معرفی بهترین بازیهای شبیه Dispatch که باید تجربه کنید
در این مقاله به معرفی بازیهای شبیه Dispatch میپردازیم که تجربهی هیجانانگیز و باکیفیتی را ارائه میدهند. با مجله بازار همراه باشید.
برخی از آثار سینمایی، سریالی یا ویدیوگیمی طی مدت زمان کوتاهی مورد توجه قرار گرفته و سپس خیلی سریع به باد فراموشی سپرده میشوند اما این قاعده برای بازی Dispatch صدق نمیکند. محصول جدید استودیو AdHoc Studio (متشکل از اعضای قدیمی یوبیسافت و تلتیل گیمز) درباره یک ابرقهرمان سابق بوده که حالا بهعنوان اعزامکننده در یک شرکت فعالیت میکند. بازی Dispatch بواسطه داستان، گیمپلی و جلوههای بصری خود توجههای بسیاری را جلب کرده و باعث شده گیمرهای زیادی به سبک عناوین ماجراجویی و تعاملی علاقهمند شوند. از همین رو، تصمیم گرفتیم در قالب یک مقاله به معرفی بهترین بازیهای شبیه دیسپچ بپردازیم.
1000xResist
برخی از گیمرها ممکن است با مشاهده مورد اول متعجب شوند اما اگر جنبه کمدی Dispatch را کنار بگذاریم و فقط به عمق احساسی آن نگاه کنیم، در این صورت نباید بازی 1000xResist را نادیده گرفت. بازی 1000xResist محصول استودیو Sunset Visitor بوده، المانهای علمی تخیلی را در خود جای داده و بهخاطر لحن روایی پخته و بالغش شهرت پیدا کرد؛ روایتی که به سراغ موضوعات پیچیدهای مثل هویت، ضربه روحی، فروپاشی اجتماعی و بحرانهای هویتی میرود.
البته باید این نکته را توجه داشت که بازی 1000xResist برخلاف تجربه اپیزودیک و خطی Dispatch تمرکزش را روی کاوش محیطی گذاشته است. گیمر در خاطرات مختلف فرو میرود و سرنخها و پازلها را کنار هم قرار میدهد تا داستان را جلو برده و حقیقت را کشف کند.
AI: The Somnium Files
تعداد قابلتوجهی از گیمرها با شنیدن کلمه رمان تصویری سرشان را برمیگردانند اما نباید فراموش کرد Dispatch هم یک تجربه تعاملی است. گیمر در بازی AI: The Somnium Files نقش کانامه دیت را بر عهده گرفته و با کمک همکار عجیبوغریبش درگیر معمایی عمیق میشود؛ معمایی که برای حل کردنش باید به ناخودآگاه و خاطرات دیگران نفوذ کرد.
وقتی وارد خاطرات میشوید، باید خود را به انتها برسانید اما این تمام ماجرا نیست. برای رسیدن به انتهای هر خاطره مسیرهای متعددی وجود داشته و باید همه را طی کنید تا بتوانید به همه اطلاعات مورد نیاز دست پیدا کنید. اگر اولین تجربهتان با رمان تصویری باشد، بازی AI: The Somnium Files شاید در نگاه اول کمی عجیب به نظر برسد اما ارزشش را دارد. همچنین داستان و دیالوگها فوقالعادهاند؛ از بگومگوی طنزآمیز کانامه و آیبا که حالوهوای یک زوج پلیسی بامزه را دارند گرفته تا جهان نئو نوآر و خاطراتی که گیمر در آنها کاوش میکند.
Heavy Rain
بازی Heavy Rain محصول استودیو Quantic Dream بوده و برخی گیمرها آن را به یک فیلم سینمایی تعاملی تشبیه میکنند، نه یک بازی ویدیویی. البته این ایراد تا حدود زیادی درست است؛ زیرا بازی بیش از حد روی تماشای ویدیو و دکمهزنی تکیه دارد. با این حال، اگر دنبال یک بازی کاملاً داستانمحور باشید، Heavy Rain همچنان اثری ارزشمند است.
ریتم داستانی بازی Heavy Rain مثل Dispatch متمرکز نیست اما چهار خط داستانی دارد که همگی درباره تعقیب یک قاتل زنجیرهایاند و بواسطه تصمیمهای مهم و اثرگذاری که مسیر روایت را تغییر میدهند، کاملاً ارزش تجربه را دارد. البته محصول استودیو کوانتیک دریمز ممکن است گاهی اوقات در ذوق بزند؛ چون دوبلهها و گیمپلی در بعضی بخشها کمی قدیمی بنظر برسد.
