بازیهای ویدیویی رویایی که دوست داریم از انیمهها ساخته شود
انیمههای بسیاری هستند که براساس آنها بازیهای ویدیویی روی کنسولها، کامپیوترهای شخصی یا گوشی تلفن همراه عرضه میشود. قصه این مدل بازیها به دوران کهن و زمان میکرو و NES بازگشته و تا همین امروز نیز ادامه دارد. بسیاری از این بازیها مانند Jump Force در سطح زبالههای بازیافتیاند. خیلی از آنها مانند One Piece Odyssey با وجود کیفیت نسبتاً خوب خود به سرعت فراموش شده و درصدی از آنها نیز مانند Dragon Ball FighterZ و Fate Grand Order در رده افسانهای قرار میگیرند. بازیهایی که فراتر از انیمه خود رفته و حتی مخاطبین جدیدی را به فرنچایز خود اضافه میکنند. دنیای انیمهها و بازیهای ویدیویی برای سالهای سال است که در قالب فرنچایزهای مختلف به یکدیگر گره خورده است.
با این حال همه فرنچایزها این شانس را ندارند. بسیاری از آنها هیچ گاه علی رغم محبوبیت فراوان خود هیچ بازی ویدیویی دریافت نمیکنند و بدتر از آن انیمههایی هستند که بازیهای ویدیویی آنها در بهترین حالت فراموش شدنی و در بدترین حالت به حیثیت اثر اصلی صدمه میزند. این جاست که مخاطبهای انیمه که علاقه به بازیهای ویدیویی دارند شروع به رویاپردازی میکنند. چه میشود اگر این انیمه، همچین بازی دریافت کند؟ اگر این کمپانی از این انیمه بازی بسازد چه چیز هیولایی میشود؟ موارد این چنینی مدام در ذهن این مخاطبین میپیچد. مخصوصاً با توجه به رشد فوقالعاده قدرتمند محبوبیت بازیهای اقتباس شده از کمیکهای غربی از زمان عرضه Batman Arkham Asylum که تا همین امروز با بازیهایی مثل Marvel Rivals ادامه دارد، بسیاری را به این فکر وا میدارد که آیا انیمهها و مانگاهای ژاپنی نیز چنین پتانسیلی دارند یا خیر؟ با مجله بازار همراه باشید تا ۷ مورد از رویاییترین بازیهای ویدیویی که دوست داریم از انیمههای محبوب ساخته شود را مطرح کرده و جلوهای از یک رویای عظیم را در قالب متنی کوتاه به نمایش درآوریم.
۸. یک بازی تاکتیکال استراتژی از سری Kingdom
تصور کنید Fire Emblem و XCOM ولی با شین، کیوکای و لشکر فوقالعادهشان!
نکتهای که در مورد بازیهای ویدیویی پیرامون انیمهها وجود دارد، این است که بسیاری علاقه دارند Uncharted ،Elden Ring یا The Legend of Zelda بعدی صنعت ویدیو گیم از روی انیمه محبوب آنها ساخته شود. به نوعی همه دوست دارند یک بازی اکشن ادونچر AAA داشته باشند؛ ایدهای که به خوبی برای فرنچایزهای Batman و Spider-man جواب داد. با این حال بعضی آثار هستند که به هر شکل ممکن نباید در سبک اکشن ادونچر قرار بگیرند. اولین بازی این لیست رویایی ما نیز چنین بازی است. سری Kingdom اثر هارا یاسوئیسا، مانگایی طولانی و کماکان در حال انتشار است که وقایع داستان آن طی جنگهای پاییزه رخ داده و حول محور شخصیت پرشوری به نام «شین» میگردد. شین بردهای است که آرزو دارد روزی یکی از ژنرالهای افسانهای چین شود و طی اتفاقاتی سرنوشتش به سرنوشت «سی»، پادشاه ایالت «شی» گره میخورد و پایش به جنگهای خونین بین هفت ایالت چین باز میشود.
