انیمه های مشهوری که برخلاف شهرتشان شما را ناامید خواهند کرد؛ بخش دوم
اشتباه نکنید. هر اثر مشهوری لزوما با کیفیت نیست. در حقیقت آنچه ممکن است باعث شهرت یک اثر، به ویژه در دنیای انیمه شود ایده اصلی داستان، جلوههای بصری و یا حتی زمانبندی در تبلیغات است. به همین دلیل ممکن است وقت خود را صرف تماشای انیمه های مشهوری کنید که جز در قسمتهای ابتدایی، هیچ حرف دیگری برای گفتن ندارند. پس از معرفی تعدادی از این آثار در قالب مطلب انیمه های پرطرفداری که برخلاف شهرتشان شما را ناامید خواهند کرد؛ بخش اول، سراغ سایر انیمه های مشهوری میرویم که در برابر آثار شاهکار حرفی برای گفتن ندارند.
انیمه ناکجا آباد موعود (The Promised Neverland)
فصل اول انیمه ناکجا آباد موعود (The Promised Neverland) که اقتباسی از مانگایی به همین نام و نوشته کایو شیرای است، داستان سه کودک به نام اما، نورمن و ری را دنبال میکند. در نگاه نخست به نظر میرسد که آنها در بهترین یتیمخانه جهان روزگار خود را میگذارند تا اینکه متوجه میشوند تمام مدت در یک جهنم بودهاند. پس از این اتفاق، آنها تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا به هر شکل ممکن از این مکان عجیب فرار کنند.
از همین نقطه به بعد، داستان به یک تریلر روانشناختی پرتنش با تعلیقی حسابشده و دقیق تبدیل میشود. ریتم داستان نیز به انتقال ترس در لحظات نفسگیر کمک بسزایی میکند. با این حال متاسفانه داستان در فصل دوم با همان فرمان پیش نمیرود و ناگهان دچار افت میشود. این موضوع ذوق بسیاری از طرفداران را برای دنبال کردن داستان فرار این سه کودک و سرنوشتشان کور کرد. به همین دلیل نیز از فصل دوم ناکجا آباد موعود به عنوان بدترین اقتباسهای انیمهای تاریخ نیز یاد میشود. سقوط مرگبار کیفیت، این مجموعه را به تجربهای ناقص و آزاردهنده تبدیل کرد که نتوانست دین خود را نسبت به پیچیدگیهای اثر اصلی ادا کند.
انیمه گابلین کش (Goblin Slayer)
زمانی که صحبت از ژانر فانتزی به میان میآید، بیشتر مخاطبان تصور میکنند این ژانر با عناصر کودکانه همراه است. با این حال انیمه گابلین کش (Goblin Slayer) از همان ابتدا و با نمایش خشونت خود، آب پاکی را روی دست افرادی میریزد که چنین عقیدهای دارند. داستان این انیمه درباره جنگجوی سرد و ساکتی است که با نظمی خشک و فرساینده، تمام عمر خود را صرف نابودی گابلینها میکند. به همین دلیل بیشتر لحظات انیمه صرف جنگ در سیاهچالها میشود. البته بخشهایی از انیمه نیز به تعاملات شخصیتها میپردازد و تضاد لازم را متناسب با شدت عمل شخصیت اصلی به تصویر میکشد.
اشتباه نکنید. هرچند قسمت نخست این انیمه بسیار شوکهکننده است، اما متاسفانه پس از آن ریتم داستان کند و یکنواخت میشود. در حقیقت با وجود پایههای قدرتمند، این انیمه کیفیت را فدای کمیت میکند و به جای پیش بردن روایت اصلی، جهان خود را محدود باقی میگذارد. علاوهبر این، شخصیتپردازی نیز تعریف چندانی ندارد و پا را فراتر از الگوهای کلیشهای ژانر نمیگذارد. حتی قهرمان اصلی داستان نیز تک بعدی است و روند کند تحولش، دامنه احساسی روایت را بهشدت محدود میکند. سازندگان گابلین کش مدعی هستند که با اثر خود کلیشههای رایج ژانر را وارونه کردهاند. این در صورتی است که مجموعه در عمل بارها به الگوهای آشنا و متعارف فانتزی بازمیگردد. بنابراین جای تعجبی ندارد که شهرت این اثر فراتر از ظرفیت واقعی داستانپردازیاش قرار گرفته باشد.
انیمه رکورد راگناروک (Record of Ragnarok)
تصور کنید آینده بشریت پس از یک مسابقه تعیین میشد. این اتفاقی است که در انیمه رکورد راگناروک (Record of Ragnarok) رخ میدهد. در شورایی که هر هزار سال یک بار در والهالا برگزار میشود، خدایان به این نتیجه میرسند که انسانها دیگر صلاحیت زیستن ندارند و باید محکوم به نابودی شوند. با این حال، والکری برونهیلده با مراجعه به قانونی کهن، فرصتی برای دفاع به بشر میدهد و از همین رو، مسابقات راگناروک شکل میگیرد. درست مانند سری بازیهای مورتال کامبت، در این مسابقات خدایان و انسانها دودرروی یکدیگر قرار میگیرند و برای بقای خود میجنگند.
هرچند ایده انیمه به خودی خود جذاب است، اما متاسفانه سازندگان در ارائه تصاویر و انیمیشن چندان موفق عمل نکردند. در حقیقت، برخلاف مانگای اصلی که پر از تصاویر پویا و با جزییات است، اقتباس انیمهای نتوانست به شکلی شایسته عمل کند و به چیزی شبیه به اسلایدشو تبدیل شد. به همین ترتیب طراحی مبارزاتی که میتوانستند نقطه قوت اصلی اثر باشند، زیر بار فریمهای ایستا و دیالوگهای افراطی از نفس افتادند و ریتم داستان را نیز بهشدت کند و فرسایشی کردند. در این میان بیننده مجبور است به جای تماشای یک مبارزه واقعی و تمام عیار، شاهد واکنشهای بیپایان تماشاگران و فلشبکهایی باشد که صرفا جریان اکشن داستان را قطع میکنند. در مجموع، کیفیت ضعیف تولید این انیمه، هیاهوی پیرامون اثر اصلی را بهطور کامل خنثی کرد و تجربه تماشایش به کاری بیهدف و تهی از هیجان تبدیل شد.
انیمه اورلرد (Overlord)
دهه ۹۰ میلادی، زمانی که بازیهای ویدئویی تازگی داشتند، گیمرها تصمیم گرفتند اجتماعی از خود تشکیل دهند و آن را گیلد نامیدند. انیمه اورلرد نیز حول چنین گروهی میچرخد. در حقیقت داستان این انیمه درباره شخصیتی به نام مومونگا است که ریاست یک گیلد را برعهده دارد، اما با تعطیلی دائمی بازی نقشآفرینی واقعیت مجازی ایگدراسیل، او نیز در قالب آواتار درون بازی خود به دام میافتد. در این شرایط جدید او فرماندهی ارتشی از نگهبانان کاملا وفادار را به عهده میگیرد و در عین حال به کاوش در مرزهای دنیای ظاهرا جدیدی میپردازد که منطق بازی را با پیامدهای زندگی واقعی ترکیب میکند.
تا پیش از این مجموعه، شخصیتهای اصلی داستانها اغلب همان قهرمانان مثبت نیز بودند. با این حال اولرد این الگوی رایج را پس میزند و تصویری از شخصیت اصلی ارائه میدهد که به تدریج قدرتمند و شرور میشود. البته این عقیده نیز در داستان چندان دوام پیدا نمیکند و انیمه بارها از آن فاصله میگیرد. در کنار این مسئله، تنشهای چندانی نیز در انیمه به تصویر کشیده نمیشود تا قدرت واقعی قهرمان داستان به چشم بیاید. در نهایت، با وجود جاهطلبی قابل توجه در جهانسازی، اجرای آن پراکنده و نامنظم به نظر میرسد و همین امر باعث میشود مجموعه منسجم به نظر نرسد. به همین دلیل اگر این ایده درخشان نبود، اورلرد اصلا به شهرت نمیرسید.
انیمه توکیو غول (Tokyo Ghoul)
اشتباه نکنید. هرچند توکیو غول از عناوین پرطرفدار در دنیای انیمه است، اما اثر چندان قدرتمندی نیست. داستان این انیمه با تمرکز بر شخصیتی شروع میشود که کانکی نام دارد. او که پسری خجالتی است، طی ملاقات با دختری که در حقیقت غول است، دچار حادثه هولناکی میشود. در نتیجه این اتفاق، کانکی تحت عمل جراحی نجاتبخشی قرار میگیرد و طی آن اعضای بدن دختر به او پیوند میخورد و به این ترتیب کانکی به نخستین نیمهغول در جهان تبدیل میشود.
در این زندگی کابوسوار، کانکی مجبور است راهی برای دوام آوردن در دنیای شلوغ و پر از انسان توکیو پیدا کند تا بتواند زنده بماند. هرچند این ایده در کنار فضاسازی تاریک و شخصیتهای بهیادماندنی، لحن فصل اول را تاثیرگذار میسازد و انتظارات مخاطبان را بالا میبرد، اما کیفیت آن چندان دوام پیدا نمیکند. در حقیقت با وجود تصمیمهای ناهماهنگ در اقتباس و درنتیجه آسیب به روایت مرکزی، داستان به شکل عجیبی دچار افول میشود. به همین دلیل برخی از آرکها حذف و برخی دیگر به شکل فشردهای ارائه شدهاند که بیننده را گیج میکنند. در فصلهای بعدی اوضاع از این هم بدتر میشود و حتی آن ظرافت احساسی آغاز مجموعه نیز از دست میرود. بنابراین هر شهرتی که توکیو غول تاکنون برای خود دست و پا کرده است، بدون وجود قسمتهای نخستین فصل اول، عملا پوچ و بیمعنا میشود.
