بر اساس نوع روایت و داستان سرایی سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) برخی از شخصیتهای آن تنها در ابتدای داستان حضور یپدا کرده و نسبتا زود با مخاطبان وداع کردند. رابرت براتیون و ند استارک دو کاراکتر دوست داشتنی سریال بودند که تنها در همان فصل اول حضور داشتند. به همین بهانه، در مطلب امروز میخواهیم با شخصیت رابرت براتیون، پادشاه وستروس بیشتر آشنا شویم.
رابرت براتیون (Robert Baratheon)، اولین پادشاه سلسله براتیون و هفدهمین پادشاه هفت قلمرو است که پس از سقوط خاندان تارگرین به قدرت رسید. از او همیشه به عنوان یک پادشاه زیرک و کاریزماتیک و جنگجویی بزرگ یاد میشود.
رابرت شخصیتی قدرتمند، پرشور و بیپروا دارد که باعث میشود حضورش در داستان پررنگ باشد. سلطنت او بر پایهی پیروزی در جنگ (یعنی شورش رابرت) بنا شده است. اما در دوران پادشاهیاش، نقصهایی به عنوان یک حاکم دارد که منجر به مشکلاتی برای هفتقلمرو میشود.
پیشینه رابرت براتیون: یک شروع طوفانی
رابرت فرزند ارشد استفان و کاسانا براتیون است و دو برادر کوچکتر به نامهای استنیس و رنلی دارد. والدینش در سوانح دریایی (کشتیشکستگی) جان خود را از دست دادند، که این اتفاق در کودکی رابرت رخ داد و باعث شد او زودتر از موعد، ریاست خاندان براتیون و حکومت بر استورمز اند را بر عهده بگیرد. پس از مرگ والدینش، رابرت تحت سرپرستی جان آرین در قلعه ایری بزرگ شد. در آنجا با ند استارک آشنا شد و میان آنها رابطهای مانند دو برادر واقعی شکل گرفت. این پیوند عمیق با ند بعدها نقش مهمی در شورش رابرت و حوادث آینده ایفا میکند.
نامزدی رابرت با لیانا استارک (خواهر ند استارک) یک نقطه بزرگ در زندگی او ایجاد کرد. زمانی که شاهزاده ریگار تارگرین بهظاهر لیانا را ربود (اگرچه بعدها روشن میشود که ماجرا پیچیدهتر از یک ربایش ساده است)، این حادثه موجب برافروختن جنگی عظیم شد. این رویداد، یعنی «ربوده شدن» لیانا، جرقه شورشی شد که به نام شورش رابرت شناخته میشود.
شورش رابرت براتیون
شورش رابرت با انگیزه شخصی و سیاسی شکل گرفت. بهظاهر، شاهدخت لیانا استارک توسط ریگار تارگرین ربوده شده بود، و این موضوع احساسات عمیق رابرت (بهعنوان نامزد لیانا) را برانگیخت و جرقه اولیه شورش را زد. پس از این اتفاق، پادشاه آریس دوم (شاه دیوانه) در واکنش به خشم و اعتراض خاندان استارک، دستور داد ریکارد استارک (پدر ند) و براندون استارک (برادر ند) را اعدام کنند.
این اقدام به عنوان جنایتی فجیع و غیرقابل تحمل در میان خاندانهای بزرگ تلقی شد و باعث خشم عمومی و مشروعیتبخشی به شورش شد. شورش نه فقط از عشق رابرت به لیانا، بلکه از ظلم و جنایات پادشاه دیوانه سرچشمه گرفت. این ترکیب از درد شخصی و بیعدالتی سیاسی سبب شد شورش به سرعت گسترش یابد و حمایت خاندانهای قدرتمند را به خود جلب کند.
رابرت طی شورش، شایستگی خود را به عنوان یک جنگجوی بینظیر نشان داد. نقطه اوج این تواناییها در نبرد (Trident) بود، جایی که رابرت در یک نبرد تنبهتن، ریگار تارگرین را با چکش جنگیاش کشت. این نبرد نقطه عطف جنگ بود؛ پس از شکست و مرگ ریگار، روند جنگ به نفع شورشیان تغییر کرد. در نهایت، خاندان تارگرین سقوط کرد و پادشاه آریس کشته شد.
با اینکه رابرت به تاج و تخت رسید، لیانا از دست رفته بود؛ او به طرز مرموزی مرده بود، که این موضوع رابرت را از عشق زندگیاش محروم کرد. رابرت از طرف مادرش دارای نسب تارگرینی بود، که به او ادعایی قانونی برای تخت آهنین میداد. اما چیزی که واقعا حکومت او را تثبیت کرد، شخصیت کاریزماتیک و پیروزیهای نظامیاش بود، نه صرفا نسب خانوادگی.
رابرت برای محکم کردن پادشاهیاش پس از شورش، با سرسی لنیستر ازدواج کرد. این ازدواج به پیشنهاد و برنامهریزی تایوین لنیستر (پدر سرسی) انجام شد، که یکی از ثروتمندترین و بانفوذترین لردهای وستروس بود. این اتحاد باعث تقویت ثبات سیاسی و دریافت حمایت مالی و نظامی خاندان لنیستر شد.
