بهترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: گری به حلزونِ فراری تبدیل میشود
قسمت «آیا این حلزون را دیدهاید؟» یا «Have You Seen This Snail» روایتگر یکی از احساسیترین و غمگینترین داستانهای تاریخ سریال باب اسفنجی است. در این قسمت باب آنقدر مشغول کارهای خود میشود که گری را به دست فراموشی میسپارد و حیوان خانگی خود را از دست میدهد.
همه ما سریال باب اسفنجی شلوار مکعبی را بیشتر به خاطر فضای شاد و خندهدار آن میشناسیم. اما بر کسی پوشیده نیست که در برخی مواقع داستان جنبه غمگینتری پیدا میکند تا شاهد یک سری صحنههای احساسی باشیم. قسمت سوم از فصل چهارم مجموعه که Have You Seen This Snail نام دارد یکی از همین قسمتهای دراماتیک و احساسی است که میتواند قلب هر بینندهای را برای چند دقیقه هم که شده به درد آورد. اما چه ماجرایی میتواند این سریال مفرح را بدین شکل درآورد؟
داستان از جایی شروع میشود که باب اسفنجی به خانه میرود تا به گریِ، حلزون خانگی خود، غذا دهد. هنگامی که به خانه میرسد با یک بسته عجیب روبرو میشود که در آن یک اسباب بازی با نام Mermaid Man and Barnacle Boy Paddle وجود دارد (این اسباب بازی در واقع یک راکت پینگپنگ است که یک توپ با کِش به آن وصل شده و باب باید بدون قطع کردن روند این توپ را به راکت بزند و آن را کنترل کند). اما این اسباب بازی یک چالش سنگین دارد که باب برای تکمیل آن باید ۲۹,۹۹۸,۵۵۹,۶۷۱,۳۴۹ بار توپ را روی راکت بالا پایین کند.
باب هم که کلا کاری با عقل و منطق دارد مشغول این چالش میشود و به طور کلی غذا دادن به گری را فراموش میکند. او خطاب به گری میگوید که برای تکمیل چالش باید تنها باشد و حلزون بدبخت را نادیده میگیرد. گری چندین بار سعی میکند که توجه باب را به خود جلب کند، اما در نهایت ناامید میشود و با جمع کردن وسایلش خانه آناناسی را بدرود میگوید. اما این پایان ماجرا نیست.
پس از مدتی پاتریک به خانه باب میآید و او را در حال بازی کردن میبیند. پاتریک خطاب به دوستش میگوید که او چالش را تکمیل کرده، اما جایزه آن را از دست داده و باید دست از تلاش بکشد. باب اسفنجی هم که بالاخره بیخیال داستان میشود سعی میکند گری را ببیند و به او غذا دهد. اما او پس از کمی گشت و گذار در خانه نامه گری را پیدا میکند که در طی آن توضیح داده از این خانه رفته است. باب هم که عذاب وجدان سنگینی گرفته و نمیتواند خود را ببخشد تصمیم میگیرد بیرون بزند و به دنبال حلزون تنبل اما دوست داشتنی خود برود.
در همین حین که گری از خانه فرار کرده یک پیرزن جدید را پیدا میکند و به حیوان خانگی او تبدیل میشود. پس از یک سری اتفاقات مختلف در این میان باب و پاتریک در تمام بیکینی باتم پوسترهای مربوط به گری را میچسبانند تا بلکه بتوانند نشانهای از او پیدا کنند. ولی ظاهرا حال گری در آن وجه از داستان خوب است؛ چرا که صاحب جدید او غذای زیادی به وی میدهد و میخواهد حسابی او را تپل کند.
از اینجا به بعد داستان کمی تاریک میشود. گری در حین گشت و گذار در خانه پیرزن با کلی لاک خالی حلزون روبرو میشود. در واقع پیرزن با دادن غذای زیاد قصد دارد گری را چاق و گوشتآلود کند و سپس او را بخورد. حلزون بیچاره هم که چارهای برای خود نمیبیند پس از کلی تعقیب و گریز از دست پیرزن فرار میکند تا بتواند به دنبال صاحب سابق و اصلی خود بگردد. اما باب هم در طرف دیگر داستان حال خوبی ندارد و به افسردگی شدیدی مبتلا شده؛ به گونهای که میخواهد دست از جست و جو بکشد و رفتن گری را قبول کند.
ولی خوشبختانه در پایان گری و باب همدیگر را پیدا میکنند تا از این پس قدر یکدیگر را بیشتر از همیشه بدانند. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Screen Rant
بهترین بازیهای کامپیوتری و کنسولی که روی موبایل هم اجرا میشوند
درد ونفرین