در بازی GTA 5، دیالوگها نقش بسیار مهمی در روایت داستان و درگیر کردن بازیکنان در فضای بازی ایفا میکنند. این دیالوگها معمولا با لحن و زبان خاصی نوشته میشوند که با شخصیتها و محیط بازی همخوانی دارند. برای مثال، شخصیتهایی مانند مایکل، فرانکلین و ترور هر کدام با زبان و رفتار خاص خود صحبت میکنند که این امر واقعگرایی خاصی به داستان میبخشد. دیالوگها نه تنها به پیشبرد روایت کمک میکنند، بلکه نوعی شخصیتپردازی قوی را نیز در دل خود دارند و تعاملات میان شخصیتها را به شکلی طبیعی و زنده به نمایش میگذارند.
در زمینه دیالوگنویسی، بازی GTA 5 به خوبی توانسته است از تنوع زبان و لهجهها استفاده کند تا تجربهای غنی و واقعگرایانه را به بازیکنان ارائه دهد. نویسندگان بازی با دقت به جزئیات فرهنگی و اجتماعی توجه کردهاند و از زبان و اصطلاحات مخصوص هر قشر و گروه اجتماعی، برای روایت داستان استفاده میکنند. این موضوع باعث میشود که دیالوگها خیلی طبیعی جلوه کنند، گویا در حال شنیدن صحبتهای فردی در دنیای واقعی هستیم. علاوه بر این، دیالوگها گاهی با طنز و شوخیهای خاصی همراه هستند که باعث میشود تجربه بازی برای بازیکنان جذابتر شود. در این مقاله، بهترین دیالوگهای بازی GTA 5 را جمعآوری کردهایم.
“هر روز هزار چیز رو فراموش میکنی، مطمئن شو اینم یکی از اونهاست”
در حالی که گروه سرقت شما در طول داستان بازی Grand Theft Auto V، رهبر مشخصی ندارد، مایکل د سانتا (با صدای ند لوک) نقش منحصربهفردی در این گروه ایفا میکند. او در نقش یک مربی و پدر برای فرانکلین ظاهر میشود و شروع به آموزش و تعلیم دادن او میکند. یکی از این ترفندها، توانایی ترساندن افرادی است که در حین سرقت با آنها روبهرو میشوند تا بتوانند آنها را تحت کنترل خود درآورده و سرقت را بدون کشتن کسی پیش ببرند. مایکل این جمله خاص را چندین بار در بازی به کار میبرد تا از درگیر شدن غیرنظامیان جلوگیری کند و گارد مخاطب خود را به صورت روانشناسی پایین بیاورد.
“دیگه جرئت نکن چیزایی که دوست دارم بدونم رو بهم نگی!“
ترور فیلیپس (با صدای استیون اوگ) یکی از پرجنبوجوشترین و البته پیچیدهترین شخصیتهای معرفی شده در مجموعه بازیهای GTA است. رفتار متناقض او، به ویژه در تعاملاتش با کارمندان شرکت غیررسمی خودش که مثلا Trevor Philips Enterprises نام دارد، به خوبی نمایان است. برای نمونه، زمانی که از وید خواست اطلاعاتی درباره شریک سابقش مایکل پیدا کند، پس از دریافت خبر بد، با عصبانیت او را کتک زد. این رفتار غیرقابلپیشبینی، از همان ابتدای بازی، جنون خاص ترور را به نمایش میگذارد.
«اگه این معیار ما از خوبی کردنه، جای تعجب نیست که کشور به چنین وضع افتضاحی افتاده…»
بازیکنان بازی GTA 5 میتوانند بین سرقتهای اصلی بازی، فعالیتهای مختلفی را برای هر شخصیت انجام دهند، از ورزشهای سرگرمکننده گرفته تا قرارهای ملاقات عاشقانه. اما هنگامی که نقش مایکل د سانتا را بازی میکنید، میتوانید در جلسات تراپی هفتگی او با دکتر ایزایا فریدلندر نیز شرکت کنید. در یکی از این جلسات، مایکل درباره پسرش جیمی صحبت میکند و سبک زندگی او را به تمسخر میگیرد و غیرمستقیم، به برخی از طرفداران بازی نیز طعنه میزند: «تمام روز روی کاناپه نشسته، مواد میکشه و بازی میکنه». مشخص است این نوع زندگی با استانداردهای ایدهآل مایکل برای آینده فرزندانش فاصله زیادی دارد.
