همه برندهها؛ معرفی تمام فیلم های برنده جوایز اصلی در مهمترین فستیوالها
آیا جزء آن دسته از مخاطبان سینما هستید که لیست فیلم ++++++های جدیدی که میخواهند ببینند را با برندههای فستیوالها شروع میکنند؟ پس جای درستی آمدهاید…
هر سال فستیوالها و جشنوارههای مختلفی در حوزههای مختلفی هنری برگزار میشود. صنعت سینما هم استثنا نیست. اینروزها آنقدر تعداد جشنواره زیاد شده که احتمالا حتی منتقدان فیلم هم همه آنها را نمیشناسند اما چند جشنواره هستند که هم اعتبار زیادی دارند و هم بین سینمادوستان و منتقدان محبوب اند. در ادامه به فیلمهایی میپردازیم که در سال اخیر جوایز مهم را ازآن خود کردهاند.
فستیوالها و جوایزی که در این لیست به آنها پرداختهایم شامل کن، برلین، ساندنس و اسکار میشوند. هرکدام از این جشنوارهها رویکرد خاص خودشان را دارند و دنبالکنندههایشان هم کمی متفاوت است. نگاهی به برندههای اصلی این جشنوارهها باعث میشود سلایق مختلف در نظر گرفته شوند. البته در کنار جوایز مطرح فیلم نگاهی به جایزه امی هم میاندازیم تا دنیای سریال را هم از قلم نینداخته باشیم.
برای هر جایزه سعی شده به مهمترین بخشها مثل بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و… پرداخته شود. اما دستهبندی جشنوارههای مختلف کمی متفاوت است و همانطور که میدانید بعضی فیلمها در دستههای مختلف برنده شدهاند. البته در جدول پایین میتوانید لیست کاملتری از جوایز ببینید. همهفیلمهای جدول یکبار در متن معرفی شدهاند.
جشنواره | جایزه | برنده | فیلم |
کن | نخل طلا | Justine Triet | Anatomy of a Fall |
کن | جایزه بزرگ | Jonathan Glazer | The Zone of Interest |
کن | بهترین کارگردانی | Tran Anh Hung | The Pot au Feu |
کن | بهترین بازیگر مرد | Kōji Yakusho | Perfect Days |
کن | بهترین بازیگر زن | Merve Dizdar | About Dry Grasses |
کن | جایزه ویژه هیئت داوران | Aki Kaurismaki | Fallen Leaves |
برلین | خرس طلایی | Mati Diop | Dahomey |
جایزه ویژه هیئت داوران | Hong Sangsoo | A Traveler’s Needs | |
برلین | بهترین کارگردانی | Nelson Carlos De Los Santos Arias | Pepe |
برلین | بهترین بازیگر | Sebastian Stan | A Different Man |
برلین | بهترین بازیگر مکمل | Emily Watson | Small Things Like These |
ساندنس | بهترین مستند با نوآوری سینمایی | Soundtrack to a Coup d’Etat | Johan Grimonprez |
ساندنس | بهترین فیلم درام | Sujo | |
ساندنس | بهترین کارگردانی درام | Raha Amirfazli and Alireza Ghasemi | In The Land Of Brothers |
ساندنس | جایزه ویژه بازیگری هیئت داوران | Preeti Panigrahi | Girls Will Be Girls |
امی | بهترین سریال درام | Succession | |
امی | بهترین سریال کمدی | The Bear | |
امی | بهترین مینی سریال | The Beef | |
امی | بهترین بازیگر مرد درام | Kieran Culkin | Succession |
امی | بهترین بازیگر زن درام | Sarah Snook | Succession |
امی | بهترین بازیگر مرد کمدی | Jeremy Allen White | The Bear |
امی | بهترین بازیگر زن کمدی | Quinta Brunson | Abbott Elementary |
اسکار | بهترین فیلم | Oppenheimer | |
اسکار | بهترین کارگردانی | Christopher Nolan | Oppenheimer |
اسکار | بهترین بازیگر مرد | Cillian Murphy | Oppenheimer |
اسکار | بهترین بازیگر زن | Emma Stone | Poor Things |
اسکار | بهترین فیلمنامه اصلی | Justine Triet and Arthur Harari | Anatomy of a Fall |
اسکار | بهترین فیلمنامه اقتباسی | Cord Jefferson | American Fiction |
برندههای جوایز اصلی جشنواره کن
جشنواره کن مهمترین جشنواره دنیای سینماست. این جشنواره کمی رویکرد هنریتری دارد و خیلی اوقات میان شرکتکنندگان و برندگانش فیلمهای زیادی میبینیم که نمیتوان در شمار فیلم جریان اصلی قرار داد و بسیاری از آنها معمولا پایشان به جوایز دیگری مثل اسکار نمیرسد. کن امسال برای فیلمدوستان بسیار خوشخبر بود و تعداد زیادی نام بزرگ و فیلم جذاب داشت. در ادامه نگاهی کوتاه به برندگان بخشهای اصلی جشنواره میاندازیم.
