۱۰ انیمه پادآرمان شهری و تاریک که شما را میخکوب خواهند کرد
انیمه میزبان برخی از پرشورترین و همهجانبهترین جهانهای داستانی است و کمتر کسی را میتوان یافت که آرزوی سفر به جزایر رنگارنگ وان پیس یا تبدیل شدن به مربی در سرزمینهای جذاب پوکمون را نداشته باشد. با این حال، همه محیطهای انیمهای به این اندازه دلپذیر نیستند. در کنار این دنیاهای دوستداشتنی، انیمه برخی از تیرهترین و ناامیدکنندهترین جهانهای پادآرمانشهری را نیز ارائه میدهد. اگرچه اکثر مردم تصویری نسبتا مشخص از یک دنیای پادآرمانشهری دارند، اما این ژانر بسیار گسترده است و اغلب بر جوامعی تمرکز دارد که با ساختارهای اجتماعی سرکوبگر یا ناکارآمد دستوپنجه نرم میکنند.
در جهانهای پادآرمانشهری، از حکومتهای سرکوبگر خشن گرفته تا سرزمینهای ویرانشده پس از فاجعه، فضا عموما تاریک، تلخ و دلسردکننده است. مردم این دنیاها یا برای زندهماندن در برابر نیروهای ویرانگر طبیعت و جامعه تلاش میکنند یا تحت سلطه حکومتهایی سرکوبگر، ناچارند از آزادیهای فردی خود صرفنظر کنند. این انیمه های پادآرمانشهری، با تلفیق محیطهای خشن و تهدیدآمیز با روایتهایی پرکشش، تصاویری خلق می کنند که به اندازه جهانهایی که داستان در آن رخ می دهد، تیره و چالشبرانگیز هستند.
انیمه هر از گاهی، هر از جایی (Now and Then, Here and There)، نمایش تاریکترین جهان در انیمههای ایسکای است
ژانر ایسکای در انیمه معمولا با فانتزیهای قدرتمحور و جهانهای خیالی جذاب گره خورده است؛ جایی که بیننده در کنار شخصیت اصلی از زندگی روزمره فاصله میگیرد و وارد ماجراجویی تازهای میشود. اما این توصیف به هیچ عنوان درباره انیمه هر از گاهی، هر از جایی صدق نمیکند؛ اثری که یکی از تاریکترین نمونههای ایسکای پادآرمانشهری به شمار میرود.
در عوض ورود به جهانی جادویی و رنگارنگ، شخصیت اصلی، شو، به دنیایی خشک، نظامیشده و جنگزده منتقل میشود. او خیلی زود پس از ورودش، با بیرحمی شکنجه میشود و وادار به پیوستن به ارتش هلیوود به عنوان یک سرباز خردسال میگردد. در این دنیای بیرحم، شو با تاریکترین ابعاد جنگ، ستم و فروپاشی انسانی روبهرو میشود. با وجود تمام این سختیها، روحیه تسلیمناپذیر شو حفظ میشود؛ اما هم او و هم بیننده، عمیقا از تأثیر این جهان دهشتناک متأثر میشوند.
اتک آن تایتان (Attack on Titan) درباره قهرمانانی است که برای آزادی در دنیایی از هیولاهای آدمخوار میجنگند
حمله به تایتان با روایت تلخ و خشن بقا آغاز میشود، جایی که انسانها برای حفظ جان خود از تایتانهای عظیم و مرگبار، ناچارند پشت دیوارهای بلند پنهان شوند. این تایتانها، موجوداتی بیرحم و بیمنطق هستند که تهدیدی دائمی برای بشریت به شمار میروند. در چنین دنیای پسا-آخرالزمانی، ارن یگر و دیگر اعضای دسته دیدهبانی، مأموریت خود را برای کشف حقیقتهای پنهانشده جهان و بازگرداندن آزادی به انسانها از پشت این دیوارها آغاز میکنند.
هرچند اتک آن تایتان در ابتدا تنها یک دنیای پسا-آخرالزمانی سرکوبگر را به تصویر میکشد، اما در نیمه دوم انیمه، شکل دیگری از پادآرمانشهر معرفی میشود: ملت مارلی، کشوری با نظامیگری شدید و تفکر ملیگرایانه که مردم الدیا را سرکوب میکند و مسئول فجایع رخداده در جزیره پارادایس است. در حالی که هر دو محیط به شکل پادآرمانشهری ترسناکاند، اما دلایل هراسانگیز بودن آنها کاملا متفاوت است؛ یکی از ویرانی طبیعت و دیگری از ظلم ساختارهای سیاسی و اجتماعی ناشی میشود.
