بهترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: باب و پاتریک برف بازی میکنند
در ادامه مجموعه مقالات بهترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی به قسمتی میرسیم که که باب و پاتریک برف بازی میکنند و مزاحم آرامش اختاپوس میشوند. اختاپوس هم مانند همیشه بد خلقی میکند، ولی به تدریج متوجه شیرینتر بودن زندگی میشود.
ششمین قسمت از فصل سوم سریال باب اسفنجی شلوار مکعبی درست مانند بسیاری از اپیزودهای دیگر این سریال حول محور ارتباط شخصیتهای داستان و ویژگیهای رفتاری هر یک از آنها میچرخد؛ سوژهای که پس از ساخت بیش از ۲۵۰ قسمت متوالی هنوز جذابیت خود را از دست نداده و میتواند مخاطبین را تا مدتها به صفحه تلوزیون خیره نگه دارد. در این قسمت از سریال که از دو بخش با نامهای Snowball Effect و One Krabs Trash تشکیل شده شاهد پیامدهایی هستیم که از اخلاق خاص اختاپوس و آقای خرچنگ حاصل میشوند.
در بخش اول این قسمت که Snowball Effect نام دارد ما شاهد یک روند همیشگی و معمولی در باب اسفنجی هستیم؛ باب و پاتریک خوشحال هستند و اختاپوس حوصله دیدنشان را ندارد. اما این دفعه داستان کمی فرق میکند. در این قسمت در شهر بیکینی باتم برف سنگینی میبارد و باب و پاتریک برای لذت بردن از شرایط بیرون میزنند و شروع به برفبازی میکنند. ولی خب برفبازی این دو دوست صمیمی مانند سایر کارهایشان سر و صدای زیادی به وجود میآورد و همسایه بداخلاقی به نام اختاپوس را عصبانی میکند.
اختاپوس که از سر و صدای به وجود آمده توسط باب و پاتریک حسابی کلافه شده تصمیم میگیرد جلوی آنها را بگیرد تا آرامش را به محل بازگرداند. اما در ادامه یک سری اتفاقات خود او وارد جریان برفبازی میشود و به تدریج لذت عمیق انجام این کار را درک میکند. هرچند که خط داستانی بسیار ساده به نظر میرسد، اما دیدن اختاپوس همیشه افسرده در میان مردم و انجام اعمالی مانند آنها دلگرم کننده است.
در بخش دوم این قسمت هم که One Krabs Trash نام دارد شاهد ویژگی اخلاقی بارز آقای خرچنگ هستیم: طمعکاری و پول دوست بودن. در این قسمت آقای خرچنگ سعی میکند یک سری وسایل کمارزش را به نام اشیا قیمتی به مردم بفروشد و پول خوبی به جیب بزند. در میان این وسایل یک کلاه خاص وجود دارد که از قضا باب موفق میشود آن را با قیمت ۱۰ دلار از حراجی آقای خرچنگ بخرد. اما پس از اینکه باب اسفنجی این کلاه را میخرد و میرود، آقای خرچنگ متوجه میشود که ارزش این کلاه به مراتب بیشتر از ۱۰ دلار بوده و او در این میان حسابی ضرر کرده است.
آقای خرچنگ هم که تحمل ضرر مالی را ندارد تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا بتواند این کلاه را از دست باب پس گرفته و آن را به دست آورد. صاحب رستوران خرچنگی خطاب به سرآشپز خود میگوید که این کلاه متعلق به شخصی با نام Smitty Werbenjagermanjensen است. در ادامه مشخص میشود که این فرد جان خود را از دست داده و در قبرستان بیکینی باتم دفن شده.
اما آقای خرچنگ به هر دوز و کلکی که بود این کلاه را از باب پس میگیرد تا بتواند با فروش مجدد آن پول درشتی به جیب بزند. ولی از شانس بد آقای خرچنگ خیلی زود یک انبار از این کلاه در شهر بیکینی باتم پیدا میشود تا قیمت آن حسابی کاهش پیدا کند. در چنین شرایطی کلاه مورد بحث نه تنها دیگر گران محسوب نمیشود، بلکه تقریبا هیچگونه ارزشی ندارد و به راحتی میتوان یکی از آنها را در سطح شهر پیدا کرد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Screen Rant
بهترین بازیهای کامپیوتری و کنسولی که روی موبایل هم اجرا میشوند
نظرات