سریال فرندز
انتخاب سردبیر سینما

پایان‌بندی سریال فرندز سرنوشت ناامید‌کننده‌ای برای ریچل رقم زد

تاثیر فرهنگی سریال فرندز (Friends) که دیوید کرین و مارتا کافمن ساخت آن را برعهده داشتند، از نوع پوشش گرفته تا مدل صحبت و اصطلاحاتی که شخصیت‌ها به کار می‌بردند غیرقابل انکار است و این سریال محبوب تقریبا سه دهه است که در کانون توجه قرار داشته. سریال فرندز در ۲۲ سپتامبر ۱۹۹۴ با بازخوردهای متفاوتی پخش خود را شروع کرد، اما خیلی سریع توانست تماشاگران مخصوص به خود را بدست آورد و به یکی از موفق‌ترین و طولانی‌ترین سریال‌های سیتکام تاریخ تلویزیون تبدیل شد. در ادامه بخش‌هایی از داستان قسمت پایانی اسپویل خواهد شد.

سریال فرندز؛ زمانی که فیلمبرداری تیتراژ ابتدایی امان بازیگران را برید

فرندز با ۶۵.۹ میلیون بیننده، به چهارمین سریال پربیننده در قسمت پایانی تبدیل شد. آخرین اپیزود سریال واقعا دیدنی بود و شاهد آن بودیم که مونیکا (با بازی کورتنی کاکس) و چندلر (متیو پری فقید) سرانجام پدر و مادر شدند و زندگی خود را به حومه شهر بردند و راس و ریچل نیز سرانجام به هم رسیدند، دقیقا همان چیزی که طرفداران انتظار داشتند و می‌خواستند اتفاق بیفتد. اما این سوال پیش می‌آید که آیا ریچل مستحق این پایان‌بندی بود؟ البته که رسیدن او به راس، دو شخصیتی که همیشه به هم علاقه داشتند یکی از بهترین اتفاقات داستان بود، اما ریچل مجبور شد حرفه شغلی خود را به خاطر علاقه‌اش به راس از دست بدهد.

شخصیت ریچل گرین با بازی جنیفر آنیستون پس از ده فصل رشد بسیار چشمگیری داشت. از یک عروس فراری در قسمت اول نخستین فصل سریال تا تبدیل شدن به یک مدیر اجرایی موفق در صنعت مد و فشن، ریچل توانست کارهای بزرگی طی این سال‌ها انجام دهد و بسیاری از ضعف‌های شخصیتی خود را برطرف کند. با این حال برخی‌ها معتقدند تضعیف این تغییرات و پیشرفت‌های شخصی او در برابر علاقه‌اش به راس، نشان دهنده بی‌توجهی کامل به روایت او بوده است. این یک قدم رو به عقب برای شخصیتی مانند ریچل بود که در نهایت موفق شده بود روحیه استقلال طلبی و توانمندی را در خود زنده کند.

ماجراجویی ریچل گرین از یک شخصیت وابسته به خانواده در فصل اول به یک فرد موفق در حرفه کاری خود در طول ۱۰ سریال فرندز، در واقع سنگ بنای این کاراکتر بود. این دگرگونی با لحظات کلیدی مانند بهم زدن نامزدی‌اش با «بری»، پیش‌خدمت بودن در کافه سنترال پرک تا بالا رفتن از پله‌های پیشرفت در صنعت مد و فشن و در نهایت پیدا کردن شغلی عالی در رلف لورن مشخص شد. پیشرفت و رشد شخصیتی او تنها یک طرح داستانی نبود، بلکه منعکس‌کننده درک و اگاهی زنان و تکامل آن‌ها در دهه ۹۰ میلادی و اوایل دهه ۲۰۰۰ بود. مسیر ریچل به سوی موفقیت و استقلال، بیانیه‌ای قدرتمند در دورانی بود که شخصیت‌های زن در تلویزیون اغلب به نقش‌های سنتی‌تر تنزل داده می‌شدند.

تمرکز سریال Friends بر حرفه شغلی ریچل

سریال فرندز

این شخصیت نخستین بار در اپیزود اول سریال با لباس عروس خیس و پس از آن که نامزدش را هنگام عقد رها کرده بود، وارد کافه سنترال پرک می‌شود. خیلی زود مشخص می‌شود که مونیکا و ریچل در دوران دبیرستان دوست صمیمی بودند.

پس از آن اتفاقات، پدر ریچل دیگر مسئولیت‌های مالی او را برعهده نمی‌گیرد و از همین رو تصمیم می‌گیرد با مونیکا زندگی کرده و مستقل شود. در سه فصل اول سریال فرندز، ریچل را به عنوان پیش خدمت سنترال پرک می‌بینیم که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می‌کند و از طرفی سخت در تلاش است تا جایگاه خود را به عنوان یک زن جوان مستقل پیدا کند. او در طول این مبارزات و تلاش‌های خود، کم کم اعتماد به نفس پیدا کرده و پتانسیل واقعی خود را درک می‌کند.

در فصل سوم، اهداف شغلی او مورد توجه قرار می‌گیرد و آرزوها و علاقه‌اش برای کار کردن در صنعت مد و فشن به نقطه کانونی اصلی خط داستانی او تبدیل می‌شود. ریچل با حمایت دوستانش از شغل پیش‌خدمتی در سنترال پرک استعفا می‌دهد و با کمک جویی (مت له‌بلانک) به عنوان دستیار شخصی در «Fortunata Fashions» مشغول به کار می‌شود. یک روز دیگر که ریچل به دیدن مونیکا در رستوران رفته بود با مردی به نام مارک رابینسون (استیون اکوئت) آشنا می‌شود که او را راهنمایی می‌کند تا به عنوان دستیار مسئول خرید در فروشگاه بزرگ و معروف Bloomingdale’s کار کند.

