۸ سریال برتر نتفلیکس که هیچکس آنها را تماشا نمیکند
پلتفرم Netflix بهعنوان یک شبکهی پیشگام در عرصهی صنعت سرگرمی بهویژه در بحث فیلم و سریال، بارها آثاری را تولید کرده و به نمایش گذاشته است که پس از مدتی فراموش شدهاند اما هنوز هم که هنوز است، پس از سالها گذشت از این محصولات، حداقل یکی از آنها ارزش تماشا و تجربهی دوباره را دارند. در ادامه به بررسی و معرفی ۸ سریال برتر نتفلیکس که هیچکس آنها را تماشا نمیکند یا بهتر است بگویم: فراموش شدهاند میپردازیم. در ادامه همراه مجله بازار باشید.
در دنیای پرهیاهوی استریمینگ و شبکههای خانگی، پلتفرم نتفلیکس با انتشار بیوقفهی محتوا، هر هفته دروازههای جدیدی بهسوی داستانهای تازهاش میگشاید اما در این اقیانوس بیکران، سرنوشت بسیاری از آثار درخشانِ این شبکه به دست فراموشی سپرده شده است. برخی سریالها با وجود خلاقیت، بودجههای کلان و کارگردانی جسورانه، هرگز فرصت دیده شدن نمییابند. این پدیدهی تلخ، دنیای «گنجینههای مدفون» را خلق میکند؛ آثاری که با وجود شایستگی در زیر سایهی سریالهای پرزرقوبرق این روزهای سینما به نادیده گرفته شدن محکوم میشوند. ما در این مطلب، به جستجوی هشت سریالی میپردازیم که هر یک، تجربهای بیبدیل را برای تماشاگران ارائه میدهند یا بهتر است بگوییم، جواهراتی هستند که فراموش شدهاند. در ادامه همراه ما باشید.
۱. پادشاهی (Kingdom) | تلفیق تاریخ و وحشت به سبک کرهای
سریال پادشاهی فراتر از روایت کنندهی داستانی ساده و زامبیمحور ظاهر میشود. درواقع این اثر، یک ماجراجویی تاریخی و سیاسی بهحساب میآید که دسیسههای متعددی را هم بهتصویر میکشد. این سریال در دوره «چوسان» کره روایت میشود؛ در زمانی که ولیعهد «لی چانگ» به دلیل توطئهای شوم، عازم روستاهای دورافتاده شده تا حقیقت مرگ پدرش را کشف نماید اما او در آنجا با شیوع یک بیماری هولناک روبهرو میشود که مردگان را به موجوداتی تشنه بهخون تبدیل کرده است (همان زامبیها). Kingdom به شکلی هنرمندانه دسیسههای مرگبارِ دربار و نبردهای قدرت را با این تهدید بیامان تلفیق میکند و نشان میدهد که جاهطلبی و فساد در میان زندگان، گاهی از هر هیولایی نیز کشندهتر است.
این سریال به شکلی تأثیرگذار از مرزهای یک قصهی فانتزی فراتر رفته و در کنار سکانسهای اکشن دیوانهکننده و طراحی هنری خیره کنندهاش، نقدی عمیق بر بیعدالتیهای اجتماعی و فساد ارائه میدهد. سریال سرگرم کنندهی Kingdom با به تصویر کشیدن مبارزههایی که برای بقاء انجام میشوند، نه تنها در برابر مردگان، بلکه در مقابل ستمگران زمینی نیز یک گنجینهی فراموش شده محسوب میشود که با تمام وجود، شایستهی دیده شدن است.
۲. سنسایت (Sense8) | در ستایش همبستگی و انسانیت
سریال سنسایت، اثری جاهطلبانه از خواهران واچوفسکی، روایتی از هشت غریبه از گوشه و کنار جهان است که به شکلی مرموز با یکدیگر ارتباط ذهنی پیدا میکنند. این افراد که به «حسی» شهرت دارند، میتوانند احساسات، دانش و مهارتهای یکدیگر را به اشتراک بگذارند و از این پیوندِ عمیق برای بقاء در برابر یک سازمان مخوف استفاده کنند. Sense8 فراتر از یک داستان علمیتخیلی، ادای احترامی پرشور به همبستگی، همدلی و پذیرش تفاوتهای انسانی است. با فیلمبرداری در دهها کشور و نمایش رنگارنگ فرهنگها، این سریال به مخاطب یادآوری میکند که با وجود تمام تفاوتها، انسانها در نهایت یک وجود واحد هستند.
