با منبع اصلی داشت. کمیک بوکهای اصلی TMNT لحن تاریکتر و خشنتری داشتند؛ اما سریال ابتدایی برای افزایش گستره مخاطبین لحن کمدی و کودکانهای به آن بخشید. منتها حدود ۱۶ سال بعد، مالکین فرنچایز تصمیم گرفتند دست به ساخت یک انیمیشن سریالی جدید بزنند و این دفعه بیشتر به کمیک بوکهای اصلی وفادار باشند. نتیجه این تصمیم به ساخت انیمیشن سریالی مورد بحث ما رسید که در سال ۲۰۰۳ روی آنتن رفت؛ اثری که با اسم TMNT: Ninja Tribunal هم شناخته میشود.

حال اگر بخواهیم در مورد داستان این انیمیشن سریالی صحبت کنیم، حرفهای زیادی برای ارائه داریم. همانطور که خودتان به احتمال زیاد میدانید، داستان لاکپشتهای نینجا در مورد چهار لاکپشت برادر است که بر اثر یک جهش ژنتیکی، به چهار لاکپشت قدرتمند و انساننما تبدیل میشود. وظیفه سرپرستی این چهار برادر بر عهده یک موش جهشیافته بود که همگی او را به اسم استاد اسپلینتر میشناسیم. البته استاد اسپلینتر لاکپشتها را پیش از اینکه جهش ژنتیکی پیدا کنند پیدا کرد و به بزرگ کردن آنها پرداخت.
استاد اسپلینتر به عنوان پدرخوانده خانواده، تاثیر چشمگیری در داستان دارد. او به لاکپشتهای نینجا آموزشهای مبارزه و نینجوتسو داد تا به هنگام بزرگ شدن، بتوانند از خود مراقبت کنند. البته هر یک از چهار برادر ویژگی منحصر به فردی داشت که استاد اسپلینتر به آنها بها داد تا لاکپشتها بتوانند شکوفا شوند. لئوناردو که چشمبند آبی دارد و دو شمشیر کاتانا با خود حمل میکند، رهبر گروه است و استاد اسپلینتر بیشتر از همه به او اعتماد دارد.
پس از لئو نوبت به رافائل میرسد که از همه اعضای تیم عصبانیتر است و خونش سریع به جوش میآید. علاوه بر این خلق و خوی خاص، رافائل به شدت قدرتمند بوده و از لحاظ زور و باز، نسبت به برادرهایش در جایگاه بالاتری قرار میگیرد. نفر بعدی هم دوناتلو به شمار میرود که چشمبند بنفش دارد و یک چوبدستی بزرگ را به عنوان ابزار رزم به کار میبرد. دوناتلو به شدت باهوش است و در استفاده از فناوری تخصص زیادی دارد. همین موضوع باعث میشود او با استفاده از اطلاعات و فناوریها همیشه بهترین راه را در مقابل برادرانش قرار دهد.

چهار برادر پس از جهش ژنتیکی تبدیل به لاکپشتهای انساننما و قدرتمند میشوند
نفر آخر تیم که احتمالا از همه دوستداشتنیتر هم محسوب میشود، مایکلآنجلو است. مایکلآنجلو که چشمبند نارنجی دارد و از لانچیکو استفاده میکند، مانند برادر کوچکتر میماند. او همیشه در حال بذلهگویی است و دوست دارد روحیه تیم را بالا نگه دارد. هرچند که مایکلآنجلو هم در مبارزه از توانایی بالایی برخوردار است، اما سایر برادرها باید همیشه نیمنگاهی به او داشته باشند تا کنجکاوی و ضریب هوشی پایین وی کار دستش ندهد؛ اتفاقی که در داستان لاکپشتهای نینجا بارها و بارها رخ میدهد.
با جلو رفتن داستان، انیمیشن سریالی لاکپشتهای نینجا نشان میدهد که هر یک از لاکپشتها فراتر از نقش اولیهای هستند که مخاطب در قسمتهای آغازین میبیند. این مجموعه نه تنها به شخصیتپردازی عمق میدهد، بلکه در طول فصلها مسیر رشدی برای هر چهار برادر ترسیم میکند؛ رشدی که هم روی رابطه آنها با یکدیگر تأثیر میگذارد و هم روی نگاهشان به دنیای اطراف. لئوناردو در نقش رهبر گروه بیش از هر زمان دیگری با مسئولیتهایش روبهرو میشود. او باید میان سختگیری، همدلی و تصمیمهای سرنوشتساز تعادل برقرار کند. فشار فرماندهی باعث میشود گاهی از خودش فاصله بگیرد، اما همین چالشها او را به فردی پختهتر و آرامتر تبدیل میکند؛ شخصیتی که یاد میگیرد رهبری فقط به معنی قدرتداشتن نیست، بلکه صبر و خرد هم میخواهد.

