۷ ویژگی که نشان میدهد انیمه Boruto بهتر از Naruto است
Boruto از همان ابتدا و همچنان موضوع بحثهای فراوانی در میان طرفداران انیمه بوده است. از زمانی که خبر اقتباس انیمهای این مانگای دنبالهدار اعلام شد، طرفداران نظرات شدیدی درباره آن بیان کردند. فارغ از این بحثهای آنلاین، کسی نمیتواند انکار کند که بوروتو اثری مهم در دنیای انیمه برجای گذاشته است. میراثی که Naruto (ناروتو) بر جای گذاشت، همیشه کاری دشوار برای دنبالکردن بود، اما Boruto موفق شده از پس آن برآید. این انیمه نهتنها به اسطورهسازی قبلی ادای احترام میکند، بلکه بسیاری از مفاهیم را گسترش داده است؛ شاید حتی کمی بیش از حد. گرچه برخی ممکن است با این انحراف مخالف باشند، اما این گام ضروری است تا این انیمه بتواند از سایه پیشینیان خود بیرون بیاید.
شیوهای که Boruto برخی از جنبههای انیمه را مدیریت میکند، دقیقتر و با ریتم بهتری است. در داستان، از نظر طرح و اکشن، ماجراهای بیشتری در جریان است. حتی وفادارترین طرفداران نیز نمیتوانند انکار کنند که Naruto اغلب دچار مشکلاتی در زمینه ریتم روایت میشد که بیدلیل کش میآمدند. این به آن معنا نیست که بوروتو بینقص است، اما زمانی که انیمه در نقطه اوج خود قرار میگیرد، لحظاتی درخشان را ارائه میدهد.
انیمیشن و سبکهای بصری
مقایسه کیفیت انیمیشن در Boruto با Naruto تقریباً همیشه به سود بوروتو تمام میشود. در انیمه اصلی و Shippuden، افتهای کیفیتی وجود داشت که گاهی به طرز ناخوشایندی محسوس بود. مثلاً سکانسهای مبارزه در جنگل مرگ در آرک آزمون چونین؛ بهویژه نبرد ساسکه و اوروچیمارو. یا نبرد ناروتو با پین در Shippuden که باوجود حماسی بودن، کیفیت بصری ضعیفی داشت. حتی در آرک نجات کازکاگه نیز افت کیفیت انیمیشن دیده میشد.
این به آن معنا نیست که Naruto در کل کیفیت پایینی داشت؛ لحظاتی از هنر خیرهکننده و انیمیشنی قوی نیز وجود داشت. اما در نهایت، Boruto در زمینه انسجام و پرداخت دقیق، چندین پله بالاتر قرار میگیرد. البته به دفاع از Naruto باید گفت که منطقی است انیمهای جدیدتر کیفیت بهتری داشته باشد. انیمه اصلی نزدیک به یک دهه قدمت دارد و فناوری انیمیشن از آن زمان پیشرفت زیادی داشته است.
توسعه بیشتر شخصیتها
در پایان Naruto Shippuden، زمانی که جنگ به پایان رسید و ساسکه با میل خود به کونوهاگاکوره بازگشت، طرفداران میخواستند شاهد بزرگشدن شخصیتهای محبوبشان و خوشبختی زوجهایشان باشند. Boruto این خواسته را برآورده میکند و طرفداران سرانجام میتوانند برخی از شخصیتهای محبوب خود را در روابط شاد ببینند. همچنین لحظات لازمِ سبک زندگی روزمره نیز از این شخصیتها به تصویر کشیده میشود؛ بچهدارشدن، تعلیم شاگردان و در کل زندگی عادیشان.
Boruto همچنین در نمایش نسل بعدی شینوبی عملکرد فوقالعادهای دارد. اگرچه ناروتو و دوستانش نیز با دشواریهایی روبهرو بودند، اما چالشهای Boruto متفاوت است؛ جدیدتر، تاریکتر و پیچیدهتر. این انیمه تعادل مناسبی برقرار میکند میان ادای احترام به شخصیتهای قدیمی، بدون آنکه آنها را به حاشیه ببرد و دادن فضای کافی به شخصیتهای جدید تا بدرخشند. Boruto در حال ساختن گروهی از شخصیتهای تازه است که طرفداران با آنها ارتباط برقرار میکنند.
شرورهای واقعاً شرور و خطرناک
بهجز دانزو و هیدان، در Naruto شخصیتهای شروری که کاملاً منفور باشند، زیاد نبودند. تقریباً هر ضدقهرمان اصلی در انیمه پیشزمینهای تراژیک داشت که لحظاتی اشکبار را خلق میکرد. پین، زابوزا و ایتاچی نمونههای برجستهای از این شرورهای تراژیکاند که با نوشتار و پرداخت عالی همراه بودند.
بااینحال، انیمه Boruto شرورهایی دارد که فقط قربانی شرایط نیستند. آنها شر مطلقاند و ذرهای برای دنیای شینوبی یا انسانیت اهمیت قائل نیستند. برخی از تهدیدهای عظیم، مانند قبیله اوتسوتسوکی، انسانها را پایینتر از خود میدانند؛ صرفاً تغذیه و ابزار. این وضعیت، نبردی کلاسیک میان خیر و شر با خطرات بالا را شکل میدهد. گروه دیگری از شرورها که در این دسته قرار میگیرند، Human God Tree هستند که با غریزه عمل میکنند، بدون وابستگی عاطفی. حضور بیتفاوت، قدرتهای ویرانگر و استقلال تازه آنها باعث شده که به برگ برنده داستان تبدیل شوند.