مهمترین میراث سریال سنسایت، جسارت آن در پرداختن به موضوعاتی بود که کمتر در تلویزیون دیده میشدند. از روایت زندگی یک شخصیت متمایز با تمام پیچیدگیهایش گرفته تا به تصویر کشیدن مبارزه برای هویت در فرهنگهای مختلف، این اثر یک بیانیهی قدرتمند درباره انسانیت است. با اینکه سریال به دلیل هزینههای سرسامآور تولید پس از دو فصل لغو شد اما تاثیر آن در جهان، به خصوص در میان طرفداران وفادارش، برای همیشه باقی ماند. Sense8 گنجینهای است که با نگاهی جهانی، به ستایش عشق و ارتباطات انسانی پرداخت.
۳. ماریان (Marianne): روایتی ترسناک از قلم یک نویسنده
ماریان سریالی محصول فرانسه با روایتی بیپروا از تاریکترین گوشههای ذهنِ انسان، به سراغ دنیای وحشت روانشناختی میرود. داستان دربارهی «اِما لارسیما»، نویسندهی پرفروش ژانر وحشت است که قهرمانان کتابهایش را بر اساس کابوسهای دوران کودکی خود خلق کرده است. اما وقتی او برای همیشه تصمیم به ترک نویسندگی میگیرد، متوجه میشود که کرکترهای شیطانیاش از صفحات کتابش رها شده و به دنیای واقعی پا گذاشتهاند. این رویداد «اِما» را مجبور میکند که به زادگاه خود بازگردد و با سایهی سیاه و شوم گذشتهاش، یعنی ساحرهای به نام «ماریان» مقابله کند.
چیزی که این سریال را از دیگر آثار ترسناک متمایز مینماید، توانایی آن در القای وحشت بدون تکیه بر جامپاسکرهای معمول است. Marianne یک تجربهی دلهرهآور شمرده میشود که به آرامی و با ظرافت، به عمق ترسهای درونی شخصیتها نفوذ میکند. این سریال با فضاسازی بینقص و بازی خیرهکننده بازیگرانش، یک اتمسفر سنگین و نفسگیر را خلق میکند که بیننده را تا لحظهی پایانی درگیر خود نگه میدارد. با وجود تحسین منتقدان، این سریال تنها پس از یک فصل به پایان رسید؛ پایانی تلخ برای اثری که با جسارت، به ستایش قدرت قلم و تاریکیهای پنهانِ ذهن میپرداخت.
۴. شکارچیان نوجوان جایزه بگیر (Teenage Bounty Hunters) | یک کمدیدرامِ متفاوت و باهوش
سریال Teenage Bounty Hunters اثری است که از همان ابتدا با نام فریبندهاش، مخاطب را به اشتباه میندازد. این کمدیدرام، فراتر از یک قصهی نوجوانانه دربارهی دو خواهر دوقلو به نامهای «استرلینگ» و «بلر»، دنیایی از طنز تند و دیالوگهای هوشمندانه را بهتصویر میکشد که با چاشنی اکشن و ماجراجویی، تلفیقی بینظیر را خلق میکند. این دو خواهر پس از یک حادثهی رانندگی، به طور اتفاقی وارد دنیای خطرناک و پرهیجان شکارچیان جایزهبگیر میشوند و زندگی دوگانهای را آغاز میکنند که در آن، باید میان درس، مذهب و تعقیب مجرمان تعادل برقرار نمایند.
چیزی که این سریال را به یک محصول فراموشنشدنی تبدیل میکند، توانایی آن در بهرهوری از یک داستان کمدی برای پرداختن به دغدغههای واقعی و جالب حیاتی است. سریال شکارچیان نوجوان جایزه بگیر، بدون ترس و با زبانی صادقانه، به مسائلی چون هویت، مذهب و تضاد طبقاتی میپردازد و کلیشههای رایج این ژانر را در هم میشکند. با وجود تحسین بیسابقهی منتقدان و امتیاز ۹۴ درصدی در «راتن تومیتوز»، این سریال پس از تنها یک فصل لغو شد. Teenage Bounty Hunters نمونهای درخشان از یک کمدی باهوش و جسور است که قربانی الگوریتمهای نتفلیکس و بیتوجهی مخاطبان شد.
