۱۰ تریلر دیستوپیایی برتر تاریخ سینما | رتبهبندیشده
تریلرهای دیستوپیایی ترکیبی قدرتمند از ژانرها هستند. در بهترین حالت، آنها با تاریکترین ترسهای ما از دولتها، فناوری، طبقه اجتماعی و شکنندگی آزادی انسان دستوپنجه نرم میکنند. گاهی بهعنوان هشداری پیشگیرانه عمل میکنند، گاهی چشم ما را به موقعیتهایی باز میکنند که پتانسیل وخیمتر شدن دارند، و گاهی هم صرفاً سرگرمیای تلخ ارائه میدهند تا احساس بهتری نسبت به شرایط کنونیمان پیدا کنیم.
*دیستوپیا یا همان پادآرمانشهر، به جوامعی اشاره دارد که در ظاهر منظم و کنترلشده به نظر میرسند، اما در باطن سرکوبگر، فاسد و غیرانسانی هستند…
بهترین تریلرهای دیستوپیایی همزمان در مقام هشدار عمل میکنند و هم تجربهای پرهیجان از دلهره و تعلیق را رقم میزنند؛ ترکیبی از تعلیق و چشمانداز آیندهنگر. با در نظر گرفتن این همنشینی خاصِ مضامین و لحنها، این فهرست به رتبهبندی بهترین تریلرهای دیستوپیایی تاریخ میپردازد. فیلمهای معرفیشده طیفی از سبکها و حالوهواها را پوشش میدهند، اما همهی آنها از آیندهای فاسد و دوردست استفاده میکنند تا نقصهایی را آشکار کنند که همین حالا هم در زمان حال ما وجود دارند.
Gattaca (۱۹۹۷)
«میگفتند کودکی که از عشق متولد شود، شانس بیشتری برای خوشبختی دارد. دیگر این را نمیگویند.»
هولناک بودن Gattaca دقیقاً از اینجاست که چندان دور از واقعیت نیست. فیلم جامعهای را به تصویر میکشد که نه فقط بر اساس ثروت، بلکه بر اساس ژنتیک طبقهبندی شده است. در این جهان، انسانهایی که به شکل طبیعی متولد شدهاند «ناقص» شمرده میشوند، در حالی که «معتبرها» محصول مهندسی ژنتیک و نماد کمال هستند. قهرمان داستان، وینسنت (ایتن هاوک)، مردی است با نقصهای ژنتیکی که رؤیای فضانورد شدن دارد؛ رؤیایی که در تضاد کامل با نظامی است که او را محکوم به ماندن روی زمین کرده.
بخش عمده تعلیق فیلم از اینجا میآید که وینسنت مدام در معرض خطر افشا شدن قرار دارد. هر قدمی که به رؤیایش نزدیکتر میشود، میتواند نقشهاش را برملا کند. Gattaca از نظر تماتیک طنینانداز است چون میپرسد آیا روح انسانی توان ایستادگی در برابر ستم سیستمی را دارد؟ و آیا کمال ژنتیکی واقعاً ارزشی بالاتر از انسانیت دارد؟ امروز، با رشد علم ژنتیک و ابزارهای ویرایش ژن، Gattaca بیش از هر زمان دیگری بهروز و مرتبط به نظر میرسد.
«گزارش اقلیت» (Minority Report – ۲۰۰۲)
Minority Report همزمان روی دو سطح کار میکند: هفیلم علاوه بر اینکه یک تریلر پرهیجان است، به طور جدی هم به بحث «کنترل شدن انسانها» و «آزادی انتخاب» میپردازد. داستان در آیندهای میگذرد که در آن فناوری «پیشجنایت» به پلیس امکان میدهد افراد را پیش از ارتکاب جرم بازداشت کنند.(در آینده، یک سیستم یا فناوری به وجود اومده که میتونه جرمها رو قبل از اینکه اتفاق بیفتن پیشبینی کنه.) اما وقتی رئیس واحد، جان آندرتون (تام کروز)، به ارتکاب قتلی در آینده متهم میشود، ماجرا به تعقیبی بیوقفه و داستانی پرتعلیق از یک فراری بدل میگردد؛ پر از صحنههای اکشن خیرهکننده و بدگمانیهای نوآرگونه.
اسپیلبرگ آیندهای میسازد که واقعی و ملموس به نظر میرسد: از کامپیوترهای کنترلشونده با ژستهای دست گرفته تا تبلیغات شخصیسازیشدهای که هر فرد را ردیابی میکند. هرچند جلوههای بصری فیلم درخشاناند، اما باز هم ایدهها هستند که بیش از همه برجسته میشوند. ایده استفاده از هوش مصنوعی برای تعیین «خوب» یا «بد» بودن شهروندان، به طرز خطرناکی شبیه به واقعیت امروز است. سؤال اینجاست: چه زمانی دولتها شروع میکنند به دستگیری مردم صرفاً بر اساس پیشبینی اینکه در آینده دردسرساز خواهند شد؟
THX 1138 (1971)
پیش از ساخته شدن جنگ ستارگان، جورج لوکاس THX 1138 را ساخت؛ تصویری خشن و مینیمالیستی از آینده که هنوز یکی از خالصترین تریلرهای دیستوپیایی تاریخ سینما به شمار میرود. داستان در جامعهای زیرزمینی جریان دارد که در آن شهروندان از فردیت تهی شده، با دارو آرامسازی یا بهتر بگویم رام میشوند و توسط مقامات بیچهره زیر نظر قرار دارند. شخصیت اصلی (رابرت دووال) تلاش میکند هم از سیستم و هم از برنامهریزی ذهنی خود فرار کند.
لوکاس با نشان دادن نشانههایی از خلاقیتی که بعدها در A New Hope به اوج رسید، از تصاویر و طراحی صوتی تجربی استفاده میکند تا حس بیگانگی را تقویت کند. محیطهای سفید و استریل و حوادث و روالهای غیرانسانی، حس کنترل خفهکنندهای ایجاد میکنند. هرچند این فیلم به اندازه آثار بعدی کارگردان پر از اکشن نیست، تعقیب و گریز پایانی در تونلهای عظیم واقعاً هیجانانگیز است؛ دویدن ناامیدانهای به سمت آزادی در دنیایی که تلاش میکند آن را نابود کند. اساساً، این یک دیستوپی مبتنی بر جو و فضاست نه جلوههای بصری پرزرق و برق.
RoboCop (1987)
در ظاهر، RoboCop یک فیلم اکشن علمی-تخیلی بسیار خشونتآمیز درباره یک پلیس سایبورگ است که جنایتها را در دیترویت پاک میکند. اما در زیر انفجارها و خونریزی، یکی از تیزترین سخنان دیستوپیایی طنزآمیز قرن بیستم نهفته است. در این آینده، شرکتها بر دولت غلبه کردهاند، اجرای قانون را خصوصی کرده و جان انسانها را بیارزش میدانند. (کاملاً احمقانه به نظر میرسد، نه؟) وقتی افسر الکس مورفی (پیتر ولر) بهطرز وحشیانهای کشته شده و به عنوان RoboCop باززنده میشود، باید برای بازپسگیری انسانیت خود تلاش کند.
پل ورهوون، کارگردان فیلم، در پنهان کردن نقدهای زیرکانه در قالب فیلمهای پرفروش و هیجانی استاد است (مثل Starship Troopers). در اینجا، او اکشن پرهیجان را با طنز نیشدار درباره شرکتها ترکیب میکند، همراه با تبلیغات و پخشهای خبری جعلی. RoboCop هم به عنوان یک اثر سرگرمکننده ژانری میدرخشد و هم نقدی عمیق به سرمایهداری و از انسانیت تهی شدن ارائه میدهد. همه اینها به یک رویارویی انفجاری و سرگرمکننده با مجرمان و اربابان شرکتی ختم میشود.
Snowpiercer (2013)
فیلم Snowpiercer ساخته بونگ جون-هو، یک تریلر دیستوپیایی روی ریلها است، آن هم به معنای واقعی کلمه. داستان در جهانی پساآخرالزمانی و یخزده جریان دارد، جایی که بازماندگان بشریت بر روی قطاری دائماً در حرکت زندگی میکنند. فیلم بر شورشی به رهبری کرتیس (کریس ایوانز) تمرکز دارد، جایی که او و دیگر مسافران طبقه پایین برای رسیدن به جلوی قطار میجنگند. هر واگن، محیطی تازه را به نمایش میگذارد؛ از پادگانهای تیره و تار گرفته تا کلاسهای درس سورئال و سالنهای غذاخوری پرزرق و برق، که سفر را هم جسمانی و هم استعاری میکند.
در حالی که صحنههای اکشن فیلم شدید و خلاقانه هستند، قدرت واقعی اثر در استعارهاش نهفته است: مبارزه طبقاتی در قالب یک اکوسیستم بسته، جایی که بقا بر پایه بهرهکشی شکل میگیرد. از نظر بازیگری، نقطه اوج عملکرد تیلدا سوئینتون است که یک اجرای کمدی و گروتسک (هراسآمیز و اغراقشده) به عنوان سخنگوی بوروکراتیک سرکوب ارائه میدهد. در مجموع، Snowpiercer یکی از سرگرمکنندهترین پروژههای بونگ است و در عین حال مطالب زیادی برای فکر کردن ارائه میدهد.
