برترین معلمهای تاریخ انیمه
طبیعتاً اگر به دنبال قویترین یا حتی بهترین و خوشرفتارترین شخصیتهای اصلی و فرعی دنیای انیمه برویم، خیلی طولی نمیکشد که مسیرمان به برترین معلمهای تاریخ انیمه و استادانی که سرشت این شخصیتها را شکل دادند میرسیم. یکی از بهترین لحظات هر انیمه شونن یا حتی غیر شونن به بخشهایی مربوط میشود که استادی حاذق و ماهر، دست شاگرد خود را گرفته و او را از مشکلی که در آن گیر کرده بیرون میآورد. با مجله بازار همراه باشید تا نگاهی بر ۱۰ مورد از برترین معلمهای تاریخ انیمه داشته باشیم و ببینیم کدام یک از این شخصیتها استاد و معلم بهتری برای شاگردانشان بودهاند.
این کیفیتهاست که باعث میشود یک استاد در متون داستانی و شکلهای مختلف رسانه نمادین شوند. از کسانی نظیر استاد دامبلدور و پروفسور اسنیپ در رمانهای هری پاتر گرفته تا شخصیتهای جدیدتری مانند تد لسو از سریال محبوب فوتبالی چند سال اخیر. دنیای انیمه کم از این شخصیتها ندارند. افرادی که نه با قدرت بلکه با آموزههای خود، شخصیت نسل بعد را شکل میدهند. افرادی که به پیشی گرفتن شاگردهایشان از خودشان افتخار میکنند، افرادی که حتی از جانفشانی برای باز کردن مسیر شاگردانشان نیز چشمپوشی نمیکنند.
بهتر است دو نکته قابل تأمل در مورد لیست زیر ذکر شود. هر چند لیست به صورت رتبهبندی بوده، تمام انتخابها و جایگاه هر شخصیت نظر نویسنده بوده و حکمی قطعی در برتری شخصیتی در این زمینه نسبت به دیگری نیست. مورد دیگر نیز در مورد انیمههایی است که بیشتر از یک شخصیت در ردای معلمی دارند. از هر سری انیمه بالاجبار تنها یک شخصیت به عنوان نماینده در لیست حضور دارد.
پیش از هر چیز بهتر است نگاهی بر چند اشاره افتخارآمیز به شخصیتهایی داشته باشیم که علی رغم نقش موثرشان در انیمههای خود به عنوان یک استاد به ۱۰ مورد برترین معلمهای تاریخ انیمه راه پیدا نکردند.
اشارات افتخاری (Honorable Mentions)
جا دارد قبل از ورود به لیست به صورت کامل، خیلی کوتاه در مورد سه شخصیتی صحبت شود که عدم حضورشان در لیست دلیلی بر عدم شایستگیشان به عنوان یک استاد نیست. شخصیتپردازی آنها در قالب یک معلم فوق العاده بوده و اگر فرد دیگری به جای نویسنده مطلب این لیست را مرتب میکرد، شاید جای یکی از آنها با شخصیتهای لیست اصلی جابجا میشد.
فریرن به عنوان الف کهنی که هزاران سال زندگی کرده، دانش فوق العاده بالایی در مورد جادو، شیاطین و ماجراجویی دارد. اما این جلوه او به عنوان یک معلم برای فرن و مشوق برای استارک است که او را به این چنین شخصیت دوست داشتنی ای تبدیل کرده.
آل مایت و شوتا آیزاوا از انیمه My Hero Academia نمادهای باشکوهی از ممارست، تلاش و فداکاری برای دیدن رشد و پیشرفت شاگردانشان هستند. در حالی که آل مایت الگویی روشن برای همه دانش آموزان UA است. آیزاوا به عنوان فردی که بیشتر با دانش آموزان در ارتباط است به روشهای مختلف سعی میکند تا آنها را در جهات مختلف و مناسب قابلیتهایشان مترقی کند.
و البته کونگو سنسه از انیمه Houseki no Kuni نیز یکی از شگفت انگیزترین نمونههای یک معلم و استاد در آثار دنیای انیمه است. راهبی مرموز که جواهرات انساننمای این دنیای کوچک ولی اسرارآمیز را در مسیری معین هدایت میکند و با عشقی مضاعف برای هر یک از این سنگهای درخشان سعی میکند آنها را در بالین خود بزرگ کرده و برای هر کدام وظیفه و نقشی معین در این جامعه کوچک تعیین کند.
۱۰. سوکاسا آکئاروجی (Tsukasa Akearuji) از انیمه Medalist
سوکاسا آکئاروجی نه تنها یکی از جدیدترین اعضای لیست برترین معلمهای تاریخ انیمه است، بلکه جزو خاصترین آن هاست. شخصیت او نه از یک انیمه شونن یا مدرسهای، بلکه از یک انیمه ورزشی شکل گرفته. ژانری که هر چند همواره مربیها در آن نقش کلیدی ایفا میکنند، ولی ستاره داستان همواره بازیکنان و ورزشکاران اصلی هستند که در زمین بازی درخشش خود را نشان میدهند. Medalist اما از این حیث اثری نسبتاً متفاوت است.
در Medalist ما داستان اینوری را دنبال میکنیم. دختر مظلومی که از دار دنیا فقط عشق و علاقه فراوانی به اسکیت روی یخ را دارد. علاقهای که همان را نیز از خواهر بزرگترش الگو گرفته. منتها به خاطر مخالفت خانواده و قیمت زیاد رینگهای اسکیت روی یخ، او حاضر است هر کاری کند تا پا در کفشهای اسکیت وارد این زمینهای درخشنده شود. اما با ظاهر شدن سوکاسا آکئاروجی و زوج شدن این دو به عنوان مربی و ورزشکار، مسیر جدیدی برای اینوری در این ورزش باز میشود. مسیری که نه فقط اینوری بلکه خود سوکاسا نیز در آن تجارب فراوانی کسب میکند.
Medalist مهارت فوق العادهای در به تصویر کشیدن روابط بین کودکان و بزرگسالان دارد و این که چطور اینوری از سوکاسا به نحوههای مختلف الهام میگیرد به شدت واقع گرایانه و در عین حال احساسی نوشته شده. در عین حال خود سوکاسا نیز بخش عمدهای از کمبودها و حسرتهای خود را در درون اینوری میبیند. به همین علت هم هست که تمام نگرانی او متمرکز این دختر و موفقیت آن است. این نگرانی و حس ترس دو نفره باعث شده هر دو در ورزش به شدت رقابتی اسکیت روی یخ در ژاپن به سمت جلو حرکت کنند و در بین راه با دوستان و رقبای مختلفی آشنا شوند.
۹. کازوما سوما (Kazuma Souma) از انیمه Fruits Basket
برای انیمهای مثل Fruits Basket که بسیاری از مضامین و مفهومهای داستانی آن حول محور تروماها و زخمهای گذشته میچرخد؛ حضور کازوما سوما به عنوان مردی که در برههای از زندگی کیو (Kyo Souma) سعی میکند روح زخم خوردهاش را التیام بخشد و او را در مسیر درستی قرار دهد به شدت ارزشمند است. در ابعاد کلی داستان شاید مردی به نام کازوما سوما آن چنان نقش کلیدی ای نداشته باشد. او احتمالاً حتی شخصیت محبوبی نیز در میان دامنه رنگارنگ شخصیتهای مختلف این انیمه نباشد. منتهی این لیست بر مبنای محبوبیت نیست و همین باعث شده کازوما سوما در میان برترین معلمهای تاریخ انیمه قرار بگیرد.
کازوما در ابتدای داستان به عنوان مردی میانسال معرفی میشود که با وجود داشتن نام خانوادگی سوما، آن چنان ارتباطی با نفرین این خاندان نداشته. او با مدیریت دوجوی خود، به منبعی از آرامش نه تنها برای کیو، بلکه برای اکثر اعضای جوانتر خاندان سوما تبدیل شده. بعد از مرگ مادر کیو و طرد شدن توسط پدرش، کازوما تصمیم میگیرد کیو را هنگامی که هنوز ۱۰ سال سن نداشت به سرپرستی گرفته و بزرگ کند. محبتی که کازوما به کیو میکند، نه تنها باعث میشود اکثر ناآرامیهای کیو در آن زمان از بین برود بلکه به وی به چشم پدر خود نگاه کند.