در فصل پنجم، ریچل به عنوان مدیر اجرایی در رلف لورن استخدام می‌شود و تا فصل آخر، زمانی که برای مصاحبه شغلی در گوچی اخراج می‌شود، در آن‌جا می‌ماند. در پایان، مارک، همکار و دوست قدیمی او پیشنهاد یک کار جدید در لویی ویتون را به او می‌دهد و ریچل نیز آماده می‌شود تا به پاریس نقل مکان کند. برای ۱۰ فصل، تماشاگران شاهد پیشرفت‌های پله به پله ریچل بودند.

اعتماد به نفسی که او از یافتن علاقه و دنبال کردن رویاهایش به دست آورد، چیزی است که این تحول او را در سریال بسیار الهام‌بخش کرده است. دیدیم که به تدریج توانست از پس هزینه‌های خود بربیاید و از هر فرصتی استفاده کرد تا مهارت‌های خود را گسترش دهد. حرفه ریچل همیشه محور اصلی خط داستانی او در سریال فرندز بوده است. روابط عاشقانه او هرچند پیچیده، اما تعیین‌کننده اصلی روایت او نبودند. تصمیمی که فصل آخر برای این شخصیت گرفته شد و به نوعی تسلیم شدن او در برابر رابطه عاشقانه‌اش باعث شد که تصور مخاطبان از ریچل که به شدت از استقلال او خوشحال بودند، عوض شود.

سریال فرندز؛ ارتباط نقش جویی با پدر جنیفر آنیستون چه بود؟

پایان‌بندی رابطه راس و ریچل در سریال به ضرر ریچل تمام شد

سریال فرندز

پستی و بلندی‌های رابطه راس و ریچل و اینکه دوباره به یکدیگر برمی‌گردند یا خیر، همیشه یکی از نقاط جذاب فرندز برای طرفداران بوده است. پس از ده سال آشنایی با شخصیت‌ها، سرانجام طرفداران به خواسته قلبی خود رسیدند و راس و ریچل را در پایان با هم دیدند. چه چیزی شیرین‌تر از اینکه یک عشق قدیمی و یک طرفه از دوران دبیرستان سرانجام به نتیجه برسد؟ البته که سازندگان تصمیم خوبی برای شاد کردن طرفداران گرفتند، اما بهتر بود پایان‌بندی به‌ گونه‌ای رقم می‌خورد که هم احترام رابطه این دو حفظ شود و هم اینکه استقلال ریچل نیز از بین نمی‌رفت. ریچل سخت تلاش کرد تا به جایی که باید برسد و سپس به منظور یک پایان خوش برای مخاطبان، پیشرفت شغلی خود را برای نگه‌داشتن رابطه‌اش با راس قربانی کند.

بدون شک، ترک نیویورک برای راس سخت و پیچیده بود. او نه‌تنها از ریچل صاحب یک فرزند شد، بلکه از ازدواج اولش هم یک پسر به نام بن  داشت که باید به آن‌ها فکر می‌کرد. بهترین سناریوی ممکن همین بود که ریچل همه چیز را رها کند تا دوباره در کنار راس قرار گیرد و بتوانند فرزندشان را با یکدیگر بزرگ‌ کنند.

آن‌ها از قبل فراز و نشیب‌های زیادی را در رابطه‌شان پشت سر گذاشته بودند و مخاطبان می‌دانستند که با توجه به تمام تلاش‌های ناموفق قبلی آن‌ها، اگر می‌خواستند دوباره با هم ارتباط بگیرند، باید تا همیشه با هم بمانند. این دقیقا همان چیزی است که سریال به آن‌ها هدیه داد؛ یک پایان افسانه‌ای. با این حال، احیای مجدد رابطه آنها صرفا بر اساس شرایط راس و برآورده کردن انتظارات مخاطبان، به یکپارچگی شخصیت ریچل به عنوان یک زن مستقل آسیب زد.

خوشحالی ابدی ریچل در سریال فرندز به حضور راس وابسته نبود

سریال فرندز

دهه ۹۰ میلادی، یک دوران تعیین‌کننده و محوری برای به تصویر کشیدن زنان در تلویزیون بود و روایت مستقل شدن ریچل در سریال Friends نیز منعکس‌کننده لحن فمینیستی آن دوران است. این کاراکتر از یک زن خانه‌دار احتمالی به یک مادر مجردی که از لحاظ مالی نیازمند کسی نیست تبدیل شد. خانواده و دوستانش در کنار او بودند و خوشحالی واقعی او در زندگی مدیون حضور مطلق راس نبود. برخی از منتقدان اعتقاد دارند با در کنار هم قرار دادن راس و ریچل و در تلاش برای خلق یک لحظه عاشقانه سینمایی بزرگ، سریال این پیام را به مخاطبان می‌دهد که شادی یک زن در نهایت به روابط عاشقانه او گره خورده است، نه دستاوردهای او.

در حالی که قسمت پایانی سریال، نتیجه‌ای دلپذیر برای راس و ریچل و مخاطبان به همراه داشت، اما به شخصیت ریچل گرین آسیب زد. روایت او سزاوار راه حلی بود که از مسیر خودشناسی و استقلال حمایت می کرد. البته سازندگان نیز با چالش‌های فراوانی برای انتخاب بهترین پایان‌بندی روبرو بودند و نمی‌توانستند ریسک‌های بزرگی در حساس‌ترین نقطه داستان داشته باشند.

منبع: Collider


با قهرمان پس جهان فیفا زدیم! میزگیم فوتبالی با حسن پاجانی

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها