۶ گاف بزرگ در داستان Death Note که این انیمه را خراب کردهاند
Death Note اغلب بهعنوان یکی از بهترین تریلرهای روانشناختی روزگار مدرن شناخته میشود. این انیمه گاهی به نسخهی امروزی شرلوک هولمز تشبیه میشود، اما بسیاری هم معتقدند که این انیمه بیش از حد مورد ستایش قرار گرفته است. باوجود طرح داستانی پرتنش و بینظیرش، این انیمه خالی از اشکال نیست. با بررسی ۶ گاف داستانی انیمه دث نوت همراه مجله بازار باشید.
لایت یاگامی ممکن است شخصیتی خودخواه داشته باشد، اما هوش او نیز غیرقابلانکار است. او بیشتر زمان انیمه را صرف به چالش کشیدن ال میکند و درنهایت هم موفق میشود از رقیب بزرگش پیشی بگیرد. اما پس از شکست ال، به نظر میرسد که لایت به طرز عجیبی کندذهن میشود. او در نهایت از نیر و ملو شکست میخورد؛ شخصیتهایی که خیلی از مخاطبان آنها را بسیار کمرمقتر و کمطرفدارتر از شخصیتهایی چون ال میدانند. بسیاری از صحنههای پرتنش Death Note وقتی بیننده متوجه برخی از این اشکالات فاحش در منطق داستان میشود، جذابیت خود را از دست میدهند.
اگر والدین لایت کمی دقیقتر بودند، میتوانستند به قتلهای او پایان دهند
اغلب والدین متوجه چنین تغییرات شوکهکنندهای در فرزندشان میشوند
لایت یاگامی دفتری مرموز به نام دفترچه مرگ پیدا، کاربردش را کشف و بلافاصله آن را به ابزاری برای تحقق خیالپردازیهای بیمارگونهاش تبدیل میکند. باوجودآنکه پدرش شخصیتی سختگیر با اصول اخلاقی محکمی دارد، لایت بیوقفه دست به کشتار جنایتکاران میزند. بااینحال، پدرش که یک افسر پلیس است، بهندرت به این فکر میافتد که شاید لایت همان کیرا باشد. اگر والدین لایت کمی دقت و هوشیاری بیشتری داشتند، شاید میتوانستند پیش از شروع قتلها جلوی او را بگیرند.
دو والدینی که زیر یک سقف با فرزندشان زندگی میکنند، چطور متوجه اینهمه تغییر ناگهانی و شدید در رفتار او نشدند؟ هیچوقت کسی دربارهی رفتار پرخاشگرانه، تکگوییهای طولانی یا حالت روانی ناپایدار لایت سؤال نمیکند. درست است که لایت فردی باهوش و استثنایی است، اما اصلاً در پنهانکردن احساساتش مهارت ندارد. از همه بدتر، پدرش، سویچیرو، دقیقاً درگیر پروندهی کیرا است، آن هم درحالیکه قاتل درست زیر سقف خانهاش زندگی میکند. حتی در لحظاتی که ممکن است سویچیرو به پسرش شک کند، همیشه چیزی پیش میآید که ناگهان او را از این سوءظن نجات میدهد.
کمی عجیب است که یک افسر پلیس چنین دقتی در مورد پسرش به خرج ندهد، اما به نظر میرسد رابطهی نزدیک لایت و پدرش، کیرا را از مظنون شدن نجات میدهد. هرچند لایت میتواند یک جامعهستیز تمامعیار باشد، در ظاهر رفتاری کاملاً نرمال دارد. او همیشه سعی میکند بهترین پسر و دوست ممکن باشد، به همین خاطر کسی به او شک نمیکند. حتی زمانی که مورد ظن قرار میگیرد، از قوانین مبهم دفترچهی مرگ برای فرار از مجازات استفاده میکند. بااینحال، همین وابستگی بیش از حد به دفترچه، در نهایت به سقوط او منتهی میشود.
همدست لایت فریبخورده و از یک دفترچهی مرگ تقلبی استفاده میکند
اعتماد لایت به دیگران، تصمیمی بیمنطق است
یکی از بزرگترین اشتباهات لایت در انیمه دث نوت، اعتماد بیش از حد به دیگران است. باتوجهبه ماهیت جنایاتش، اعتماد به هر فردی باید برایش دشوار باشد. بااینوجود، او اجرای حیاتیترین بخش از نقشهاش را به ترو میکامی میسپارد؛ تصمیمی که به شکست و مرگ او ختم میشود. اینکه لایت، بعد از سالها کار انفرادی، ناگهان به دیگران اعتماد کند، کاملاً غیرمنطقی به نظر میرسد.
اضافهکردن شخصیتهایی مثل میکامی، احتمالاً بهمنظور گسترش داستان پس از مرگ ال صورتگرفته است. بخش اول انیمه کاملاً متمرکز بر تقابل فکری لایت و ال است، اما نیمهی دوم قدرت همان سطح درگیری را ندارد؛ بنابراین، برای پر کردن خلأ به وجود آمده، شخصیتهای فرعی اضافه شدهاند.
گرچه این شخصیتها به گسترش دنیای داستان کمک میکنند، اما از نظر منطق داستانی، لایت نباید مهمترین بخش نقشهاش را به دیگری بسپارد. همانطور که پیشبینی میشد، میکامی فریب میخورد و از دفترچهی تقلبی استفاده میکند؛ نقشهای که توسط شاگردان ال طراحی شده بود تا حقیقت را برای جهان آشکار کنند. اگر لایت در آن لحظهی حساس به کسی جز خودش تکیه نمیکرد، شاید هرگز شکست نمیخورد.
لایت پس از مرگ ال، به طرز قابلتوجهی «احمقتر» میشود
بعد از مرگ «شرلوک» داستان، رفتارهای لایت غیرمنطقیتر میشود
نبردهای ذهنی بین ال و لایت، بدون شک از درخشانترین و هیجانانگیزترین لحظات Death Note هستند. این دو نابغه، مدام یکدیگر را به چالش میکشند و تعادل را در بازی موش و گربه حفظ میکنند. ال احتمالاً از همان ابتدا به لایت مشکوک بود، اما تا لحظهی آخر مدرک قطعی نداشت. جالب اینجاست که وقتی لایت موفق میشود رقیب اصلیاش را از میدان خارج کند، ناگهان عقل و احتیاطش را هم با او دفن میکند.
لایت و ال در دنیای Death Note نقش شرلوک هولمز و موریارتی را دارند؛ یک دوئل ذهنی دائمی که یکی بدون دیگری ناقص است. حذف ال از داستان، یکی از بزرگترین اشتباهات سازندگان و درواقع یک گاف داستانی محسوب میشود. عجیب است که لایت، بعد از خلاصشدن از دست بزرگترین تهدیدش، ناگهان دست به تصمیمهایی میزند که هیچ منطقی پشت آنها نیست. برای مخاطب، این احساس به وجود میآید که لایت تمام هوش خود را با مرگ ال کنار گذاشته است.
در این میان، نیر و ملو وارد میشوند؛ شخصیتهایی که نه جذابیت کاریزماتیک ال را دارند و نه به نظر میرسد به اندازهی او باهوش باشند. بااینحال، این دو موفق به کاری میشوند که حتی ال هم در انجام آن ناتوان بود: به دام انداختن کیرا. چیزی که قرار بود بهعنوان «شاگردی که استاد را پشت سر میگذارد» مطرح شود، بیشتر شبیه یک پایان غیرقابلباور و شتابزده به نظر میرسد. گویی کارآگاهی گمنام، ناگهان موفق به دستگیری موریارتی شده باشد؛ نه بهخاطر نبوغ خودش، بلکه بهخاطر سهلانگاری عجیب موریارتی در آخرین دقایق. اگر لایت تا پایان همان دقت و وسواس اولیه را حفظ کرده بود، شاید هرگز گرفتار نمیشد.
بینندهها لایت و نائومی میسورا را پیش از ناپدیدشدن او با هم دیدند
لایت آخرین کسی بود که نائومی را زنده دید
یکی از بزرگترین گافهای سنتی داستان در قسمتهای ابتدایی Death Note، به خط داستانی نائومی میسورا مربوط میشود. نائومی که سابقهی فعالیت در پلیس را دارد، بهدرستی به لایت مشکوک و حتی مستقیماً با او روبهرو میشود تا حقیقت را بفهمد. اما لایت طبق معمول با چهرهای معصومانه او را فریب میدهد و مخفیانه او را دنبال کرده تا فرصت مناسبی برای کشتنش پیدا کند. در نهایت، از طریق دفترچهی مرگ، نائومی را به قتل میرساند. نکته اینجاست: نائومی آخرین بار با لایت دیده شده و خودش هم گفته بود که به او مشکوک است.
چگونگی مواجههی لایت با نائومی، بدون شک یکی از ضعفهای اساسی داستان در قسمتهای اولیه است. اگر اندکی منطق کارآگاهی در داستان جریان داشت، لایت باید بلافاصله مظنون اصلی قتل نائومی میشد—یا حتی دستگیر. او تنها کسی است که نائومی را زنده دیده و در زمان مرگش با او همراه بوده. عجیبتر آنکه ال، باآنهمه هوش و دقت، نمیتواند این قطعهی پازل را سر جای خودش قرار دهد. گرچه به نظر میرسد ال از همان ابتدا مشکوک بوده، اما هیچ اقدامی نمیکند.
بااینحال، لایت بهراحتی از این موقعیت فرار میکند، بیآنکه کوچکترین پیامدی گریبانش را بگیرد. او که بهعنوان یکی از باهوشترین شخصیتهای انیمه شناخته میشود، باید درک میکرد که این موقعیت تا چه اندازه میتواند مشکوک و دردسرساز باشد. اما شاید در ذهن او، وجود نائومی زنده خطرناکتر از عواقب قتلش بود. بااینحال، همین سناریو باید مثل زنگ خطر برای ال عمل میکرد؛ هشداری واضح که لایت همان کیرا است. ولی داستان با نادیدهگرفتن این نکتهی کلیدی، باورپذیری خودش را زیر سؤال میبرد.
کارآگاهها حتی یکبار هم دفترچهی مرگ را برای اثر انگشت بررسی نمیکنند
پلیس میتوانست خیلی زودتر لایت را رسوا کند
یکی از آشکارترین گافهای داستان Death Note، خودِ دفترچهی مرگ است. چرا هیچکس در تمام طول داستان به فکر بررسی دفترچه برای یافتن اثر انگشت نیفتاد؟ لایت از لحظهی اول دفترچه را لمس کرده و بارها و بارها از آن استفاده کرده است. اگر کارآگاهان تنها یک بار دفترچه را برای اثر انگشت بررسی میکردند (حتی پیش از آنکه لایت مستقیماً با ال همکاری کند) ممکن بود خیلی زودتر به او مظنون شوند. حتی اگر فناوری پزشکی قانونی در دنیای این انیمه آنقدر پیشرفته نباشد، باز هم عجیب است که ال بیشتر به تحلیل و استنتاج تکیه میکند تا به تکنیکهای مرسوم کارآگاهی.
در دنیای واقعی، راهکارهای بسیاری برای حل چنین پروندههایی وجود دارد؛ از آزمایش DNA گرفته تا تحلیل مسیرهای مکالمه، دوربینهای مداربسته و بررسی وسایل جرم. اما در Death Note، بسیاری از این روشها نادیده گرفته میشوند، چرا؟ چون اگر از این تکنیکها استفاده میشد، داستان خیلی زودتر از آنچه که هست، به پایان میرسید. سازندگان، تقابل بین لایت و ال را بهعنوان محور اصلی جذابیت داستان در نظر گرفتهاند، نه تعقیبوگریز پلیسی گسترده و سازمانیافته.
در واقع، اگر داستان بیش از حد بر نیروهای پلیس یا افبیآی تمرکز میکرد یا اگر روند پرونده را به سبک واقعگرایانه و حقوقی پیش میبرد، بسیاری از لحظات تماشایی و پرتنش بین ال و لایت از بین میرفت. حضور این دو نابغه در مقابل هم همان چیزی است که مخاطب را پای داستان نگه میدارد. با اینکه در نهایت لایت موفق میشود یک گام جلوتر از ال حرکت کند، اما اینکه هیچکس حتی یک بار هم دفترچه را برای شواهد فیزیکی بررسی نمیکند، همچنان یکی از گافهای بزرگ داستان باقی میماند. اگر چنین اتفاقی میافتاد، حتی اگر اثر انگشت بهتنهایی لایت را محکوم نمیکرد، میتوانست مسیر درستی برای یافتن کیرا ایجاد کند.
نقشهی فراموشی لایت به طرز عجیبی جواب میدهد
ازبینرفتن حافظهاش به شکلی غیرواقعی او را از مظان اتهام دور میکند
بسیاری از طرفداران Death Note، طرح فراموشی لایت را ضعیفترین بخش کل انیمه میدانند. با اینکه این طرح از لحاظ نظری بر مبنای مالکیت دفترچهی مرگ شکلگرفته، در عمل بیش از حد پیچیده و متکی بر اتفاقات شانسی است. هیچچیز منطقی وجود ندارد که جلوی بازگشت اتفاقی یا زودهنگام خاطرات لایت را بگیرد. اگر این اتفاق میافتاد، ممکن بود لایت خیلی زودتر از آنچه پیشبینی کرده بود، لو برود. بااینحال، لایت پس از بازگشت خاطراتش، نهتنها ال را میکشد؛ بلکه برای مدتی طولانی کنترل کامل را به دست میگیرد.
از نظر بسیاری، این بخش از داستان یکی از غیرواقعیترین و توهینآمیزترین لحظات در انیمه است؛ نه فقط برای شخصیتها، بلکه برای شعور مخاطب. تمام رفتارها و تصمیمات لایت در زندان قرار است نشان دهد که او هیچ ارتباطی با کیرا ندارد. اما همانطور که در دنیای واقعی بسیاری از قاتلان سریالی ممکن است برای مدت طولانی دست از قتل بردارند، این رفتار نمیتواند بهتنهایی لایت را از اتهام تبرئه کند.
مسئلهی بزرگتر این است که چطور کاراکتری مثل ال که بهعنوان یکی از باهوشترین افراد جهان معرفی شده، حتی لحظهای به این شک نمیکند که لایت ممکن است عمداً حافظهاش را پاککرده باشد. این، همان گاف داستانی است که نویسندگان به آن متوسل میشوند تا داستان را جلو ببرند. درحالیکه ممکن بود این داستان در مسیرهای بسیار منطقیتر و جذابتری ادامه پیدا کند. در نهایت، هرچند Death Note بدون شک یک اثر هیجانانگیز و هوشمندانه است، اما وجود گافهای داستانی مثل این، گاهی میتواند تمرکز مخاطب را بر هم بزند و لذت تماشای داستان را کاهش دهد.
نظر شما در مورد انیمه دث نوت و گافهای داستانی آن چیست؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: CBR
همه یوتیوب فارسی رو جاج کردیم! میزگیم با پیکسی پریسا
نظرات