انیمه هفت گناه کبیره (The Seven Deadly Sins)
انیمه هفت گناه کبیره (Seven Deadly Sins) اثر ناکابا سوزوکی، داستان ملیوداس و همراهان شوالیهاش را روایت میکند که هر کدام نماد یکی از هفت گناه کبیره هستند. داستان این گروه که روزگار خود را در نبرد با شیاطین، نفرینها و آشوبهای سیاسی میگذرانند، در پادشاهی مقدس بریتانیا جریان دارد. علاوهبر این انیمه با ترکیب عناصر طنز، جذابیت شخصیتی و اسطورههای قرون وسطایی سفر گروه و رویاروییشان با تهدیدهای باستانی را به تصویر میکشد.
برای بسیاری از بینندگان، همین ترکیب اکشن، معمایی و لحظات شخصیتمحور کافی بود تا شیفته داستان شوند . با این حال سازندگان در ادامه، تمام خیالپردازیها را ازبین بردند. در فصلهای پایانی، کیفیت انیمیشن با سقوطی فاجعهبار همراه شد و نبردهای سرنوشتسازی که باید نقطه اوج اثر باشند، با اجرای ضعیف بیشتر به سوژه شوخی و میمهای اینترنتی تبدیل شدند. علاوهبر این برخی از آرکها بیش از حد کش پیدا کردند. در حالی که انیمه آرکهای دیگر را با سرعت و شتابی غیرمنطقی پشت سر گذاشت. همین دلایل کافیست تا هر شخصی پس از تماشای انیمه پرطرفدار هفت گناه کبیره نسبت به شهرت آن شک کند.
انیمه بدون بازی زندگی هرگز (No Game No Life)
داستان انیمه پرطرفدار بدون بازی زندگی هرگز (No Game No Life) حول زندگی دو خواهر و برادر به نام سورا و شیرا میچرخد که گیمرهای شکستناپذیری هستند. آنها ناگهان به دنیایی منتقل میشوند که توسط قوانین مطلق و مسابقات استراتژیک اداره میشود. تا اینجا داستان تقریبا شبیه به انیمههای فانتزی است تا اینکه آنها باعث خشم و نارضایتی خدای بازیها که تت (Tet) نام دارد، مواجه میشوند و به همین ترتیب سر از دنیای دیس برد (Disboard) در میآورند. با این تبعید ناگهانی، آنها مجبور میشوند برای نجات جان خود تمام درگیریها را با ریسکهای فوقالعاده بالا حلوفصل کنند.

انیمه دارلینگ در فرانکس (Darling in the Franxx)
انیمه دارلینگ در فرانکس (Darling in the Franxx) نیز از آن دست عناوین پرطرفدار است که در مدت پخش خود، سروصدای زیادی به پا کرد. داستان این انیمه در جهانی آیندهنگر و ویرانشهری میگذرد و در آن، کودکان بهصورت مصنوعی تولید میشوند تا با هدایت رباتهای غولپیکری به نام فرانکس، از بشریت در برابر موجودات مرموزی به نام کلاکسوسورها دفاع کنند. در این میان هیرو به عنوان خلبانی ناکام و زیرو ۲ به عنوان یک نیمه انسان و کلاکسوسور، هسته احساسی داستان را تشکیل میدهند.
قسمتهای ابتدایی مجموعه نمایشی متعادل از تنشهای شخصیتی، جلوههای مکانیکی و اسرار در حال ظهور است. به همین ترتیب و با وجود کارگردانی قدرتمند، مجموعه قدم اول خود را محکم برمیدارد. البته این موضوع دوام چندانی ندارد و با پیشرفت داستان همه چیز فرومیپاشد. آرکهای پایانی حتی ناامیدکنندهتر است و داستان از یک زمین ویرانشده به نبردهای عجیب و بینکهکشانی تغییر مسیر میدهد که از هیچ منطقی پیروی نمیکند. علاوه بر این روایت آنچنان پرشتاب پیش میرود و و بخش قابلتوجهی از ظرفیتهای مفهومی اثر ناتمام باقی میماند. درنهایت مجموعهای که میتوانست به یکی از انیمه های مشهور و باکیفیت تبدیل شود، با پایان بندی فاجعهبار خود تیر خلاص را به قلب بینندگان شلیک میکند و نشان میدهد شهرتش تنها به خاطر وعدههای بیهوده اولیه داستان بوده است.
نظر شما درباره این انیمهها چیست؟ به نظر شما جای چه انیمه های مشهور دیگری در این فهرست خالیست؟ منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم.
منبع: Screenrant
بهترین بازیهای شمشیربازی با امید لنون
نظرات