نخل طلایی؛ Anatomy of a Fall
آناتومی سقوط، فیلمی است که انگار ازدواج را به دادگاه میکشاند. داستان فیلم با تراژدی بزرگی شروع میشود که تمام افراد خانوادهای کوچک که در کلبهای دورافتاده زندگی میکنند را درگیر میکنند. ماجرا با مرگ مرموز نویسنده آغاز میشود. اما این را به حساب اسپویل نگذارید. شاید کمتر از ۵ دقیقه لازم است تا شاهد این اتفاق باشید. اما مسئله اصلی… قاتل کیست؟ یا او در شرایط روحی نامساعدی بوده و دست به خودکشی زده؟ شواهد چه میگویند؟
در دادگاه مهم نیست حق با چه کسی است، مهم این است که چه کسی داستان بهتری دارد… این موضوع شاید در مورد همه فیلمهایی که تم دادگاه دارند صدق میکند، مخصوصا اگر شواهد آنقدر دقیق نباشند و دوربین و فیلمی وجود نداشته باشد…
آناتومی سقوط شما را به سفری پرفراز و نشیب با همسری داغدیده و متهم به قتل میبرد تا نگاهی بسیار نزدیک به مقوله ازدواج بیاندازید و به این فکر کنید که یک بگوومگوی ساده آیا صرفا بحثی پیشپاافتاده است یا میتواند انگیزهای برای قتل باشد!
جایزه بزرگ؛ The Zone of Interest
منطقه تحت نظر شما را به جنگجهانی دوم میبرد…به آشویتس. البته اینبار قرار نیست تمرکز اصلی روی درد و رنج زندانیهای این اردوگاه مخوف باشد، بلکه موضوع اصلی فرمانده اردوگاه آشویتس، ردولف هوس (Rudolf Höss) است. کارگردان دوربین را به بقایای آشویتس برده تا برخی صحنهها را در همانجا ضبط کند. اما تا جایی که به خط داستانی مربوط است قرار است منظرهای زیبا با پسزمینهای مخوف ببینید. زندگی خانواده ردولف هوس در آرامش…او به همراه همسر و فرزنداشان اوقاتش را میگذراند درحالیکه در پسزمینه آشویتسی را میبینیم که طی جنگ جهانی دوم در آن ۱.۱ میلیون انسان توسط نازیها به قتل رسیدند.
فیلم بر اساس داستان واقعی است و از رمانی به قلم مارتین امیس (Martin Amis) اقتباس شده است. منطقه تحتنظر علاوه بر جایزه بزرگ کن، برای جوایز متعدد دیگری از جمله ۵ جایزه اسکار هم نامزد شده بود.
بهترین کارگردانی؛ The Pot au Feu
فیلم از رمانی با نام Passion of Dodin Bouffant اقتباس شده است و آخرین اثر کارگردان فرانسوی-ویتنامی تران آن هانگ (Tran Anh Hung) است. شاید تنها چیز ناخوشاید درمورد فیلم اسم آن باشد، البته احتمالا همه با این حرف موافق نباشند. جدای از آن، فیلم ضیافتی است دلپذیر از غذاهای خوشطعم، فضای داخلی دلپذیر با سبک فرانسوی و ترکیب لذتبخشی از درام و کمدی است. گشت و گذاری آرام در آشپزخانه و خانه یک عشق غذا در حوالی سالهای ۱۸۹۵، این غذای دلچسبی است که کمی زیاد طول میکشد، اما در نهایت آنقدر دلپذیر تمام میشود که طعمش زیر زبانتان بماند.
فیلم با معرفی شخصیت اصلی یعنی دودین بوفان شروع میشود. ۱۵ دقیقه اول به آرامی او را میبینیم که کنار آشپز شخصی و معشوقهاش یوجین (Eugenie) با بازی ژولیت بینوش (Juliette Binoche) و کارگر آشپزخانهشان ویولت (Violette) مشغول آمادهسازی غذایی بسیار هیجانانگیز هستند. هر غذا و مواد اولیهاش در این فیلم هوسانگیز به نظر میرسند، پس اگر رژیم دارید فعلا سراغ این فیلم نروید.
بهترین بازیگر مرد؛ Perfect Days
داستانی زیبا که تاروپودش را کارگردان چیرهدست آلمانی ویم وندرس (Wim Wenders) تنیده است و بازیگر قدرتمند ژاپنی کوجی یاکوشا (Koji Yakusho) در آن اجرایی کمنظیر به نمایش گذاشته است. روزهای عالی، فیلمی داستانی است اما کمی حالوهوای مستندگونه دارد. شاید بتوان گفت این ترکیب دقیقا چیزی است که وندرس خوب از پسش برمیآید، کسیکه در ساخت هر دو نوع فیلم مهارت دارد. اگر فیلمهای وندرس را دیدهاید و طرفدارش هستید، خبر خوب: Perfect Days بهعنوان بهترین اثر وندرس در سالهای اخیر شناخته شده است.
در این فیلم بیشتر از چیزی که انتظار دارید سرویس بهداشتی میبینید! دستشوییهای تروتمیز توکیو…فیلم پر است از تصاویر آنها. چون هیرایاما (Hirayama) با بازی یاکوشو، نظافتچی توالتهای عمومی در شیبویای ژاپن است. شاید زندگی او پر از روزمرگی و روتینی خستهکننده به نظر برسد. اما او هر روز را با خوشبینی زیادی شروع میکند. زیبایی جالبی در شیوه زندگی او وجود دارد. هیرایاما عاشق درختان است و به سایه و روشنی که برگها در انعکاس آفتاب میسازند خیره میشود…
بهترین بازیگر زن؛ About Dry Grasses
زمان در فیلم درباره علفهای خشک اثر نوری بیلگه جیلان (Nuri Bilge Ceylan) کند پیش میرود. شخصیتها بهآرامی در مناظر پوشیده از برف حرکت میکنند. تمام مکالمات فیلم بهراحتی به اینسو و آنسو کشیده میشوند تا در نهایت روی یک موضوع تمرکز کنند و بعد دوباره هرکدام راه خودشان را پیش بگیرند. حتی به نظر میرسد برفپاکهای روی شیشههای ماشینها هم شیوه حرکت باشکوه و مخصوص به خودشان را دارند.
