۶ شخصیت زن بهیادماندنی سینما که توسط مردان خلق شدن
به قول چپل روآن( خواننده پاپ آمریکایی معروف): «فقط یک زن میداند چطور باید با یک زن درست رفتار کند.» برای بیشتر شخصیتهای زن در سینما همین طور است. اما بعضی وقتها پیش میآید که یک مرد، زنی را آنقدر کامل، قدرتمند یا پیچیده (یا هر سه با هم) مینویسد که نمیتوانی تحسینش نکنی.
البته که نباید این طور باشد؛ هر کسی با هر جنسیتی باید بتواند یک شخصیت خوب بنویسد تا نویسندهای قابل قبول به حساب بیاید، چه برسد به نویسنده بزرگ. اما خب… هنوز در چنین واقعیتی زندگی نمیکنیم. پس فعلاً بهتر است از وجود همان شخصیتهایی خوشحال باشیم که روی ما تأثیر گذاشتهاند و به نویسندگانشان یک دسته گل بابت تشکر تقدیم کنیم.
لوری استرود
اولین بار نوشتهی جان کارپنتر و دبرا هیل
دختری که یک شب معمولی پرستاری بچه برایش تبدیل به جشن خونریزی یک قاتل با ماسک عجیب کاپیتان کرک میشود، چه باید بکند؟ معلوم است: خودش را به یک سلاح زنده تبدیل کند. لوری استرود (با بازی جیمی لی کرتیس) در فیلم هالووین خیلی زود معنای «دختر نهایی»* را تعریف میکند و با آسیبپذیری واقعی، غریزه سریع و میل قوی به محافظت از بچههایی که مسئولشان است، یکی از نمادینترین شخصیتهای زن تاریخ سینما میشود.
آن شب هالووین، لوری را بهتدریج به یک سلاح زنده تبدیل میکند. دیگر از معصومیت خبری نیست. در هالووین (۲۰۱۸) او به زنی خشن و پارانویایی بدل شده است. این تغییر غمانگیز نتیجه طبیعی جان سالم به در بردن از یک جنایت خشونتآمیز است. PTSD و الکلیسم او واکنشهای کاملاً واقعی به آن تجربهاند، مخصوصاً چون هیچوقت درمان درست روانی دریافت نکرده. او سخت و کمی سرد شده، اما هنوز هم به شیوه خودش عاشقانه دوست میدارد. و در نهایت، همان پارانویای او درست از آب درمیآید وقتی مایکل دوباره سراغش میآید، این بار، لوری خودش ضربه نهایی را میزند. درست همانطور که سزاوارش است.
* «Final Girl» یا همون «دختر نهایی» یه اصطلاح در مطالعات فیلم و ژانر وحشته. منظورش اون شخصیت زن جوانیه که توی فیلم اسلشر (slasher) در نهایت زنده میمونه و قاتل یا هیولای اصلی رو شکست میده یا ازش فرار میکنه.
لورین وارن
اولین بار نوشتهی چَد هِیز و کِری و. هِیز
هرچند لورین وارن (با بازی ورا فارمیگا) بر اساس یک شخصیت واقعی ساخته شده، اما نسخه سینمایی او خیلی متفاوت است. در احضار (The Conjuring)، لورین بهعنوان زنی مهربان و آرام معرفی میشود که باری سنگین بر دوش دارد: او یک واسطه روحی است و میتواند چیزهایی را در دنیای ارواح ببیند و بشنود. چه شیاطین باشند و چه انسانهای سرگردان، لورین قادر است به دنیای مردگان وصل شود و گذشته هولناکشان را ببیند. او از این توانایی در کنار همسرش اد (پاتریک ویلسون) برای کار بهعنوان شیطانشناس استفاده میکند.