پرتغال کوکی (۱۹۷۱)
«آه، شادی! شادی و بهشت…» A Clockwork Orange یا همان پرتغال کوکی یکی از تکاندهندهترین و برانگیزندهترین تریلرهای دیستوپیایی تاریخ سینماست. فیلم، تلخی رمانِ تاریکِ آنتونی برگس را تقویت میکند و بر الکس دلاج (مالکوم مکداول)، رهبر خشن یک باند، تمرکز دارد که تحت درمان ضدتمایل دولتی قرار میگیرد تا اراده آزادش از بین برود. صحنههای ابتدایی فیلم با خشونت فوقالعاده شوکهکنندهاند (و در زمان اکران بحثبرانگیز)، همانطور که تلاش دولت برای تبدیل یک انسان به ماشین. فیلم، بحثبرانگیز بود و یکی از پروژههای تحریککننده استنلی کوبریک به شمار میرود؛ چندین سال طول کشید تا به عنوان یک فیلم کلاسیک شناخته شود.
اما کلاسیک است. سبک کارگردانی کوبریک دنیایی خلق میکند که هم هراسآور و هم مسحورکننده است. او وحشیگری را با موسیقی کلاسیک، طراحی صحنه سورئال و روایت سرد مکداول کنار هم میگذارد. در طول فیلم، A Clockwork Orange پرسشهای نگرانکنندهای مطرح میکند: بدی را انتخاب کردن بدتر است یا تحمیل خوبی به زور؟ عنصر تریلر از کشمکش مداوم بین تکانههای روانپریشانه الکس و جامعه اقتدارگرا که میخواهد او را کنترل کند ناشی میشود.
ماتریکس (۱۹۹۹)
«بعد از این، هیچ بازگشتی نیست.» The Matrix شاید همان فیلمی باشد که تریلر دیستوپیایی سینمای مدرن را میتوان با آن تعریف کرد. فرض اولیه فیلم این است که انسانیت بدون آگاهی در یک واقعیت شبیهسازیشده تحت کنترل ماشینها زندگی میکند و این موضوع به یک نماد فرهنگی تبدیل شده است (و شاید کمکم به واقعیت نزدیک میشود، با تسلط روزافزون الگوریتمها و جهانهای مجازی بر زندگی ما). واچوفسکیها میتوانستند صرفاً این ایدهی پیچیده را بررسی کنند و یک فیلم فلسفی سایبرپانک بسازند، اما به جای آن، آن را با اکشن نوآورانه ترکیب کردند و شاهکاری تمامعیار خلق کردند.
The Matrix کلاس درس در ترکیب سبک و محتواست: تصاویر نمادین “bullet time” و هنرهای رزمی با پرسشهای عمیق درباره حق انتخاب و حقیقت همزیستی دارند. عناصر تریلر هم همیشه حضور دارند، مانند فرار نئو (کیانو ریوز) از عوامل، اسارت مورفئوس (لارنس فیشبرن) و نبردهای نهایی روی پشتبام. در نهایت، چیزی که The Matrix را ماندگار میکند، ترکیب اکشن هیجانانگیز با نگرانیهای وجودی است که فلسفه را خطرناک و جذاب میسازد.
Brazil (1985)
ساخته تری گیلیام از مونتی پایتون، Brazil یکی از کابوسوارترین فیلمهای دیستوپیایی تاریخ است. این تریلر طنز سیاه در دنیایی پر از دیوانگی بوروکراتیک جریان دارد. جاناتان پرایس اجرای شگفتانگیزی به عنوان سم لاوری، کارمند کمرتبه دولتی که آرزوی فرار از دولت تمامیتخواهش را دارد، ارائه میدهد. بخش تریلر داستان وقتی آغاز میشود که سم به یک توطئه برخورد میکند و همزمان به یک فراری تبدیل میشود و قربانی همان سیستمی میشود که زمانی به آن خدمت کرده بود.
سبک بصری فیلم، ترکیبی از اورول و کارتونهای ابسورد، آن را فراموشنشدنی میکند و پایان آن یکی از تلخترینها در تاریخ سینماست. گیلیام قاب تصویر را با جزئیات گروتسک (هراسآور و اغراقآمیز) پر میکند و این دنیای عجیب و غریب را به زندگی میآورد: تکنولوژی معیوب و آیینهای کنترل غیرمنطقی. نتیجه، یک تریلر دیستوپیایی است که هم خندهدار و هم ترسناک است و البته بیشتر ترسناک است و چقدر آشنا به نظر میرسد.
فرزندان بشر (۲۰۰۶)
«خیلی عجیب است، چه اتفاقی در دنیایی بدون صدای کودکان میافتد.» یا همان فرزندان بشر یک تریلر دیستوپیایی با قدرت خیرهکننده است که در آیندهای نزدیک جریان دارد، جایی که نسل بشر نابارور شده و جامعه در آستانه فروپاشی است. کلیو اون در نقش تئو، یک بوروکرات مأیوس را بازی میکند که محافظ اولین زنی میشود در بالاخره بعد از چند دهه باردارشده. فیلم با حرکت روایی و ریسکهای بالایش بیننده را میخکوب میکند؛ تئوی مردد تلاش میکند کی (کلر-هوپ آشیتی) را به جا و شرایط امن منتقل کند.