محتوای فرعی بهتر
یکی از نکات منفی بزرگ Naruto Shippuden تعداد زیاد قسمتهای فرعی آن بود. درحالیکه پرکنندههای Naruto اصلی ریتم کندتری داشتند، اما بادقت و خلاقیت روایت میشدند. بسیاری از قسمتها به شخصیتهای کمتر دیدهشده میپرداختند و آنها را در نوری جدید نشان میدادند. یکی از موارد برجسته آرک Geno است، جایی که هر عضو از گروه اصلی نقشی مهم ایفا میکرد. این آرک ساختاری منسجم داشت، با درگیری قابلقبول، پیشرفت منطقی داستان و پایانبندی مناسب. در مقابل، آرکهای فرعی Shippuden پراکنده و غیرجذاب بودند. داستانها خستهکننده بودند و طرفداران باید مدت زیادی برای بازگشت داستان اصلی صبر میکردند.
خوشبختانه، انیمه Boruto از Naruto اصلی در زمینه الهامگیری برای قسمتهای فرعی پیروی میکند. در هر یک از این آرکها، تنش بهوضوح احساس میشود و مشخص است که برای خلق آنها تلاش و دقت زیادی صورتگرفته است. برخی از آنها حتی افسانهپردازی قبلی را گسترش میدهند و به داستان عمق و زمینه بیشتری میبخشند.
ریتم روایت بسیار بهتر
یکی از مشکلات بزرگ طرفداران با Naruto Shippuden، ریتم داستان بود. روایت یا بیش از حد عجولانه و خام بود یا آنقدر آهسته که برای مخاطب اهمیتی نداشت. در هر دو حالت، روند پیشرفت ایدهآل نبود. آرک The War بهترین مثال این مشکل است. هیجان و انتظار برای این آرک نهایی بسیار بالا بود، اما داستان بیش از حد کش پیدا کرد — دقیقاً ۲۰۰ قسمت. تأثیر احساسی آن نیز به دلیل خستگی مخاطب کاهش یافت.
مقایسه این وضعیت با روایت متمرکزتر و سریعتر Boruto نشان میدهد که تفاوت از زمین تا آسمان است. بوروتو تعادل کاملی دارد: به شخصیتها فرصت نفسکشیدن میدهد و سپس غافلگیری بعدی را به مخاطب نشان میدهد. هیچچیز بیدلیل کش نمیآید.
تمرکز بیشتر بر فناوری و نبردهای پرزرقوبرقتر
در ابتدا، سیستم جوتسو در Naruto حالتی زمخت و ابتدایی داشت و نمایش فناوری در آن یکدست نبود. اغلب کارها با روشهای دستی یا جوتسوهای پیشرفته انجام میشدند. در مورد نبردها هم همینطور بود. همه نبردها حسی خام و سنتی داشتند و ابزارهای نینجای پیشرفته، نهایت فناوری محسوب میشدند. حس ماورایی در آن غالب، اما در عوض تمرکز بر فناوری مدرن کمتر بود.
در مقابل، نقاط کلیدی داستان در Boruto پیرامون وحشت از فناوری در سطح فرانکنشتاین میچرخد. این انیمه تأکید زیادی بر علم بدون اخلاق دارد و حتی آن را در عمل به کار میبرد، مثلاً با ساخت سلاحهای هوشمند و غیراخلاقی. برخی شخصیتها، مانند آیدا و برادرش دیمون، سلاحهای انسانی نیرومندی هستند که با بحران وجودی دستوپنجه نرم میکنند. هر یک از این شخصیتها خواهان فرار از محدودیتهای انسانی هستند و حاضرند بهای آن را بپردازند. این مضامین فلسفی، غنا و بلوغی به انیمه میدهد که در نسخه قبلی کمتر دیده میشد.
هیماواری اوزوماکی
شخصیت هیماواری اوزوماکی برگ برنده پنهان انیمه Boruto است و هر زمان که در صحنه ظاهر میشود، توجه را به خود جلب میکند. او جذابیت هیناتا، اراده ناروتو و پتانسیل ذاتی قبیله هیوگا را به ارث برده است. بهعلاوه، با پیوند تناسخی جدید کوراما با او، به نیرویی مهارناشدنی بدل شده است.
شگفتانگیز آن است که او باوجود سن کم و دختر ناروتو بودن، رفتاری بسیار آرام و پخته دارد. او نوعی همدلی عمیق را نشان میدهد که صادقانه، بسیاری از شخصیتهای دیگر فاقد آن هستند. در مجموع، او به یکی از شخصیتهای آیندهدار و متعادل این مجموعه تبدیل شده است.
نظر شما در مورد انیمههای ناروتو و بوروتو چیست؟ آیا هر دو را تماشا کرده و از طرفداران آنها هستید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: Gamerant
سختترین بازیهای دنیای با چشمهای بسته؛ میزگیم با @hamid_scorpion
نظرات