لورین دقیقاً همان کسی است که اگر تحت تعقیب ارواح باشی، دلت میخواهد کنارت باشد. او آرامش و امنیت را از خودش ساطع میکند. وقتی کسی در خطر است، لورین فوراً خودش را سپر بلا میکند. و وقتی پای خانوادهاش وسط باشد، هیچ شوخیای ندارد و با تمام وجود فریاد میزند و میجنگد تا موجود شیطانی را پس بزند و در این لحظهها، چهرهای خشمگین و غریزی از او دیده میشود که حتی شیاطین هم از آن میترسند. عشق و ایمان موتور محرک همه کارهای او هستند، حتی اگر به قیمت سلامت جسم و روانش تمام شود. با این حال، چشمه همدلیاش هرگز خشک نمیشود. او حتی توانسته تنها با کلمات و قدرت عشقش، همسرش را از تسخیر شیطانی نجات دهد. این یعنی یک قهرمان واقعی.
پرنسس لیا اورگانا
نوشتهی جورج لوکاس
لیا (با بازی کری فیشر) از همان لحظهای که معرفی میشود، بیباک و جسور است. او در جنگ ستارگان: اپیزود چهارم – امیدی نو نشان میدهد که حتی وقتی در ظاهر در خطر است، میتواند کاملاً از خود دفاع کند. لیا شورشی است، پرنسس است و یک شخصیت نمادین که همیشه الهامبخش خواهد بود.
لیا نه تنها شجاع و جسور است، بلکه باهوشتر از بسیاری افراد در اطراف خود هم هست. برای نمونه، او خیلی سریع لوک را تنها با قدش به عنوان یک استورمتروپر قلابی شناسایی میکند. او قدرت و استراتژی خاص خود را دارد، و در مسیر آزادی مردم از امپراتوری بیوقفه تلاش میکند. حس عدالت قوی او باعث میشود هیچگاه از بیان نظرش درباره چیزهایی که درست نمیداند، کوتاهی نکند. حتی وقتی پسرش به سمت تاریکی میرود، لیا بدون تردید به یک ژنرال نظامی تبدیل شده و رهبری شورش علیه او و امپراتوری را به دست میگیرد. پرنسس لیا همیشه نماد آزادی و مقاومت باقی خواهد ماند.
فیوروسا
نوشتهی جورج میلر، برندن مککارتی و نیکو لاثوریس
فیوروسا (آنیا تیلور-جوی و شارلیز ترون) از کودکی ربوده شده و به بردگی فروخته میشود. او مادر و خانهاش را از دست میدهد، مثل یک شیء معامله میشود و بخشی از نوجوانی خود را در نقش یک مرد میگذراند. وقتی او در مد مکس: جاده خشم با مکس (تام هاردی) روبهرو میشود، زنی جنگجو و خشمگین است که سالها تجربه و رنج را پشت سر گذاشته.
فیوروسا نمونه یک مبارز انتقامجوی واقعی است. اما در کنار آن، او قربانی سیستمی فاسد است که مجبور شده برای زنده ماندن در آن مشارکت کند و حتی در آن پیشرفت کند. همه تصمیمهای او قابل درک و حتی قابل همدلیاند. او با کارتهایی که زندگی به او داده بازی میکند، تا وقتی که منابع و انگیزه لازم برای تغییر شرایطش را پیدا میکند یعنی حفاظت از زنان دیگر. رنج و ستمی که دیگر زنان تجربه میکنند، نیروی محرک فیوروساست؛ از قتل مادرش گرفته تا خشونتی که به زنانی که مسئول مراقبتشان است وارد میشود. فیوروسا شاید فرشتهای تاریک باشد، اما در نهایت، یک فرشته است.
الن ریپلی
نوشتهی دن اوبنن
الِن ریپلی (با بازی سیگورنی ویور) نمونه واقعی یک «دختر نهایی» است. وقتی او و خدمهی سفینه نوسترومو از خواب کرایوسلیپ بیدار میشوند تا به یک پیام اضطراری پاسخ دهند، ریپلی است که اولین بار متوجه میشود این پیام درواقع یک هشدار است که همه را از نزدیک شدن به آن مکان بازمیدارد. او همچنین با هوشمندی از بازگرداندن خدمه به سفینه جلوگیری میکند وقتی یکی از آنها روی صورتش «فیسهاگر» دارد. ریپلی در تمام مراحل نادیده و دست کم گرفته میشود؛ اگر کسی به توصیههای او درباره پروتکل قرنطینه گوش داده بود، تراژدی پیش آمده در سفینه هرگز اتفاق نمیافتاد. این همان سرنوشت «دختر نهایی» است.
