اخبار سینما و انیمیشن انتخاب سردبیر برترین‌های سینما و انیمه سینما

۱۰ تا از بهترین فیلم‌های سینمایی دفاع مقدس | بخش اول

سینمای جنگ یا همان‌طور که در فرهنگ ایرانی می‌نامی‌مَش، سینمای دفاع مقدس از آغاز جنگ ایران و عراق در دهه‌ی ۶۰ تا امروز، همیشه جایگاه ویژه‌ای در نظام تولید، توزیع و حتی سیاست‌گذاری سینمایی کشور داشته؛ چه از نظر بودجه، چه جوایز و چه تریبون‌های رسمی. اما مسیری که این سینما طی کرده، تنها مسیر تصویرسازی از میدان جنگ نبوده؛ در دوره‌هایی کوشیده واقعیت‌های انسانی‌تری را روایت کند و در دوره‌هایی هم دوباره به سوی کلیشه‌ها و روایت‌های یک‌سویه برگشته است.

در این مطلب از مجله بازار، نگاهی داریم به بهترین و مهم‌ترین فیلم‌ها ایرانی که به موضوع جنگ، دفاع مقدس و پیامدهای آن پرداخته‌اند. از آثاری که در دل میدان نبرد شکل گرفته‌اند تا فیلم‌هایی که با فاصله‌ای عاطفی‌تر، از زاویه‌ی خانواده‌ها، بازمانده‌ها و تبعات اجتماعی و روانی جنگ روایت می‌کنند.

معرفی بازیگران سریال هری پاتر؛ پروفسور دامبلدور | جان لیثگو

طبل بزرگ زیر پای چپ

کارگردان: کاظم معصومی – محصول سال ۱۳۸۳
بازیگران: حسین محجوب، حمید فرخ‌نژاد، بابک حمیدیان، علی احمدی و حسین نوروزی

در دل یکی از ساکت‌ترین سنگرهای جبهه، «حافظ» آخرین بازمانده‌ی یک گروهان منهدم‌شده، هنوز در حال انجام مأموریتی است که دیگر کسی برایش زنده نمانده؛ جمع‌آوری پیکرهای بی‌جان رفقایش. گویی زمان برای او ایستاده، و تنها صدای طبل جنگ است که زیر پایش می‌کوبد. اما سکوت این خاکریز، با ورود دو سرباز تازه‌رسیده (فرمانده‌ای زخمی به نام یحیی و همراهش مهران) شکسته می‌شود. آن‌ها نیز تنها بازماندگان عملیاتی‌اند که شب گذشته به قیمت جان بسیاری تمام شد. حالا، این سه تن، در گوشه‌ای متروک از میدان نبرد، ناچارند با سکوت، خاطرات و معنای واقعی جنگ روبه‌رو شوند.

«طبل بزرگ زیر پای چپ» فیلمی‌ست درباره‌ی مرز ناپیدای زندگی و مرگ، درباره‌ی بی‌صداییِ آدم‌هایی که در هیاهوی روایت‌های رسمی گم شده‌اند. برخلاف بسیاری از آثار جنگی دهه‌های پیشین، این فیلم به جای آن‌که به قهرمانی‌های آشنای دفاع مقدس بپردازد، به زوایای کمتر دیده‌شده‌ی جنگ می‌نگرد: خستگی، تکرار، بی‌پناهی و در نهایت پوچی.کاظم معصومی در میانه دهه‌ی ۸۰ و با فاصله‌ای از فضای احساسی و حماسی سال‌های پس از جنگ، دوربینش را به سمتی می‌برد که کمتر کسی جرأت کرده بود: نشان دادن واقعیتی که در آن قداست، جای خود را به تردید می‌دهد. در دنیای فیلم، نه تنها دشمن، بلکه حتی خودی نیز دیگر اسطوره نیست؛ همه خسته‌اند، گم‌گشته‌اند و شاید حتی پشیمان.

در دوران پرهیاهوی فیلم‌های جنگی، «طبل بزرگ زیر پای چپ» صدایی متفاوت است؛ آن‌قدر متفاوت که اکرانش سال‌ها به تعویق افتاد و در نهایت هم با محدودیت‌هایی همراه بود. اما همین سکوت تحمیل‌شده، بر اهمیت نگاه جسورانه‌اش مهر تأیید می‌زند. این فیلم، بی‌آن‌که شعاری باشد، یکی از صریح‌ترین نقدهای سینمایی‌ست به تداوم جنگی که شاید خیلی زودتر می‌توانست پایان یابد.

