بهترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: اختاپوس به آینده میرود
سریال باب اسفنجی هرچند وقت یکبار به سبکهای مختلف سر میزند و ایدههای مختلفی را امتحان میکند. دو تا از این سبکها که در قسمت SB-129/Karate Choppers با آنها روبرو میشویم ژانرهای علمی-تخیلی و ورزشی هستند.
چهاردهمین قسمت از اولین فصل سریال SpongeBob SquarePants ایدههای جالبی را عملی میکند و سبکهای مختلفی را در جریان داستان میآورد. هرچند که این مجموعه یک برنامه کودک با قشر هدف کودکان محسوب میشود، اما از رفتن به سراغ ایدههای متفاوتی و سبکهای جدید هراسی ندارد. سازندگان در همین قسمت که با نام SB-129/Karate Choppers شناخته میشود چنین کاری انجام میدهد و سبکهای مختلفی را امتحان میکند
در بخش اول این اپیزود که SB-129 نام دارد، ما یک بار دیگر اختاپوس را در حالی میبینیم که از سر و صدای باب و پاتریک به ستوه آمده و میخواهد هرچه سریعتر از دست سر و صدای آنها راحت شود و به ساز زدن بپردازد. اما این دو دوست خنگ و دوست داشتنی که بویی از احترام به حقوق دیگران نبردهاند به سر و صدای خود ادامه میدهند. اختاپوس هم برای فرار از دست این آزار و اذیتها به دنبال راههای مختلفی میگردد تا در نهایت سر از فریزر رستوران خرچنگی درآورد. او هنگامی که وارد فریزر میشود نگرانی خاصی ندارد، اما هنگامی که پس از چند دقیقه تلاش میکند از آن بیرون بیایید با در قفل شده آن روبرو میشود.
حال این در قفل شده به دلایل نامعلومی هیچ وقت باز نمیشود و هنگامی که اختاپوس چشمهای خود را باز میکند میبیند که به دنیای آینده آمده است. به عبارتی سادهتر او در حدود ۲۰۰۰ سال در یخچال رستوران خرچنگی گیر میکند و هنگامی که به زندگی باز میگردد با یک دنیای آیندهنگرانه روبرو میشود؛ دنیایی که به جای باب اسفنجی یکی از نوادگان او با نام SpongeTron زندگی میکند. اختاپوس هم که از این وضعیت میترسد با هر دردسری که شده به یک ماشین زمان دست پیدا میکند و تصمیم میگیرد به گذشته بازگردد. منتها از شانس بدش بیش از حد به گذشته میرود و به نسخه اولیه و نئاندرتال باب و پاتریک میخورد. خلاصه پس از کلی درگیری و تجربههای مختلف اختاپوس به زمان خود باز میگردد تا قدر زندگیاش را بیشتر از هر زمان دیگری بداند.
اما در بخش دوم این قسمت که Karate Choppers نام دارد سازندگان به سبک ورزشی هم سر میزنند. در این قسمت ما باب اسفنجی و سندی را در حالی میبینیم که مشغول کاراته کار کردن با یکدیگر هستند و همدیگر را میزنند. منتها این کار از یک ورزش و بازی ساده فراتر میرود و وجهه جدیتری به خود میگیرد. سندی هم خطاب به باب میگوید که او در کمین میایستد تا بتواند باب را غافلگیر کرده و حرکات کاراته را روی او پیاده کند.
کاراته تمام ذهن باب و سندی را میگیرد
ولی خب این موضوع از یک ورزش مفرح فاصله میگیرد و باعث ضربه زدن به زندگی باب میشود. باب در حین کار تمرکز خود را از دست میدهد و همیشه اطراف را نگاه میکند تا بتواند سندی را ببیند و غافلگیر نشود. او در همین حین دردسرهای بزرگی ایجاد کرده و آقای خرچنگ را هم به ستوه میآورد. آقای خرچنگ هم میبیند باب شباهتی به گذشته ندارد او را اخراج میکند. در این میان سندی متوجه میشود که اخراج باب از کارش تقصیر او است و به همین دلیل به آقای خرچنگ التماس میکند که شغل باب را به او پس دهد. آقای خرچنگ هم دلش به رحم میآید و باب را به کار باز میگرداند؛ تنها با این شرط که این دو باید فکر کاراته را از سر خود بیرون کنند و به زندگی معمول بازگردند.
هرچند که باب اسفنجی و سندی در ابتدا با این موضوع کنار میآیند، اما نمیتوانند جلوی خودشان را بگیرند و با انجام حرکات کاراته شروع به نصف کردن گیاهان مختلف میکنند. آقای خرچنگ هم این صحنه را میبیند، اما این دفعه ایده متفاوتی دارد. او تصمیم میگیرد که از مهارتهای کاراته باب کمک بگیرد تا بتواند مواد اولیه را سریعتر آماده کند و با فروش بیشتر پول بیشتری به جیب بزند. بدین ترتیب همه راضی میشوند و به زندگی خود ادامه میدهند.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Screen Rant
بهترین بازیهای کامپیوتری و کنسولی که روی موبایل هم اجرا میشوند
یک نفر
من
سلام