علی رغم محبت کازوما به کیو و حتی ایستادگی مقابل خانواده خونی و نسبیاش برای این که دوباره وی را در خانه حبس نکنند؛ او به عنوان معلم تا حد زیادی سخت گیر است، حتی اگر خنده و آرامشی که روی صورتش نقش بسته هیچ گاه محو نشود. کازوما حتی برای این که کیو با احساسات خود روبرو شود، در نقاط مختلفی از داستان او را در موقعیتهای خطرناکی به لحاظ روحی و روانی قرار داده تا مطمئن شود کیو با عبور از این موانع رشد کند و بتواند احساسات سرکوب شدهاش را آزاد کرده و قدمی رو به جلو بردارد.
۸. هیراتسوکا شیزوکا (Hiratsuka Shizuka) از انیمه Oregairu
وقتی در مورد برترین معلمهای تاریخ انیمه صحبت میکنیم، طبیعتاً معلمهای مدرسهای هم شامل آنها میشود و این لیست کم از آنها ندارد. با این وجود هیراتسوکا شیزوکا شاید معمولیترین شخصیت کل این لیست باشد. یک زن مجرد میانسال که به عنوان مشاور در دبیرستانی که وقایع انیمه Oregairu اتفاق میافتد، در حال کار است. البته که رابطه خوب او با یکی از بدبینترین دانش آموزان هست که او را به همچین معلم و مشاور خوبی تبدیل میکند. Oregairu داستانی در مورد نوجوانها و ذات عاطفی عجیب و پیچیده آن هاست. شخصیت اصلی آن هیکیگایا هاچیمان، پسری است که بعد از تجربههای عاطفی تلخی که در گذشته داشته، فردی به شدت بدبین و منفیگرا در دبیرستان شده. این برخورد او با دیگر دانش آموزان است که آرام آرام او را تغییر میدهد.
نقش شیزوکا در این سناریوی داستانی، هل دادن هاچیمان در همین مسیر تعامل با دیگر دانش آموزان است. هاچیمان که فردی بدبین و جامعهستیز است خیلی علاقهای به فعالیتهای تعاملی به دبیرستان ندارد. این شیزوکا است که به عنوان مشاور مدرسه، با روشهای کمی مستقیمتر خودش سعی میکند هاچیمان را وادار به عضویت در گروه مشاوره و کمکرسانی کند. گروهی که دو عضو دیگر آن تاثیر به شدت مهمی روی زندگی هاچیمان میگذارد. همچنین طی داستان به دفعات مختلف شیزوکا به عنوان معلم، مشاور و حتی یک دوست سن بالاتر با هاچیمان حرف میزند و مستقیم یا غیر مستقیم مسیر را به او نشان میدهد. این که یک معلم مشاور در مدرسه، نه فقط به عنوان یک معلم بلکه به عنوان یک دوست شما را به حساب بیاورد امری است که قطعاً ارزش آن معلم را در این گونه سناریوها بالا میبرد. بعلاوه این که برای شما نیز سوال نیست چرا هنوز چنین خانم زیبایی موفق به ازدواج نشده؟!
۷. استاد روشی (Master Roshi) از انیمه Dragon Ball
در مقوله برترین معلمهای تاریخ انیمه، همیشه همه چیز به این که چه کسی استاد بهتر، قویتر یا خردمندتر هست ختم نمیشود. گاهی اوقات این میراث بوده که مهم است و این جاست که کمتر کسی در حد استاد روشی یا همان زاهد لاک پشتی انیمه Dragon Ball ظاهر میشود. Dragon Ball قصه پسر کوچکی به نام سون گوکو است که بعد از مرگ پدربزرگش، گوی نارنجی رنگ اسرارآمیزی به او به ارث میرسد، اما پس از سر رسیدن دختری به نام بولما و فهمیدن این که ۶ گوی دیگر به همین شکل وجود داند و با جمع کردن این گویهای اژدها، هر کس میتواند آرزوی خود را برآورده کند؛ سفر این دو و داستان Dragon Ball آغاز میشود.