این کارگردان ترک طی دودهه گذشته به یکی از نامهای معتبر در سینمای مولف جهان تبدیل شده است و تقریبا همه فیلمهایش جایزه هیئت داوران کن را برنده شدهاند. آثار او بهخاطر شخصیتهای ملانکولیک، سوژههای سنگین و داستانهای آهسته و پیوستهشان شناخته میشوند.
فیلم About Dry Grasses یکی از هییپنوتیزمکنندهترین فیلمهای این کارگردان است که میتوان آن را جزء بهترین فیلمهایش هم قرار داد. بهعلاوه، اگر ریتم کند فیلم اذیتتان نمیکند و از آثار فیلمسازان مولف استقبال میکنید، خیالتان راحت این فیلم یکی از بهترین فیلمهای ۲۰۲۳ است.
جایزه ویژه هیئت داوران؛ Fallen Leaves
فنلاند سرد، فنلاند همیشه سرد…بعد از فیلم قبلی آکی کوریسماکی (Aki Kaurismäki) که در آن کمی شعاع آفتاب به فنلاند و البته شخصیتها و قصه میرسید، او دوباره به روند همیشگی خودش برگشته تا ما را با زندگی شخصیتهایی که زندگی سرد دربرشان گرفته همراه کند. دوربین در هلسینکی غمانگیز عاشقانهای که بین دو غریبه شکوفا میشود را به تصویر میکشد. رابطه بین آنها اصلا توی ذوق نمیزند و مشکلی ندارد، چون حالات قابل درکشان به ارتباط بین این دو نفر معنا میدهد.
انسا (Ansa) زندگی سادهای دارد. او در سوپرمارکت کار میکند، بهسختی با همکارانش ارتباط برقرار میکند، به خانه کمی عجیبش میرود، جاییکه تنها زندگی میکند و برای خودش وعدهای غذای آماده و دزدیدهشده که بعضا تاریخگذشته هم هست را گرم میکند. همان اطراف، کارگر لاغراندامی به نام هولاپا (Holappa) زندگی میکند که روزهایش را بین محل کارش به عنوان کارگر ساختمانی و بار میگذراند و البته از دومی بیشتر لذت میبرد. سینما نقشی اساسی در عاشقانه خاموشی که بین ایندو شکل میگیرد دارد. اولین قرار ملاقات و انتظارهایشان در سالن سینمایی کوچک و کنار پوتر تعدادی از معروفترین فیلمهای تاریخ سینماست.
برندههای جوایز اصلی جشنواره برلین
جشنواره برلین هم به قول بعضیها رویکرد هنریتری دارد که البته با معمولا با جهتگیریهای سیاسی هم در هم میآمیزد. بنابراین شاید خیلی اوقات فیلمهایی که در این جشنواره میبینید، مخصوصا برندهها، هرکدام به نوعی با مسائل و اتفاقات سیاسی گره خورده باشند.
خرس طلایی؛ Dahomey
فیلم داستان جنگ و استعمار است که دامنهاش تا دوران مدرن کشیده شده است. فیلم به آثار عتیقه میپردازد. داستان به سال ۲۰۲۱ میرود، جاییکه فرانسه ۲۶ شی سلطنتی را به محل اصلی خودشان برمیگرداند، جایی که امروز جمهوری بنین است. این آثار در سال ۱۹۸۲ توسط نیروهای استعمارگر فرانسه غارت شده بودند.
اسم داهومی برگرفته از هما منطقه تاریخی است و کارگردان ماتی دیوپ (Mati Diop) با همان فیلم مسحورکننده اولش آتلانتیک (Atlantics) در سال ۲۰۱۲ نشان داد که خط مقدم کارگردانان سیاهپوست اروپایی پیوسته که ریشههای آفریقایی خودشان را بازیافتهاند و به آنها میپردازند. این فیلم در واقع پاسخی است به تحقیقات دو فیلمساز مطرح فرانسوی آلن رنه (Alain Resnais) و کریس مارکر (Chris Marker) که در سال ۱۹۵۳ درباره هنر آفریقا و استعمار انجام شده است. به علاوه، فیلم به بحث اهمیت بازگرداندن آثار تاریخی و مسئولیت نسل جدید برای ادامه و حفاظت از فرهنگ هم میپردازد.
خرس نقرهای جایزه ویژه هیئت داوران؛ A Traveler’s Needs
آیریس معمای کوچکی است که میان فیلم A Traveler’s Need رها شده… او پیراهنی با رنگ روشن میپوشد که شکوفههایی به رنگ قرمز و بنفش دارد و ژاکت کشباف پشمی به رنگ سبزی چشمگیر و زیبا روی آن میپوشد. در واقع رنگ لباسش با چمن و سبز یکی است و میبینیم که چطور در دل زمینهای از زمین تنیس یا شاخ و برگ درختان در پارک گم میشود. هیچکس دقیقا نمیداند او از کجا آمده است. غیر از لهجه غلیظ فرانسویاش سرنخ دیگری وجود ندارد. کسی هم نمیداند او به کجا میروند و به نظر میرسد خودش هم نمیداند. انگار او در مکانهای مختلف خیالی رها شده تا پرسه بزند و به هماناندازه که میتواند در خیابانهای سئول جلوه کند که در هرجای دیگری.