Kingdom سازگاری فوقالعاده بالایی با ژانر تاکتیکال و استراتژی دارد. عمده بخشهای مهم این سری در جنگهای بزرگ بین لشگرها اتفاق میافتد. جایی که تک تک شخصیتها و نقشی که طی جنگ بازی میکنند در سرنوشت آن اثر دارد. به همین دلیل یک بازی تاکتیکال با المانهای شخصی سازی مانند سری Fire Emblem و XCOM که تلاش شما برای زنده نگه داشتن همه نیروهایتان هست بهترین نوع بازی برای این چنین اثری است. در حقیقت نکته رویایی این بازی این است که در میان چه بازیهای ویدیویی، چه رمانها و چه فیلمهای سینمایی و دنیای تلویزیون، کمتر اثری به اندازه Kingdom در قالب یک اثر تاکتیکال میتواند قدرتمند ظاهر شود. جایی که نقشه ریزی بسیار اهمیت داشته و تک تک شخصیتها و رابطهشان با شخصیت اصلی، شین، هسته اصلی بازی را تشکیل میدهند.
۷. یک بازی اکشن مخفی کاری از سری Ghost in the Shell
جایی که سایبورگها و اندرویدها دستانشان به خون آلوده است
بعد از موفقیت Cyberpunk 2077 (که به واسطه آپدیتها و معجزات فراوان حقیقی شد) به نظر میآید فضا برای آثار دیگر در ستینگ سایبرپانک کاملاً مهیا باشد و از این نظر انیمههای متنوعی برای تبدیل شدن به بازیهای ویدیویی وجود دارند. انیمههای شاهکاری نظیر Akira ،Appleseed و Battle Angel Alita گزینههای فوقالعادهای برای همچین ایدهای هستند؛ با این حال وقتی نوبت به فضای سایبرپانک و بازی بودن میرسد کمتر اثری با سازگاری Ghost in the Shell پیدا میشود. مجموعه انیمههای سریالی، سینمایی فوقالعادهای که حتی چند سال پیش یک اقتباس هالیوودی به شدت معمولی نیز دریافت کرده بود.
Ghost in the Shell روایت دنیایی است که در آن چنان کامپیوترها و بازار اعضای مصنوعی پیشرفت کرده که یک آدم کاملاً از کار افتاده میتواند با تبدیل مغز خود به یک مغز سایبری و تعویض تعداد زیادی از اعضای بدن خود با اعضای روباتیک، به یک سایبورگ کاملاً پیشرفته تبدیل شود. طبیعتاً این دسته از تغییرات باعث شده تا افراد تا حد زیادی متکی به کامپیوترهای بدن خود شده و در عین حال، مورد تهدید هکرها قرار بگیرند. این جاست که شخصیت اصلی «ماکوتو کوساناگی» وارد داستان میشود. کارآگاه و مامور امنیتی به شدت مجهزی که در هیبت یک سایبورگ شکست ناپذیر به دنبال سیاهترین و تاریکترین جرائم سایبری شهر خود است. ساختار Ghost in the Shell و عدم تمرکز آن روی یک خط داستانی واحد این اجازه را به سازندگان خود میدهد تا برای یک بازی ویدیویی، شخصیت اصلی داستان، ماکوتو را در یک روایتی، هر چند در چهارچوب کلی سری، ولی در عین حال تازه و نو قرار داده و داستانی جدید برای او تعریف کنند و در عین حال به خاطر اتمسفر فوقالعاده گیرای انیمه و فضای تاریک و گرفته آن، اثر مخفی کاری و جنایی خلق کنند که اگر با المانهای Immersive Sim ترکیب شود میتواند جایگزین یا مکمل فوقالعاده قدرتمندی در کنار آثاری مانند Deus Ex و Cyberpunk 2077 باشد.