اما طولی نمیکشد که گوکو به موانع متفاوتی برخورد کرده و متوجه ضعف خود میشود. این جاست که برای قویتر شدن او به سراغ رفیق و هم رزم پدربزرگش، استاد روشی میرود. این خانه بامزه استاد روشی در یک جزیره خیلی کوچک بوده که آغازگر سفر گوکو برای تبدیل شدن به مبارز فراکهکشانی است که سالها بعد از Dragon Ball Super میبینیم. استاد روشی یک مبارز هنرهای رزمی خیلی پیر است که با وجود قدرت و تکنیکهای فراوان، یک منحرف تمام عیار نیز هست و چیزی نیست که از چشمهای هیز او در امان بماند. با این حال روشهای تعلیم خلاقانه و تمرینهای سخت اوست که گوکو را برای شرکت در تورنمنت هنرهای رزمی جهان آماده میکند. مبارزه او با گوکو زیر نقاب جکی چان، یکی از بهترین مبارزات سری اول Dragon Ball به حساب میآید که در آن جا استاد روشی با تمام زیرکی خود سعی میکند گوکو را در تمامی موارد ممکن آزمایش کند.
علی رغم این که گوکو در اواسط سری موفق به پیشی گرفتن از استادش شده و بعد از آن نیز با اختلافی شگرف مدام قویتر میشود، احترام وی برای استاد روشی کماکان برقرار بوده و در بسیاری از قسمتها میبینیم که همه خانواده وی و دیگر مبارزان محافظ زمین، همیشه برای دور هم جمع شدن به خانه روشی و جزیره کوچکش میروند. همچنین هر چند استاد روشی نقش چندانی به عنوان یک مبارز در سری Dragon Ball Z ندارد ولی تکنیکها و ابزارهای قدرتمند او باعث میشود وی بار دیگر در آرک تورنمنت قدرت در Dragon Ball Super به عنوان یکی از ۱۰ مبارز دنیای هفتم در مقابل دیگر شرکت کنندگان به مبارزه بپردازد.
۶. گوجو ساتورو (Gojo Satoru) از انیمه Jujutsu Kaisen
این که در یک انیمه لقب قویترین را داشته باشید به تنهایی کافی نیست. گاهی اوقات بهتر است لقب خوشتیپترین و خفنترین استاد جادوگری را هم داشته باشید تا راه شما به لیست برترین معلمهای تاریخ انیمه نیز باز شود. گوجو ساتورو همچین نابغهای است. شخصیتی که کمتر طرفدار انیمهای این روزها اسم وی را نشنیده. موهای سفید و نقاب مشکی رنگش به همراه قدرتهایی که مرز بین نیستی و بینهایت را جابجا میکند همگی او را به محبوبترین شخصیت کل Jujutsu Kaisen تبدیل کرده است. اما گوجو ساتورو صرفاً یک شخصیت قدرتمند و بزنبهادری شکستناپذیر نیست. او پیش از این که خود را به عنوان همچین شخصیتی مطرح کند، در داستان به عنوان مردی ظاهر میشود که قبل از هر کس دست یوجی ایتادوری، شخصیت اصلی را میگیرد تا در دنیای جوجوتسو و جادوگری سرافکنده نشود.
داستان Jujutsu Kaisen زمانی آغاز میشود که ایتادوری به صورت اتفاقی با بلعیدن انگشت نفرین تاریخی به نام سوکونا، دارای قدرتهای جادویی شگرفی میشود، اما به همین دلیل نیز او تحت تعقیب جامعه جوجوتسو و جادوگری ژاپن قرار میگیرد. این گوجو ساتورو است که علی رغم داشتن قدرت کافی برای خفه کردن تهدید ایتادوری در نطفه، تصمیم میگیرد به این جوان یک فرصت بدهد تا با تمرین در جوجوتسو و مهار شیطانی که درون او لانه کرده، شانسی دیگر در زندگی داشته باشد. این اهمیت و اعتمادی که گوجو به نسل جوانتر بعد خود دارد، عامل کلیدی است که هسته شخصیت او را از ابتدا تا انتهای داستان تشکیل میدهد.
