سیمپسونها طولانیترین کمدی آمریکایی است. این مجموعه بیشتر از 30 فصل و ۷۰۰ قسمت دارد و قسمتهایی با حالوهوای احساسی، دلخراش و خندهدار را به مخاطبان تقدیم کرده است. خندهدارترین قسمتهای سیمپسونها شوخیهایی دارند که سر از دنیای میم در آورندهاند و حالا به بخشی از فرهنگ پاپ یا پاپ کالچر تبدیل شدهاند.
بیشتر طنز سیمپسونها به در فضای ساتیر، تفسیر اجتماعی، ارجاع و پارودی فرهنگ پاپ مرتبط است. بهترین و خندهدارترین قسمتهای سیمپسونها ترکیبی اند از داستانها و ارجاعات هوشمندانهای که با طرح کلی قسمت همسو هستند و البته زیادهروی هم نمیکنند. بعضی خندهدارترین اپیزودها، بازیگر مهمان هم دارند.
هشدار: ادامه این مطلب حاوی اسپویل است.
فصل سوم، اپیزود ده
در Flaming Moe’s، هومر نوشیدنیای که اختراع کرده است را به مو میدهد. مو تصمیم میگیرد از آن در بار خودش استفاده کند و نام آن را از فلیمینگ هومر به فلیمینگ مو تغییر میدهد و کلا آن را به نام خودش میزند. این نوشیدنی آنقدر خوب است که بار مو بهخاطرش محبوب و محبوبتر میشود و این باعث عصبانیت هومر میشود. حالا ماجرا، ماجرای هومر است که میخواهد انتقام بگیرد. در این بین وقتی هومر میخواهد پرده از حقیقت بردارد ارجاع خندهداری به شبح اپرا (The Phantom of the Opera) هم وجود دارد.
فلیمینگ مو، اولین قسمت از این مجموعه است که حول محور Moe Szyslak میچرخد. بار او کمکم به یکی از بهروزترین جاها در اسپرینگفیلد تبدیل میشود و پتوق مورد علاقه Aerosmith هم میشود. پس فلمینگ مو اولین قسمت سیمپسونهاست که مهمان معروف هم دارد. در این قسمت ارجاعهای فرهنگی زیادی وجود دارد و همین هم آن را به یکی از خندهدارترین قسمتهای مجموعه سیمپسونها تبدیل کرده است. آهنگ تبلیغاتی مو با الهام از تیتراژ ابتدایی cheer مطمئنا یکی از بهترین این ارجاعات است و این قسمت را متمایز میکند.
فصل پنجم، اپیزود پانزدهم
هومر سیمپسون مشاغل غیرمعمول زیادی را تجربه کرده است. در Deep Space Homer، او حتی فضانورد هم میشود. در این قسمت میبینیم که یک میله کربن (carbon rod) در نیروگاه بهجای او بهعنوان کارمند نمونه ماه انتخاب میشود. این موضوع هومر را از کوره در میبرد. و وقتی به خانه برمیگردد با ناسا تماس میگرد تا از پخش حوصلهسربر پرتاب ماهواره و ماشکهای فضایی شکایت کند. همین هم بتعث میشود تا او همراه بارنی در برنامهای آموزشی برای پرتاب شاتل فضایی بعدی شرکت کند.
این قسمت، صحنههای خندهدار زیادی دارد که بسیاری از آنها در طول دوره آموزشی بارنی و هومر اتفاق میافتند. بهعلاوه، ارجاعات زیادی به فیلم ادیسه فضایی ۲۰۰۱ (۲۰۰۱: A Space Odyssey) هم دیده میشود. این قسمت هم مضامین صمیمانه دارد. بهویژه وقتی میبینیم هومر چطور سعی میکند کاری کند تا خانواده و دوستانش به او اعتبار بدهند و احترام بگذارند. مثلا میبینیم در شروع بارت مثل همیشه پدرش را مسخرع میکند. اما در پایان احترام بیشتری برای او قائل است و حتی پدرش را بهنوعی به عنوان یک قهرمان میبیند.
