سانسا استارک
انتخاب سردبیر

معرفی شخصیت‌های سریال Game of Thrones | سانسا استارک

خاندان استارک همیشه جزو شریف‌ترین و محبوب‌ترین خاندان‌های اشرافی در دنیای سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) به شمار می‌روند. پس از فوت دلخراش و ناگهانی ند استارک، خانواده او همواره با رنج‌ها، خیانت‌ها و سختی‌های زیادی روبرو شدند، اما هیچ‌گاه امید خود را از دست ندادند و با حفظ ویژگی بارز خاندان استارک، افتخار و وفاداری را به زیبایی معنا کردند.

ند استارک و همسرش ۵ فرزند داشتند که در کنار آن‌ها جان اسنو را نیز به عنوان (فرزند نامشروع) پذیرفته و در وینترفل بزرگ کردند. در بین آن‌ها، سانسا، دختر ارشد لرد استارک بود که سه بردار به نام‌های راب، برن و ریکان دارد. خواهری به نام آریا و برادر ناتنی‌اش جان اسنو بود. سوفی ترنر، بازیگر انگلیسی، نقش سانسا را در سریال اقتباسی HBO بازی کرده و قرار است با شخصیت او بیشتر آشنا شویم.

معرفی شخصیت‌های سریال Game of Thrones | جیمی لنیستر

سانسا به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی سریال، درگیر چالش‌ها و دگرگونی‌های عمیق و قابل توجهی می‌شود. این شخصیت در سال ۲۸۵ پس از فتح (AC) در وینترفل به دنیا آمد. او در ابتدا، دختری ساده‌لوح و رویایی است که آرزوی یک زندگی اشرافی و ازدواج با شاهزاده‌ها را دارد. اما در طول داستان، او با سختی‌ها، دسیسه‌های سیاسی و ظلم‌های فراوانی مواجه می‌شود که موجب رشد شخصی و بلوغ سیاسی او می‌گردد. در نهایت، این مسیر دشوار او را به جایگاه ملکه در شمال می‌رساند.

سانسا استارک

زندگی اولیه و شکل‌گیری شخصیت سانسا

پیش‌تر ذکر کردیم که سانسا در وینترفل بزرگ شد و نمایانگر تصویری از دختر ایده‌آل سنتی بود؛ یعنی فردی که در هنرهایی مانند دوخت‌ودوز، شعر، آواز و آداب معاشرت مهارت داشت. او در تضاد شدیدی با خواهرش آریا بود که روحیه‌ای پسرانه و نافرمان داشت. سانسا در ابتدای داستان آرزوی ازدواج با شاهزاده‌ای نجیب و زندگی در دربار را در سر داشت؛ تصویری که تحت تأثیر افسانه‌ها و اشعار حماسی شکل گرفته بود.

مادرش، کاتلین، در شکل‌گیری این دیدگاه‌ها نقش داشت. همچنین، تحت تأثیر تربیت مادری‌اش، سانسا در کودکی با جان اسنو (برادر ناتنی‌اش) رابطه‌ی صمیمانه‌ای نداشت و با او رفتاری سرد داشت؛ رفتاری که بعدها از آن پشیمان شد.

دختر ساده‌دل و رویاپرداز کینگزلندینگ

نقطه عطف زندگی سانسا زمانی رخ می‌دهد که شاه رابرت براتیون به وینترفل می‌آید و پیشنهاد ازدواج بین پسرش جافری و سانسا را مطرح می‌کند. سانسا که هنوز دختری ساده‌لوح و رویاپرداز است، از ظاهر جذاب جافری و این‌که ممکن است ملکه آینده شود، هیجان‌زده می‌شود.

با این امیدها، او پدرش ند استارک را به پایتخت، کینگز لندینگ، همراهی می‌کند. اما خیلی زود، تصورات رویایی‌اش از زندگی دربار با واقعیت تلخ و خشونت‌آمیز رفتار بیرحمانه جافری و دسیسه‌های سیاسی خطرناک دربار نابود می‌شود. نقطه اوج این شوک و بیداری، اعدام پدرش ند استارک است که در برابر چشمان او رخ می‌دهد.