«یا اینه یا سروکله زدن با مواد فروشا. در هر صورت گلولهها به سمتت شلیک میشن.»
فرانکلین کلینتون (با صداپیشگی شاون فونتنو)، سومین شخصیت اصلی GTA 5 است که بازیکنان در اوایل بازی بیشتر وقت خود را با او میگذرانند. مایکل و ترور او را به عنوان عضو سوم گروه سرقت، زیر بال و پر خود میگیرند، هرچند که هرکدام سبک آموزشی متفاوتی دارند. زمانی که مایکل به فرانکلین میگوید احتمالا الگوی مناسبی برای او نیست، فرانکلین پاسخ میدهد که زندگیاش پیش از ملاقات با مایکل نیز پر از مشکلات مشابه بوده است. بنابراین، حداقل این بار با همکاری یکدیگر، به دنبال دستمزدی بالاتر از سرقتهای پیش پا افتاده هستند.
«شاید گاهی اوقات زیادهروی کنم، اما نمونه عینی بهرهوریام!»
مجموعه بازیهای GTA شخصیتهای مختلفی از دنیای جرم و جنایت را به تصویر کشیدهاند، از دزدان ماشین تا گانگسترهای روسی. با این حال، ترور فیلیپس به عنوان یک جنایتکار «معتاد»، عناصر جدیدی را به بازی اضافه کرد. ترور، در حالی که اغلب هوش و حواس درستی ندارد، به ران کمک میکند و همچنان به خواستههای خود میرسد؛ حتی اگر این کارها شامل سوزاندن مقر یک باند موتورسواری یا سرنگونی یک هواپیمای نظامی باشد!
«برو دانشگاه، حالا میتونی جیب ملت رو بزنی و بابتش پول بگیری! بهش میگن کاپیتالیسم!»
طنز و کمدی، همیشه بخش بزرگی از سری GTA بوده است. در این جمله، مایکل نه تنها به نظام سرمایهداری انتقاد میکند، بلکه به فرانکلین توصیهای ارزشمند درباره زندگی میدهد. مایکل که در این زمان بازنشسته است و زندگی مجرمانه خود را کنار گذاشته، با این جمله نشان میدهد که حتی افرادی که زندگی قانونی دارند، از نظر او چندان محترمتر از خلافکاران نیستند. این بیانگر دیدگاه خاص او به مفهوم اخلاق و صداقت در جامعه سرمایهداری است.
«داداش اسکووووتری!»
بسیاری از لحظات جذاب بازی زمانی اتفاق میافتند که کنترل ترور را به دست میگیرید، چرا که اغلب در حال انجام کاری عجیب و غیرمنتظره است. در یکی از این لحظات، او کنار فرد دیگری در حال حرکت با اسکوتر است و با صدای خندهداری فریاد میزند: «داداش اسکووووتری». این جمله به خودی خود بامزه است، اما جالبتر اینجاست که یکی از ویدیوهای محبوب ساخته شده توسط طرفداران GTA IV را بازسازی میکند. راکستار با این ارجاع، ادای احترامی دلنشین به فرهنگ عامه و طرفداران بازی میکند.
«حالا داری سخنرانی میکنی که چرا یه گنگستر خیلی خوب نیستم؟»
در دنیای فرانکلین، برخلاف بیشتر افراد، خانواده و دوستانش به او فشار میآورند که چرا در فعالیتهای گنگستری شرکت نمیکند. در یکی از صحنهها، لامار، بهترین دوست او و عمهاش از او انتقاد میکنند که چرا از زندگی قبلی خود فاصله گرفته است. فرانکلین با استفاده از جملهای طعنهآمیز، این انتقادات را بیمعنی جلوه میدهد؛ به ویژه زمانی که عمهاش ادعا میکند مادرش از این که او از زندگی گنگستری کنارهگیری کرده است، در قبر به خود میپیچد!
«وقتی خرت و پرتی برای بردن (گرفتن) هست، لعنتی من میخوامش!»
این جمله شروع یک حسادت مسخره از طرف لامار است. زمانی که سیمئون، فرانکلین را به عنوان کارمند ماه انتخاب کرد، لامار حسابی عصبانی شد. لامار در طول بازی حرفهای عجیب و غریبی میزند، اما این انتقاد خاص با لحنی جالب و کمی الهامبخش بیان میشود. هرچند ممکن است او کمی حسود به نظر برسد، ولی ثابت میکند که برای موفقیت در کارهایی که انجام میدهد، اهمیت زیادی قائل است. علاوه بر این، عصبانیتش برای بازیکنان هم بسیار خندهدار است.
«بقا یعنی برد فرانکلین! بقیه چیزها مزخرفن. افرادی که از چشم تو چشم شدن با زندگی ترسیدن، چنین افسانههایی ساختن. پسر به هر قیمتی که شده، زنده بمون!»
تمامی جملات در بازی GTA 5 کمدی نیستند؛ حتی برخی از آنها جدی و تاثیرگذار هستند. این جمله از مایکل به شکل خاصی غمانگیز است، به ویژه زمانی که در پایان اختیاری بازی، این جمله را چند دقیقه پس از کشتن ترور به همراه فرانکلین میشنویم. اینکه مایکل چنین جملهای را میگوید، تعجبآور نیست. از زمانی که او تیم قدیمیاش را در نورث یانکتون فروخت، همیشه بقای خود و خانوادهاش را مهمتر از هر چیز دیگری در نظر داشت. متاسفانه، او سعی میکند که فرانکلین جوان را هم به چنین تفکر و بینشی سوق دهد.
«منو چه جونوری فرض کردی؟ نه من نکشتمش، ولی زنش رو دزدیدم!»
پس از اینکه ترور یک سری فایل را برای مارتین مادرازو به دست آورد، به خانهاش میرود تا آنها را تحویل دهد. سپس به مایکل توضیح میدهد که هنگام تحویل، مشکلی در پرداخت پیش آمده است. وقتی مایکل از او میپرسد که آیا مارتین را کشته است یا خیر، ترور عصبانی میشود و با هیجان جواب میدهد که فقط همسرش را ربوده است. این صحنه نشاندهنده شخصیت دیوانهوار و ترسناک ترور است. نحوه بیان این جمله بینظیر است و واکنشهای نگرانکننده مایکل، این موقعیت را حتی خندهدارتر میکند.
«من میام و قرارداد رو امضا میکنم، اوکی؟ فقط به جنازهها توجه نکن!»
ترور هم یک قاتل بیرحم است و هم یک تاجر. متاسفانه، این دو جنبه از زندگیاش گاهی با هم برخورد میکنند. در یکی از این مواقع، وقتی که در حال نهایی کردن یک معامله با آقای چنگ است، تصمیم میگیرد آزمایشگاه خود را به او نشان دهد، اما این محل توسط باند آزتکاها مورد حمله قرار میگیرد. ترور برای ایمنی، چنگ و مترجمش را در یک یخچال مخفی میکند و سپس باند مهاجم را از بین میبرد. وقتی آنها را از یخچال خارج میکند، به شکلی کاملا عادی به آنها میگوید که برای امضای قرارداد دوباره به سراغشان میآید و از آنها میخواهد که به اجساد اطراف توجه نکنند. نحوه بیان این جمله، به شکل عادی و بیتفاوت، به شدت خندهدار است.
«ببین، تو یه صبح پا میشی و میبینی که پاهات تسلیم شدن و دیگه نمیتونی بدوئی…»
مایکل معمولا این جملههای عمیق را زمانی بیان میکند که میخواهد دلیل خیانت به گروه قدیمی خود را به فرانکلین توضیح دهد. معمولا، بخشیدن شخصیتی که دوستانش را فریب میدهد دشوار است، به ویژه زمانی که یکی از افرادی که بیشترین آسیب را به او رسانده، نقش مهمی در داستان دارد. با این حال، GTA 5 با جملاتی مانند این، توانست بازیکنان را به شرایط دشواری که مایکل در آن زمان داشت، نزدیک کند. در پایان بازی، زمانی که فرانکلین به مایکل خیانت میکند، این جمله معنای بیشتری پیدا کرده و مجددا آن را به زبان میآورد.