ریپلی همیشه جدی و آماده است تا بهترین راه حل را برای هر مشکل پیدا کند. اوست که طرح منفجر کردن سفینه برای نابودی زِنومورف را میریزد و وقتی طرح کمی اشتباه پیش میرود، با موفقیت تصمیمی جایگزین میگیرد. او بسیار ماهر و مبتکر است. فقط کسی با هوش و مهارت بالا میتواند با استفاده از تفنگ هارپون و درگاه هوا، موجود بیگانهی عظیم و قاتل را بدون اینکه خودش کشته شود، از بین ببرد. شجاع و فوقالعاده توانمند، ریپلی به حق یکی از بهترین شخصیتهای زن تاریخ سینماست. او واقعاً عالی است.
اِلی ساتلر
نوشتهی دیوید کوئپ و مایکل کرایتون
دنیای جوراسیک پارک پر از شخصیتهای زن باهوش و توانمند است. اما هیچکس به اندازه دکتر اِلی ساتلر (با بازی لورا درن) این کار را نمیکند. او یک گیاهشناس باستانشناس است که همکارش، دکتر آلن گرانت (سم نیل)، را قانع میکند تا پیشنهاد جان هموند (ریچارد آتنبورو) برای بازدید از جزیره جدیدش را بپذیرند.
اِلی اولین کسی است که متوجه میشود چیزی در جزیره درست نیست، وقتی در مسیرشان به یک گیاه منقرضشده برخورد میکند. او همچنین اولین کسی است که به نادانی هموند در جزئیات کوچک مثل تزئین بیدقت لابی با گیاهان سمی اشاره میکند و آن را نشانه یک مشکل بزرگتر و سیستماتیک در پارک میداند. اِلی باهوش و سریعالعمل است؛ به محض اینکه مشکلی پیش میآید، وارد حالت حل مسئله میشود. او پارک را دوباره به راه میاندازد، در Jurassic Park 3 متوجه میشود آلن نیاز به نجات دارد، و در Jurassic World Dominion هشدار میدهد درباره آسیبهای عظیم داجسون به سیاره. اِلی همیشه کار را به بهترین شکل انجام میدهد.
جمعبندی
این شش شخصیت زن شجاع و باهوش، نشان میدهند که حتی وقتی مردان آنها را نوشتهاند، میتوان شخصیتهای زن فوقالعاده پیچیده و الهامبخش خلق کرد. از لیدی برد و ریپلی گرفته تا لیا و فیوروسا، هر کدام به روش خود، قدرت، هوش و شجاعت زنان را به تصویر میکشند. این شخصیتها نه تنها تماشاگران را سرگرم میکنند، بلکه الهامبخش هستند و نشان میدهند که زنان میتوانند قهرمان داستان باشند، چه در زندگی واقعی و چه در سینما.
اگر شما هم عاشق این شخصیتها هستید یا میخواهید با دیدن آنها قدرت و شجاعت زنان را تجربه کنید، همین حالا یکی از فیلمهای این لیست را تماشا کنید و با دنیای آنها همراه شوید.
آیا مردان هم میتوانند شخصیت زن قدرتمند و جذاب بسازند؟
حتی وقتی شخصیتها توسط نویسنده مرد خلق شدهاند، میتوان زنانی باهوش، شجاع و پیچیده مثل ریپلی، لیدی برد و فیوروسا داشت که الهامبخش و تأثیرگذار باشند.
چه چیزی باعث میشود این شخصیتها ماندگار و محبوب شوند؟
همه این شخصیتها با شجاعت، هوش و استقلال عمل خود، مسیر داستان را پیش میبرند و باعث میشوند که مخاطب با آنها همذاتپنداری کند و الهام بگیرد.
منبع: Collider
امسال بازی خوب چی داریم؟ میزگیم با نیما نوترون
نظرات