جدا از موارد فوق، گوجو مرد جوان و به شدت بامزهای است. او آن اختلاف سنی فاحش با شاگردانش را ندارد و با تیم خود مثل یک گروه رفقای قدیمی رفتار میکند. با هم در شهر میچرخند و حتی در یکی از قسمتهای ابتدایی داستان، برای این که او ایتادوری را با جریان اکشن و حرکات فنون رزمی آشنا کند به جای این که از روشهای سنتی تعلیم فنون به صورت تمرینات مداوم استفاده کند؛ تصمیم میگیرد ایتادوری را در یک ماراتون طاقت فرسا از فیلمهای اکشن و رزمی قرار دهد تا چشم و ذهنش با سرعتی سرسامآور با تمامی این تکنیکها آشنا شود. گوجو از آن نوع معلمهایی است که او را نه به خاطر قدرت و معلوماتش، بلکه بیشتر به خاطر خون گرمی و شوق جوانیاش دوست خواهید داشت.
۵. یوشیدا شویو (Yoshida Shoyo) از انیمه Gintama
با وجود این که Gintama در اصل یک انیمه کمدی به شدت خندهدار است؛ به هیچ عنوان نمیتوان از خط داستانی جدی، تراژیک و تیره و تار آن چشم پوشی کرد. از همان ابتدای داستان گذرهای مختلفی به گذشته شخصیت اصلی، گینتوکی و دو دوست نزدیکش، کاتسورا و تاکاسوگی وجود دارد. گذشتهای که هرچند شیرین ولی به سرعت با شروع موج نهایی جنگ بین زمین و آدم فضاییها به پایان رسیده و جای آن را تنها خاطرات تلخ میگیرد. خاطرات تلخی که این سه دوست قدیمی را از هم تا مدت زیادی فاصله میدهد. اما نکتهای که در مورد این خاطرات یکسان است، حضور فردی به نام یوشیدا شویو در ردای معلمی مهربان و دانا است. کسی که هر سه دوست قدیمی این داستان به خاطرات با او با چشمی گرم، محبتآمیز و سرشار از احترام نگاه میکنند.
با وجود اشارههای مختلف به شویو در اوایل داستان و دیدن چهره و شنیدن صدایش در اواسط آن. تقریباً بیش از ۳۰۰ قسمت طول میکشد تا Gintama واقعاً او و شخصیتش را معرفی کند. اولین حضور کامل او در داستان به آرک قتل شوگان بازمیگردد. جایی که او را در فلش بک گینتوکی و تاکاسوگی میبینیم. این که چطور او با این سه بچه گرم گرفته، تعالیم خود را به آنها آموزش داده و در انتها چطور برای حفظ جان شاگردان خود در جنگ کشته میشود. شخصیتی که از او در این قسمتها به نمایش درمیآید برشی از زندگی مردی خوش رفتار، روشنفکر ولی سختگیر است که با وجود داشتن شاگردان یاغی که نصیبش شده، هر کدام را در مسیری درست هدایت میکند.
از این نقطه به بعد حضور شویو در داستان بسیار کلیدیتر شده و میراث او به عنوان معلمی که شاگردانش سرنوشت کره زمین را در دست تغییر گذاشتهاند بسیار اهمیت بیشتری به خود میگیرد. هنر Gintama برای به تصویر کشیدن این شخصیتها به این بازمیگردد که ابتدا به جای نمایش قدرتها و شخصیت این افراد، میراثشان هست که مورد توجه داستان قرار میگیرد. سبک زندگی بامرامی گینتوکی یا شور و ذوق بی حد و حصر کاتسورا و خشم و نفرت تمامنشدنی تاکاسوگی همه مواردی هستند که نه تنها همزمان قالب کلی Gintama را تشکیل میدهند، بلکه اگر ریشه همه آنها را بگیریم دوباره به شویو و دورانی که این سه نفر در جودوی او مشغول تحصیل بودند میرسیم. این شکل از زمینهچینی برای معرفی شخصیت است که به همراه نویسندگی و کارگردانی خارق العاده باعث میشود یک شخصیت بعد از ۳۰۰ قسمت پیشزمینه، چنین معرفی قدرتمند و تاثیرگذاری در ذهن مخاطبان اش داشته باشد.