بوی پیراهن یوسف

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا – محصول سال ۱۳۷۴
بازیگران: نیکی کریمی، علی نصیریان، شیرین بینا و جعفر دهقان

در میانه‌ی روزگار پرالتهاب پس از جنگ تحمیلی هشت ساله، زمانی که آفتاب بازگشت اسیران به خانه تازه طلوع کرده بود، ابراهیم حاتمی‌کیا دست به خلق داستانی زد که فراتر از قصه‌های معمول جنگی، به عمق زخم‌ها و امیدهای خانواده‌های داغدار می‌پرداخت. «بوی پیراهن یوسف» روایت تقابل امید و انتظار است؛ داستان دو خانواده که هر کدام، در سکوتی پر از درد و تردید، چشم به بازگشت عزیزانی دوخته‌اند که سال‌ها مفقود شده‌اند. پدر و پسری که سایه‌ی غیابش بر دل خانه سنگینی می‌کند و خواهر و برادری که با هر نفس، یاد آن دیگری را زنده نگه می‌دارند، در مسیر جست‌وجویی مشترک به هم می‌رسند. این همراهی نه فقط روایت یک سفر فیزیکی، بلکه سفر به قلب امید، دلتنگی و حتی آشتی با واقعیت‌های تلخ جنگ است.

حاتمی‌کیا، با درکی عمیق از جامعه و زمانه‌ی خود، فیلمی ساخت که در ظاهر ملودرامی پر از احساس است اما در باطن تصویری واقعی و زنده از تأثیرات جنگ بر زنان و خانواده‌های چشم‌انتظار به نمایش می‌گذارد. این اثر، برخلاف بسیاری از فیلم‌های هم‌دوره‌اش، از فضای قهرمانی و حماسی فاصله می‌گیرد و بیشتر به روایت دردهای پنهان و زندگی‌های معلق میان امید و ناامیدی می‌پردازد. یکی از ستون‌های اصلی این فیلم، بازی بی‌نظیر علی نصیریان در نقش دایی غفور است؛ شخصیتی دوست‌داشتنی که با ظرافت تمام، حامل احساسات پیچیده و گاه متضاد خانواده است و هنوز پس از سه دهه، جاودانه در ذهن مخاطبان باقی مانده است.

موسیقی دلنشین و به‌یادماندنی مجید انتظامی، چون ریتم تپنده‌ی قلب داستان، به عمق احساسات فیلم جان می‌بخشد و مخاطب را همراه می‌سازد. این همکاری موفق، بعدها در فیلم «آژانس شیشه‌ای» نیز ادامه یافت و یکی از ماندگارترین موسیقی‌های متن سینمای جنگ ایران را خلق کرد. «بوی پیراهن یوسف» نه فقط یک فیلم جنگی، بلکه حکایتی است از صدای ناگفته‌ی خانواده‌ها، از آن لحظه‌های سخت انتظار و قدرت عشق در مواجهه با تلخی‌های زمان.

لیلی با من است

کارگردان: کمال تبریزی – محصول سال ۱۳۷۴
بازیگران: پرویز پرستویی، محمود عزیزی، مازیار لرستانی، رحمان باقریان، حسین معلومی و مهدی فقیه

«لیلی با من است» فیلمی است که در میانه فضای سنگین و غالباً جدی سینمای دفاع مقدس، با نگاهی متفاوت و بامزه پا به عرصه گذاشت؛ فیلمی که از ترس‌های انسانی و تناقض‌های درونی یک فیلمبردار ساده روایت می‌کند و تماشاگر را به خنده و فکر وامی‌دارد. داستان «صادق مشکینی» (فیلمبردار تلویزیونی که شدیداً از حضور در خط مقدم جنگ هراس دارد) ماجرایی است درباره تلاش او برای گرفتن وامی از صندوق تلویزیون تا خانه نیمه‌کاره‌اش را تکمیل کند، اما این هدف، او را به جبهه‌ای می‌کشاند که بیش از هر چیز از آن می‌ترسد. او با تنظیم یک وصیت‌نامه در شب قبل از سفر، تلاش می‌کند خود را برای بدترین احتمالات آماده کند و در طول مسیر، با راه‌حل‌های طنزآمیز و گاهی به‌شدت غیرمنتظره، سعی دارد از نزدیک شدن به خط مقدم فرار کند، ولی سرنوشت بازی دیگری می‌کند و او ناخواسته وارد صحنه‌ای می‌شود که از آن گریزی نیست.