بهترین کارگردانی؛ Pepe
مثل خیلی چیزهای دیگر برای این هم میتوانید پابلو اسکوبار (Pablo Escobar) را سرزنش کنید. با مرگ این قاچاقچی بزرگ مواد مخدر در سال ۱۹۹۳، حیوانات عجیب و غریبی که در املاک وسیعش Hacienda Nápoles داشت با آیندهای نامعلوم روبهرو شدند. خیلی از آنها به باغوحش فرستاده شدند. اما اسبهای آبی باقی ماندند. البته این حیوانات بومی آفریقا هستند نه آمریکا، اما در کلمبیا هم میتوانستند زندگی کنند. اما کمی بعدتر یکی از نرهای سرکش به اسم پهپه، به رودخانه ماگدالنا در قلمرو حیات وحش فرار کرد. پهپه خیلی زود، قبل از آنکه دستور شکار برای کشتن این حیوان صادر شود، به افسانهای محلی تبدیل شده بود. این همان داستان عجیبی است که نلسون کارلو دی لوس سانتوس آریاس (Nelson Carlo de los Santos Arias)، فیلمساز اهل دومنیکن در فیلم پهپه روایت میکند. کارگردان ما را به سفری عجیب و غریب در رودخانه میبرد و با امواج تخیلش همراه میکند. در این فیلم حتی روایاتی را انگار از زبان پهپه میشنویم… موجودی که خودش هم بهاندازه ما از اینکه ناگهان میتواند حرف بزند شوکه شده است! در واقع او حداقل به سه زبان مسلط شده و به اسپانیایی، آفریقایی و لهجهای از کشور نامیب صحبت میکند.
بهترین بازیگر نقش اصلی؛ A Different Man
مردی متفاوت، واقعا متفاوت است و نمیتوان ان را به راحتی در ژانری مشخص قرار داد. شاید فیلم را ببینید و به نظرتان تریلر روانشناختی باشد یا درام کمدی…شاید هم بد نباشد به عنوان یک شوخی کوچک پیچیده به آن نگاه کنیم، ابته این را بهعنوان تعریف در نظر بگیرید. کارگردان و نویسنده، آرون شیمبرگ (Aaron Schimberg) که وامدار چارلی کافمن (Charlie Kaufman) و فرانتس کافکا (Franz Kafka) است، ما را به بررسیای گزنده، با طنزی تاریک میبرد تا نگاهی دقیقتر بیندازد به وسواس ما نسبت به زیبایی فیزیکی، مرز بین استثمار و ظاهربینی و جنونهایی که به حسادت میانجامند.
شاید بزرگترین مسئله فیلم کند بودنش باشد. خیلی طول میکشد تا به اصل ماجرا برسیم. در این شروع آرام و آهسته اول با داستان ادوارد آشنا میشویم. او بازیگری پرشور است که از ناهنجاری ظاهری رنج میبرد و زندگی غمانگیز و تنهایی را در آپارتمانش سپری میکند.
بهترین بازیگر مکمل؛ Small Things Like These
از فیلم ۲۸ Days Later تا اوپنهایمر که جایزه اسکار هم گرفته است، کیلیان مورفی به عنوان شخصیتی قوی و ساکت شناخته میشود، همه اینها در حالی است که او بهنوعی مقابل تصویر کلیشهای مردانه هم میایستد. صورت زیبا و زاویهدارش منقبض میشود و پر از احساس است. نماهای نزدیک همیشه او را حال فکر کردن یا مبارزه با موجی از آسیبپذیری یا خشونت نشان میدهد یا در حالی که دارد دیگر شخصیتها را نظاره میکند. او همیشه درگیر بهنظر میرسد و هیچوقت خالی از احساس نیست. داستانی از جنس ناگفتنیها که کمکم قلمرو سکوت را ترک میکند… چیزهای کوچک مثل این، هم بر سکوت و هم بر اضطراب او به عنوان بازیگر استوار است. بهعنوان مرد خانواده کارگری که نسبت به اتفاقات جامعه حساس میشود، او نه تنها وجدان فیلم ظریف و دستکمگرفتهشده کارگردان بلژیکی تیم میلانت (Tim Mielants) است، بلکه جریان حسی زنده فیلم هم هست.
ماجرای فیلم در ایرلند ۱۹۸۵ میگذرد. جاییکه درهای بسته صومعه به روی زنان و دخترانی که در مشکلات گیر میافتند باز است. اما کسی نمیداند پشت این درها چه میگذرد. صومعه منطقه دیوار به دیوار مدرسه است، جاییکه بچههایی که کمی خوششانستر بودهاند مشغول تحصیل اند و ۵ دختر بیل هم آنجا درس میخوانند. اگر صدایی از لابهلای دیوار آجری به گوش برسد، همه در مدرسه میدانند که باید آن را ناشنیده بگیرند.
فیلم چیزهای کوچک مثل اینها، توسط نمایشنامه نویس اندا والش (Enda Walsh) از رمان کوتاه کلر کیگان (Claire Keegan) که در فهرست بوکر هم قرار گرفته بود اقتباس شده است. اتفاقات هولناکی که برایکودکان و زنان در این مجموعهها رخ داده بود، برای مدتها سربهمهر بود تا از کمکم از دل آثار هنری یا شهادت قربانیها به گوش مردم رسید. اما چه رمان کیگان و چه فیلم میلانت نمیخواهد به جزئیات این اتفاقات بپردازد. آنها بیشتر تمرکزشان روی نقطه کور داستان، روی بیتفاوتی مردم به این اتفاقات گذاشتهاند.