۴. جیرایا (Jiraya) از انیمه Naruto
وقتی نوبت به برترین معلمهای تاریخ انیمه میرسد، واقعاً سخت است از انیمه Naruto کسی را انتخاب نکرد. از ساروتوبی آسوما و میناتو گرفته تا حتی ایروکا سنسه که اولین شخصی بود که به ناروتو و اراده آهنینش ایمان داشت و مانند بقیه دهکده او را طرد نکرد. با این حال اگر بحث سر انتخاب برای این لیست باشد، تنها دو انتخاب است که واقعاً مخاطب را به شک میاندازد. اولی هاتاکه کاکاشی، نینجای نقابدار مرموز، خفن و دوست داشتنی که به عنوان سرپرست تیم ۷ وارد داستان شده. دیگری نیز زاهد قورباغه، جیرایا است. نینجا کارکشته ولی از هفت دولت آزادی که با درک پتانسیل ناروتو تصمیم میگیرد برای تعلیم و قدرتمندتر کردن او عازم سفری دو ساله شود و بهترین تکنیک خود، راسنگان را به او آموزش دهد.
اگر بخواهیم روراست باشیم، در نگاه کلی، جیرایا شبیه برداشتی شخصی از طرف نویسنده Naruto، کیشیموتو از شخصیت استاد روشی در انیمه Dragon Ball است که همین بالاتر در مورد او صحبت کردیم. ولی اگر این لیست یک مضمون داشته باشد، آن نیز پیشی گرفتن شاگرد از استاد است. برای همین خیلی نباید تعجبی داشت که با وجود برداشت دوباره Naruto از ایده استاد روشی به عنوان یک معلوم هنری رزمی پیر ولی سرزنده، منحرف و خیلی باهوش، نتیجه آن در قالب جیرایا شخصیتی به مراتب بهتر از آب در آمده.
یکی از جالبترین نکات در مورد جیرایا این است که او هیچ وقت با ناروتو به عنوان یک تهدید بالقوه برای دهکده رفتار نمیکند. نه تنها این، بلکه او حتی خیلی رفتار استاد گونهای نیز با ناروتو ندارد و خیلی از کارهای کثیف خود را به او میسپارد تا از درگیریهای خودش بکاهد. اما همین ترکیب شیطنتهای جیرایا با روحیه بیآرام و قرار ناروتو است که این زوج شاگرد و استاد را تا این حد دوست داشتنی میکنند. بماند که نقش کلیدی جیرایا در آرک حمله پین، به راحتی او را به یکی از نمادینترین شخصیتهای Naruto تبدیل میکند.
۳. کورو سنسه (Kuro Sensei) از انیمه Assassination Classroom
شاید بدترین مورد برای این چنین لیستی، معلمهایی هستند که نه تنها شخصیت فوق العاده ای دارند، بلکه شخصیت اصلی خود داستان نیز هستند. این شخصیتها به طرز ناعادلانهای میتوانند در چنین لیستی که عموماً در مورد شخصیتهای فرعی یک انیمه است، جایگاه بالاتری را به دست آورند و کورو سنسه نمونه کاملاً دقیق همچین پدیدهای است. شخصیت اصلی Assassination Classroom و معلم فرابشری کلاس E شخصیتی است که هر چند در ابتدای داستان به شدت شخصیت بامزه و دوستداشتنی است که سریع در دل مخاطب جا بازی میکند، به واسطه پرداخت بینظیر خود در اواسط و انتهای داستان و نقش خود به عنوان معلم این دانش آموزان دردسرساز، تبدیل به یکی از نمادینترین و برترین معلمهای تاریخ انیمه شده و ثابت میکند که میتوان یک انیمه شونن و اکشن را از زاویه دید یک معلم روایت کرد.
کورو سنسه در ابتدای Assassination Classroom به عنوان تهدیدی بالقوه برای بشریت معرفی میشود. موجودی زردرنگ و بیگانه که با تهدید به نابودی زمین، تمام نیروهای مسلح بشریت را به دشمن خود تبدیل میکند. اما کورو سنسه موجودی فرابشری و تقریباً نامیرا است. سرعت مافوق صوت، دقت میکروثانیهای و دانش و هوش بالا پیرامون تمام مباحث علمی باعث شده هنوز هیچ گروه و ارتشی نتواند این هیولای زردرنگ را شکست دهد. اما شرط دومی که کورو میگذارد باعث تعجب بشریت میشود. او عهد میبندد به عنوان معلم در یک کلاس درس دبیرستان به زندگی خود ادامه دهد. اگر در طی سال تحصیلی پیش رو، هیچ کسی از این کلاس موفق به کشتن او نشود، او در عوض تمامی بشریت را از هستی ساقط خواهد کرد.
از این نقطه به بعد تمام امید بشریت بر دوش دانش آموزان این کلاس میافتد. اما این کورو سنسه است که با نبوغ خود سعی میکند از دل همچین فشار و مسئولیت سنگینی، دانه به دانه دانش آموزان دردسرساز، جامعه ستیز و حتی پرخاشگر این کلاس را در مسیری درست قرار دهد. مسیری که برای کورو سنسه بزرگترین و مهمترین هدف زندگیاش است. محبت او به این کلاس و دانش آموزانش بی اندازه است. داستان Assassination Classroom در رابطه با همین رابطه معلمی و شاگردی بین کورو سنسه و دانش آموزانی است که نهایتاً باید این هیولا را به قتل برسانند و مجموعه داستانهای فوق العاده پرهیجان، خندهدار و احساساتی است که کورو سنسه را به عنوان یک معلم تا این حد محبوب میکند.
۲. آراتاکا ریگن (Arataka Reigen) از انیمه Mob Psycho 100
Mob Psycho 100 شاید خیلی چیزها باشد. ولی به طور قطع یک انیمه اکشن در مورد قدرتنمایی شخصیتها، نیست! علی رغم تمامی صحنههای اکشن نفسگیر انیمه در هر سه فصل خود، هیچگاه قدرتهای شخصیتها نمایانگر اهمیت آنها نیست. به هر صورت وقتی نوبت به یک مبارزه برسد، کسی حریف قدرتهای شخصیت اصلی، شیگئو کاگیاما، نمیشود. حقیقتی که از همان ابتدای داستان به خوبی به مخاطب مخابره شده و تا انتها نیز صادق میماند. بنابراین نباید عجیب باشد که تک و تنها شخصیتی که برای موجود قدرتمندی مثل کاگیاما حکم استاد و معلم را دارد، شخصی مثل آراتاکا ریگن باشد. شخصیتی که نه تنها عملاً هیچ قدرت ماورایی از خود ندارد. بلکه به شدت آدم شارلاتان، دروغگو و خالیبندی است که تمام کسب و کارش بر همین پایههای سست بنا شده. ولی این که چطور این دو شخصیت مثل یک شاگرد و استاد استثنایی به تصویر کشیده شدهاند، عاملی است که Mob Psycho 100 را به همچین شاهکار تاریخی تبدیل میکند.
Mob Psycho 100 در مورد پسر نوجوانی به نام کاگیاما است که علی رغم قدرتهای بی انتهای خود در زمینه تلکنسیس و کنترل اجسام از راه دور، بسیار فردی گوشه گیر و بدون اعتماد به نفس است. برای کاگیاما قدرتهای جادوییاش تضمین یک زندگی ثابت و آرام نیست و مواردی که برای او دارای ارزش هستند، مثل داشتن دوست فراوان، یک رابطه عاشقانه عمیق یا مهارتی که منتهی به یک شغل در آینده شود و حتی هیکل عضلانی، همه چیزهایی هستند که به خاطر نداشتنشان، کاگیاما به شدت دچار عدم به اعتماد به نفس شده. با این حال همه چیز تیره و تار نیست. به طرز شگفت انگیزی این پسر کوچک ما شاگرد یک رمال قلابی به نام آراتاکا ریگن است.
ریگن هر چند یک رمال کلاهبردار و شارلاتان است که از قدرتهای کاگیاما به نفع کسب و کار خود استفاده میکند، ولی در عین حال او تنها کسی است که با کاگیاما رابطه گرم استاد و شاگردی دارد. رابطهای که در لایه ابتدایی یک سوءاستفاده ساده است ولی هر چه در داستان پیش میروید و لایههای بیشتری از چگونگی همکاری این دو شخص میفهمید، درمییابید تا چه میزان ریگن به عنوان یک استاد و معلم برای شخصی مثل کاگیاما ارزشمند است. در حقیقت این روحیه مبارز ریگن در مواجهه با همه مشکلات و بالا کشاندن خودش در مقابل هر مانعی است که برای کاگیاما شگفتانگیز است. ریگن علی رغم نداشتن هیچ قدرت ماورایی از خود، سعی میکند با دوز و کلک هم که شده از پس ماموریت خود بربیاید. این در مقایسه با کاگیاما که مشکلات کوچک او را سرشکسته میکند، بسیار متفاوت است و دقیقاً تفاوت بنیانی این شخصیتها به حساب میآید. به همین دلیل کاگیاما با وجود قدرتهای چندین برابری، نسبت به ریگن به چشم استاد نگاه میکند و همواره او را استاد صدا میزند.