Road 96
به لطف تجربه جذابی که بازی Dispatch به ارمغان آورده، گیمرهای زیادی دنبال بازیهای ماجراجویی و داستانمحور میگردند. این موضوع باعث شده تا بازیهای قدیمیتری که کسی سراغشان را نمیگرفت، بار دیگر در مرکز توجهها قرار بگیرند. Road 96 یکی از همین موارد است.
بازی Road 96 در کشوری تخیلی به نام پتریا جریان داشته که تحت سلطه یک دیکتاتوری است. شخصیتهای اصلی هم چند نوجوانند که میخواهند از جاده ۹۶ در مرز شمالی از کشور خارج شوند. محصول استودیو DigixArt یکی از بالاترین درجههای قابلتکرار بودن را در میان بازیهای انتخابمحور دارد؛ زیرا هسته گیمپلی بر پایه یک سفر جادهای است که هر بار به صورت تصادفی ساخته میشود. در مسیر، با چهرههای جدید، توقفگاههای متفاوت و پیچوخمهای غافلگیرکننده روبهرو میشوید و هر کدام از این موارد میتوانند روایت را به شکلی متفاوتی تحتتاثیر قرار دهند.
شخصیتهای اصلی و روابط میان آنها یا اتفاقاتی که در توقفگاهها رخ میدهند، همگی میتوانند لحظاتی عجیب، بامزه یا کاملاً احساسی را رقم بزنند. تنها چالش کوچک بازی Road 96 شاید این باشد که باید مقداری مدیریت بقا و منابع داشته باشید.
۹۱۱ Operator
اگر به یاد داشته باشید، بخش مهمی از گیمپلی Dispatch حول محور فرستادن ابرقهرمانان برای انجام ماموریتها و مدیریت تماسهاست. در صورتی که دنبال یک تجربه مشابه اما در ژانری متفاوت هستید، بازی ۹۱۱ Operator دقیقاً همان چیزی است که باید نصب کنید.
بین بازی ۹۱۱ Operator و Dispatch یک تفاوت مهم واضح وجود دارد: ۹۱۱ Operator تنوع بیشتری داشته و نسبت به فضای اعزام نیرو در Dispatch کمی تاکتیکیتر است. در اینجا باید یک فهرست بزرگتر از نیروهای امدادی را بطور همزمان مدیریت کنید. همچنین باید حواستان به منابعشان باشد؛ از تجهیزات میدانی گرفته تا خودروها و وضعیتشان. بازی ۹۱۱ Operator برخلاف Dispatch داستان خاصی ندارد اما این نقطه ضعف را با چیز دیگری جبران میکند: شدت تماسها. برخی تماسها آنقدر غیرقابلپیشبینی و آشفته هستند که باعث میشود گیمر به صندلی میخکوب شده و احساس ناتوانی کند.
۱۳ Sentinels: Aegis Rim
بازی ۱۳ Sentinels: Aegis Rim در نگاه اول شباهت چندانی به Dispatch ندارد اما اگر از داستانپردازی قوی آن لذت بردهاید، بدون شک این بازی هم ارزش وقت گذاشتن را دارد. البته به شرطی که مثل یک رمان به آن زمان کافی بدهید تا جذابیت خودش را به نمایش بگذارد. در این بازی خبری از انتخابهای چندشاخه نبوده و جذابیت اصلی آن جایی است که داستانهای شخصیتهای اصلی به شکلی کاملاً غیرمنتظره به هم مرتبط شده و یک معمای بزرگ را میسازند. صحبت درباره داستان ۱۳ Sentinels: Aegis Rim حتی بصورت کلی اشتباه است؛ چون تقریباً هر نکتهای میتواند یک اسپویل محسوب شود. بازی در سبک ماجراجویی و دوربین از کنار بوده و یک بخش استراتژیک هم دارد که در آن باید سنیتلها را روی نقشه فرماندهی کنید تا موجهای کایجوها را عقب بزنند.
شما مدام بین خطوط زمانی مختلف شخصیتها جابهجا میشوید و تکهتکه اطلاعات را کنار هم میگذارید تا ساختار ۱۳ داستان بهصورت منسجم شکل بگیرد. تمام این ساختار علمیتخیلی منحصربهفرد و مبتنی بر سفر در زمان با یک استایل هنری خاص به تصویر کشیده است؛ از طراحی شخصیتها گرفته تا پسزمینههای خطی که در طول بازی قدم در آنها میگذارید.
Slay The Princess
بازی Slay the Princess یکی از آن عناوین انتخابمحور با داستانی عمیق و تاثیرگذار است که احتمالاً خیلی از گیمرها با دیدن تصویرش به راحتی از کنار آن رد میشوند. در ظاهر، همه چیز ساده است: چاقویی در دست دارید و تنها هدفتان این است که شاهدختی را که در کلبهای جنگلی زندانی شده بکشید. در غیر اینصورت دنیا نابود میشود. به محض شروع بازی، ترس روانشناختی بر فضای Slay the Princess حاکم شده و شما وارد لایههای پیچیدهتری از داستان میشوید؛ از مسیرهای متعدد گرفته تا شخصیتها و فرمهای مختلف شاهدخت. به این موارد باید نسخههای مختلف راوی را هم اضافه کرد.