برندههای جوایز اصلی جشنواره ساندنس
ساندنس جشنوارهای آمریکایی است که بیشتر به سینمای مستقل میپردازد. بهعلاوه، بخش مستند در آن پررنگ است. شاید همین باعث شده که خیلی سالها چندتایی از نامزدها یا برندگان، اولین فیلمهای بلند فیلمسازشان باشند. البته جشنوارههای مختلفی هستند که بخش جداگانهای برای فیلم اولیها دارند. اما درکل، فیلمهای برنده ساندنس خیلی وقتها آنقدر سرزبانها نمیافتند، اما فیلمهاییاند که میتوان از انها لذت برد.
جایزه ویژه هیئت داوران برای بهترین فیلم مستند با نوآوری سینمایی؛ Soundtrack to a Coup d’Etat
لوئیس آرمسترانگ (Louis Armstrong) در ۲۸ اکتبر ۱۹۶۰ در حالی که ترومپت به دست داشت و عرق پیشانیاش را پاک میکرد به لئوپولدویل (Leopoldville) پایتخت کنگو، که البته حالا با نام کینشاسا (Kinshasa)، شناخته میشود پا گذاشت. سفر او بخشی از برنامه وزارت امور خارجه آمریکا در رابطه آفریقا بود. آرمسترانگ درمورد این برنامه تردیدهایی داشت، با این حال آنطور که باید و شاید مردم از او استقبال کردند…چیزی در حد استقبال سلطنتی: طبلزنان و رقصندهها او را روی صندلی تختمانند قرمزرنگی نشاندند و به محل اجرا بردند. مردم شهر او را تشویق کردند و دههزار نفر برای تماشای اجرایش حاضر شدند.
این ماجرا رویدادی تاریخی بود؛ موسیقی زمینهای برای کودتا! جمهوری کونگو چهارماه پیش از این اتفاق توانسته بود خودش را از چنگال استعمار بلژیک نجات دهد و به یکی از دهها کشور پسااستعماری آفریقایی تبدیل شود که در دهه ۱۹۶۰ شکل گرفتند. اما منطقه همچنان با مشکلات زیادی روبهرو بود و بدتر از همه تمایل و تلاش بلژیکیها و آمریکاییها برای استفاده از منابع منطقه. سفر آرمسترانگ بدون آنکه خودش آگاه باشد، زیر نظر سازمان سیا انجام شده بود. درحالکه که به سراسر کنگو سفر میکرد و ترومپت مینواخت مقامات بینالمللی تلاش میکردند راهی برای خنثی کردن رهبر منتخب دموکراتیک کشور، پاتریس لومومبا (Patrice Lumumba) پیدا کنند.
جایزه بزرگ هیئت داوران برای بهترین فیلم داستانی؛ Sujo
فیلم به موضوع هیجانانگیز جنگ مواد مخدر در مکزیک میپردازد. البته خبری از رمانتیک کردن ماجرا با خفن جلوه دادن کار کارتلها نیست. یعنی با فیلم هیجانانگیز اکشن محوری طرف نیستید. این فیلم بیشتر شبیه به Boyhood است که از دو بازیگر برای بررسی زندگی سوجو در دو دوره مختلف استفاده میکند. اول به معرفی پدر در کودکی میپردازد، زمانیکه او هنوز بیگناه و معصوم است و میتواند هر نوع زندگیای برای خودش تصور کند. خوسو جوان با دیدن اسبی وحشی شگفتزده میشود، حیوانی باشکوه که انگار نمادی از آزادی است، آزادیای که او هرگز نشناخته اما ممکن است پسرش روزی به آن برسد. فقط اگر بتواند از این مسیر پر خطر جان سالم بهدر ببرد…
در یکی از صحنههای ناراحتکننده در ابتدای فیلم، سوجو روی صندلی عقب نشسته و پدرش مشغول کاری است. در این مورد منظورمان از کار ناپدید کردن یک نفر است. پسر غافل از همهجا در ماشینی نشسته که درهایش بسته است. اما ما میفهمیم چه اتفاقی میافتد. احتمالا با دیدن این صحنه با خودتان فکر کنید وقتی پدرش مهمترین الگوی او در این سن مسیر خلاف و جنایت را عادیسازی میکند، سوجو چطور میتواند به زندگیاش سمت و سویی متفاوت بدهد؟!
بهترین کارگردانی؛ In The Land Of Brothers
در سرزمین برادران به روایت مهاجرت در بخشی از دنیا میپردازد که کمتر در فیلمهای بینالمللی دیدهایم. رها امیرفضلی و علیرضا قاسمی در اولین فیلم بلندشان ردپای فیلمهایی که در سالهای اخیر در ساندنس خوش درخشیدند مثل Atlantics و Carry You With Me را دنبال میکنند. آنها با داستانسرایی ماهرانه و فیلمسازی خوب، ماجرای خانوادهای بزرگ از افغانستان را روایت میکنند که سفری اودیسهوار و ۲۰ساله پیش میگیرند تا در کشور همسایه یعنی ایران خانه و سرپناهی برای خودشان پیدا کنند. داستان فیلم به سه قسمت تقسیم میشود. هر بخش در زمان متفاوت و حول محور نقاط عطف تاریخی در افغانستان پیش میرود.