۶. یک بازی اکشن ادونچر خطی از Made in Abyss
اگر سرشار از المانهای سولزبورن باشد که چه بهتر
وقتی نوبت به طراحی یک بازی اکشن RPG خطی مثل آثار From Software میشود، عموماً ذهن همه به سمت Berserk متمایل میشود که نمیتوان به آنها خرده گرفت. Berserk عنوانی استثنایی برای تبدیل شدن به همچین سبک از بازی است. مخصوصاً به این خاطر که فضای دارک فانتزی این اثر کاملاً با عناوین استدیوی From Software همخوانی دارد. (یا اگر بخواهیم روراست باشیم، عناوین From Software به وضوح از Berserk الهام گرفتهاند.) با این حال مسئلهای که وجود دارد شباهت بیش از حد این میان این عناوین است. اگر چشمهایتان را کمی ریز کنید و از جزئیات عبور کنید، Dark Soulsها و Elden Ring حقیقتاً فرم نهایی یک بازی از سری Berserk است. فقط شخصیتها و پلات داستان وجه تمایز هستند. هر چیزی که ما از یک بازی Berserk بخواهیم، نهایتاً در عناوین From Software پیدا میشود. اما اگر دورتر نگاه کنیم؛ یک اثر دارک فانتزی دیگر نیز وجود دارد که شدیداً احتیاج به یک بازی اکشن ادونچر خطی عالی دارد. ماجراجویی تاریک و خشنی که قلب همه را به تپش درآورد و آن سری نیز چیزی نیست جز Made in Abyss.
روایت سفر «ریکو» و همراه روباتیاش «رِگ» به اعماق Abyss برای پیدا کردن مادر خود، روایتی به شدت پرپیچ و خم با غافلگیریهایی است که حقیقتاً در کمتر انیمه و حتی کمتر بازی ویدیویی پیدا میشود. برخوردهای نفس گیر با هیولاها و شخصیتهای متخاصم مختلف و اکتشاف لایه به لایه جاذبههای طبیعی Abyss به همراه قابلیتهای گسترده رِگ برای مبارزه روی هم یک مجموعهای مواد اولیه برای خلق یکی از خاطره انگیزترین بازیهای ویدیویی اکشن ادونچر تاریخ را به وجود میآورد. بازی که در آن شما در نقش رِگ به عنوان شخصیت اصلی و به همراه ریکو لایه لایه خود را به اعماق Abyss رسانده و وقایع آن را از زاویهای دیگر تجربه کنید. حتی میتوان سفر این دو را از جهات مختلفی بسط داد و داستانهای فرعی جدیدی برای آنها نوشت. تنها نکته منفی این رویا این است که پیش از این، ناشر این اثر Kadokawa در اقدامی ناشیانه با سپردن این IP به یک سازنده ضعیف با کمترین خرج ممکن اثری در این سبک و با نام Made in Abyss ساخته بود که باعث لکه دار شدن این اسم در صنعت بازیهای ویدیویی شده بود و احتمالاً همین بازی مایوس کننده، احتمال به حقیقت پیوستن این رویا را کمتر کند.
۵. یک بازی فایتینگ سه بعدی از سری Fate
ترکیب Tekken و Soul Calibur با قهرمانان اساطیری و نوبل فانتازمهایشان
با عرضه Grand Blue Fantasy Versus اگر یک چیزی مشخص شده باشد، آن نیز ارزش فوقالعاده بالای مجموعه بازیهای گاچا به عنوان منبع الهام برای بازیهای فایتینگ است. نه تنها آنها پر از شخصیتهای رنگارنگ بوده، بلکه رویارویی هر کدام با یکدیگر و میزان قدرتها و نوع شخصیت پردازیهایشان دقیقاً مناسب این سبک بازیهاست. جدا از Grand Blue Fantasy که منبع اصلی داستان آن بازی گاچای اصلی آن روی گوشیهای موبایل است، باید گفت بازی بعدی که کاملاً برای همچین سناریوی رویایی آماده بوده، مجموعه Fate و شخصیتهای تاریخی و اساطیری آن است. سری Fate با عنوان Fate Stay/Night از سال ۲۰۰۴ و چندین و چند دنباله و انیمهها، مانگاها و بازیهای فرعی مختلف در سالهای بعد عرضه خود، مجموعهای بسیار بزرگ است که در هر نسخه از خود روایت ویژهای از نبرد جام مقدس دارد. جنگ مخفیانهای که در آن هفت جادوگر با علامتهای احضار خود، هفت شخصیت تاریخی/اساطیری را احضار کرده و به نبرد با یکدیگر میپردارند. البته که داستان به سادگی پیش نرفته و هر جبهه با نقشهها و حقههای خود سعی در پیروزی در این جنگ و به دست آوردن جام مقدس و تحقق بخشیدن به آرزوی خود دارد.
