طی سالهای اخیر در دنیای سینما، استقبال مردم از فرنچایزهای سینمایی بیشتر شده است و همین موضوع باعث شده تا شرکتهای بزرگ فیلمسازی نیز به جای خلق فیلمهای تک نسخهای یا اصطلاحا Stand Alone، به دنبال برنامهریزیهای طولانیمدت برای فرنچایزهای چندقسمتی هستند. از همین رو تعداد فرنچایزهای سینمایی بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ سینماست. اما متاسفانه با اینکه تعداد این فرنچایزهای سینمایی بسیار زیاد شده، به ندرت پیدا میشوند فرنچایزهایی که تمام فیلمهایشان خوب از آب درآمده باشند و یک اثر کاملا موفق به شمار بروند. نه اینکه صرفا یک شروع نفسگیر را تجربه کنند و سپس به دنبال موفقیتهای اولین نسخه، به درون تلهی دنبالههای ناموفق و تکراری بیوفتند.
کمتر فرنچایز سینماییای وجود دارد که حداقل یک فیلم سینمایی بد در مجموعهاش به چشم نخورد. بسیاری از فیلمهای مدرن امروزی، بر این اساس پیریزی میشوند که تبدیل به IPهای بزرگی شوند که در آینده بستر انتشار دنبالههای متعدد را مهیا کنند. برخی از کمپانیهای فیلمسازی حال حاضر، موفقیتهای چند میلیارد دلاری را پشت سر گذاشتهاند که به لطف خلق فرنجایزهای سینمایی بزرگ به دست آمدهاند. مثل اتفاقی که برای استودیوهای مارول و دنیای سینمایی مارول افتاد و دیدیم که چگونه در طول کمتر از یک دهه، شاهد شکلگیری بزرگترین فرنچایز سینمایی تاریخ بودیم.
طی سالهای اخیر در دنیای سینما، استقبال مردم از فرنچایزهای سینمایی بیشتر شده است و همین موضوع باعث شده تا شرکتهای بزرگ فیلمسازی نیز به جای خلق فیلمهای تک نسخهای یا اصطلاحا Stand Alone، به دنبال برنامهریزیهای طولانیمدت برای فرنچایزهای چندقسمتی هستند. از همین رو تعداد فرنچایزهای سینمایی بیشتر از هر زمان دیگری در تاریخ سینماست. اما متاسفانه با اینکه تعداد این فرنچایزهای سینمایی بسیار زیاد شده، به ندرت پیدا میشوند فرنچایزهایی که تمام فیلمهایشان خوب از آب درآمده باشند و یک اثر کاملا موفق به شمار بروند. نه اینکه صرفا یک شروع نفسگیر را تجربه کنند و سپس به دنبال موفقیتهای اولین نسخه، به درون تلهی دنبالههای ناموفق و تکراری بیوفتند.
کمتر فرنچایز سینماییای وجود دارد که حداقل یک فیلم سینمایی بد در مجموعهاش به چشم نخورد. بسیاری از فیلمهای مدرن امروزی، بر این اساس پیریزی میشوند که تبدیل به IPهای بزرگی شوند که در آینده بستر انتشار دنبالههای متعدد را مهیا کنند. برخی از کمپانیهای فیلمسازی حال حاضر، موفقیتهای چند میلیارد دلاری را پشت سر گذاشتهاند که به لطف خلق فرنجایزهای سینمایی بزرگ به دست آمدهاند. مثل اتفاقی که برای استودیوهای مارول و دنیای سینمایی مارول افتاد و دیدیم که چگونه در طول کمتر از یک دهه، شاهد شکلگیری بزرگترین فرنچایز سینمایی تاریخ بودیم.
