پایان اراده آتش؟ بوروتو در حال نابودی بزرگترین فلسفه ناروتو
دنیای ناروتو همیشه بر یک ستون فلسفی استوار بوده است: «اراده آتش». این باور تزلزلناپذیر که مسیر حقیقی صلح از دل عشق، درک متقابل و یافتن انسانیت در وجود دشمن میگذرد. این همان ایدهای است که باعث شد ناروتو اوزوماکی، پسر طردشده دهکده، به قهرمانی تبدیل شود که بزرگترین تهدیدها را نه فقط با راسنگان، که با «جوتسوی صحبت» (Talk no Jutsu) شکست میداد. اما حالا، در دنیای پسرش، به نظر میرسد این آرمان در آستانه فروپاشی است. مانگای بوروتو: گرداب دوگانه آبی با هر چپتر جدید، این ایده بنیادین را بیرحمانه زیر سؤال میبرد و دشمنانی را معرفی میکند که آزمونی بیسابقه برای آن هستند.
یک دشمن قدرتمند با انگیزههای قابل درک ظهور میکرد، نبردی حماسی درمیگرفت و در نهایت، ناروتو با سخنرانیهای پرشور و همدلانه خود، قلب سنگی او را نرم میکرد
با شروع آرک گرداب دوگانه آبی، ما با نژاد جدیدی از آنتاگونیستها روبرو شدیم: درختان الهی. این موجودات که از بقایای دهدم و توسط «کود» خلق شده بودند، پس از آنکه چاکرای نینجاهای قدرتمند را بلعیدند، به چیزی فراتر از هیولاهای بیمغز تبدیل شدند؛ آنها به خودآگاهی رسیدند. این تحول، به خودی خود، یک نقطه عطف داستانی است. اما در چپتر ۲۴، زمانی که رهبرشان، جورا، با خونسردی علمی، شروع به تحلیل و مهندسی معکوس «عشق» به عنوان یک متغیر در استراتژیهای دشمنانش میکند، متوجه میشویم که در حال تماشای یک جنگ فلسفی تمامعیار هستیم. این لحظه، نهتنها یک پیچش داستانی برای بوروتو، که اثباتی بر لیاقت این مجموعه به عنوان جانشین خلف ناروتو است.
اراده آتش، میراثی باشکوه با ترکهایی عمیق
بیایید به عقب برگردیم. «اراده آتش» چیزی فراتر از یک شعار زیبا بود. این مفهوم، که ریشه در نبرد ایدئولوژیک ابدی میان آسورا و ایندرا اوتسوتسوکی دارد، اساس تقابل تاریخی میان قبیله سنجو (نماد عشق و اتحاد) و قبیله اوچیها (اسیر نفرین نفرت) بود. تمام داستان ناروتو حول این محور میچرخید. قهرمانان با تکیه بر این اراده، دشمنانی با گذشتههای تراژیک را که از مسیر انسانیت خارج شده بودند، به راه راست بازمیگرداندند.
اما این الگو، با تمام زیباییاش، رفتهرفته قابل پیشبینی شد. یک دشمن قدرتمند با انگیزههای قابل درک ظهور میکرد، نبردی حماسی درمیگرفت و در نهایت، ناروتو با سخنرانیهای پرشور و همدلانه خود، قلب سنگی او را نرم میکرد. هرچند این رویکرد پیامهای اخلاقی قدرتمندی داشت، اما در اواخر ناروتو شیپودن، برای بخشی از مخاطبان، فرمولی تکراری به نظر میرسید. بوروتو از همان ابتدا نشان داد که نمیخواهد این مسیر را کورکورانه ادامه دهد، بلکه قصد دارد این آرمان را کالبدشکافی کند.
وقتی «عشق» به یک سلاح توخالی تبدیل میشود
اولین و بزرگترین ضربه بوروتو به این فلسفه، شخصیت ایدا بود. او کابوس دنیایی است که بر پایه عشق و احساسات بنا شده. ایدا هیچ توانایی رزمیای ندارد، اما قدرتش هولناکتر از هر تکنیک نینجایی است: او دیگران را وادار به دوست داشتن و اطاعت از خود میکند.
اولین و بزرگترین ضربه بوروتو به این فلسفه، شخصیت ایدا بود
قدرت او، در واقع، نسخه تقلبی و تحریفشده «جوتسوی صحبت» ناروتو است. او بدون هیچ تلاش، صداقت یا درک متقابلی، قلبها را تسخیر میکند. این یک عشق مصنوعی و اجباری است که اراده آزاد را از بین میبرد و به همین دلیل، برای خود ایدا نیز عذابآور است. او آرزو دارد کسی بتواند از او متنفر باشد تا عشقی که دریافت میکند، معنای واقعی داشته باشد. او یک پوسته توخالی و بازتابی کجومعوج از آرمان بزرگ ناروتو است.
نقطه اوج این واژگونی زمانی فرا میرسد که تکنیک «قادر مطلق» (Omnipotence) او، خاطرات تمام دنیا را دستکاری کرده و جایگاه بوروتو و کاواکی را عوض میکند. این رویداد، که بزرگترین خیانت به حقیقت و احساسات واقعی است، به شکلی کنایهآمیز همان چیزی است که «نفرین نفرت» را در سارادا اوچیها به شکلی قهرمانانه بیدار میکند. عشق واقعی او به بوروتو و ناامیدیاش از دیدن ساسکهای که قربانی گسلایتینگ شده، مانگکیو شارینگان او را فعال میکند. این لحظه، یکی از قدرتمندترین و بهیادماندنیترین صحنههای کل مجموعه است که نشان میدهد بوروتو همچنان با این مفاهیم عمیقاً درگیر است، اما به شیوهای بسیار پیچیدهتر.
درختان الهی: دشمنی که برای شکست دادنِ عشق، متولد شده است
و حالا به درختان الهی میرسیم؛ مرحله نهایی این کالبدشکافی فلسفی. در چپتر ۲۴، سخنرانی جورا مو بر تن سیخ میکند. او با لحنی کنجکاو و در عین حال تهدیدآمیز، کارایی نینجاها را تحسین میکند اما از درک مفهوم «عشق» ابراز شگفتی میکند. برای او و دیگر درختان الهی، عشق یک احساس متعالی یا مسیری برای رستگاری نیست؛ بلکه یک «متغیر ناشناخته» در میدان نبرد است. یک باگ در سیستم انسانیت که باعث رفتارهای غیرقابلپیشبینی میشود.
جورا عشق را نمیپرستد و از آن الهام نمیگیرد؛ او آن را مطالعه میکند تا الگوریتمی برای شکست دادنش پیدا کند. او عشق را به چشم یک مشکل تاکتیکی میبیند که باید برای آن یک استراتژی متقابل طراحی کرد. این رویکرد، آنها را به ترسناکترین دشمنان دنیای ناروتو تبدیل میکند. پیش از این، حتی بزرگترین تبهکاران مانند ناگاتو، اوبیتو یا مادارا، قلبهایی شکسته و انگیزههایی قابلهمدلی داشتند. اما درختان الهی، لوحهای سفیدی هستند که انسانیت را از بیرون و با نگاهی سرد و تحلیلی یاد میگیرند. چطور میتوان با دشمنی «صحبت» کرد که احساسات را نه به عنوان یک زبان مشترک، که به عنوان یک کد برای شکستن میبیند؟
اینجاست که بوروتو ما را در برابر یک دوراهی هیجانانگیز قرار میدهد. آیا درختان الهی، مانند مروئم در انیمه هانتر x هانتر، در مسیر یادگیری احساسات انسانی، به درکی عمیقتر از آن میرسند و شاید حتی علیه طبیعت خود شورش کنند؟ یا قرار است به آنتاگونیستهای نهایی تبدیل شوند؛ موجوداتی که نهتنها در برابر «اراده آتش» نفوذناپذیرند، بلکه به طور خاص برای خنثی کردن و شکست دادن آن تکامل یافتهاند؟
پاسخی که بوروتو به این پرسش خواهد داد، نهتنها سرنوشت دنیای نینجاها، بلکه روح خود این مجموعه را برای همیشه تعریف خواهد کرد. نظر شما چیست؟ آینده این نبرد فلسفی را چگونه پیشبینی میکنید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: comicbook
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا

نظرات