رویای شینوبو در شیطانکش به حقیقت پیوست، اما شادی به همراه نداشت
شینوبو کوچو، یکی از محبوبترین شخصیتهای جهان شیطانکش (Demon Slayer)، داستانی تراژیک دارد که در بخش نخست از سهگانه قلعه بینهایت (Infinity Castle)، قلب طرفداران را به درد آورد. او با وجود استعداد کمنظیرش بهعنوان هاشیرای حشره (Insect Hashira)، در نبردی نابرابر با شیطان رده بالای دوم (Upper Rank Two) قرار گرفت. چالشی که حتی برای او، بدون بیدار کردن نشان شیطانکش (Demon Slayer Mark)، بیش از حد سنگین بود.
شاید تیغه شمشیر او توانایی قطع کردن گردن شیاطین را نداشت، اما سموم مرگباری که با استفاده از گل ویستریا (Wisteria) میساخت، بهراحتی میتوانست آنها را از درون نابود کند. بهطور سنتی، تنها دو راه برای نابودی کامل یک شیطان وجود دارد: قرار دادن آن در معرض نور خورشید یا جدا کردن سرش با یک شمشیر نیچیرین (Nichirin). سپاه شیطانکش (Demon Slayer Corps) قرنها با همین روشها با این هیولاها جنگیده بود. اما شینوبو از یک نقطه ضعف دیگر شیاطین نیز هوشمندانه بهره برد: گل ویستریا.
این گل به دلایلی نامعلوم برای شیاطین هراسآور و مرگبار است و آنها به هر قیمتی از نزدیک شدن به آن پرهیز میکنند. شینوبو با ترکیب این سموم کشنده با تکنیک تنفس حشره (Insect Breathing)، سبک مبارزه منحصربهفردی را خلق کرد که او را به جایگاه رفیع هاشیرا رساند. با این حال، در نبرد سرنوشتسازش، هر سمی که علیه دوما (Doma) به کار برد، با پادزهرهای آن شیطان قدرتمند بهسادگی خنثی شد. شینوبو استعدادی نادر در دنیای شیطانکش بود، اما شخصیت دیگری نیز با تخصص در داروها و سموم وجود داشت که در نهایت به یکی از ارزشمندترین متحدان سپاه تبدیل شد.
اتحادی از سر اجبار: همکاری شینوبو و تامایو
این بخش از داستان اگرچه در انیمه به تصویر کشیده نشد، اما نقشی کلیدی در سرنوشت نبرد نهایی داشت. از شینوبو خواسته شد تا روی دارویی برای شکست دادن موزان (Muzan) کار کند، اما چالش اصلی این بود که او باید با تامایو (Tamayo)، یک شیطان، و دستیارش یوشیرو (Yushiro) همکاری میکرد. کاگایا اوبویاشیکی (Kagaya Ubuyashiki)، رهبر دوراندیش سپاه شیطانکش، که از وجود تامایو و نیت او برای نابودی موزان آگاه بود، این اتحاد را ترتیب داد.
این همکاری، تلاقی دو دنیای متفاوت بود: شینوبو در ساخت سموم کشنده برای شیاطین خبره بود و تامایو قرنها دانش شیطانشناسی را در اختیار داشت. تامایو که حدود پانصد سال از عمر خود را صرف یافتن راهی برای انتقام از خالق خود کرده بود، سرانجام با کمک دانش شینوبو، داروی ضد موزان (Anti-Muzan Drug) را تکمیل کرد. این دارو نقشی حیاتی در شکست موزان ایفا کرد؛ بدون آن، کل سپاه شیطانکش نابود میشد و موزان به سلطه وحشتناک خود ادامه میداد. با اینکه شینوبو به اهمیت این همکاری واقف بود، اما مجبور بود با نفرتی عمیق دستوپنجه نرم کند؛ کار کردن در کنار یک شیطان، تمام وجود او را به آتش میکشید.
در طول آرک تمرین هاشیراها (Hashira Training Arc)، او بهسختی خشم خود را کنترل میکرد، اما ملاقات با کانائو تسویوری (Kanao Tsuyuri) که حالا بهتر میتوانست احساساتش را بروز دهد، کمی او را آرام کرد. با این حال، حقیقت تلخ این بود که این اتحاد، همان چیزی بود که بزرگترین رویای خواهرش را محقق میساخت؛ رویایی که شینوبو پس از مرگ او تلاش میکرد به آن پایبند بماند.
تأثیر کانائه بر شینوبو
کانائه کوچو (Kanae Kocho)، هاشیرای گل (Flower Hashira)، شخصیتی سرشار از همدلی داشت، درست مانند تانجیرو. او نیز برای سرنوشت تلخ شیاطین اندوهگین بود و آرزو داشت روزی دنیایی را ببیند که در آن، انسانها و شیاطین بتوانند در صلح کنار یکدیگر زندگی کنند. کانائه حتی در آخرین نفسهایش، پس از آنکه توسط دوما زخمی شد، به آرمانهایش وفادار ماند. شینوبو که در آن لحظات تلخ کنار خواهرش بود، سوگند خورد که انتقام او را بگیرد، حتی اگر میدانست قدرت کافی برای کشتن آن شیطان را ندارد.
او سالهای بعد را صرف ساختن زهرهای قویتر کرد و همزمان، خود را وادار میکرد تا همان لبخند زیبایی را که کانائه دوست داشت، همیشه بر صورت داشته باشد. از همان ابتدای ورودش به داستان، شینوبو آرزوی خواهرش برای دوستی با شیاطین را به زبان میآورد، در حالی که نفرتی عمیق را از این موجودات گوشتخوار در قلب خود پنهان میکرد. او تلاش کرد تا این رویای زیبا را زنده نگه دارد، اما در نهایت این بار سنگین را به دوش تانجیرو سپرد. شینوبو، مانند بسیاری از شیطانکشها، پس از آنکه هیولاها تمام عزیزانش را از او گرفتند، در اقیانوسی از ناامیدی غرق شده بود.
به همین دلیل، حتی زمانی که رویای دیرینهاش برای همکاری با یک شیطان به حقیقت پیوست، ذرهای شادی در وجودش نیافت. در واقع، او از هرگونه ارتباطی با یک شیطان بیزار بود. هرچند با گذشت زمان، قلبش را به روی نزوکو گشود، اما احساسش نسبت به سایر شیاطین تا آخرین لحظه عمرش تغییری نکرد.
آتشفشان خشمی که در وجودش شعلهور بود، او را به سمت تصمیمی فداکارانه سوق داد تا هر کاری که میتواند برای تضمین نابودی دوما انجام دهد. شینوبو زنده نماند تا شاهد ثمره تلاشهایش باشد، اما بیتردید بخشی از وجود او میدانست که فداکاریاش بینتیجه نخواهد ماند و متحدانش، راهی را که او و تامایو آغاز کرده بودند، به پیروزی ختم خواهند کرد.
منبع: comicbook
اعترافات جنجالی یوتیوبرهای فارسی؛ میزگیم با بیگزموگ
نظرات