کمال تبریزی در سال‌های میانی دهه هفتاد، در حالی که ساخت فیلم‌های جنگی بیشتر حول محور حماسه و قهرمانی می‌چرخید، با «لیلی با من است» جسارت به خرج داد و تابویی را شکست؛ تابویی که نشان می‌داد می‌توان از دل موضوعات جدی جنگی، کمدی ساخت؛ فیلمی که همزمان ترس، دلهره و هذیان‌های درونی را به تصویر می‌کشد. این فیلم مقدمه‌ای بود بر راهی که بعدها فیلم‌هایی چون «اخراجی‌ها» و «ضدگلوله» ادامه دادند و ژانر کمدی جنگی در سینمای ایران را گسترش دادند.

با وجود پیش‌بینی واکنش‌های سختگیرانه به این نوع نگاه متفاوت، «لیلی با من است» به استقبال نسبی تلویزیون نیز رسید و حتی سریالی به همین نام برای شبکه دو ساخته شد. کمال تبریزی اما در سال‌های بعد با «مارمولک» تجربه‌ای متفاوت و مواجهه‌ای مستقیم‌تر با انتقادهای رادیکال گرفت. پرویز پرستویی با ایفای نقش صادق مشکینی، توانست پیچیدگی‌های یک انسان عادی را که در برابر جنگ و مسئولیت‌های ناخواسته‌اش سرگردان است، به زیبایی به تصویر بکشد؛ بازی‌ای که طنز و احساس را همزمان منتقل می‌کند و تماشاگر را با خود همراه می‌کند.

«لیلی با من است» نه فقط یک فیلم جنگی، بلکه داستان ترس‌ها، تناقض‌ها و مواجهه انسان با شرایطی‌ست که بر خلاف اراده‌اش به آن کشیده می‌شود، روایت پرجنب و جوش و در عین حال تأمل‌برانگیزِ انسانیتی که در پس پرده‌ی جنگ‌های بزرگ پنهان است.

آژانس شیشه‌ای

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا – سال ۱۳۷۶
بازیگران: پرویز پرستویی، حبیب رضایی، رضا کیانیان، قاسم زارع

در دل تهران شلوغ و پرهیاهو، درست در آستانه نوروز، دو همرزم قدیمی به صورت اتفاقی دوباره همدیگر را می‌یابند؛ عباس حیدری، که زخمی‌های جنگ نفسش را بند آورده، و حاج کاظم، رفیقی که می‌خواهد هر طور شده به دوستش کمک کند. قصه‌ی «آژانس شیشه‌ای» این دیدار را دستمایه قرار می‌دهد تا تلخی‌ها و سختی‌های روزهای پس از جنگ را در قاب تصویر به نمایش بگذارد. داستانی که در بطن خود، انعکاسی است از آرزوها، ناامیدی‌ها و ناملایماتی که رزمندگان در بازگشت به زندگی عادی با آن مواجه‌اند.

حاتمی‌کیا در میانه دهه هفتاد، پس از سال‌ها چالش و محدودیت، سرانجام این فیلم را ساخت؛ اثری که بیش از هر چیز، عصبانیت و اعتراض او به دور شدن آرمان‌های انقلاب و بی‌توجهی مسئولان به حال و روز جانبازان و رزمندگان را بیان می‌کرد. فیلمی جسورانه و تند که در نهایت با مذاکرات فراوان و برخی تغییرات در فیلمنامه، راهش را به سالن‌های سینما باز کرد و به یکی از بحث‌برانگیزترین و در عین حال پرمخاطب‌ترین آثار سینمای جنگ ایران تبدیل شد.