۱۰. سهگانه Back To The Future
یکی از بهترین فرنچایزهای علمی – تخیلی تاریخ سینما، بدون شک سهگانه Back To The Future است که به صورت فراگیر، ایدهی سفر در زمان را به سبک سینما به تصویر کشید و آن را به یکی از موضوعات پرطرفدار بین مخاطبین سینمای علمی – تخیلی تبدیل کرد. فرنچایز بازگشت به آینده توسط رابرت زمکیس (Robert Zemeckis) کارگردانی شده و مسئولیت نویسندگی فیلمنامهها نیز برعهدهی کارگردان بوده است.
این سهگانه از یک موسیقی متن بسیار خوب برخوردار است و همچنین یک قهرمان جوان را به عنوان شخصیت اصلی خودش دارد و در طول سه فیلم سینمایی داستانی را روایت میکند که در هر لحظهاش، توجه مخاطب را به سمت خودش جلب میکند. واکنش منتقدین به این سهگانهی سینمایی بسیار خوب و مثبت بود و هر سه فیلم این فرنچایز، بازخوردهای بسیار خوبی را از سوی منتقدین و بینندگان دریافت کردند. سطح کیفی ایدهآل و درجه یک نخستین فیلم Back To The Future در هر دو دنبالهی بعدی به طور کامل حفظ شد و همین موضوع، سهگانهی سینمایی بازگشت به آینده را به یکی از بهترین و موفقترین فرنچایزهای سینمایی تاریخ تبدیل کرد که حتی یک فیلم بد نیز در آن وجود ندارد.
خلاصه داستان این سهگانه راجع به یک جوان ۱۷ ساله دبیرستانی به نام مارتی مکفلای است که به طور تصادفی توسط ماشین اختراع شده توسط دوستش دکتر براون، به ۳۰ سال قبل در گذشته سفر میکند و پدر و مادرش را که هم سن و سال او هستند را ملاقات میکند. حالا نگرانی مارتی این است که قبل از بازگشت به سال ۱۹۸۵، مطمئن شود که پدر و مادرش در سال ۱۹۵۵ یکدیگر را ملاقات میکنند و عاشق یکدیگر میشوند. تا تغییری در آینده ایجاد نشود و مارتی هنوز در قید حیات باقی بماند.
۹. Jumanji
نخستین فیلم در فرنچایز سینمایی Jumanji که در سال ۱۹۹۵ به اکران رسید، درحال حاضر به عنوان یکی از آثار کلاسیک پرطرفدار در تاریخ دنیای سینما شناخته میشود. در نخستین فیلم Jumanji، رابین ویلیامز (Robin Williams) فقید را در نقش شخصیت اصلی فیلم داشتیم که هنرنمایی تماشاییاش، فیلم Jumanji را به یکی از سرگرمکنندهترین و پرفروشترین فیلمهای سال ۱۹۹۵ تبدیل کرد.
پس از انتشار این فیلم سینمایی، یک مجموعهی کارتونی تولید شد که ادامه داستان شخصیت اصلی نخستین فیلم جومانجی، الن پریش (Alan Parrish) را روایت میکرد. تا اینکه بعد از ۲۰ سال انتظار، دنبالهی رسمی فیلم Jumanji به انتشار رسید و جومانجی رسما تبدیل به یک فرنچایز سینمایی شد.
دنبالهی جدید فیلم Jumanji که بعد از ۲۰ سال به انتشار میرسید، یک تیم پرستاره را در نقش شخصیتهای اصلی داستان به میان آورده بود و همین مورد باعث شده بود تا طیف وسیعی از طرفداران امروزی از نسل جدید، با دنیای Jumanji آشنا شوند.