ایده فیلم فوقالعاده است و با کارگردانی شگفتانگیز آلفونسو کوآرون به سطح یک شاهکار ارتقا یافته است. برداشتهای طولانی و بدون کات، مانند کمین در جاده روستایی و محاصره در کمپ پناهندگان، بیننده را در دل آشوب غوطهور میکنند و حس فوریت بینظیری ایجاد میکنند که کمتر تریلری به آن دست مییابد. دنیاسازی نیز به همان اندازه مخرب است: دولتهای در حال فروپاشی، جناحهای مسلح و بحران پناهندگان که بطور ترسناکی پیشبینانه به نظر میرسد. به طور خلاصه، Children of Men هیجان شدید را با انساندوستی عمیق ترکیب میکند و میپرسد چه چیزی امید را زنده نگه میدارد وقتی آینده از دست رفته است.
Blade Runner (1982)
«چیزهایی دیدهام که شما باور نمیکنید.» Blade Runner نمونه برجسته تریلر دیستوپیایی است، فیلمی که سایهاش بر تقریباً همه علمی-تخیلیهای پس از آن گسترده شد. داستان در لسآنجلس بارانی و پر از نئون ۲۰۱۹ جریان دارد و دکارد (هریسون فورد) را دنبال میکند، یک بلید رانر خسته که مأمور شکار موجودات زیستی مهندسیشده است که به دنبال آزادی و طول عمر طولانیتر هستند. پرسش مرکزی فیلم این است: «انسان بودن در دنیایی که خود انسانیت میتواند ساخته شود، چه معنایی دارد؟»
Blade Runner واقعاً جلوتر از زمان خود بود و از همه جهات، از تصاویر، جلوهها و موسیقی (آن موسیقی ونجلیس!) تا بازیها و نویسندگی اخلاقاً مبهم، یک شاهکار ارائه داد. برای مثال، روتگر هاور در نقش روی بتی، یکی از عاطفیترین مونولوگهای تاریخ سینما را اجرا میکند و بهصورت زنده از یک شرور به ضدقهرمانی تراژیک تبدیل میشود. بیش از چهل سال پس از انتشار، Blade Runner همچنان شاهکار بیرقیب دیستوپیایی محسوب میشود.
جمعبندی:
از «THX 1138» تا «Blade Runner»، هرکدام از این فیلمها تصویری متفاوت و در عین حال مشترک از آیندهای تیره ارائه میدهند؛ آیندهای که در آن آزادی، فردیت و امید در معرض تهدید قرار میگیرند. آنچه این آثار را فراتر از سرگرمی محض میبرد، تواناییشان در برانگیختن پرسشهای بنیادین است: انسان بودن یعنی چه؟ امید در دل تاریکی چگونه زنده میماند؟ و آیا پیشرفت فناوری به معنای پیشرفت انسانی است؟
دیستوپیا در سینما صرفاً درباره ترس از فردا نیست، بلکه آیینهای است برای امروز. این فیلمها با زبان تعلیق، اکشن و روایتهای هولناک، ما را وادار میکنند دوباره به جهان پیرامون خود نگاه کنیم؛ جهانی که هرچند با خیالپردازیهای سینمایی فاصله دارد، اما در بسیاری از لحظات، هراسناکانه آشنا به نظر میرسد.
در نهایت، شاید بزرگترین ارزش این تریلرهای دیستوپیایی همین باشد: آنها به ما یادآوری میکنند که برای حفظ آزادی، عدالت و انسانیت باید همواره بیدار بمانیم.
سوالات پرتکرار:
۱. چرا فیلمهای دیستوپیایی در سینما اینقدر محبوباند؟
چون این آثار فقط درباره آینده تاریک نیستند؛ بلکه آینهای برای امروزند. فیلمهایی مثل RoboCop یا Snowpiercer با نقد سرمایهداری، بوروکراسی و نابرابری، مسائلی را بازتاب میدهند که ما همین حالا هم با آنها روبهرو هستیم.
۲. چه چیزی یک فیلم دیستوپیایی را به شاهکار تبدیل میکند؟
فراتر از صحنههای اکشن یا جلوههای ویژه، آنچه یک فیلم مثل Blade Runner یا Children of Men را ماندگار میکند، ترکیب تعلیق با پرسشهای فلسفی و انسانی است: تعریف انسان بودن، معنای امید و خطرات از دست دادن آزادی.
منبع: Collider
چطوری پارتنر گیمر پیدا کنیم؟ میزگیم ازدواجی با سایه و حمید
نظرات