واکنش‌ها به «آژانس شیشه‌ای» در میان منتقدان دو قطبی بود؛ عده‌ای آن را فیلمی حرفه‌ای، خوش‌ساخت و با قصه‌ای جذاب دانستند که با ضرب‌آهنگ سریعش مخاطب را از ابتدا تا انتها همراه می‌کند. گروهی دیگر آن را از سیاسی‌ترین و جسورانه‌ترین فیلم‌های سینمای ایران شناختند که زمینه‌ساز تولید فیلم‌های انتقادی و اجتماعی در سال‌های بعد شد. برخی منتقدان، فیلم را با «بعدازظهر سگی» ساخته سیدنی لومت مقایسه کردند و با وجود تأکید حاتمی‌کیا بر ناآشنایی با این اثر قبل از ساخت فیلمش، این مقایسه‌ها همچنان ادامه یافت؛ آن هم به عنوان اقتباسی آزاد و موفق از آن فیلم.

«آژانس شیشه‌ای» را می‌توان عصبانی‌ترین و شورانگیزترین فیلم حاتمی‌کیا دانست؛ اثری که با تمرکز بر وضعیت رزمندگان پس از جنگ و تلخی‌های زندگی روزمره، طعنه‌های سیاسی و اجتماعی خود را هم به برخی مسئولان و هم به بخشی از جامعه ایران وارد می‌کند. کارگردان، در دل تهران مدرن و در حالی که سال‌ها از پایان جنگ می‌گذرد، هنوز جنگ را به چشم می‌بیند و قهرمانان واقعی‌اش را همان رزمندگان گمنامی می‌داند که بیشترین هزینه را پرداخته‌اند اما سهم کمی از امکانات و توجهات برده‌اند.

با بازی بی‌نظیر پرویز پرستویی در نقش عباس، یکی از به یادماندنی‌ترین و سمپاتیک‌ترین ضدقهرمانان تاریخ سینمای ایران خلق شده است؛ شخصیتی که تمام بار روایت تلخ و امیدوارکننده فیلم را به دوش می‌کشد. «آژانس شیشه‌ای» از دل فضای فرهنگی دوم خرداد شکوفا شد و نقطه عطفی شد در فیلمسازی ابراهیم حاتمی‌کیا؛ فیلمی که با داستانی پرکشش، بازیگران توانمند و نگاه تیزبینانه‌اش، در تاریخ سینمای جنگ ایران جایگاهی خاص و کالت یافته به دست آورد و تا سال‌ها الهام‌بخش نسل‌های بعدی فیلمسازان بود.

حمله به اچ ۳

کارگردان: شهریار بحرانی – سال ۱۳۷۳
بازیگران: جعفر دهقان، محمد کاسبی، فرامرز شهنی، حسین یاری، حسن عباسی، سعید قائمی، سعید خوشدل، سید ناصر هاشمی

«حمله به اچ ۳» نه تنها فیلمی جنگی بلکه تجلیگرِ شجاعت، استراتژی پیچیده و ایثار بی‌حد و مرز خلبانان نیروی هوایی ایران است که در دل یکی از بحرانی‌ترین لحظات جنگ ایران و عراق، عملیاتی تاریخی و سرنوشت‌ساز را رقم زدند. ماجرای فیلم روایت‌گر حمله جسورانه‌ای است که در صبح پانزدهم فروردین ۱۳۶۰، هنگامی که عراق به دنبال جابه‌جایی ناوگان استراتژیک خود به پایگاه‌های دورافتاده در غرب کشور بود، توسط نیروی هوایی ایران طراحی و اجرا شد.

این عملیات بی‌شباهت به یک ماموریت فیلم‌های هیجانی نیست؛ خلبانانی که با عبور از مرزهای پرخطر و مناطق تحت کنترل دشمن، پا به دل تنگنا گذاشتند تا به یکی از مهم‌ترین مراکز نظامی عراق ضربه‌ای کاری وارد کنند. پایگاه اچ ۳ که قلب ناوگان هوایی عراق بود، هدفی بود که اگر به آن دست می‌یافتند، می‌توانستند توازن قدرت را در جنگ تغییر دهند. فیلم با دقت و وسواس فراوان، لحظه به لحظه این نبرد هوایی را به تصویر می‌کشد؛ از شور و هیجان آماده‌سازی خلبانان گرفته تا صحنه‌های نفس‌گیر نبردهای هوایی که با جلوه‌های بصری کم‌نظیر آن زمان، هنوز هم نفس را در سینه حبس می‌کند.