نخستین فیلم در فرنچایز سینمایی Jumanji یک فیلم اکشن – ماجراجویی و کمدی بود که توسط جو جانسون (Joe Johnson) کارگردانی شده و رابین ویلیامز را به عنوان ستاره اصلی فیلم به همراه دارد. داستان این فیلم که شباهت زیادی به دنبالههای بعدی دارد، راجع به یک خواهر و برادر بیسرپرست است که به خانهای که قبلا متعلق به خانواده پریش بوده، نقل مکان میکنند. خوانوادهای که سالها قبل در همین خانه، فرزند پسرشان به یکباره برای همیشه ناپدید شده بود. زمانی که این خواهر و برادر شروع به بازی کردن با یک بازی رومیزی به نام Jumanji میکنند، به طور کاملا اتفاقی پسر گمشده خانواده پریش را به همراه طیف وسیعی از خطرات جنگلی آزاد میکنند و حالا مجبورند برای کنترل وضعیت بوجود آمده، بازی جومانجی را به پایان برسانند.
۸. Toy Story
استودیوی پیکسار که امروزه آن را به عنوان یکی از ماهرترین استودیوهای انیمیشنسازی صنعت سینما میشناسیم، یک زمانی فعالیت رسمی خود را به عنوان یک تیم تولید جلوههای ویژه برای کمپانی بزرگ فیلمسازی Lucasfilms آغاز کردند. کمپانی مشهوری که با خلق سری فیلمهای Star Wars شناخته میشود. استودیوی Pixar به مدت ۱۵ سال به انجام این کار به عنوان زیرمجموعهی یک کمپانی بزرگتر ادامه داد تا اینکه اعضای این استودیو تصمیم گرفتند که برای اولین بار، فیلم انیمیشنی خود را تولید کنند و به انتشار برسانند. به همین دلیل، شاهد خلق یکی از خاطرهسازترین انیمیشنهای دوران کودکیمان، یعنی انیمیشن سینمایی Toy Story بودیم.
بلافاصله بعد از موفقیت چشمگیر انیمیشن سینمایی Toy Story، استودیوی Pixar به یکی از شرکای بسیار نزدیک کمپانی والت دیزنی تبدیل شد و باقی ماجرا یکی از درخشانترین برهههای زمانی در تاریخ انیمیشنهای سینمایی است. علاوه بر شروع کار روی دیگر فرنچایزهای انیمیشنی، استودیوی پیکسار سری Toy Story خود را ادامه داد و یکی از موفقیتآمیزترین فرنچایزهای انیمیشنی تاریخ سینما را خلق کرد. تا به امروز چهار انیمیشن سینمایی در فرنچایز Toy Story به انتشار رسیدهاند و طبق اخبار رسمی، پنجمین فیلم انیمیشنی Toy Story نیز هماکنون در استودیوی Pixar درحال توسعه است.
برخلاف تغییر و تحولاتی که کمپانی دیزنی پشت سر گذاشته و باعث شده بسیاری از آثارش کاهش سطح کیفی چشمگیری را تجربه کنند؛ سری Toy Story همیشه همانطور که باید، ساخته شده و همواره توانسته انتظارات منتقدین و طرفداران خود را برآورده کند.
داستان نخستین پروژه سینمایی استودیوی Pixar، یعنی انیمیشن Toy Story یک عروسک گاوچران به نام وودی (Woody) را در مرکز روایت خود دارد که نگران است که مبادا نزد صاحبش اندی، به عنوان اسباببازی موردعلاقهاش، با یک اسباببازی جدیدتر که یک فضانورد به نام باز لایتیر (Buzz Lightyear) است، جایگزین شود. وودی نگران، حالا در تلاش است تا در جریان نقل مکان خانوادهی اندی، سبب جا ماندن دیگر اسباببازیها شود تا در خانه جدید، خودش تنها اسباببازی اندی باشد.