مواجهه با فرمهای مختلف شاهدخت و قدم گذاشتن در مسیرهای متعدد شاید برای گیمری که بازی Dispatch را تجربه کرده، کمی سنگین و بیش از حد پیچیده باشد. اما اگر تغییرات بزرگ و اثرگذار انتخابها در داستان Dispatch را دوست داشتید، تحمل فضای تاریک، غمبار و آزاردهنده Slay the Princess نباید کار سختی برایتان باشد. با دادن فرصت به Slay the Princess ممکن است به تجربهای کاملاً متفاوت و فراموشنشدنی تبدیل شود.
Tales From The Borderlands
بازی Tales From The Borderlands فقط بخاطر داستان جذابش مورد توجه قرار نگرفت، بلکه شخصیتها و تعاملات بین آنها همان چیزیاند که کل تجربه را خاطرهانگیز میکند. شخصیتهایش آنقدر دوستداشتنی هستند که وقتی در یکی از بازیهای بعدی Borderlands دوباره کنار هم قرار نگرفتند یا یکی از آنها توسط استودیو گیرباکس به کام مرگ فرستاده شد، بازخوردهای منفیای را روانه سازندگان کرد.
شما در Tales from the Borderlands در دل ماجرای ریس و گروهش قرار میگیرید؛ گروهی متشکل از وان، ساشا و خواهرش فیونا. داستان بازی همان لحن طعنهآمیز و بامزهای را دارد که Dispatch هم به آن تکیه کرده بود. اگر هم بقیه بازیهای مجموعه بوردرلندز را تجربه کرده باشید، چند حضور غافلگیرکننده انتظارتان را میکشد؛ لحظاتی که احتمالاً باعث میشود در دلتان دعا کنید ریس سالم از دل ماجرا بیرون بیاید.
Lost Records: Bloom & Rage
استودیو DontNod که مجموعه Life is Strange را در پرونده هنری خود دارد، چندی پیش بازی Lost Records: Bloom & Rage را توسعه داد و روانه بازارهای جهانی کرد. عنوان مزبور شدیداً از رسانهها در اواخر دهه ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ میلادی الهام گرفته و داستان در دو اپیزود روایت میشود و چهار دختر در مرکز ماجرا قرار دارند؛ روایتی تهدیدآمیز که گیمر را یاد برخی از آثار استیون کینگ (Stephen King) میاندازد. اگر در Dispatch عاشق بخشهای احساسی و صمیمانهاش شده بودید، به خصوص المانهای عاشقانهای که در خود داشت، حتماً یک شانس به Lost Records بدهید.
شاید بازی Lost Records: Bloom & Rage در پایان کمی مشکل ریتم داشته باشد اما روایت شخصیتمحور و تاثیرگذاری عاطفی آن به قدری پرقدرت بود که این ایراد کوچک کاملاً در برابرش کمرنگ شد.
Life Is Strange
مجموعه Life Is Strange یکی از محبوبترین نامها در سبک ماجراجویی به شمار رفته و نسخههای متعددی را در خود جای داده است. با این حال، نسخه اول و اصلی بهترینش محسوب میشود. بازی Life Is Strange تقریباً تمام ویژگیهای مثبت Dispatch را در خود دارد: مجموعهای دوستداشتنی اما پیچیده از شخصیتها و روایتی منسجم که بسته به انتخابهایی که در میانه راه انجام میدهید میتواند در مسیرهای مختلفی پیش برود.
انتخابهای شما واقعاً تاثیرگذار بوده و مسیر داستان Life Is Strange را تغییر میدهد. همچنین کلوئی شاید برای همه گیمرها محبوبترین دختر مو آبی نباشد اما لحظاتی که او و مکس با هم گذرانند، بهخصوص آن لحظات زیبا که هنوز تهدیدی وجود نداشت، مثل خاطرات قدیمی بوده و تماشایشان لذتبخش است. بازی Life is Strange تلفیقی هوشمندانه از المانهای درام و طنز را در خود داشته و تعادل بینظیری میان روایت و تعاملات عاطفی شخصیتها ایجاد میکند. از همین رو، بهترین گزینهای است که عاشقان Dispatch باید به سراغش بروند.
انتظارات شما از این بازیها چیست؟ نظراتتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.
بتلفیلد ۶ بهتره یا کالاف دیوتی؟ میزگیم با گلخان و شایان
نظرات