فصل نهم، قسمت چهاردهم
اینبار میبینیم که شهر اسپرینگفیلد با چیزی شبیه به فرقه سروکار دارد که به آن Movementarians میگویند. آنها هومر و دیگر مردم شهر را به برنامه آخرهفتهای رایگان دعوت میکنند و در آنجا سعی میکنند همه را متقاعد کنند تا به جنبش بپیوندند. جنبشگرایان از هر کلکی برای به خدمت گرفتن هومر و دیگر مردم استفاده میکنند. اما هومر کار آنها را سخت میکند. تا اینکه گروه به تکنیک گولزده دستاولی میرسد: معرفی آوازی برای بتمن.
بعد از این اتفاق هومر کاملا در خدمت فرقه است و حتی سند خانهاش را برای آنها امضا میکند. نویسندهها برای خلق این گروه از فرقههای مختلف ایده گرفتهاند و بیشتر به شیوههای معمولی که این دستهها برای عضوگیری استفاده میکنند میپردازند. به علاوه، به قدرت و نفوذی که این فرقه نسبت به جمعیت دارند هم اشاره میکنند. شاهد این مثال را زمانی میبینید که جنبشگرایان کانال ۶ اسپرینگفیلد را تصاحب میکنند. در این قسمت ارجاعات زیادی به فرهنگ پاپ وجود دارد، مثلا تقلیدی از یکی از ویدئوهای تبلیغاتی مایکل جکسون. همه اینها باعث شده تا یکی از خندهدارترین قسمتهای سیمپسونها ساخته شود.
فصل پنجم، قسمت دهم
شهر اسپرینگفیلد تصمیم میگیرد شرطبندی را قانونی کند و این تبدیل میشود به یکی از خندهدارترین اپیزودهای سیمپسونها. آقای برونز کازینوی خودش را باز میکند و هومر در آنجا بهعنوا کارتپخشکن برای بازی بلک جک مشغول به کار میشود. آن طرف ماجرا، مارج منتظر است تا شیفت کاری هومر تمام شود. او برای کوتاه کردن انتظار سراغ یکی از ماشینهای بازی کازینو میرود و خیلی زود به قمار معتاد میشود. البته موضوع اعتیاد مارج به قمار در سیمپسمونها کمی تکراری است و در قسمتهای مختلف مثل The Old Man and the Key هم به آن پرداخته میشود.
در مجموعه سیمپسونها، $pringfield هم از آن قسمتهایی است که پراند از ارجاعات به فرهگ پاپ یا پاپ کالچر. مثلا پارودیهای جالبی از جادوگر شهر اوز (The Wizard of Oz and Rain Man) و مرد بارانی (Rain Man) میبینید. حتی داستین هافمن (Dustin Hoffman) و تام کروز (Tom Cruise) در نقشهای خود در فیلم مرد بارانی بازی میکنند. اما مسلما بهترین ارجاع این قسمت به فرهنگ پاپ تبدیل آقای برونز به نسخهای از هوارد هیوز (Howard Hughes) است که حسابی باعث خنده بینندهها میشود. به علاوه، صحنه واکنش هومر به بوگیمن (boogeyman) هم آنقدر جالب و خندهدار است که هنوز هم در ذهن بسیاری از هوادارن باقی مانده.
فصل ششم، قسمت ششم
قسمتهای Treehouse of Horror برای اولین از فصل دوم شروع شدند و حالا به یکی از بخشهای اصلی سریال تبدیل شدهاند. تمام قسمتهای خانه درختی وحشت خندهدار اند، اما خندهدارترین قسمت Treehouse of Horror V است. این قسمت ویژه هالووین پارودیهایی پر است از ارجاعات فرهنگی به چیزهای مثل کتاب جنایت و مکافات و فیلم ترمیناتور ۲ (Terminator 2: Judgment Day).
با این حال، جالبترین بخش این قسمت جایی است که به فیلم درخشش (The Shining) را پارودی میکند. بعضی از صحنه به صورت نمادین و با دقت نسبتا خوبی منطبق با فیلم ساخته شدهاند. مثلا صحنه خون در آسانسور یا جایی که هومر در را با تبر میشکند.
فصل چهارم، قسمت دوازدهم
آقای برونز زبالههای هستهایش را در پارکینگ اسپرینگفیلد ریخته است و محکوک شده که مبلغ هنگفتی را به عنوان جریمه بپردازد. بعد از پرداختش، شهر جلسهای برگزار میکند تا تصمیم بگیرند با این پول چه کنند. اینجا لایل لنلی (Lyle Lanley) ظاهر میشود. او با آهنگی جذاب مردم را متقاعد میکند تا روی پروژه منوریل سرمایهگذاری کنند. اما مارج نسبت به او بدبین است و تصمیم میگرد درمورد شهرهای دیگری که لنلی به آنها مونوریل فروخته تحقیق کند.
Marge vs. the Monorail، شوخیهای خندهدار زیادی دارد. به علاوه، Leonard Nimoy هم مهمان این قسمت است. ارجاعات بیپایان به پیشتازان فضا و جنگ ستارگان، این اپیزود را به یکی از بهترین قسمتهای سیمپسونها تبدیل کرده است. آهنگ مونوریل هنوز هم یکی از بهیادماندنیترین و خندهدارترین آهنگهای سیمپسونهاست. این آهنگ جزء جداییناپذیری از فرهنگ پاپ شده تا جایی که در سریال ماورالطبیعه (Supernatural) هم به آن اشاره میشود.
فصل پنجم، قسمت دوم
هر قسمتی که Sideshow Bob در آن ظاهر میشود خندهدار است. اما خندهدارترین آنها Cape Feare است. عنوان این قسمت به یکی از تریلرهای مشهور با اسم مشابه Cape Fear اشاره دارد و کلی پارودی در این قسمت میبینید. شبیه به Cape Fear، در اینجا هم باب از زندان آزاد شده و شروع به تعقیت خانواده سیمپسونها میکند و حتی تا جای پیش میرود که بارت را به مرگ تهدید کند. این قسمت سیمپسونها خیلی به سمت فیلمهای ترسناک متمایل است و ارجاعاتی به دیگر فیلمهای ترسناک کلاسیک مثل جمعه سیزدهم (Friday the 13th)، روانی (Psycho) و کابوس در خیابان الم (A Nightmare on Elm Street) ارجاع میدهد.
خانواده سیمپسون باید نقل مکان کنند و به Terror Lake بروند. باید اسمشان را هم به تامپسون تغییر دهند. با همه این احوال، سایدشو باب باز هم راهی پیدا میکند و بارت را میدزدد. اما بارت هوشمندانه عمل میکند. به او کلک میزند و مجبورش میکند اپرا اجرا کند و طی این زمان کمک از راه میرسد. یکی از خندهدارترین صحنهها در Cape Feare، جایی است که دو کاراگاه را نشان میدهد که تلاش میکنند به هومر بفهمانند که برنامه حفاظت از شاهدان چطور کار میکند.
فصل هشتم، اپیزود دهم
لئونارد نیموی (Leonard Nimoy) به سیمپسونها برمیگردد تا داستان مواجهه با فرازمینیها که در اسپرینگفیلد رخ داده است را دنبال کند. این قسمت با اشاره به In Search of… از مجموعه paranormal ساخته شده است. البته نیموی تنها مهمان معروف این قسمت نیست. دیوید داچوونی (David Duchovny) و جیلیان اندرسون (Gillian Anderson) هم به عنوان فاکس مولدر (Fox Mulder) و دانا اسکالی (Dana Scully) در The Springfield Files ظاهر میشوند.
قسمت پروندههای اسپرینگفیلد پر از ارجاعات خندهدار است. مثلا آنها به The X-Files ارجاع میدهند و از آهنگ بهیادمانی آن استفاده میکنند. در این قسمت، هومر کسی است که ادعا میکند موجودی بیگانه را دیده است. اما کسی حرفش را باور نمیکند. مولدر و اسکالی تحقیق میکنند. اما در نهایت از اینکه میفهمند آن بیگانه آقای برونز خودمان بوده است ناامید میشوند. پروندههای اسپرینگفیلد تقابل بین سیمپسونها و پروندههای ناشناخته را به تصویر میکشد. اینکه داچوونی و اندرسون خودشان و کاراکترهایشان را آنقدرها جدی نمیگیرند، یکی از مهمترین چیزهایی است که این اپیزود را پیش میبرد.
فصل چهارم، قسمت سوم
هومر در Homer the Heretic مثل همیشه بامزه و خندهدار است. یک روز یکشنبه است و او واقعا حال بیرون آمدن از تخت را ندارد و وقتی هم میفهمد که بیرون چقدر هوا سرد است، تصمیم میگیرد کلیسا نرود. این باعث میشود به هومر در خانه حسابی خوش بگذرد، در حالی که مارج و بچهها در سرمای بیرون از خانه میلرزند. بعد از گذراندن یکشنبهای خوب در خانه، هومر تصمیم میگیرد که دیگر نمیخواهد به کلیسا برود.
این قسمت هم مثل بقیه قسمتها کلی ارجاع جالب به فرهنگ پاپ دارد. مثلا هومر با Short Shorts میرقصد و اینکار را درست مانند تام کروز در فیلم Risky Business انجام میدهد. اما جوکهای بامزه و ارتباط خندهدار هومر با خدا در Homer the Heretic باعث میشود که یکی از خندهدارترین قسمتهای سیمپسونها را داشته باشیم. شیطنتهای هومر با بیشتر شدن توهم و اعتمادبهنفسش درمورد روشنگری ناگهانی خود در مورد دین، حسابی شما را میخنداند.
فصل چهارم، قسمت نهم
آقای پلو (Mr. Plow) کلاسیک و نمادین هم یکی از خنئهدارترین قسمتهای سیمپسونها و البته شاید خندهدارترین آنهاست. هومر ماشینش را در تصادف داغان میکند بعد ماشین برفروب میخرد! یکی از خریدها ناگهانی و دیوانهوارش… خلاصه که او کارش را شروع میکند و مشغول برفروبی مسیرها میشود. فصل چهارم احتمالا بهترین فصل سیمپسونهاست و این قسمت با شوخیهای هوشمندانهاش یک سروگردن از بقیه اپیزودها بالاتر است. البته ارجاعات فرهنگی در این قسمت مبهمتر هستند. مثلا در جایی به والتر کرانکایت (Walter Cronkite) اشاره میشود که ترور جان اف. کندی را گزارش میکند. در واقع آهنگ گیرا و کمدی جسمانی اند که این قسمت را برجسته میکنند.
تقریبا همه طرفداران صدای آهنگ آقای پلو را در آگهی هومر به یاد دارند. آنطرف ماجرا هم بارنی است که به رقیب هومر تبدیل میشود. او آهنگ خودش را میسازد و با آن به همر حمله میکند… و این یکی از خندهدارترین صحنههای این قسمت است. دومین تبلیغ هومر برای آقای پلو، تبلیغات عطر را مسخره میکند. Mr. Plow از اول تا آخر ماجرا بامزه است و بنابراین عنوان خندهدارترین قسمت سیمپسونها را ازآن خود میکند.
جمعبندی
سیمپسونها فراموشنشدنیاند. از پیشبینیهایشان از جهان امروز گرفته تا میمهایی که از آنها دستبه دست میکنیم. حتی مایی که این طرف دنیا زندگی میکنیم، اگر تا حالا یک قسمت هم از سیمپسونها ندیده باشیم باز هم با آنها آشناییم و شاید حتی بعضی از شخصیتهایش را دوست داشته باشیم. خلاصه اگر این مجموعه را ندیدهاید وقتش است که شروع کنید و خندهدارترین قسمتهای سیمپسونها که بالا معرفی کردیم را هم از دست ندهید.
نظرات