۷. سهگانه The Dark Knight
کریستوفر نولان (Christopher Nolan) درحال حاضر یکی از محبوبترین کارگردانهای دنیای سینماست و آخرین اثرش یعنی فیلم سینمایی Oppenhiemer نیز بسیار فیلم موفقی از آب درآمد. منتها شاید قبل از اینکه این فیلمساز معروف به عنوان کارگردان جدید ریبوت سینمایی بتمن مشغول به کار شود، کمتر کسی او را میشناخت و اسمی از آثار قبلیاش شنیده بود. کریستوفر نولان کار خود را با فیلم Batman Begins به بهترین شکل ممکن آغاز کرد و زمانی که فیلم The Dark Knight Rises در سال ۲۰۱۲ به اکران رسید، کریستوفر نولان تبدیل به یکی از بزرگترین کارگردانهای دنیای هالیوود شده بود و طرفداران زیادی پیدا کرده بود.
قبل از اینکه کریستوفر نولان و کریستین بیل (Christian Bale بازیگر نقش بتمن) کار روی سهگانه سینمایی جدید بتمن را آغاز کنند، این ابرقهرمان کامیکبوکی، پروژههای سینمایی متعددی را پشت سر گذاشته بود اما آنطور که باید به عنوان یک اثر سینمایی شایسته، مورد احترام منتقدین قرار نگرفته بود.
تا اینکه کریستوفر نولان با سهگانه افسانهای خود این طلسم را شکست و نخستین آثار سینمایی کمیکبوکمحوری که از سوی منتقدین مورد استقبال قرار گرفتهاند را خلق کرد. سهگانهای که با فیلم The Dark Knight یکی از نقطه عطفهای سینمای کمیکبوکی و اقتباسی را به ثبت رساند و همچنین یکی از ماندگارترین نقشآفرینیهای دو شخصیت پرطرفدار کمیکی یعنی بتمن و جوکر را برای همیشه در حافظهمان حک کرد.
داستان هر یک از فیلمها در این سهگانه، یک مقطع زمانی مهم از زندگی بروس وین را به تصویر میکشد. در نخستین فیلم، بروس وین یا همان بتمن، همزمان با دست و پنجه نرم کردن با جای خالی والدین به قتل رسیدهاش، به عنوان ناجی شهر گاتهام وارد میدان میشود و خودش را در مقابل یک سازمان جنایتکار مخفی به نام League of Shadows پیدا میکند.
در فیلم دوم بتمن در مقابل بین (Bane) قرار میگیرد و سومین و درخشانترین فیلم، بتمن را در مقابل آنتاگونیست همیشگیاش، جوکر قرار میدهد که با هنرپیشگی شگفتانگیز هیث لجر فقید (Heath Ledger) به عنوان یکی از بهترین نقشآفرینیهای تاریخ سینما، برای همیشه در تاریخ به جا ماند.
۶. John Wick
در مقایسه با دیگر آثار ذکر شده در این لیست، فرنچایز John Wick یکی از تازهترین سری فیلمها به شمار میرود که جدیدترین نسخهاش همین چند ماه پیش به اکران رسید و مجددا موفقیتهای بسیار زیادی را ازآن خود کرد. با این وجود این پایان کار جان ویک نیست و بعد از اکران ۴ فیلم سینمایی موفق، همچنان دنبالهها و پیشدرآمدهای دیگری نیز از این سری درحال توسعهاند که در سالهای پیش رو به اکران خواهند رسید.
زمانی که چهارمین فیلم این سری تحت عنوان فیلم John Wick: Chapter 3 به انتشار رسید، این فرنچایز چهارمین موفقیت متوالیاش را جشن میگرفت. مجموعه تلویزیونی پیشدرآمد این فرنچایز به نام The Continental شاید آنطور که باید، از آب در نیامد و با بازخوردهای ضد و نقیضی روبهرو شد؛ اما تا اینجای کار تمامی هر چهار فیلم سینمایی با هنرنمایی کیانو ریوز در نقش جان ویک، با استقبالی بینظیر از سوی منتقدین همراه بودهاند و همچنین طرفداران این سری نیز همیشه از آنها استقبال کردهاند.