«گفتم یچیز خوب بگو، نه یه چیز گرون!»
در اولین ملاقات ترور با عمه فرانکلین، فورا به او علاقهمند میشود. در ابتدا او تحت تاثیر ترور قرار میگیرد، به ویژه زمانی که ترور به او پول میدهد تا چیز خوبی برای خود بخرد. اما وقتی متوجه میشود که تنها هفت دلار به او داده است، ناراحت میشود. ترور سپس به طرز جالبی جواب میدهد: «گفتم یچیز خوب، نه گرون» و بعد از این جمله هم به توهین ادامه میدهد. از نظر فنی، او حرف درستی زده است، اما این کار شانسش برای تبدیل شدن به شوهرعمه فرانکلین را از بین میبرد!
«تو ترور، یه هیپستر تمام عیاری!»
در حین رفتن به ملاقات لستر در پالیتو بی، مایکل و ترور وارد یک مکالمه خندهدار میشوند. این مکالمه زمانی آغاز میشود که مایکل ادعا میکند ترور به دلیل مکان زندگی، شکل لباس پوشیدن و تقریبا همه چیزش، یک “هیپستر” است. ترور به شدت این موضوع را رد میکند و میگوید که از هیپسترها متنفر است. مکالمه بین آنها به تدریج متشنجتر شده و عصبانیت ترور بیشتر میشود. در پایان، مایکل نتیجه میگیرد که ترور نوعی هیپستر است که دیگران آرزو دارند مثل او باشند، یعنی همان پروتو-هیپستر.
کلام آخر
دیالوگهای بازی GTA 5 به شکل فوقالعادهای به روایت داستان و توسعه شخصیتها کمک میکنند و به دنیای بازی، حس پویا و زندهای میدهند. تنوع و عمق دیالوگها، چه در لحظات کمدی و چه در لحظات جدی، باعث میشود که بازیکنان با شخصیتها و دنیای بازی ارتباط برقرار کنند و تجربهای بینظیر از داستان بازی داشته باشند. این دیالوگها به شکلی ماهرانه، تعادلی بین سرگرمی و واقعگرایی برقرار میکنند و دنیای GTA 5 را به یک جهان فراموشنشدنی تبدیل میسازند.
منبع: Screenrant
- چرا دیالوگهای بازی GTA 5 تا این حد جذاب هستند؟
دیالوگهای بازی GTA V به دلیل شخصیتپردازی عمیق، تنوع در لحن و لهجهها و توجه به جزئیات فرهنگی و اجتماعی جامعه، جذابیت زیادی دارند. هر شخصیت با زبان خاص خود صحبت میکند که باعث ایجاد حس طبیعی در تعاملات میشود.
- دیالوگهای کمدی بازی GTA 5، چه تاثیری در داستان دارند؟
دیالوگهای طنزآمیز بازی، علاوه بر سرگرم کردن بازیکنان، به تقویت شخصیتها و رابطههای میان آنها کمک میکنند. این شوخیها باعث میشوند که بازی تجربهای لذتبخش و غیررسمیتری را برای بازیکنان به ارمغان آورد.
- هر کدام از کاراکترهای GTA V، چگونه شخصیت خود را در دیالوگهایشان نمایان میکنند؟
هر کدام از شخصیتهای بازی GTA 5، رفتار و شخصیت منحصربهفردی دارند. مایکل شخصیتی پخته است که معمولا با منطق و دلیل کارهایش را انجام میدهد. این تجربه و پختگی به خوبی در دیالوگهای عمیق او مشخص است. فرانکلین جوانی بیتجربه است و این موضوع در دیالوگهایش منعکس میشود. از طرفی، نحوه صحبت ترور، شخصیت دیوانهوار و بیثبات او را به خوبی نشان میدهد.
یوتوب بازار استریت هفت و نیم امروز: انتخاب بهترین بازی سال + تبلت گیمینگ برای بینندهها
نظرات