۱. اونیزوکا ایکیچی (Onizuka Eikichi) از انیمه GTO
مگر میشود صحبتی از بهترین معلمهای تاریخ انیمه شود و بلافاصله سرها به سمت اونیزوکا ایکیچی از انیمه GTO نچرخد؟ شاید برای نسل فعلی درک این موضوع کمی سخت باشد. ولی وقتی سال ۲۰۰۰ انیمه Great Teacher Onizuka یا همان GTO در تلویزیون ژاپن شروع به پخش کرد، تمام نوجوانان دنیا و حتی جوانترهایی که مدتها از دوران مدرسهشان گذشته بود الگویی جدید در این انیمه پیدا کردند. اونیزوکا به عنوان شخصیت اصلی انیمهای که حول محور یک معلم میچرخد، آن چنان تصویر ویژه و دوست داشتنی از یک معلم نشان داد که بسیاری را به این عقیده وا داشت که چه میشد اگر در دوران مدرسه خود به جای معلمهای خشک و معمول مدرسه، کسی مثل اونیزوکا معلم آنها میبود.
GTO روایتگر مرد لات و عیاشی به اسم اونیزوکا ایکیچی است که در دوران نوجوانی و جوانی با گروه موتورسواران خود تا توان داشته در شهر به یاغیگری پرداخته. حال که او پا به سن گذاشته، اولویت هایش کمی تغییر کردهاند و به همین دلیل تصمیم میگیرد کاملاً فکر نکرده به شغل معلمی روی بیاورد. طبیعتاً هیئت مدیره مدارس مختلف از این که یک یاغی سابق، معلم دانشآموزان آنها شود دل خوشی ندارند ولی بعضی کلاسهای درس، چنان شهرت وحشتناکی در بین مدارس از نظر شیطانصفت بودن دانش آموزان خود دارند که احتمالاً تنها راه این مدیرها، فرستادن یک لات سابق مثل اونیزوکا به یکی از این کلاسها است. اونیزوکا هم آن چنان آدم تیزی نیست. بلافاصله توسط این دانش آموزان مورد آزار و اذیت قرار گرفته و حتی برخی از آنها تصمیم میگیرند او را تا حد مرگ نیز پیش ببرند.
نکتهای که در مورد اونیزوکا شگفت انگیز بوده همین قضیه است. این که چطور علی رغم تمام موانعی که در مقابل او قرار گرفته او با ممارست احمقانه خود به این حرفه چسبیده و نه تنها از پس تک تک این دانش آموزانی که به جرئت، توانایی نابود کردن هر نوع معلمی را دارند، برمیآید؛ بلکه با بسیاری از آنها رفیق شده و کلاسی استثنایی از رفاقت و صمیمیت را تشکیل میدهد. کلاسی که همه با این که میدانند اونیزوکا یک احمق به تمام معناست، همزمان میدانند که هیچ کس از حیث معلمی به گرد پای او و تلاش بی حد و حصرش نمیرسد. این ترکیب شگردهای برگرفته از هوش خیابانی اونیزوکا در ادب کردن دانش آموزانش و انگیزههای احمقانه ولی باورپذیر اوست که باعث شده بیشتر افرادی که GTO را میبینند با اونیزوکا به عنوان یکی از برترین معلمهای تاریخ انیمه خوی گرفته و احساس نزدیکی و صمیمیت با این شخصیت خیالی کنند.
نظر شما چیست؟ آیا شخصیتهای دیگری هستند که لیاقت حضور در لیست برترین معلمهای تاریخ انیمه را داشته باشند؟ آیا شخصیتی در این لیست حاضر است که لیاقت آن را ندارد؟ یا آیا با رتبه بندی شخصیتها موافق نیستید؟ انتقادات و پیشنهادات خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
منبع: مجله بازار
چطوری استریمر حرفهای بشیم؟ میزگیم با امید لنون و سایه
نظرات