یکی از نکات مهم در رابطه با فرنچایز بسیار موفق John Wick خط داستانی پرتنش و نفسگیر آن است که هر بار جان ویک را در یک موقعیت حساستر قرار میدهد و کاری میکند که به عنوان یک مخاطب بعد از به پایان رسیدن فیلم پیش خودمان بگوییم: “دیگر خطری از این بزرگتر برای جان ویک وجود ندارد.” سپس یک فیلم دیگر از این سری ظاهر میشود و میبینیم که نویسندگان این فرنچایز چگونه هربار با یک سناریوی نفسگیرتر از سناریوی قبلی وارد میشوند و همهی توجهها را به سمت خود جلب میکنند.
داستان سری فیلمهای John Wick از جایی آغاز میشود که یک گروه متشکل از تبهکاران شبکهای، بدون آگاهی از هویت جان ویک، به خانهی او دستبرد میزنند و علاوه بر به سرقت بردن ماشین موردعلاقهاش، سگ خانگیاش را نیز به قتل میرسانند. همین موضوع نیز باعث خشمگین شدن جان ویک و خلق یکی از پر زد و خوردترین روایتها در تاریخ سینما میشود.
حالا در هر دنبالهی جدید، جان ویک با سطح جدیدتری از تبهکاران سازمانیافته در آمریکا و سرتاسر جهان مواجه میشود و از یکجایی به بعد رسما به عنوان یک ارتش تک نفره در مقابل دنیا قرار میگیرد و یک حماسهی افسانهای را رقم میزند که همه ما آن را دوست داریم و از طرفداران دوآتیشهاش هستیم.
۵. سهگانه The Dollars
از یکی از جدیدترین فرنچایزهای موفق در تاریخ مثل سری John Wick، حالا میرسیم به یکی از قدیمیترین فرنچایزها که همزمان در ردهی بهترین فرنچایزهای موفق تاریخ بدون حتی یک فیلم بد نیز از آن یاد میشود. سهگانه وسترن The Dollars که برخی آن را با نام غیررسمی The Man With No Name (مردی بدون نام) نیز میشناسند.
زمانی که نخستین فیلم در سری The Dollars درحال توسعه بود، هیچ برنامهای مبنی بر اینکه این فیلم قرار است یک سهگانه باشد، وجود نداشت و تقریبا میتوان گفت فرای فیلمنامه نخستین فیلم، هیچ ایدهی داستانی دیگری در سر کارگردان نامدار این سهگانه یعنی سرگیو لیئونه (Sergio Leon) وجود نداشت. حتی همین حالا نیز به سختی میتوان ارتباط داستانی خاصی بین این سه فیلم پیدا کرد. اما عملکرد کلینت ایستوود (Clint Eastwood) در هر سه فیلم در نقش مردی بدون نام و همچنین کارگردانی مثال زدنی سرگیو لئونه برای هر سه فیلم، باعث شده تا از این سه فیلم به عنوان یک Trilogy یا یک سهگانه نام برده شود.
این سهگانه یکی از تاثیرگذارترین آثاری است که در به شهرت رسیدن ژانر وسترن آمریکایی که به اسپاگتی وسترن شهرت یافته، نقش بسیار چشمگیری داشته و معرف این ژانر سینمایی در سرتاسر جهان نزد ملل مختلف بوده است و همچنین باعث شده تا کلینت ایستوود در سطح یک ستاره بینالمللی در سرتاسر جهان به شهرت برسد. این سهگانه شدیدا مورد استقبال منتقدین و به ویژه عموم مردم قرار گرفت و هر فیلم در همان زمانی که عرضه میشد، تمام مارکت سینما را تا اطلاع ثانوی تحت کنترل خود در میآورد تا یک فیلم بزرگ دیگر از راه برسد و آن را از صدر جدولهای فروش پایین بکشد.