جدا از ماهیت Fate به عنوان مجموعهای که میتواند به طور کامل یک داستان مجزا را در قالب بازیهای ویدیویی تعریف کند و نیاز به اقتباس مستقیم از آثار قبلی خود ندارد، یکی از نقاط قوت آن برای تبدیل شدن به بازی فایتینگ، تعداد بسیار بالای شخصیتها و تنوع بینظیر آنهاست. از حسن صباح که با خنجر و تاکتیکهای ناعادلانه میجنگد تا لنسری مثل کارنا که با قدرت نیزه آسمانی خود میتواند محیط دور خود را ذوب کند. همه نوع قدرتی در سری Fate ممکن است و این بهترین پیش نیازهای ممکن برای خلق یک بازی فایتینگ است. جدا از آن، تمرکز مبارزات روی اسلحههای هر شخصیت و نوبل فانتازمهایشان، بازی را خیلی بیشتر به سریهای Soul Calibur و Tekken نزدیک میکند. شایان ذکر است که پیش از این در سال ۲۰۰۸ یک بازی فایتینگ سه بعدی از سری تحت عنوان Fate Unlimited Code توسط 8ing و Capcom برای پلتفرمهای PS2 و PSP عرضه شده بود. اما حال که بیش از ۱۶ سال از عرضه آن بازی گذشته و این فرنچایز نیز چندین برابر آن زمان بزرگتر، محبوبتر و درآمدزاتر شده، به نظر میآید شرایط برای خلق یک بازی فایتینگ دیگر از این فرنچایز فراهم است.
۴. یک بازی اکشن هک اند اسلش از Solo Leveling
سایهها هم گریه میکنند
Solo Leveling نیازی به معرفی ندارد. مجموعه فوقالعاده محبوب سالهای اخیر که روایتگر سفرهای پر زد و خورد سونگ جین وو در سیاهچالهای مختلف و حواشی پیرامون آن است. نکتهای که به شدت برای یک بازی هک اند اسلش از این مجموعه، هیجان انگیز بوده؛ ویژگیهای اصلی آن است. Solo Leveling در مورد شخصیتی است که به ازای هر عمل مهمی که انجام میدهد، قدرت یا ویژگی جدید دریافت میکند. این روند پیشروی بازی گونه داستان خود به تنهایی آن را به گزینه اول برای اقتباس به بازیهای ویدیویی تبدیل میکند. اما نکته مهمتر قابلیت تصاحب سایهها و تمرکز زیاد داستان روی اکشن و مبارزات سهمگین با دشمنان فوق قدرتمند یا ارتشی از دشمنان کوچکتر است.
این قابلیتها و موارد دیگر باعث میشود از هر نظر، یک بازی اکشن هک اند اسلش در قامت آثاری مانند Devil May Cry یا God of Warهای قدیمی بتواند از پتانسیلهای این سری به صورت کامل استفاده کند. تصور کنید با سونگ جین وو و خنجرهای کشندهاش روی هوا چندین و چند حرکت کومبو وار روی دشمن بخت برگشته خود زده و فینیشر آن را یکی از سایههای وفادار شما اجرا میکند. یا به طور مثال با احضار چندین سایه به صورت همزمان، یک صحنه نبرد شلوغ را کنترل کرده و خود به مبارزه با دشمن اصلی بپردازید. این گونه سناریوها کاملاً Solo Leveling را به گزینهای رویایی برای تبدیل شدن به یک بازی ویدیویی درجه یک نزدیک میکند.
۳. یک بازی جهان باز و اکشن از Gintama
مشابه یک اژدها، مثل یک سامورایی!