سال ۲۰۰۱، دانشآموز نوجوان حساسی به نام محمد، بهخاطر موقعیت اجتماعی، یعنی همان مهاجر بودنش، مورد آزار و اذیت پلیس قرار میگیرد. از طرفی، او با نوجوان دیگری به نام لیلا رابطه عاطفی معصومانهای دارد. دهسال بعد… حالا لیلا مادر پسری جوان است و درحالیکه تلاش میکند با سوگ از دست دادن یکی از افراد خانواده کنار بیاید، سعی میکند بهخاطر وضعیتش بهعنوان مهاجر غیرقانونی از نیروهای پلیس دوری کند. بخش سوم فیلم به برادر بزرگتر لیلا، قاسم میپردازد. او هم با سوگی دیگر دست و پنجه نرم میکند و همزمان درگیر وعده اقامت قانونی در ایران با همسر و فرزندانش است.
جایزه ویژه هیئت داوران برای بازیگری؛ Girls Will Be Girls
این تنها فیلم ساندنس نبوده که به موضوع بلوغ و در ادامه ان بلوغ جنسی میپردازد. کارگردان شوچی تلاتی ریشه در فرهنگ و ویژگیهایی دارد که به فیلم عمقی از گذشته میدهد و در عین حال آن را به چیزی پیچیدهتر و تکاندهندهتر تبدیل میکند. پریتی پانیگراهی (Preeti Panigrahi) در نقش میرا (Mira) اولین زن در مدرسه خواص در هیمالیاست. او جاهطلبیهای آکادمیک دارد و با این نقش جدیدش به نوعی مسئول تنظیم استاندارد رفتاری و آکادمیک برای کل مدرسه است. با این حال همان روز اول چشمانش روی دانشآموز جدیدی به نام سری (Sri) قفل میشود؛ چیزیکه اگر به آن اولین عشق نگوییم دستکم میتوانیم اولین هوس بگوییم. سری، پسر دیپلماتی است که به تازگی از هنگکنگ آمده است. او آرام است و میداند برای جذب میرا، معلمان سختگیر مدرسه و حتی مادر غیرسنتی میرا چه بگوید. تلاتی تلاش کرده تا صحنههای عاشقانه فیلم را با کاوشهای میرا درمورد خودش و احساساتش متعادل کند.
برندههای جوایز اصلی امی
امی را خیلیها معادل اسکار اما برای تلویزیون میدانند. جوایز اصلی معروفتر امی آنهایی هستند که به سریالهایی پربیننده تعلق میگیرند. دقیقتر بگوییم، سریالهای آمریکایی که در ساعات پربیننده پخش میشوند. جوایز به دو بخش سریال درام و کمدی تقسیم میشوند. البته غیر از سریالهای کمدی و درام بخشهایی برای مینی سریال، تاکشو و… هم دارد که در اینجا به آنها نمیپردازیم.
بهترین سریال درام؛ Succession
طرح اولیه توسط جسی آرمسترانگ (Jesse Armstrong) برای فیلمی درباره یک امپراطوری بدنام رسانهای نوشته شده بود اما کمکم پروبال گرفت و به سریالی تلویزیونی درباره وال استریت پرهیاهو تبدیل شد. پخش این سریال از سال ۲۰۱۳ آغاز شد و ادامه سنت سریالهای سرگرمکننده باکیفیت شبکه HBO است.
سریال جانشینی، بینندهها را با انبوهی از صحنهها و اتفاقات هیجانانگیز سرگرم میکند. این سریال که تحسین منتقدان زیادی را هم برانگیخته است طی این سالها جایگاه خودش را بهعنوانی یکی از جذابترین درامهای تلویزیونی تثبیت کرده است.
سریال به روابط پیچیده خانوادگی میپردازند و نگاهی به این موضوع دارد که چطور عواملی مثل ثروت، ضربههای روحی و جاهطلبی در شکلگیری این روابط اثرگذار هستند. خط داستانی Succession را همین روابط پیچیده پیش میبرد. این سریال نه فقط از نظر داستان و بازیگری بلکه تقریبا درمورد هرچیزی که رویش دست بگذارید ستایش شده است. همین که در مراسم جوایز امی اخیر برای ۲۷ جایزه نامزد شده بود این موضوع را به خوبی نشان میدهد.
بهترین سریال کمدی؛ The Bear
این سریال آمریکایی اخیرا سروصدای زیادی به پا کرده بود و به نوعی ترند شبکههای اجتماعی شده بود، پس احتمالش زیاد است که تا حالا آن را تماشا کرده باشید…
بههرحال، خرس سریالی آمریکایی در ژانر درام کمدی است و توسط کریستوفر استورر (Christopher Storer) برای هولو خلق شده است.
داستان سریال به آشپز جوانی به نام کارمن (Carmen) یا کارمی (Carmy) میپردازد. او آشپز رستوران درجه یکی بوده که در لیست میشلین قرار داشته، اما رستورانی خانوادگی را به ارث میبرد و تصمیم میگرد تغییر شغل دهد! با خودکشی بردار بزرگترش ساندویچفروشی ایتالیایی خانوادگی به کارمن میرسد و او میخواهد کسبوکار خانوادگی را حفظ کند. بنابراین برای مدیریت مغازه به شیکاگو میرود. کارمی حالا باید قرضهای برادرش را تسویه کند، فکر به حال وضعیت آشفته مغازه بکند، با آشپزهای ناشی و آموزشندیدهاش کنار بیاید و البته با مسائل خانوادگی و فقدان برادرش هم کنار بیاید.
بهترین بازیگر زن سریال کمدی؛ Abbott Elementary
این سریال ماکیومنتری است. این اسم برایتان جدید است؟ خب Office یا Modern Family را دیدهاید؟ به این سبک سریالها که درواقع داستانیاند اما شیوه ساختشان طوری است که انگار شخصیتهای داستان اشخاص واقعی هستند و درباره زندگیشان صحبت میکنند ماکیومنتری میگویند.
از اینها که بگذریم، این سریال هم مثل دو مورد دیگر کمدی است. ماجرای سریال در مدرسه میگذرد و به معلمان میپردازد. مدرسه ابتدایی Willard R. Abbott در فیلادلفیای آمریکا، از آن مدرسههایی است که اکثر جمعیتش را سیاهپوستان تشکیل میدهد و جزء مدارسی است که بودجه کمی دارند و سوء مدیریت زیاد. گروهی مستندساز به این مدرسه رفتهاند تا از شرایط سخت مدرسه فیلم بگیرند. وضعیت مدرسه طوری است که بیشتر معلمها به سال دوم نمیکشند و استعفا میدهند! اما معلم خوشبین کلاس دوم جنین تیگس (Janine Teagues) مصصمم است که علیرغم شرایط به دانشآموزانش کمک کند. او با معلم تاریخ خوشقلب اما بیدستپا مدرسه، جیکوب هیل (Jacob Hill) همکاری میکند. البته مدیر جدید مدرسه… آوا کلمن (Ava Coleman)، ناشنوا است، صلاحیت این کار ار ندارد و نمیشود رویش حساب کرد! بهنظر میرسد ترکیب مناسب برای کمدی سرگرمکننده حاضر است…
برندههای جوایز اصلی اسکار
احتمالا بدون اغراق میتوان گفت معروفترین جایزه سینمایی دنیا اسکار است. حتی اگر کمی اهل فیلم و سریال دیدن باشید، احتمالش زیاد است که لیست برندههایش را نگاه کنید و آن فیلمها را در لیست تماشا بگذارید. اما اگر هنوز نگاهی به این لیست نینداختید با ما باشید تا چندتا از فیلمهای تحسینشده این جایزه در بخشهای مختلف را معرفی کنیم.
بهترین فیلم؛ Oppenheimer
اوپنهایمر احتمالا در کنار باربی معروفترین فیلمهای ۲۰۲۳ بودند و موجهای هواداری بزرگی به راه انداختند اما آنطور که سهمشان از شهرت و گیشه بههم نزدیک بود در کسب جوایز اسکار بههم نزدیک نبودند. همانطور که گفتیم تقریبا اکثر جوایز دستههای اصلی به اوپنهایمر رسید. اما اگر شما هم هنوز این فیلم را ندیدهاید بیایید نگاهی به ماجرای آن بیندازیم…
فیلم آخر کریستوفر نولان (Christopher Nolan) بیوگرافی دراماتیکی از زندگی یکی از مهمترین شخصیتهای قرن بیستم، دانشمند فیزیک و پدر بمب اتم، رابرت اوپنهایمر (J. Robert Oppenheimer) است. اما ماجرای این دانشمند به همینجا ختم نمیشود. او زندگی پیچیده و شخصیت پیچیدهای هم داشته است. البته که ساخت بمب اتم و استفاده آمریکا از همان بمب در برابر ژاپن او را به شخصیت بحثبرانگیز هم تبدیل کرده است.
فیلم با تصویری از اوپنهایمر جوان آغاز میشود که دانشجویی سردرگم است و میخواهد مسیرش را برای ادامه در دنیای فیزیک آکادمیک پیدا کند. او با بزرگان فیزیک آن دوران در ارتباط است و حتی کمی قبل از جنگ در آلمان است و با دانشمندان آلمانی مراوده دارد. همزمان با جنگ جهانی دوم او در دانشگاهی در آمریکا مشغول تدریس است… اما دولت برای او خواب دیگری دیده است. به نظر میرسد او تنها شخص مناسب برای رهبری پروژه اتمی آمریکا باشد. آنها در راستای رسیدن به هدف هرچه اوپنهایمر میخواهد در اختیارش میگذارند و بمب اتم او و تیمش هم سر بزنگاه آماده میشود تا پایانبخش جنگجهانی دوم باشد.
طبق چیزیکه در فیلم میبینیم خود اوپنهایمر نگاه دوگانهای به این موضوع داشته و به نوعی هیچگاه بار عذابوجدان این اتفاق رهایش نکرده است. البته فیلم فقط به این وجه شخصیت و زندگیاش نمیپردازد. فیلم بیوگرافیک نولان در ۱۸۰ دقیقه کپسولی از زندگی شخصی، آکادمیک، درگیریهای سیاسی و علمی رابرت اوپنهایمر را به نمایش میگذارد.
بهترین بازیگر اصلی زن؛ Poor Things
همان فریم اول فیلم بیچارهها شما را به دنیایی سیاه و سفید و عجیب و غریب میبرد که به کمک لنز Fish Eye هم فیلمبرداری شده تا این حالوهوا را تشدید کند. انگار در لندنی ویکتوریایی و در فیلم علمی-تخیلی هستید. این دنیا انگار واقعی نیست حتی اگر همهچیزش واقعی به نظر برسد. فیلم هم سرنخهای زیادی به شما میدهد. مثلا اردکی که مثل سگ راه میرود یا کالسکه بخاری که سر اسب دارد، صورت مردی بریدهشده و دوباره کنار هم قرار گرفته و… شما را یاد آزمایشهای وحشیانه علمی نمیاندازند؟ حالا شاید در این جهان از کنترل خارج شده باشند…
فیلم با کارگردانی یورگس لانتیموس (Yorgos Lanthimos) و نویسندگی تونی مکنامارا (Tony McNamara) بازیهای فوقالعادهای هم دارد. این فیلم را بیشتر میتوان در دسته کمدی سیاه قرار داد. در این فیلم اما استون (Emma Stone) نقش زنی به نام بلا باکستر (Bella Baxter) را بازی میکند. او توسط دانشندی به نام گادوین باکستر (Godwin Baxter) با بازی ویلم دفو (Willam Dafoe) به زندگی بازگردانده شده است. ذهن و عملکرد بدن او انگار کامل شکلنگرفته و بالغ نیست اما جسم انسانی بزرگسال را دارد. البته او خیلی سریع یاد میگرید و بالغ میشود و مشتاق ماجراجویی است. گادوین هم مرد عجیب و غریب و دیوانهای است، انگار ترکیبی باشد از شخصیتهای دکتر فرانکنشتاین (Dr. Frankenstein) و دکتر مورو (Dr. Moreau). او جاهطلبیهای بزرگی دارد و زیاد هم دربند اخلاقیات نیست. دینامیک بین بلا و گادوین صحنههای جالب و خندهداری میسازد که بیشتر در بخش اول فیلم شاهدشان هستیم.
بهترین بازیگر زن نقش مکمل؛ The Holdovers
جاماندگان به کارگردانی الکساندر پین (Alexander Payne) و نویسندگی دیوید همینگستون (David Hemingson) فیلمی شگفتانگیز و تاثیرگذار است که افسردگی و فقدان را زیر ذرهبین میگیرد. فیلم، داستانی گروهی از شخصیت ها را دنبال میکند که با این تعطیلات رسیده است همچنان باید در مدرسه شبانهروزی بمانند، یعنی کسی دنبالشان نیامده است.
سال ۱۹۷۰ است و پس از تورمی وحشتناک آنگلوس تالی (Angus Tully) دانشآموز مسئلهساز متوجه میشود که باید تعطیلات زمستانی را در مدرسهای در نیوانگلند بگذراند. در همین حال معلم سختگیر مدرسه آقای هانهام (Mr. Hunham) که محبوب همه هم نیست مجبور میشود بر همه دانشآموزهای جامانده نظارت کند. سرآشپز مدرسه هم که به تازگی پسرش را از دست داده است با آنهاست. در بین همه بازیهای فوقالعاده فیلم، بازی داوین جوی رادولف (Da’Vine Joy Rudolph) در نقش آشپز بیش از همه میدرخشد و یعنی حقش بوده که اسکار را به خانه ببرد. شخصیت او بسیار جذاب است، تهمایههای کمدی کاراکتر مری را متعادل میکند و وجه احساسی خوبی هم به او میدهد.
بهترین فیلمنامه اقتباسی؛ American Fiction
داستان آمریکایی همانطور که اط اسمش پیداست داستان آمریکاست…البته اینبار داستان نویسندهها، مسائل نژادی و مخاطبانشان. تاریخ مسائل نژادی بین نویسندههای آمریکایی در دوران معاصر سر دراز دارد. اما همه این بالا و پایینها و تنشها که در اینجا به انها نمیپردازیم مواد اولیهای شدند برای رمان Erasure اثر Percival Everett که ساتیری بود درمورد صنعت کتاب امریکا و در سال ۲۰۰۱ چاپ شد. بیست سال بعد نویسنده برنده جیزه امی، کورد جفرستون (Cord Jefferson) اقتباس خودش از این داستان را نوشت تا داستان آمریکایی تبدیل به پیشنهادی جذاب و هوشمندانه برای نویسندگان نسلی بعدی شود که با همان مسائل و سوالها روبهرو میشوند.
تلونیس الیسون ( Thelonious Ellison) که دوستانش او را مانک (Monk) صدا میکنند مرد سیاهپوست میانسالی است که دچار بحران خلاقیت شده است. او سالهاست کتابی منتشر نکرده و این موضوع مضطربش میکند. به همین خاطر، گاهی تنش و اضطرابش را سر شاگردانش خالی میکند. او معلم کالجی در امریکا است و کلاسی درمورد بزرگان ادبی آمریکا تدریس میکند. سر همین کلاس هم با یکی از دانشآموزانش وارد بحث و درگیری لفظی میشود. در ادامه مرخصی اجباری باعث میشود وارد ابعاد دیگری از زندگی او شویم.
جمعبندی
در این مطلب فیلمهای بسیار متنوعی پیدا میکنید. البته اگر ژانرهای اکشن، ترسناک یا ابرقهرمانی را میپسندید شاید این لیست خیلی راضیتان نکند. چون در فیلمهای مهم جشنوارهای امسال خبری از این دست فیلمها نیست…البته تقریبا هرسال همین است. اما در کل، تعداد زیادی از مطرحترین فیلمهای سال اخیر به همراه جوایزی که گرفتهاند را در این لیست معرفی کردیم. حالا شما بگویید فیلم مورد علاقهتان کدام است؟ بهنظرتان این فیلمها لایق جوایزی که گرفتند و تعرف و تمجیدی که از آنها شده هستند یا نه؟
ترسناکترین بازیهای تاریخ که همه ازشون میترسند
نظرات