نخستین فیلم این سهگانه، فیلم A Fistfull of Dollars بود که به کارگردانی سرگیو لیئونه به اکران رسید و کلینت ایستوود را به عنوان یک ستاره هالیوودی به جهان معرفی کرد. در ادامهی این فیلم وسترن موفق، فیلم For a Few Dollars More در سال ۱۹۶۵ به اکران رسید و سپس سومین و شاید بتوان گفت محبوبترین فیلم این سری تحت عنوان فیلم The Good, The Bad and The Ugly در سال ۱۹۶۶ منتشر شد. فیلم خوب، بد، زشت، تا همین امروز به عنوان یکی از بهترین فیلمهای وسترنی که به بهترین شکل ممکن تاریخ غرب وحشی را به تصویر کشیده، مورد احترام طرفداران از سرتاسر جهان قرار دارد.
۴. The Hunger Games
نخستین فیلم The Hunger Games زمانی در سال ۲۰۱۲ به اکران رسید که موج وسیعی از علاقه به اقتباسهای سینمایی از رمانهای علمی – تخیلی نوجوانان و بزرگسالان، تمام صنعت سرگرمی را فرا گرفته بود. در همین برهه زمانی بود که شاهد انتشار فرنچایزهای محبوبی مثل Twilight و Harry Potter بودیم و همچنین خیلی دیگر از فیلمهای اقتباسی نیز وجود داشتند که خیلی زود در صحنه رقابت کنار زده شدند.
در این بین شاهد ظهور یک فرنچایز سینمایی بسیار موفق بودیم که با اقتباس از روی یک رمان محبوبتر ساخته میشد و The Hunger Games نام داشت. در مجموع چهار فیلم سینمایی در فرنچایز The Hunger Games به انتشار رسید که سهتای آنها با اقتباس از روی رمان سهگانهی نوشته شده توسط سوزان کولینز (Suzanne Collins) ساخته شده بودند و یکی دیگر نیز یک داستان پیشدرآمد را از روزهای قبل از حوادث نخستین فیلم روایت میکرد. هر چهار فیلم به انتشار رسیده در فرنچایز The Hunger Games با استقبال بینظیر منتقدین و بینندگان همراه شدند و با اینکه بعضی از این فیلمها را میتوان بهتر از دیگری دانست، در مجموع میتوان گفت با یک فرنچایز بینقص مواجهیم که حتی یک فیلم بد نیز در آن وجود ندارد.
داستان سری فیلمهای اکشن The Hunger Games در رابطه با یک مسابقهی نفسگیر است در طول آن شرکتکنندگان وارد یک منطقهی متشکل از ۱۲ ناحیه میشوند و باید برای بقا و زنده ماندن به عنوان آخرین بازماندهی این مسابقه، با دیگر شرکتکنندگان مبارزه کنند و آنها را از میان بردارند. جنیفر لاورنس، ستاره محبوب هالیوودی، شخصیت اصلی سه فیلم اصلی The Hunger Games بود.
جدیدترین فیلم این فرنچایز تحت عنوان The Hunger Games: The Ballad of Songbirds & Snakes مدتی قبل در سال ۲۰۲۳ به اکران رسید و توانست تا حد زیادی موفقیت نسخههای پیشین خود را تکرار کند. با اینکه یک داستان پیشدرآمد را روایت میکرد و ارتباطی با ادامهی داستان سه نسخه قبلی نداشت.
۳. سهگانه Before
سهگانه سینمایی Before موفق شده است تا یکی از غیرمنتظرهترین دستاوردهای سینمایی را از آن خود کند. هر فیلم در این سهگانه به فاصلهی ۹ سال از فیلم قبلی به اکران رسیده است و با این وجود همچنان هر سه نسخه فیلم توانستهاند سطح کیفی ایدهآل خود را در طول این سالها حفظ کنند و یکی از موفقترین فرنچایزهای سینمایی تاریخ را به ارمغان بیاورند.