تصور یک بازی جهان باز در میان دریای بازیهای ویدیویی برای Gintama بسیار ساده است. ماجراهای خنده دار و بعضاً دراماتیک اعضای یوروزویا در اِدو کاملاً توانایی تبدیل شدن به یک عنوان اوپن ورلد را داراست. با این حال یک سوءتفاهم کوچکی در این مورد وجود دارد که پیش از رویاپردازی بیش از حد باید برطرف شود. Gintama مجموعه انیمه کمدی اکشن پرطرفداری است که داستان آن پیرامون شخصیت عجیبی به نام ساکاتا گینتوکی میچرخد. سامورایی سابقی که بعد از تسخیر دنیای خود به دست موجودات فضایی به نام «آمانتو»، کاتانای خود را کنار گذاشته و این روزها با شمشیر چوبی، موتور کهنه و دو شاگرد زیر دستش در مغازهای تحت عنوان «یوروزویا» سعی میکند با کمک به درخواستهای متفرقه مردم، برای خود کسب و کاری ایجاد کند.
تنوع ماجراهای گینتوکی، از پیدا کردن یک پنکه گرفته تا تلاش برای سرنگونی یکی از اعضای ارشد سابق دولت شوگون ترکیب شگفتانگیزی برای تبدیل کردن این سری به یک بازی اوپن ورلد را تشکیل میدهد. نکته مهم این جاست که به خاطر تمرکز Gintama روی یک شهر کوچک و نحوه مبارزات رزمی گینتوکی با شمشیر چوبیاش و صدالبته نوع و جنس کمدی آن؛ به جای این که بازی رویایی ما چیزی مانند GTA یا Saints Row باشد، بیشتر چیزی از جنس سری بازیهای Yakuza و Like a Dragon است. جایی که میزان عجیب بودن همه سناریوهای فرعی بازی به خوبی خود را با خط داستانی دراماتیک و اثرگذار اصلی ترکیب کرده و معجونی از یاد نرفتنی تحویل مخاطب خود میدهد. اصلاً چرا راه دور برویم. محله اصلی وقایع Gintama رسماً نامش کابوکی-چو است! اگر این دیگر داد نمیزند که یک بازی Yakuza شکل باید از این مجموعه ساخته شود، دیگر نمیدانم چه چیزی میتواند. گینتوکی شخصیت بامزه و خنده داری است که در عین حال نویسندگی فوقالعاده قوی در لحظات جدی داستان داشته و این دوگانگی به زیبایی او را به عنوان شخصیت اصلی یک بازی ویدیویی جا میاندازد.
۲. یک بازی شوتر سوم شخص از Cowboy Bebop
تا دیدار دوباره، کابوی فضایی
در میان بازیهای ویدیویی، هنگامی که نوبت به ژانر شوتر سوم شخص میرسد کمتر آثاری به محبوبیت و درجه احترام Max Payne و Uncharted میرسند. طبیعتاً پا جای پای بزرگان گذاشتن در عمل بسیار سختتر از حرف است؛ با این حال هدف این مقاله یک نوع رویاپردازی است و اگر به رویا باشد، باید گفت Cowboy Bebop در یک نقطه کاملاً شیرین و دلنشین میان این دو مجموعه قرار دارد و اگر بتوان از روی آن یک بازی ویدیویی در همین ژانر شوتر سوم شخص ساخت و کیفیت آن نیز بالا باشد، خیلی راحت میتوان آن را در ردیف بهترین آثار ژانر قرار داد. Cowboy Bebop به طور خلاصه قصه اسپایک اسپیگل و گروه کوچک جایزهبگیرهایی است که با سفینه خود در فضا چرخیده و با تبهکاران تحت تعقیب مبارزه میکنند تا جایزه آنها را بدست آورند. ایده اصلی داستان به شدت ساده است. با این حال ساختار اپیزودیک انیمه و انعطاف بالای سناریوها اجازه میدهد تا Cowboy Bebop به راحتی بتواند خود را میان بازیهای ویدیویی جا داده و در عین حال سناریویی منحصر به فرد و جدا از انیمه خود داشته باشد.