این ازدواج در واقع بیشتر از روی مصلحت و منفعت سیاسی بود تا علاقه قلبی طرفین. علیرغم سود سیاسی، ازدواج آنها فاقد عشق و پر از تنش و بیاعتمادی بود. این شکاف عاطفی در رابطهشان بعدها به بحرانهای جدی دربار و جانشینی انجامید.
گذر از یک جنگجو به پادشاه
رابرت پس از رسیدن به تخت آهنین، در تطبیق خود با نقش پادشاهی مشکل داشت. او ذاتا یک جنگجو و قهرمان میدان نبرد بود، نه یک مدیر سیاسی یا حاکم منظم. رابرت به جای پرداختن به امور حکومت، بیشتر به شکار، نوشیدن شراب، و مرور خاطرات دوران جنگ علاقه داشت.
این بیتفاوتی باعث شد امور مهم کشور را به دیگران بسپارد. رابرت اداره بیشتر حکومت را به شورای کوچک (Small Council) واگذار کرد. رهبری این شورا در دست جان آرین بود، که بهعنوان «دست راست پادشاه»(Hand of the King) عمل میکرد و تلاش میکرد تعادل درباری و کشورداری را حفظ کند.
رابرت به خاطر زندگی تجملی و علاقه به برگزاری مسابقات و جشنهای پرهزینه، کشور را وارد بدهیهای سنگین کرد. این وضعیت باعث ضعف اقتصادی وستروس و وابستگی بیشتر به خاندانهایی مانند لنیسترها شد. با وجود ضعفهایش در حکومتداری، رابرت همچنان در میان مردم و اشراف محبوب بود. دلیل این محبوبیت، شخصیت کاریزماتیک و شوخطبعی او و خاطرات قهرمانیاش در جنگ بود.
مشکل اصلی حکومت رابرت این بود که او توطئهها و بازیهای سیاسی در دربار را نادیده میگرفت. این غفلت باعث شد دشمنان پنهانی، قدرت بگیرند و زمینهساز بحرانهایی شوند که پس از مرگ او به اوج رسید. رابرت در طول سلطنتش، فرزندان نامشروع زیادی در سراسر وستروس داشت. با وجود تعداد زیاد آنها، او توجه چندانی به این فرزندان نشان نمیداد و مسئولیتپذیری در قبالشان نداشت.
او تصور میکرد که با همسرش، سرسی لنیستر سه فرزند به نامهای جافری، میرسلا و تامن دارد. اما واقعیت این بود که این سه فرزند حاصل رابطهٔ پنهانی سرسی با برادر دوقلویش، جیمی لنیستر بودند. رابرت از این خیانت بیخبر بود و تا پایان عمرش گمان میکرد که این فرزندان، وارثان مشروع او هستند. این اشتباه بزرگ، زمینهساز بحران جانشینی و درگیریهای خونین بعدی شد.
ویژگیهای شخصیتی رابرت براتیون
رابرت در دوران جوانی رهبر کاریزماتیک و جنگجویی بینظیر بود. او با قدرت بدنی، شجاعت، و شور انقلابیاش، الهامبخش اطرافیان و متحدانش شد. همین ویژگیها به پیروزی او در شورش و رسیدن به تخت کمک کردند. با آغاز سلطنت، رابرت سرخورده و بیعلاقه به مسئولیتهای حکومتی شد. او به تدریج رفتاری بیملاحظه، بیبرنامه، و گاه خودویرانگر در پیش گرفت. واز آن رهبر بزرگ و هدفمند، فردی بیانگیزه و بینظم باقی ماند که نتوانست کشور را به درستی اداره کند.
رابرت تمام زندگی عاطفیاش را تحت تأثیر عشق به لیانا استارک قرار داد. او لیانا را ایدهآل خود میدید و مرگ او، ضربهای سخت به روحیات و احساساتش وارد کرد. مرگ لیانا باعث شد که رابرت عمیقاً از زندگی ناامید و تلخ شود.
او نمیتوانست عشق حقیقی خود را فراموش کند و این موضوع باعث شد که قادر به ایجاد ارتباطات معنادار با دیگران نباشد. این فقدان عاطفی و دلتنگی برای لیانا به ازدواج بیمحبت او با سرسی لنیستر آسیب زد. او در زندگی زناشویی خود از آنچه که آرزو داشت به دور بود و همین مسئله باعث نارضایتی کلیاش از زندگی شد.
میراث رابرت براتیون
مرگ رابرت براتیون آغازگر جنگ پنج پادشاه است، که در آن گروههای مختلف برای کنترل وستروس با یکدیگر میجنگند. پس از مرگ رابرت، برادرانش، استانیس و رنلی براتیون هر یک خود را کاندیدای مشروع برای تخت آهنین میدانند.
راب استارک بهعنوان پادشاه شمال، استقلال شمال را اعلام میکند و به این ترتیب بهطور جدی علیه تاج و تخت اقدام میکند. بالون گریجوی برای حاکمیت جزایر آهن تلاش میکند، خواستهای که موجب پیچیدگیهای بیشتری در جنگ میشود. در همین حال، جافری برایتون تحت شرایط مشکوک به تخت پادشاهی مینشیند و با مشکلات قانونی و سیاسی روبهرو میشود.
منبع: Game of Thrones Fandom
همه یوتیوب فارسی رو جاج کردیم! میزگیم با پیکسی پریسا

نظرات