«حمله به اچ ۳» بیشتر از یک روایت جنگی صرف، داستان روحیه‌ای ملی و غروری جمعی است که در دل تاریخ معاصر ایران حک شده. فیلم به خوبی موفق می‌شود مخاطب را در پوست و خون رزمندگانی قرار دهد که نه تنها با تجهیزات بلکه با شجاعت، هوش و برنامه‌ریزی دقیق، دست به عملیاتی زدند که در تاریخ جنگ‌های جهان نمونه‌ای برجسته محسوب می‌شود. این فیلم، با وجود گذشت سال‌ها، همچنان یکی از شاهکارهای سینمای دفاع مقدس باقی مانده و به دلیل بازسازی مهیج و واقع‌گرایانه نبردهای هوایی، همچنان به عنوان مرجع و نمونه‌ای بی‌نظیر شناخته می‌شود.

شهریار بحرانی با خلق این اثر، نه فقط تاریخ جنگ را زنده کرده بلکه یک افتخار ملی را به تصویر کشیده که ماندگاری آن در سینمای ایران فراتر از ژانر دفاع مقدس است. «حمله به اچ ۳» یادآور شجاعت مردانی است که در آسمان‌های ایران، مرزها را شکستند و نام‌شان را در تاریخ کشور حک کردند.

باشو غریبه کوچک

کارگردان: بهرام بیضایی – سال ۱۳۶۸
بازیگران: سوسن تسلیمی، عدنان عفراویان، پرویز پورحسینی، فرّخ‌لقا هوشمند، اکبر دودکار، رضا هوشمند

در میانه‌ی ویرانی‌های جنگ ایران و عراق، پسرکی به نام باشو، پس از از دست دادن خانه و خانواده‌اش در جنوب کشور، به شکلی معجزه‌آسا خود را در جنگل‌های سرسبز شمال می‌یابد. جایی که زندگیِ متفاوت و طبیعت بکر، داستانی تازه را رقم می‌زند. باشو به خانه‌ی نایی پناه می‌برد؛ زنی روستایی و مستقل که در غیاب شوهرش، زندگی و کشاورزی‌اش را به تنهایی اداره می‌کند. در دل این تفاوت‌های فرهنگی، زبانی و جغرافیایی، رابطه‌ای زیبا و انسانی شکل می‌گیرد؛ رابطه‌ای که از دل جنگ و رنج به امید، عشق و همدلی بدل می‌شود. «باشو غریبه کوچک» بیش از یک فیلم جنگی است؛ این فیلم پیام جهانی و انسانی خود را فراتر از خط‌های مرزی و زبانی می‌فرستد و نشان می‌دهد چگونه محبت و درک می‌تواند مرزها را بشکند.

این اثر بیضایی، نه فقط به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های دفاع مقدس، بلکه به عنوان قصه‌ای درباره‌ی همزیستی، تحمل و امید در شرایط سخت شناخته می‌شود. فیلم دغدغه‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی را به تصویر می‌کشد و بازتابی است از تأثیرات جنگ بر کودکان و خانواده‌ها، در کنار تفاوت‌های زبانی و فرهنگی موجود در ایران. باشو، نوجوانی عرب‌زبان است که در دل طبیعت شمال، با زبانی ناآشنا اما قلبی بزرگ، توانست جای خود را میان مردمان جدید باز کند. بازی سوسن تسلیمی در نقش نایی، گرم و تأثیرگذار است و همراهی عدنان عفراویان فضای احساسی فیلم را دوچندان می‌کند.

بهرام بیضایی در گفت‌وگوها گفته است که الهام اولیه‌ی این فیلم از مواجهه‌ی پناهندگان جنوب ایران با مردم شمال کشور و سوال‌هایی که درباره‌ی احساسات و ارتباطات انسانی آن‌ها در ذهنش شکل گرفت، نشأت گرفته است. «باشو غریبه کوچک» با داستانی ساده اما تأثیرگذار، ماندگارترین لحظات سینمای ایران در سال‌های پس از جنگ را رقم زده و پیام‌هایی از امید، صلح و همدلی را به یادگار گذاشته است.

