همانطور که میدانید سریال فرندز (Friends) با ده فصل و ۲۳۶ قسمت، یکی از طولانیترین سیتکامهای تاریخ تلویزیون است و از همین رو اصلا جای تعجب نیست که طی این ۱۰ فصل ستارههای بیشماری به عنوان بازیگر مهمان در آن حضور پیدا کرده باشند.
یکی از شخصیتهای مهمان که تاثیر بسیار زیادی روی داستان و شخصیتهای آن داشت و حتی زمانی که او را در صحنه نمیدیدیم، چندلر با شنیدن نامش حسادتش حسابی گل میکرد، کسی جز دکتر ریچارد برک (با بازی تام سلک) نیست. با این که این کاراکتر تنها در ۱۰ اپیزود سریال حضور داشت، بخشی از میراث این سیتکام محبوب محسوب میشود و در همان قسمتها نیز آگاهی و بینش زیادی را به اعضای مختلف گروه دوستان ارائه کرد.
زمانی که مونیکا و ریچارد با یکدیگر ارتباط داشتند
دوستان اوقات تلخ و شیرین بسیاری را روی کاناپههای کافه سنترال پرک و همچنین آپارتمان معروف خود به اشتراک گذاشتند. بخش قابل توجهی از این خاطرات به دلیل ارتباطات عاطفی اعضای گروه بود. زمانی که مونیکا (کورتنی کاکس) با ریچارد ملاقات کرد و هیچگاه فکر نمیکرد آن رابطه بینشان شکل بگیرد. هنوز هم برخی از طرفداران فرندز به این فکر میکنند که شاید مونیکا و دکتر چشم پزشک جذابش (ریچارد) میتوانستند به یکدیگر برسند. تام سلک در برنامه The Kelly Clarkson Show درباره دوران حضور خود در سریال فرندز صحبت کرد و گفت از این که نقش یک پارتنر عاشقانه را پذیرفته واقعا احساس ترس میکرد
به همین دلیل بسیاری از بازیگران در سر صحنه فیلمبرداری با خوشامدگویی گرم سعی کردند او را کمک کند تا بر این احساسات خود غلبه کند. او همچنین بیان کرد که در ابتدا قرار بوده در سه اپیزود نقش مهمان را بازی کند، اما در عین تعجب این زمان بیشتر شد و دو ویژگی شخصیت ریچارد، یعنی بلوغ و خوشتیپ بودن او بلافاصله نظر مونیکا را به خود جلب کرد.
وقتی که شخصیت ریچارد برای اولین بار در اپیزود «The One Where Ross and Rachel… You Know» در سریال حاضر شد، با تشویق تماشاگران وارد صحنه میشود و فیبی میگوید «او جیمز باند است». رابطه مونیکا و ریچارد به تدریج بیشتر شده و آنها میدانند که بزرگترین مانع فاصله سنی ۲۱ ساله بین این دو است. همانطور که میدانید ریچارد دوست نزدیک خانواده مونیکا است و از بچگی او را میشناخته است. اتفاقات زیادی در این سالها برای ریچارد افتاده، از همسر سابقش نیز جدا شده و تجربیات زیادی کسب کرده است. به نظر میرسد سریال آخرین نقطه داستانی را فراموش کرده، زیرا در اپیزود «The One Where Joey Moves Outّ» مونیکا به خانوادهاش میگوید که در حال حاضر با چه کسی در رابطه است.
خانواده گلر که به رک بودنشان معروف هستند، اما سریال فرصت زیادی برای به تصویر کشیدن واکنشهایشان در اختیار آنها قرار نمیدهد. آنها در ابتدا شوکه شده و ناراحت هستند اما کم کم با آن کنار میآیند. دوستی ریچارد با آنها تغییر نمی کند و البته هیچوقت درست متوجه نمیشویم که والدین مونیکا رابطه او با ریچارد را مناسب میدانستند یا خیر. سریال فرندز لحظات احساسی زیادی دارد، اما زیاد به بحثهای جدی مانند کاری که سیتکامهای دیگر میکنند، انجام نداده است. برای مثال سریال The Golden Girls چندین قسمت دارد که به نژاد پرستی و موضوعات تراجنسیتی میپردازد. سازندگان فرندز شاید از این حرفه داستانی که ریچارد مونیکا را از زمان بچگی دیده اما اکنون با او رابطه شده بوده را فراموش کرده بودند.
راس و ریچل درگیریهای بیشتری نسبت به مونیکا و ریچارد داشتند
در اپیزودی با عنوان «The One Where Dr. Ramoray Dies» مونیکا و ریچارد درباره تاریخچه روابط جنسی خود کاملا عادی و بدون تنش صحبت میکنند. در همین مورد، راس و ریچل نیز صحبتی مشابه دارند، اما در آن راس به شدت به اتفاقات گذشتهای که درباره ریچل افتاده حسادت میکند. اما ریچارد درباره تعداد کم پارتنرهای خود، یعنی فقط مونیکا و همسر سابقش صحبت میکند و گفت و گوی صادقانهای میان آنها شکل میگیرد.
بررسی تعداد شریکهای سابق مونیکا و ریچارد و تفاوتی که میان آنها وجود داشت، سریال به زیبایی بیان میکند که چگونه دو نفر از نسلهای مختلف میتوانند به آرامش رسیده و نقاط مشترک پیدا کنند. در ادامه این دو بیشتر با هم صحبت میکنند و متوجه میشوند که هر دوی آنها عاشق یکدیگر شدهاند. در ادامه تام سلک توانست خود را بیشتر در میان بازیگران جای دهد و از همین رو او را در اپیزودهای بیشتری دیدیم.
ریچارد نقش یک پدر و رفیق عالی را برای جویی و چندلر ایفا کرد
اپیزود «The One Where Old Yeller Dies» در فصل دوم (قسمت ۲۰) زمانی که جویی و چندلر ریچارد را به تماشای یک بازی بسکتبال میبرند، بعد متفاوتی از روایت را نشان میدهد. در این قسمت، جویی و چندلر او را مانند «یک پدر باحال و پایه» میبینند که البته برای ریچارد چندان خوشایند نیست، زیرا سن او را بسیار بالا نشان میدهد. اما این احساسات جویی و چندلر، رویکرد آنها را نسبت به گذشتهشان نشان میدهد که هرگز رابطه گرم و نزدیکی با پدرانشان نداشتند. اگرچه این اپیزود مستقیما به این موضوع نمیپردازد، اما فهمیدن آن چندان سخت نیست.
در فصل اول، جویی میفهمد که پدرش به مادرش خیانت کرده و رابطه نامشروعی دارد، سپس متوجه میشود که مادرش معتقد است این خیانت به ازدواج آنها کمک میکند. اگرچه جویی از این اتفاق واقعا ناراحت شده بود، اما زمانی که میبیند مادرش مشکلی با آن ندارد، بیخیال این قضیه میشود. آقای تریبیانی (پدر جویی) هیچوقت آن نقش ایدهآل پدرگونه خود را برای جویی ایفا نکرد و شاید همین نیز نشان دهنده روابط عاطفی نهچندان درست جویی بود. از طرف دیگر، چندلر نیز هیچوقت والدین خوبی نداشته و موضوع تغییر جنسیت آنها هم همیشه یکی از قطبهای جنجالی سریال فرندز بوده است.
جویی و چندلر به خاطر ضعف و کمبودهایی که در زندگیشان وجود داشته، اغلب روی موضوعات سطحی تمرکز میکنند یا میخواهند مانند ریچارد، پدر جدیدشان سیگار بکشند و سیبیل بگذارند. مانند ریچارد که مسنترین فرد در میان اعضای دوستان بود، در سر صحنه سریال نیز واقعا به همین شکل بود. سلک مسنترین بازیگر در میان آنها بود و گاهی اوقات با متیو پری درباره پدرش که او را از سالها پیش میشناخت، صحبت میکرد.
تام سلک برای یکی از جوکها به کمک متیو پری نیاز داشت
یکی از بهترین نتایج رابطه میان پری و سلک در اپیزود «The One Where Old Yeller Dies» مشخص میشود، جایی که که ریچارد با جویی و چندلر فوتبال دستی بازی میکند. در این صحنه سلک برای اجرای یک شوخی دچار چالش میشود. در صحنهای او برنده میشود و لحن معروف چندلر را تقلید میکند. در همین مورد او از پری کمک خواسته بود تا بتواند به بهترین نحو این شوخی را اجرا کند.
اما زمانی که مونیکا و ریچارد از هم جدا میشوند، دوران حضور ریچارد در سریال تقریبا به پایان میرسد. تاثیر ریچارد و خاطراتی که حتی بقیه اعضای گروه با ریچارد داشتند به حدی بود که پس از جدایی آنها دائما به او اشاره میکردند و همین باعث میشد مونیکا سختتر بتواند ریچارد را فراموش کند.
نام ریچارد برای به یادماندنی کردن شخصیتش کافی بود
مونیکا سفر سختی برای فراموش کردن ریچارد داشت و همین نیز باعث شد اشتباهاتی طی این مسیر از او سر بزند. به سراغ پیامهای صوتی او رفت یا تصمیم گرفت با پسر ریچارد دوست شود. سپس او با چندلر رابطه نزدیکی پیدا کرد، اما هیچگاه انتظار نداشت مانند ریچارد با او رفتار کند. از همین رو، سریال راههای جدیدی برای آوردن ریچارد به برخی از قسمتها پیدا کرد.
نام ریچارد به تنهایی قدرتمند بود. برای مثال زمانی که مونیکا در اولین سالگرد دوستیاش با چندلر به او اعتراف میکند که با ریچارد ناهار خورده، آتش حسادت چندلر حسابی شعلهور میشود. اما بعدا میگوید که دیگر هیچ حسی به ریچارد ندارد، اما این باعث نشد که چندلر در موقعیتهای مختلف ناامنی رفتاریاش را نسبت به این موضوع آشکار نکند. در نهایت وقتی مونیکا و چندلر در آستانه نامزدی قرار داشتند، سازندگان سلک را به سریال برگرداندند تا مشکلات ریچارد با چندلر حل و فصل شود.
سریال فرندز همیشه عاشق اضافه کردن موانع بر سر راه زوجهایش بود. در اپیزود «The One with the Proposal»، بزرگترین مانع ریچارد است که سعی می کند مونیکا را دوباره به دست آورد و به او وعده آیندهای را میدهد که مونیکا همیشه آن را طلب میکرد. چندلر وارد آپارتمان ریچارد می شود و با دیدن شواهد متوجه میشود که مونیکا آنجا بوده است. در این شرایط، ریچارد می بیند که این زوج چقدر برای یکدیگر مهم هستند و برای همین تصمیم میگیرد عقب بکشد و فرصت دوبارهای به رابطه آنها میدهد.
چندلر باید به ناامنیهای شخصیتیاش غلبه میکرد
در فصل نهم، وقتی چندلر به آپارتمان ریچارد میرود و سر و گوشی آب میدهد، یک نوار نامتناسب پیدا میکند که نام مونیکا روی آن نوشته شده است. در آن لحظه افکار جالبی به ذهن چندلر نمیآید، اما بعدا متوجه میشود که قضیه اصلا آن طور که او فکر میکرده نبوده است. اما همین اتفاقات در کنار یکدیگر باعث شدند تا چندلر از نقطه امن خود بیرون بیاید و با چالشها و ناامنیهای شخصیتی خود روبرو شود و بر آنها غلبه کند. تام سلک مدت زمان نسبتا کوتاهی را در سریال به عنوان ریچارد حضور داشت، اما نقشآفرینی او به شکلی بود که توانست به سرعت به یکی از شخصیتهای دوستداشتنی، جذاب و البته تاثیرگذار سریال فرندز تبدیل شود.
منبع: Collider
با قهرمان پس جهان فیفا زدیم! میزگیم فوتبالی با حسن پاجانی
نظرات