مایکلآنجلو شوخطبع نیز با اینکه همیشه فضای داستان را سبک میکند، اما درونش یک میل جدی برای پذیرفتهشدن وجود دارد. او در طول روایت یاد میگیرد که طنزپردازی و بیخیالی ظاهری به معنای بیمسئولیتی نیست. مایکی در بسیاری از لحظات مهم نشان میدهد که میتواند همانقدر جدی و تأثیرگذار باشد که دیگران هستند، فقط به شیوه خودش. در مجموع، نسخه ۲۰۰۳ با تأکید بر همین مسیرهای تدریجی رشد، لاکپشتها را از چهار قهرمان کارتونی معمولی به شخصیتهایی واقعیتر و چندبعدیتر تبدیل میکند؛ برادرهایی که نه فقط کنار هم میجنگند، بلکه کنار هم بزرگ میشوند.

شردر پس از هر شکست قویتر شده و با قوای تازه به نبرد برادرها میرود
در سوی مقابل لاکپشتها، انیمیشن سریالی مورد بحث یکی از پیچیدهترین و جدیترین نسخههای شریدر را به عنوان ویلین اصلی داستان معرفی میکند؛ شخصیتی که حضورش از همان ابتدا مثل سایهای سنگین بر فضای سریال میافتد. این شریدر دیگر یک رهبر ساده و کارتونی نیست، بلکه فردی چندلایه است که گذشتهای مبهم و انگیزههایی بسیار بزرگتر از یک دشمنی شخصی دارد. سریال به جای آشکار کردن ناگهانی حقیقت، هویت واقعی اوروکو ساکی را بهتدریج باز میکند و همین روند آهسته باعث میشود او در هر صحنه تهدیدآمیزتر بهنظر برسد. نقش او در Foot Clan تنها یک بخش از داستان است؛ ابعاد بزرگتری از قدرت و اهدافش کمکم روشن میشود و نشان میدهد که چرا او قلب تپندهی تنش و بحرانهای چندین فصل ابتدایی است.
آنچه نسخه ۲۰۰۳ را متمایز میکند، ترکیب هوشمندانهای از بیرحمی، کنترل و برنامهریزی بلندمدت در شخصیت شریدر است؛ ویژگیهایی که او را به دشمنی ماندگار و همیشه برگشتپذیر تبدیل میکند. او هر بار که شکست میخورد، با نسخهای کاملتر و خطرناکتر برمیگردد و همین پایداری، او را برای لاکپشتها به چالشی واقعی و پایدار بدل میکند. سریال نه تلاش میکند او را بیدلیل هیولاوار جلوه دهد و نه کاملا انسانی، بلکه تعادلی میان هر دو ایجاد میکند تا یک آنتاگونیست قدرتمند، غیرقابلپیشبینی و تأثیرگذار بسازد. نتیجه این است که شریدر در این نسخه نه فقط یک مانع، بلکه آزمونی برای اتحاد، بلوغ و ارادهی چهار برادر محسوب میشود.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Turtlepedia.fandom
نظرات