ریچارد لینکلیتر (Richard Linklater) کارگردان فیلم و کیم کریزان (Kim Krizan) نویسنده فیلم، همکاری بسیار نزدیکی با بازیگرهای حاضر در پروژه داشتهاند و در هر دنباله سعی داشتهاند ببینند داستانی که آغاز کردهاند، با این کاراکترهای خلق شده تا کجا پیش میرود و کدام نقطه را میتوان به عنوان نقطه پایانی داستان در نظر گرفت.
نتیجه کار، یکی از بهترین روایتهای عاشقانه در تاریخ سینما شده است که در قالب سه فیلم سینمایی، چندین دهه به حیات خود ادامه داده است. نکته بسیار جالب در رابطه با این سه فیلم این است که هر فیلم در سهگانه Before، داستان یک روز کامل را روایت میکند. به همین دلیل هر فیلم، به نوبهی خود یک تجربهی کاملا ارجینال و دست اول به شمار میرود و از لحاظ محتوای داستانی، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
حد فاصل بسیار طولانی بین هر دنبالهی این سری، باعث شده تا دامنهی مخاطبین مورد هدف قرار گرفتهی این سری بین چند نسل مختلف تقسیم شوند. یعنی اگر فیلم اول را پدرتان در سالهای جوانی در سال ۱۹۹۵ تماشا کرده، حالا میتوانید همراه با فرزند خردسالتان به همراهی پدر پا به سن گذاشتهتان، سومین نسخه سری را در سال ۲۰۱۳ با یکدیگر تماشا کنید.
سهگانه Before درحال حاضر به عنوان موفقترین فرنچایز سینمایی تاریخ با ژانر عاشقانه و رمانتیک شناخته میشود و اگر از طرفداران این سبک از فیلمهای سینمایی هستید، حتما تماشای آن را به همراه شریک زندگیتان، به شما پیشنهاد میدهیم. البته که اگر مجرد هستید نیز همچنان میتوانید از این شاهکار عاطفی سینما، لذت ببرید.
۲. فرنچایز Middle-Earth
فرنچایز سینمایی Middle-Earth متشکل از دو سهگانهی سینمایی فانتزی است که هر دو با اقتباس از روی رمانهای فانتزی پرطرفدار J. R. R. Tolkien ساخته شدهاند و با شایستگی هرچه تمام، لقب بهترین فرنچایز فانتزی تاریخ سینما را به خود اختصاص دادهاند.
پیش از این نیز اقدامات متعددی جهت تولید اقتباسهای سینمایی از روی رمانهای فانتزی جی. آر. آر. تالکین صورت گرفته بود اما هیچکدام از آنها به موفقیت چشمگیری دست پیدا نکردند تا اینکه پیتر جکسون (Peter Jackson) کاگردان معروف آمریکایی، دست به کار شد و سری فیلمهای سینمایی The Lord of The Rings را خلق کرد. در حد فاصل بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ پیتر جکسون سه فیلم سینمایی ارباب حلقهها را به اکران رساند و توانست یکی از محبوبترین و خاطرهانگیزترین فرنچایزهای فانتزی سینما را برایمان به ارمغان بیاورد.
بعد از گذشت نزدیک به یک دهه، در سال ۲۰۱۲ نخستین فیلم The Hobbit به انتشار رسید و تا سال ۲۰۱۴ شاهد خلق یک سهگانه افسانهای دیگر با اقتباس از روی رمانهای تالکین و با کارگردانی پیتر جکسون بودیم. هر شش فیلم سینمایی ذکر شده، به تنهایی موفقیتهای بسیار زیادی را در زمان اکران خود به دست آوردند و با اینکه هر فیلم مدت زمان بسیار طولانیای (حداقل ۳ ساعت) دارد، در سرتاسر جهان توسط اقشار گوناگون بارها تماشا شدهاند و درحال حاضر یکی از شناختهشدهترین فرنچایزهای سینمایی تاریخ در سرتاسر جهان به شمار میروند و شهرتشان حتی از رمانهای تالکین نیز فراتر رفته است.