۵. یک روز (One Day) | یک عاشقانهی تلخ و فراموشنشدنی
One Day روایتی ظریف و دلنشین از سرنوشت و گذر عمر است که در قالبی منحصربهفرد به تصویر کشیده میشود. سریال One Day که با اقتباسی موفق از یک رمان محبوب ساخته شده، داستان رابطهی ۲۰ ساله «اِما مورلی» و «دکستر میهیو» را دنبال میکند. اما نکتهی اساسی اینجا است که هر قسمت از سریال، تنها وقایع یک روز مشخص (پانزدهم جولای) از یک سال متفاوت را روایت مینماید. این ساختار خلاقانه، به ما فرصت میدهد تا به جای دیدن یک داستان پیوسته، تکههای مهم و سرنوشتساز زندگی این دو نفر را در طول دو دهه تماشا کنیم؛ لحظاتی که آنها را بههم نزدیک یا از هم دور میسازند.
چیزی که One Day را به یک گنجینهی فراموشنشدنی تبدیل کرده، روش آن در به تصویر کشیدن ظرافتهای یک رابطهی انسانی است. در حالی که فیلمِ سینمایی اقتباسی از این اثر، تنها توانست بخشهای محدودی از این رابطه را به نمایش بگذارد اما سریال با مدت زمانِ طولانیتر خود، به رشد تدریجی شخصیتها و تغییرات درونی آنها پرداخت. ما شاهد فراز و فرودهای زندگی «اِما» و «دکستر»، از جوانی و آرزوهایشان تا بزرگسالی و واقعیتهای زندگیشان هستیم. سریال One Day یک عاشقانهی تلخ و شیرین است که یادآور این نکته میباشد که گاهی «یک روز» هم میتواند سرنوشت دو نفر را برای همیشه تغییر دهد.
۶. گت داون (The Get Down) | ادای احترام به تولد هیپهاپ
سریال The Get Down ساختهی خیره کنندهی «باز لورمن»، یک جشن بصری و موزیکال در خیابانهای پرهیاهوی «برانکس جنوبی» دههی هفتاد میلادی است. در دورهای که نیویورک با فقر، خشونت و ورشکستگی دستوپنجهنرم میکرد؛ داستان این سریال در مورد گروهی از نوجوانانِ با استعداد، برای نجات دادن خود از این شرایط، از طریق هنر و موسیقی است که به دنبال رویاهایشان میروند. The Get Down ریشههای تولد موسیقی هیپهاپ و رقص دیسکو را با داستانی پرانرژی و سرشار از شور و اشتیاق روایت میکند و به شکلی بینظیر، فرهنگ آن دوره را احیا مینماید.
جاهطلبی این سریال در تولید، از همان ابتدا مشهود بود. The Get Down با هزینههایی که در حد یک فیلم سینمایی بودند، سعی داشت یک اثر موزیکال حماسی و واقعی را به تصویر بکشد اما همین کیفیت سینمایی و جزئیات دقیق، سرانجام به لغو زودهنگام سریال انجامید. با وجود تحسین منتقدان، نتفلیکس نتوانست هزینههای تولید نجومی آن را توجیه کند و داستان آن پس از تنها یک فصل به پایان رسید. با این وجود، این سریال بهعنوان یک ادای احترام شکوهمند به تولد یک جنبش فرهنگی ماندگار شد.
۷. رانینگ پوینت (Running Point) | کمدی فراموش شدهی دنیای ورزش
سریال Running Point با تیمی از خالقان و بازیگران نامآشنا، تلاش کرد تا روایتی متفاوت از دنیای پر زرقوبرق ورزش ارائه دهد. داستان حولمحور زنی به نام «آیلا» میچرخد که به طور غیرمنتظرهای و پس از بازنشستگی پدرش، ریاست یک تیم بسکتبال حرفهای را بر عهده میگیرد. این سریال به جای تمرکز بر درامهای ورزشی، با لحنی کمدی و با نگاهی به پشت پردهی مدیریت، به چالشهای پیشروی «آیلا» در دنیای مردانهی ورزش میپردازد. با این حال، با وجود حضور ستارههایی چون «کیت هادسون» و نویسندگی «مندی کالینگ»، Running Point نتوانست آنطور که باید و شاید با مخاطبان ارتباط برقرار کند و به همین دلیل، از زمین بازی محبوبیت خارج شد.