انیمه کاشرن سینز (Casshern Sins)، علیرغم ریتم کند خود، اثری گیرا است
دنیای کاشرن سینز چشماندازی خشک، ویرانشده و تحت سلطه رباتهاست؛ جهانی که بشریت را تا مرز نابودی پیش برده است. اما حتی این موجودات مکانیکی که ظاهرا فناناپذیرند نیز از سرنوشت مرگ در امان نیستند. پدیدهای موسوم به ویرانی آنها را دچار فرسایش میکند و بهتدریج هستی آن ها را از بین میبرد. رباتها که مانند انسانها از نابودی میهراسند، به شایعهای چنگ میزنند که میگوید کشتن و بلعیدن کاشرن میتواند زندگی جاودانه را به آنها بازگرداند؛ عملی وحشیانه که به تنها امیدشان بدل شده است.
کاشرن، موجودی نامیرا و بیخبر از گذشتهاش، در میان جهانی پر از مرگ و تباهی سرگردان است؛ دنیایی که همه در آن بهدنبال یافتن و نابود کردن او هستند. او در سفرهایش شاهد تقلای موجودات مختلف چه انسان و چه ربات، برای مواجهه با فناپذیری خود است. هرچند خط روایی انیمه کند و پراکنده به نظر میرسد، اما هر قسمت بهطور مستقل حاوی مضامین عمیق و فضاسازی فراموشنشدنی است که تجربه تماشای آن را تأثیرگذار و منحصر به فرد می کند.
ارگو پراکسی به طور عمیق و مفهومی، جامعهای پادآرمانشهری را پس از رویدادی آخرالزمانی به تصویر میکشد
ارگو پراکسی در جهانی پسا-آخرالزمانی میگذرد که در آن آسیبهای شدید زیستمحیطی، انسانها را ناچار کرده در شهرهایی گنبدیشکل و ایزوله زندگی کنند. این انیمه تصویری عمیق و پیچیده از یک جامعه پادآرمانشهری ارائه میدهد؛ جامعهای که با تمام توان میکوشد واقعیتهای تلخ و اسرار خود را از مردم پنهان نگه دارد. در دل این شهرهای محصور، انسانها در کنار رباتهایی فرمانبردار به نام اتو ریو روزگار میگذرانند.
اما وقتی ویروسی ناشناس برخی از این رباتها را به آگاهی میرساند و آنها را به شورش علیه صاحبانشان وامیدارد، بازرس ریئل مایر مأمور بررسی این حوادث مرموز میشود. او در جریان تحقیق، به کشفهایی تلخ و تکاندهنده درباره ساختار جامعه و ماهیت واقعی آن دست مییابد. ارگو پراکسی با داستانی تیره، پیچیده و سرشار از مضامین فلسفی، یکی از خاصترین و عمیقترین دنیایهای پادآرمانشهری در انیمه را به نمایش میگذارد. هرچه داستان پیش میرود، حقیقتهایی که فاش میشوند، هولناکتر و اندیشناکتر میشوند، در حالی که روایتی معمایی و منسجم، تماشاگر را تا پایان با خود همراه میسازد.
انیمه مرد اره برقی (Chainsaw Man)، یک پادآرمانشهر پنهان است که در آن همه در ترس دائمی زندگی میکنند
مرد اره برقی شاید در نگاه اول مانند یک پادآرمانشهر سنتی به نظر نرسد؛ خبری از حکومتهای ظالم یا جهانی پسا-آخرالزمانی نیست. اما هرچه بیشتر به فضای اجتماعی آن نگاه کنیم، تاریکی و ناامیدی بیشتری در پس ظاهر آن آشکار میشود. در این دنیا، شیاطین که تجسم ترسهای انسانیاند، آزادانه جولان میدهند و مرتب باعث تلفات انسانی میشوند، در حالی که ساختارهای موجود بهندرت موفق به محافظت از مردم عادی میشوند.
حتی نهادهایی که مسئول تأمین امنیت هستند، مانند بخشهای دولتی مقابله با شیاطین، بیشتر به استثمار افراد میپردازند تا محافظت از آنها و به نظر نمیرسد دغدغهای برای جلوگیری از فروپاشی کامل جامعه داشته باشند. در چنین جهانی، سرنوشت کسانی مانند دنجی، پسری یتیم، فقیر و گرفتار در چرخه فقر و بهرهکشی چیزی جز بیتوجهی و قربانی شدن نیست. او یا باید ابزار دست شکارچیان شیطان شود یا در سکوت نابود گردد، انتخابی که بازتاب تلخ بیعدالتی عمیق اجتماعی است.
توهم بهشتی (Heavenly Delusion)، از نمایش هول و هراس زندگی در دنیایی ویرانشده ابایی ندارد
توهم بهشتی (Heavenly Delusion) یک انیمه معمایی آرام است که در عین فریبندگی، ترسی عمیق در دل مخاطب مینشاند. داستان در جهانی پسا-آخرالزمانی و ویرانشده جریان دارد؛ جایی که موجوداتی هولناک به نام آدمخواران در مناطق متروک پرسه میزنند و بازماندگان را در هراس و بیامنی دائمی نگه میدارند. در این میان، دو نوجوان به نامهای مارو و کیروکو، در جستوجوی مکانی افسانهای و امن به نام بهشت، در دل ژاپن نابودشده سفر میکنند؛ سفری پرخطر که تهدیدات نه تنها از سوی هیولاهای بیرحم بلکه از جانب انسانهایی فاسد و ظالم، همواره در کمین آنهاست.
در کنار روایت پرفشار و سخت مارو و کیروکو، داستانی موازی روایت میشود که در ابتدا حال و هوای آرمانشهری دارد: آکادمی تاکاهارا، محیطی به ظاهر ایدهآل که کودکان با تواناییهای خارقالعاده در آن زندگی میکنند و از دنیای وحشی بیرون در امان هستند. اما با گذشت زمان و آشکار شدن پیوندهای پنهان میان این دو خط داستانی، تضاد میان ظاهر بهشتی آکادمی و حقیقت تلخ پنهانشده در پس آن روشنتر میشود؛ تا جایی که هر دو دنیا، به گونهای مشابه، ترسناک و تهدیدآمیز جلوه میکنند.
انیمه Cyberpunk: Edgerunners، نایت سیتی را به عنوان یک کلانشهر آیندهنگر، هم جذاب و هم وحشتناک به تصویر میکشد
سایبرپانک: اجرانرز (Cyberpunk: Edgerunners) که در دنیای پرآشوب بازی Cyberpunk 2077 رخ میدهد، مخاطب را به دل یک پادآرمانشهر آیندهنگر پرت میکند؛ شهری شلوغ، زنده و در ظاهر جذاب که زیر سطح پرجنبوجوش آن، فساد، خشونت و ناامیدی موج میزند. در نایت سیتی، ایمپلنتهای سایبرنتیکی با وجود ارتقای جسمی، جنایت و خشونت را همیشگی کردهاند و مردم برای تجربه کوچکترین شادی، مجبورند بهایی گزاف بپردازند. این جهان، هرچند از نظر ظاهری جذاب است، اما ناامیدی پنهان در زیر سطح آن را نمیتوان نادیده گرفت.
داستان دیوید مارتینز، نمونهای فراموشنشدنی از قربانیشدن در چرخدندههای این سیستم بیرحم است. دیوید نوجوانی فقیر است که مادرش را به دلیل فساد ریشهدار سیستم درمانی نایت سیتی از دست میدهد و به ناچار به زیرزمین جرمخیز شهر پناه میبرد. او در مسیر بقا، به عنوان یک اجرانر وارد دنیای خطرناک خلافکاران میشود، اما با گذر زمان، بهتدریج گرفتار سایکو-سایبرنتیک (Cyberpsychosis) شده و عقل و وجود خود را در برابر تکنولوژی از دست میدهد.
باران گرگها (Wolf’s Rain)، در دنیایی رو به زوال، اندوهی وهمانگیز را به تصویر میکشد
باران گرگها (Wolf’s Rain)، یک انیمه کلاسیک محصول سال ۲۰۰۳، از همان ابتدا جهان خود را بهعنوان سرزمینی رو به نابودی معرفی میکند. این پادآرمانشهر یخبندان، پر از شهرهای متروک و مردمی است که در فقر و فراموشی روزگار میگذرانند. در دل این ویرانی، تنها امید به نجات، افسانهای باستانی است که از مکانی به نام بهشت سخن میگوید؛ مکانی پنهان که گفته میشود تنها گرگهایی از نژادی در حال انقراض میتوانند آن را بیابند.
انیمه، گروهی از گرگها را دنبال میکند که در سفری اندوهبار و نامطمئن، بهدنبال این بهشت افسانهای در جهانی سرد و ناپایدار هستند. روایت این انیمه در فضایی پادآرمانشهری میگذرد که در آن امید رنگ باخته و زندگی در حال زوال است. داستان تأملبرانگیز و عمیق، در کنار مناظری مالیخولیایی که میان رؤیا و مرگ معلقاند، تجربهای غمانگیز و در عین حال نفسگیر برای مخاطب خلق میکند.
انیمه از دنیای جدید (From the New World)، جامعه آرمانشهری است که طبیعت پیچیده و آشفته خود را پنهان میکند
ساکی واتانابه، شخصیت اصلی انیمه از دنیای جدید (From the New World)، در ظاهر زندگیای آرام و ایدهآل را در یک روستای بهظاهر آرمانشهری تجربه میکند؛ مکانی که در آن افراد با تواناییهای خاص روانی زندگی میکنند و ساکی نیز همراه دوستانش در آکادمی سیج آموزش میبیند. اما خیلی زود مشخص میشود که این جامعه پیشرفته و منظم، تنها نقابی بر چهره نظامی پادآرمانشهری و هولناک است؛ سیستمی که برای حفظ نظم و کنترل، به اعمالی هولناک و غیراخلاقی متوسل میشود، بی آن که ساکنان از واقعیت پنهانشده پشت ظاهر آرام آن آگاه باشند.
یکی از شاخصترین ویژگیهای از دنیای جدید روند تدریجی و تأثیرگذار فاش شدن اسرار تاریک آن است؛ افشاگریهایی که همزمان با پیشروی داستان و کنجکاوی شخصیتها اتفاق میافتند. هر بار که راز جدیدی آشکار میشود یا داستان پیچشی تازه پیدا میکند، درک بیننده از دنیای این انیمه بهطور اساسی دگرگون میشود. در پایان انیمه، از دنیای جدید به طور کامل به یکی از ترسناکترین پادآرمانشهرها در انیمه تبدیل میشود.
تکنولایز (Texhnolyze)، دنیای سورئال، بیرحم و کاملا تهی از امید است
تکنولایز (Texhnolyze) در شهری زیرزمینی و تاریک به نام لوکس (Lux) روایت میشود؛ مکانی پر از خشونت، فساد و بیرحمی. در این محیط بیقانون، ایچیزه، مبارزی که برای زندهماندن میجنگد، طی حادثهای یک دست و یک پای خود را از دست میدهد. همین نقص عضو، او را تبدیل به سوژهای آزمایشی برای نسل جدیدی از اندامهای مصنوعی میکند. پس از این تحول اجباری، ایچیزه به تدریج وارد بازی خطرناک قدرت میان جناحهای مختلف لوکس میشود؛ جنگی درونی که شهر را هر چه بیشتر به ورطه نابودی میکشاند.
دنیای تکنولایز فضایی سرد و بیروح دارد که هیچ روزنهای از امید در آن دیده نمیشود. این انیمه بازتابی بیپرده از پوچ گرایی است؛ تصویری تاریک از بشریتی که در چنگال پوچی و فروپاشی اخلاقی گیر افتاده و به خودویرانگری رسیده است. لوکس، شهری که با سرعت به سمت فروپاشی و جنون میرود. این انیمه با تمام تاریکی و آشوبش، بهخوبی مضامین مرکزی انیمه را منعکس میکند و مخاطب را در فضای سنگین و نومیدانهاش غرق میسازد.
بنظر شما کدام یک از این انیمه ها به واقعیت دنیای ما نزدیک تر هستند و آیا روزی زندگی ما به این صورت خواهد بود؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
نظرات