نخستین فیلم این فرنچایز ششگانه، فیلم The Lord of The Rings: The Fellowship of the Ring بود که داستان سفر فرودو بگینز (Frodo Beggins) به سرزمینهای میانه را روایت میکرد تا یک حلقه جادویی بسیار قدرتمند را در بلندای یک کوه آتشفشان در قلب سرزمینهای میانه، برای همیشه نابود سازد تا دست شخص شروری نیوفتد و قدرتش برای همیشه از دسترس افراد خارج شود.
سهگانه The Lord of the Rings با آغاز سفر فرودو از خانهاش آغاز میشد و در انتهای فیلم سوم با رسیدن به بلندای کوه Mount Doom به پایان میرسید. سهگانه The Hobbits پیشدرآمدی بر سهگانه قبلی بودند و ماجراهای قبل از آن را روایت میکردند.
۱. سهگانه The Godfather
فرنچایز The Godfather، الالخصوص فیلمهای اول و دوم، در اکثر لیستهای رسمی و غیررسمی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما، همواره رتبههای اول و دوم خود را به خود اختصاص دادهاند و همین حالا نیز دو رتبهی اول در لیست بهترین فیلمهای imdb متعلق به فیلم اول و دوم پدرخوانده یا همان The Godfather است.
این سهگانهی سینمایی افسانهای، به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا، به نوبهی خود انقلاب بزرگی در صنعت فیلمسازی به جریان درآورد و سبک جدیدی از فیلمهای جنایی آمریکایی را به جهان معرفی کرد. داستانهای روایت شده در این سه فیلم بسیار تاثیرگذار و دراماتیک هستند و تیمی از با استعدادترین هنرپیشههای آن روز دنیای سینما، در نقش اعضای خانوادهی کورلئونه (Corleone) به نقشآفرینی پرداختهاند.
در اغلب لیستها، فیلم سوم فرنچایز پدرخوانده معمولا امتیازهای پایینتری را دریافت کرده است و دلیل اصلی این اختلاف در امتیازات نیز به عقیدهی بسیاری از اهالی سینما، کیفیت بسیار بالا و بیعیب و نقص دو فیلم اول است که انتظارات منتقدین را به شدت بالا برده و به همین دلیل واکنششان نسبت به فیلم سوم کمی با شک و تردید همراه شده است.
اما در نهایت، حتی فیلم سوم هم در مقایسه با خیلی از فیلمهای سینمایی جنایی، یک شاهکار تاریخی به شمار میرود و به همین دلیل است که سهگانهی افسانهای The Godfather را میتوان در مقام نخست بهترین فرنچایزهای سینمایی تاریخ بدون حتی یک فیلم بد در نظر گرفت.
مارلون براندو، جیمز کان و آل پاچینو، از جمله هنرپیشههای مشهوری هستند که در سهگانهی The Godfather حسابی خوش درخشیدند و برای همیشه تخت پادشاهی بهترین فرنچایز در تاریخ سینما را از آن خود کردند. آل پاچینو، هنرپیشه بسیار محبوب و باسابقهی هالیوودی، بخش زیادی از موفقیتهایش را به همین سهگانه The Godfather و فرصت ویژهای فرانسیس فورد کاپولای فقید در اختیارش قرار داد، مدیون است. سهگانهای که برای همیشه به عنوان بهترین فرنچایز تاریخ از آن یاد میشود و بعید به نظر میرسد که در آینده هیچ فرنچایز دیگری بتواند آن را از صدر جدول پایین بکشد.
نظر شما در رابطه با این لیست چیست؟ آیا فرنچایزهای دیگری را سراغ دارید که حتی یک فیلم بد نیز در مجموعهشان وجود نداشته باشد؟ حتما نام آنها را با ما و دیگر مخاطبین ما به اشتراک بگذارید.
نظرات