مهاجر

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا – سال ۱۳۶۸
بازیگران: علیرضا خاتمی، سید ابراهیم اصغرزاده، علیرضا حیدری و دیگران

«مهاجر» داستانی متفاوت از جنگ ایران و عراق را روایت می‌کند؛ جنگی که نه فقط در خطوط مقدم و درگیری‌های مستقیم، بلکه در نبردی هوشمندانه و تکنولوژیک میان انسان و دشمن جریان دارد. در این فیلم، محور اصلی عملیات با هواپیماهای بدون سرنشین یا پهپادهایی است که از راه دور و توسط خلبانانی در دو ایستگاه مختلف، هدایت می‌شوند. یکی از خلبان‌ها که به عمق خطوط دشمن نفوذ می‌کند، باید ضمن انجام ماموریت حساس شناسایی، درگیر نبرد شود و در نهایت پهپاد را به خلبان دوم تحویل دهد، اما خودش در لحظات پایانی به شهادت می‌رسد. این روایتِ پرتنش و نفس‌گیر، نه فقط داستان جنگ فیزیکی بلکه نگاه عمیقی است به دغدغه‌ها، ترس‌ها، وفاداری‌ها و بار روانی رزمندگانی که در پشت جبهه با فناوری و جسارت به نبرد می‌پردازند.

«مهاجر» یکی از آثار شاخص ابراهیم حاتمی‌کیاست که از تجربه‌های شخصی او در جنگ نشأت گرفته و نمایی صادقانه و انسانی از مقاومت، فداکاری و پیچیدگی‌های روانی جنگ ارائه می‌دهد. این فیلم به‌خوبی توانسته است تلفیقی از جلوه‌های ویژه و واقع‌گرایی جنگ را به نمایش بگذارد و توجه منتقدان و مخاطبان سینمای دفاع مقدس را به خود جلب کند. «مهاجر» همچنین پیشرو بود در معرفی نقش هواپیماهای بدون سرنشین به عنوان نمادی نوآورانه و مهم در جنگ معاصر، موضوعی که تا آن زمان کمتر در سینمای ایران به آن پرداخته شده بود. این فیلم، فراتر از صحنه‌های نبرد، تصویری از انسانی‌ترین احساسات و چالش‌های رزمندگان ارائه می‌کند و جایگاهی ویژه در سینمای دفاع مقدس دارد.

دیده‌بان

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا – سال ۱۳۶۷
بازیگران: اسماعیل سلطانیان، حسین کیانی، غلامرضا علی‌اکبری

«دیده‌بان» داستان یک رزمنده است که در شرایط سخت جنگ ایران و عراق، مأمور می‌شود تا به خط کمین برود و نقش دیده‌بانی را برای هدایت آتش نیروهای خودی برعهده بگیرد. این خط کمین که ارتباط آن با نیروهای پشتیبانی توسط دشمن قطع شده، در خطر سقوط قرار دارد و مقاومت در برابر حملات سنگین دشمن نیازمند حضور و دقت بالای دیده‌بان است. عارفی، شخصیت اصلی فیلم، باید از مسیری پرخطر و زیر تیراندازی شدید دشمن عبور کند تا به موقع برسد و عملیات را راهبری کند.

این فیلم که نخستین اثر بلند ابراهیم حاتمی‌کیا به شمار می‌رود، برخلاف بسیاری از فیلم‌های جنگی آن دوره، از کلیشه‌های شعارگونه دوری کرده و تصویری واقعی و انسانی از رزمندگان ارائه می‌دهد. تدوین اثر را محسن مخملباف بر عهده داشت که به کیفیت هنری فیلم افزود. «دیده‌بان» به عنوان یکی از قدیمی‌ترین فیلم‌های دفاع مقدس ایران، نه تنها در داخل کشور بلکه در جشنواره‌های بین‌المللی نیز به نمایش درآمد و تحسین شد. این فیلم به خاطر اهمیت تاریخی و هنری خود، پس از بیش از سه دهه مرمت شد و نسخه تازه مرمت شده آن در سال ۱۳۹۸ به روی پرده رفت، نشان از جایگاه ویژه‌اش در سینمای جنگ ایران دارد.

عقاب‌ها

کارگردان: ساموئل خاچیکیان – سال ۱۳۶۳
بازیگران: سعید راد، جمشید هاشم‌پور، زری برومند، شهاب عسگری، رضا رویگری

در جریان جنگ ایران و عراق، یک هواپیمای نیروی هوایی ارتش ایران پس از انجام مأموریتی در خاک عراق مورد حمله نیروهای عراقی قرار گرفته و در کردستان عراق سقوط می‌کند. نیروهای عراقی در تلاش برای دستگیری خلبان این هواپیما هستند، اما یک تکاور ارتش که با لباس مبدل کردی در منطقه حضور دارد، به کمک خلبان می‌آید و او را نجات می‌دهد. اکنون این دو باید با هم از دست نیروهای دشمن فرار کنند.

فیلم «عقاب‌ها» یکی از نخستین و جدی‌ترین آثار سینمای ایران درباره جنگ ایران و عراق است که پس از گذشت بیش از چهار دهه همچنان پرمخاطب‌ترین فیلم سینمای ایران باقی مانده است. با رکورد طولانی‌ترین اکران سینمای ایران که به ۲۱ سال می‌رسد، این فیلم به پرفروش‌ترین اثر تاریخ سینمای ایران تبدیل شده است. داستان فیلم برگرفته از رویداد واقعی نجات خلبان نیروی هوایی به نام یدالله شریفی‌راد است که توسط کردهای عراقی به ایران منتقل شده است.

این فیلم نشان می‌دهد که سینمای دفاع مقدس با خلق قهرمانان تاثیرگذار می‌تواند مخاطبان زیادی را جذب کند. کارگردان فیلم، ساموئل خاچیکیان، با تجربه‌اش در ساخت آثار دلهره‌آور و جنایی، توانست با استفاده از بازیگران مطرحی چون جمشید هاشم‌پور و سعید راد، اثری بسازد که هنوز هم تماشاگران را به هیجان می‌آورد.

کانی مانگا

کارگردان: سیف‌الله داد – سال ۱۳۶۶
بازیگران: فرامرز قریبیان، علی ثابت‌فر، عبدالرضا اکبری، کاظم افرندنیا، رضا رویگری، منصور والامقام

داستان فیلم درباره سقوط یک هواپیمای عراقی در منطقه کانی مانگا در کردستان ایران است. خلبان این هواپیما جان سالم به در می‌برد و فرار می‌کند. گروهی از تکاوران ایرانی به فرماندهی سروان یاوری مأمور می‌شوند تا خلبان فراری را به اسارت بگیرند. اما در این میان، گروهی مسلح مخالف جمهوری اسلامی به رهبری کاک هوشنگ وارد ماجرا می‌شود و تلاش می‌کند خلبان عراقی را نجات دهد. درگیری میان تکاوران ایرانی و اعضای گروه مسلح شدت می‌گیرد و در نهایت خلبان عراقی به دام می‌افتد. این اتفاق باعث می‌شود که هلیکوپترهای عراقی برای مقابله با تکاوران به منطقه اعزام شوند و نبرد هوایی میان هلیکوپترهای دو طرف شکل بگیرد.

«کانی مانگا» دومین ساخته سیف‌الله داد است که در دوره‌ای ساخته شد که سینمای جنگی به دلیل جذابیت خاصش توانست مخاطبان زیادی را به سالن‌های سینما بیاورد. این فیلم با رکورد بی‌نظیر هجده سال اکران و جذب بیش از هفت میلیون و ۵۸۱ هزار مخاطب، یکی از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین آثار سینمای ایران به شمار می‌رود. نکته جالب این فیلم، تمرکز آن بر مناطق مرزی غرب کشور است، در حالی که اکثر فیلم‌های جنگی آن زمان در جنوب ایران روایت می‌شدند. از نظر جلوه‌های بصری و سبک کارگردانی، «کانی مانگا» یکی از آثار پیشرو در سینمای دفاع مقدس محسوب می‌شود و می‌توان آن را الگویی موفق برای فیلم‌های جنگی ایرانی دانست.

نظر شما چیست؟ نظرتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.


دوست‌داشتنی‌ترین یوتوبر گیم ایران کیه؟ میگزیم با عیلرکسا Alirexzam@

دوست داشتنی‌ترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam

Loading

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها