شاید خاندان اوبویاشیکی در شیطانکش آنقدرها هم نجیب نیستند
دنیای شیطانکش (Demon Slayer) جهانی است درهمشکسته و پرآشوب که در آن افراد بیشماری زیر سایه شوم شیاطین آدمخوار رنج میکشند. این هیولاها قدرتی باورنکردنی دارند، بدنشان تقریباً بلافاصله بازسازی میشود و برخی از آنها حتی قادرند از قدرتهای جادویی ویژهای به نام هنر خون شیطانی (Blood Demon Art) استفاده کنند. این موجودات شبهنگام فعالانه به دنبال طعمههای تازه میگردند و بدتر از همه اینکه تا شرایط خاصی مهیا نشود، هرگز نمیمیرند.
به همین دلیل است که لشگر شیطانکش (Demon Slayer Corps) که بیش از هزار سال پیش توسط خاندان اوبویاشیکی (Ubuyashiki Family) پایهگذاری شد، شبانهروز برای محافظت از مردم بیگناه در برابر وحشت این شیاطین تلاش میکند. این لشگر سازمانی با ساختاری گسترده است که در سایهها فعالیت میکند و دلاوریهایشان معمولاً از چشم عموم پنهان میماند.
با این حال اعضا این سازمان، چه شیطانکشها و چه حتی نیروهای پشتیبانی یا همان کاکوشی (Kakushi)، اغلب کسانی هستند که عزیزان و خانواده خود را از دست دادهاند. همین درد مشترک، انگیزهای قوی میشود تا آنها برای ساختن آیندهای بهتر بجنگند؛ تا دیگران مجبور نباشند وحشت تماشای قتلعام بیرحمانه عزیزانشان را پیش چشمان خود تجربه کنند. اعضا خاندان اوبویاشیکی اگرچه خودشان مهارتی در میدان نبرد ندارند، اما انواع پشتیبانیها، از جمله دستمزدهای قابلتوجه را برای مبارزان فراهم میکنند. آنها همواره در طول انیمه به عنوان قهرمانانی دلسوز به تصویر کشیده شدهاند، اما آیا واقعاً حقیقت همین است؟
خاندان اوبویاشیکی و برگزاری یک آزمون گزینش نهایی وحشیانه
نمیتوان انکار کرد که کاگایا اوبویاشیکی (Kagaya Ubuyashiki) واقعاً اعضای لشگر را دوست داشت و اغلب آنها را فرزندان خود خطاب میکرد. او حتی با وجود بدن رنجور و ضعیفش، بر سر مزار تکتک اعضایی که جانشان را در نبرد فدا کرده بودند، حاضر میشد. اما یک مسئله مهم وجود دارد که این مجموعه در پرداختنِ درست به آن کوتاهی کرده است: بیرحمیِ مطلق در آزمون گزینش نهایی (Final Selection Exam).
این آزمون اجازه میداد هر ساله دهها شرکتکننده جان خود را از دست بدهند؛ و وقتی در نظر بگیریم که بیشتر این قربانیان نوجوان بودند، عمق فاجعه ترسناکتر میشود. فلسفه کل این آزمون بر این اصل استوار بود که تنها شرکتکنندهای شایسته انتخاب است که بتواند در جنگلی مملو از شیطان زنده بماند. اما این شرط برای کسانی که هیچ تجربهای در نبرد واقعی نداشتند، بیش از حد ظالمانه بود.
هدف آزمون این بود که به همه نشان دهد شیاطین تا چه حد وحشتناک هستند و مبارزه با آنها چه بهایی دارد. درست است که شیطانکشها در طول مأموریتها کشته میشوند و آمار تلفاتشان بسیار بالاست، اما همچنان مضحک و غیرقابلقبول است که سازمانی با ادعای محافظت از بیگناهان، داوطلبانه جوانان را به قعر جهنم بفرستد؛ آن هم در شرایطی که به راحتی میشد از مرگ آنها جلوگیری کرد.
رها کردن داوطلبان در جنگل به مدت یک هفته، بدون هیچ آب و غذا یا راه فراری، به وضوح نشان میدهد که جان انسانها چقدر برای خاندان اوبویاشیکی یا فرماندهان لشگر بیارزش بوده است. هنگامی که شرکتکنندگان پا به درون جنگل میگذاشتند، دیگر راه برگشتی نداشتند و حتی نمیتوانستند در میانه راه انصراف دهند، چرا که هیچ شیطانکش ردهبالایی برای نظارت بر آزمون در آنجا حضور نداشت. گویی برای لشگر هیچ اهمیتی نداشت که آیا این نوجوانان زنده میمانند یا زیر شکنجه شیاطین جان میدهند.
شیطان دست باید سالها پیش نابود میشد
علاوه بر موارد بالا، ماجرای شیطان دست (Hand Demon) که باعث مرگ سابیتو (Sabito) شد، بسیار عجیب و غیرمنطقی به نظر میرسد و همواره مثل یک نقطه ضعف در منطق داستان خودنمایی میکند. این شیطان به قدری قدرتمند بود که حتی شیطانکشهای آموزشدیده هم به سختی میتوانستند شکستش دهند. او در طول سالها شرکتکنندگان بیشماری را کشت و با کینهای مشخص، شاگردان ساکونجی اوروکوداکی (Sakonji Urokodaki) را هدف قرار میداد.
اهداف و مکان این هیولا کاملاً روشن بود و باید خیلی پیشتر متوقف میشد. حتی پس از اینکه مبارز بااستعدادی مثل سابیتو کشته شد و گیو (Giyu) به سختی از آن مهلکه جان سالم به در برد، هیچکس به فکر نیفتاد که برای به حداقل رساندن تلفات، یک مأمور ویژه بفرستد و کار شیطان دست را تمام کند. کاگایا اوبویاشیکی به لطف تواناییاش در پیشبینی آینده، همیشه از وقایع پیرامونش آگاه است؛ همانطور که از ملاقات تانجیرو (Tanjiro) با تامایو (Tamayo) باخبر بود.
این توانایی فقط محدود به کاگایا نیست، بلکه موهبتی است که تمام رهبران خاندان اوبویاشیکی از آن بهرهمندند. بنابراین غیرقابلتصور است که شخصی با چنین درایتی از وجود شیطان دست بیخبر بوده باشد و اجازه داده باشد کودکان بیگناه صرفاً به خاطر اشتیاقشان برای پیوستن به لشگر، اینگونه سلاخی شوند. این شواهد تنها یک معنا دارد: برای لشگر شیطانکش اهمیتی ندارد که چه نوع هیولاهایی در آن جنگل پرسه میزنند و شرکتکنندگان جوان مجبور به روبرو شدن با چه کابوسهایی هستند.
نهتنها این واقعیت تلخ است، بلکه عبورِ سرسریِ داستان از کنار چنین مسئله مهمی، بسیار عجیب و شاید یکی از ناامیدکنندهترین جنبههای انیمه باشد. درست است که شیطانکش در ژانر فانتزی تاریک (Dark Fantasy) قرار دارد و بخشهای زیادی از داستان باید ترسناک و ویرانگر باشد، اما وحشیگریِ بیدلیل در آزمون گزینش نهایی چیزی نیست که بتوان به هیچ طریقی آن را توجیه کرد. نظر شما چیست؟ دیدگاه خود را در بخش نظرات بنویسید و وارد بحث شوید.
منبع: comicbook

تقریبا منو یاد این میندازه که هیچ آدم کاملا معصوم و مهربونی وجود نداره