این مورد به وضوح هنگام ساخت انیمه سینمایی این اثر به مخاطبین آن ثابت شده بود. اسپایک و گروه ۴ نفره عجیب و غریبشان، از جت گرفته تا ولنتاین و صدالبته اِد، همه پتانسیل حضور در ماجراجوییهایی را دارند که میزان خاص بودن، جنون آمیز بودن یا حتی تراژیک و گیرا بودن آن وابسته به تخیل و هنر طراح و خالق آن سناریو است. محدودیت چندانی از حیث ستینگ یا نوع شخصیت پردازیها وجود ندارد و خود انیمه این را به خوبی نشان میدهد. ساخت یک شوتر اکشن سوم شخص که تمرکز عظیمی روی مهارتهای آکروباتیک اسپایک و تیمش داشته باشد و نمایش درخشندهای از زد و خوردهای پرهیجانی که نمونههای فراوانی از آن را در انیمه دیدهایم به ما ارائه دهد؛ روی هم میتواند اثری خاص خلق کرده و واقعاً حفره و جای خالی آثاری مانند Uncharted و Max Payne را پر کند. تنها بستگی دارد که سازندگان جنبه ماجراجویی و عجیب و غریب بودن انیمه را هدف بگیرند یا جنبه دراما و فضای نوآر بخشهای جدی آن را.
۱. یک بازی MMORPG عظیم از One Piece
دنبال گنج من میگردید؟ پس بهتره وارد دنیای جدید شوید!
در کنار سریهای Dragon Ball و Naruto، مجموعه One Piece نیز از آن آثار انیمهای فوقالعاده محبوبی است که بازیهای ویدیویی بسیاری را طی زمان پخش خود از سال ۱۹۹۹ تا کنون دریافت کرده. از بازیهای اکشن موسو (مشابه Dynasty Warrior) گرفته تا بازیهای RPG، بازیهای موبایل و گاچا، بازیهای فایتینگ و حتی دو بازی اکشن ادونچر بزرگ. با این حال نهایتاً هیچ کدام از این بازیها توانایی بازتاب دلایل محبوبیت، موفقیت و نقاط قوت One Piece را نداشته و به آثاری بسیار بد تا معمولی تبدیل شدهاند که میتوانند از ظاهر شخصیتها و فضای One Piece درآمدزایی کنند. نمیتوان به تلاش سازندهها برای بازآفرینی وقایع داستان در قالب ویدیو گیم یا روایت یک ماجراجویی تازه برای خدمه کلاه حصیری در این حیطه خرده گرفت. این شخصیتها بیش از حد محبوبند و کنترل آنها در یک بازی ویدیویی قطعاً ارزش مادی و معنوی خودش را داراست. با این حال اگر با One Piece و مخصوصاً دنیای غنی آن آشنا باشید، عمیقاً باید بدانید که تنها یک سبک است که روح و عصاره این اثر را میتواند بیرون بکشد و آن نیز ژانر MMORPG است.
تصور این که چطور یک بازی MMORPG در دنیای One Piece کار میکند ساده است. کافی است بازی به جای تمرکز روی کلاه حصیریها، انرژی خود را صرف خلق تمام و کمال دنیای One Piece کند و به بازیکن اجازه دهد تا به خلق شخصیت خود از صفر وارد دنیایی شود که نه تنها هر نقطه از آن جزیرهای جادویی نهفته است؛ بلکه بازیکنان دیگری نیز در رقابت برای بدست اوردن آنها در این دریای پهناور وجود دارند. بعلاوه امکان برخورد با شخصیتهای اصلی داستان و انجام ایونتهای مختلف با آنها باعث میشود حتی کمنقشترین شخصیتهای مانگا نیز در این بازی ارزش پیدا کنند. تعامل کشتی و خدمه و بازیکنان مختلف در یک دنیای تماماً آنلاین بر پایه دنیای One Piece یکی از آن بازیهای ویدیویی رویاگونه است که هر چند امکان محقق شدن آن بعید است ولی با توجه به تجربه آثاری همچون Sea of Thieves و Final Fantasy XIV، تصور آن بسیار ساده و شیرین است.
نظر شما چیست؟ آیا انیمههای دیگری نیز هستند که دوست داشته باشید براساس آن بازیهای ویدیویی ساخته شود؟ آیا برخی بازیهای این لیست مناسب بازی ساختن نیستند؟ نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
منبع: مجله بازار
بتلفیلد ۶ بهتره یا کالاف دیوتی؟ میزگیم با گلخان و شایان
نظرات