چالش این سریال، رقابت با تیمهای دیگرِ موجود در زمینهای مسابقاتیِ بسکتبال نبود بلکه در بحث رقابت با آثار پرفروشتری بود که در نهایت هم کمآورد و زمین خورد. در دورهای که آثاری مانند «تد لاسو» با فرمولی موفق، قلب مخاطبان را تسخیر میکردند، سریال Running Point با وجود ایدهی جذابش، در یافتن لحن و ریتم مناسب خود ناکام ماند. این سریال به دلیل اینکه نتوانست یک پایهی مخاطب وفادار برای خود ایجاد کند، به مرور زمان نادیده گرفته شد. Running Point نمونهای از ایدههای خوبی شمرده میشود که به دلیل رقابت شدید و عدم جذب کافیِ مخاطب، در مسیر موفقیت ناکام میمانند.
۸. لاکوود و شرکا (Lockwood & Co) | یک فانتزی کارآگاهی با پتانسیل بالا
بهعنوان اثر آخر این لیست بایستی بهسراغ .Lockwood & Co برویم. در دنیایی که خیابانهای لندن در تاریکی شب، میزبان اشباح و ارواح مرگباری هستند، تنها نوجوانانی با تواناییهای روانیِ ویژه میتوانند با آنها مقابله کنند. سریال .Lockwood & Co با رویکردی متفاوت، داستانی فانتزی و کارآگاهی را روایت مینماید که در آن، سه نوجوان باهوش و جسور، یک آژانس کوچک و مستقل را برای مبارزه با این تهدیدات تأسیس کردهاند. این سریال با الهام از رمانهای «جاناتان استرود» مخاطب را به سفری میبرد که در دل یک معمای جذاب و پررمز و راز غرق میشوند و با خلق یک اتمسفر وهمآلود، تجربهای فراموشنشدنی را ارائه میدهد.
سریال لاکوود و شرکا از همان ابتدا با شیمیِ بینظیر میان بازیگران و دیالوگهای هوشمندانهاش، توانست نظر منتقدان را به خود جلب کند. قصهی .Lockwood & Co موفق شد فضای تاریک و پرتعلیق کتابها را به شکلی تمامعیار به قاب تلویزیون بیاورد و با اکشنهای پرهیجان و داستانگویی قویاش، امیدها را برای فصل دومش زنده کند. اما سرنوشت این سریال نیز مانند بسیاری از گنجینههای دیگر، به دست فراموشی سپرده شد و به دلیل نامشخصی لغو گشت. این تصمیم، نه تنها طرفداران را ناامید کرد بلکه فرصتی را برای نتفلیکس از بین برد تا یک فرنچایز فانتزی-کارآگاهی قدرتمند را ادامه دهد.
امیدواریم که آینده بهتر شود
در جهان سینمایی قرن ۲۱، جایی که هرماه دریایی از محتواهای جدید بهسوی مخاطبان روانه میشود، سرنوشت تلخ این هشت سریال، تنها یک داستان غمانگیز به حساب نمیآید؛ این آثار هر یک گواهیبر این واقعیت هستند که خلاقیت و کیفیت، گاهی در برابر الگوریتمهای بیرحم و سرعت سرسامآور بازار، مغلوب میشوند. داستانهای «پادشاهی» و «سنسایت» نه تنها به خاطر پایان ناگهانیشان، بلکه به خاطر پتانسیل عظیمی که هرگز فرصت شکوفایی کامل آن را پیدا نکردند، لغو شده و قلب طرفدارانشان را شکفتند. اینها یادآور این نکتهی مهمی میشوند که ماجراجوییهای بزرگ، گاهی در سکوت و به دور از چشم مخاطبان اصلی به پایان میرسند و لذت کشف آنها، تنها نصیب معدود افرادی میشود که حاضر به جستوجو در پشت پردههای اصلی هستند.
نظر شما چیست؟ بهنظر شما این آثار ارزش تماشا کردن را دارند یا خیر؟ نظراتتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار بهاشتراک بگذارید. اگر نظر شخصیام را بخواهید، تماشای این سریالها را به شما پیشنهاد نمیکنم بهخصوص آنهایی که به بحثهای نژادپرستانه و مبتذلی میپردازند اما در بینشان، سریال Kingdom ارزش یکبار مشاهده را دارد، در غیر اینصورت میتوانید از نظر رسانهی Collider که همین مطلب است بهرهوری نمایید.
منبع: Collider
صدایی که حتما شنیدی! دوبله فان با سارا جامعی
نظرات