وفاداری کورکورانه و نابجای سانسا به جافری، زمینه‌ساز رنج‌ها و رشد شخصی‌اش می‌شود. سانسا در آغاز، آن‌چنان دلبسته‌ی جافری است که واقعیت شخصیت بیرحمانه‌ی او را نمی‌بیند. زمانی که جافری با آریا و یک پسر روستایی به نام مایکا بدرفتاری می‌کند، آریا برای دفاع از خود گرگ وحشی‌اش، نایمریا را به حمله وادار می‌کند.

معرفی شخصیت‌های سریال Game of Thrones | آریا استارک

برای اینکه رابطه‌ی نامزدی‌اش با جافری به خطر نیفتد، سانسا حقیقت را نمی‌گوید و این موضوع منجر به اعدام گرگ خودش، لیدی، می‌شود، اتفاقی نمادین که نشان‌دهنده‌ی آغاز فداکاری‌ها و از دست دادن‌های شخصی در مسیر اوست.

بعدا، سانسا در برابر دربار از جافری درخواست بخشش برای پدرش می‌کند، اما با دیدن اینکه جافری برخلاف قولش دستور به اعدام ند استارک می‌دهد، به‌شدت شوکه و دل‌شکسته می‌شود. این رویداد، نقطه عطفی در زندگی سانسا است؛ لحظه‌ای که او برای اولین بار به‌روشنی با بی‌رحمی قدرت و دروغ‌گویی در سیاست روبه‌رو می‌شود.

اسارت و بقاء

پس از اعدام ند استارک، سانسا به یک گروگان در خاندان لنیستر تبدیل می‌شود. او برای جلوگیری از آزار و شکنجه‌ی بیشتر، ظاهرا وفادار و مطیع جافری باقی می‌ماند، در حالی که در درون، حقیقت را می‌داند. او در این دوران تحقیرها و خشونت‌های روانی زیادی از سوی جافری و اطرافیانش تحمل می‌کند. با وجود رنج فراوان، استقامت درونی‌اش بیشتر می‌شود و کم‌کم یاد می‌گیرد که چگونه در فضای خطرناک و پر از دسیسه‌ی دربار، با احتیاط و زیرکی رفتار کند.

سانسا استارک

در جریان تورنمنت جشن تولد جافری، سانسا با قانع کردن جافری برای بخشیدن سر دانتوس هالارد، او را از اعدام نجات می‌دهد. این اقدام در ظاهر وفاداری به جافری به نظر می‌رسد، اما در واقع یک اعتراض ظریف و هوشمندانه به اوست که نشان می‌دهد سانسا قادر است خواسته‌های خود را زیر پوشش اطاعت به پیش ببرد.

این توانایی در پنهان کردن احساسات واقعی و بازی در فضای پیچیده‌ی دربار، توجه تیریون لنیستر را جلب می‌کند. بعدها، تیریون برای جلوگیری از آزار عمومی سانسا توسط جافری (پس از پیروزی راب استارک در یک نبرد مهم)، مداخله می‌کند و از او محافظت می‌کند. در پی غرور و رفتار خودخواهانه جافری، شورش‌هایی در شهر آغاز می‌شود که باعث به وجود آمدن هرج و مرج و خشونت می‌شود.

سانسا از کاروان سلطنتی جدا می‌شود و در میان شورشیان گرفتار می‌شود، که خطر تجاوز به او را تهدید می‌کند. در این شرایط بحرانی، ساندور کلیگن (The Hound) او را نجات می‌دهد. این تجربه باعث می‌شود که چشم سانسا به واقعیت‌های خشونت‌آمیز و خطرناک دنیای اطرافش بازتر شود و به بلوغ بیشتری در مواجهه با تهدیدات دست یابد.

در فصل دوم و نبرد «Blackwater» که در آن استنیس براتیون به کینگزلندینگ حمله می‌کند، سانسا در ماگور هولدفست به زنان و دخترانی که در پناهگاه مخفی شده‌اند، دلداری می‌دهد و از آن‌ها مراقبت می‌کند. در این شرایط پرتنش، سرسی که از شدت نوشیدن شراب مست شده بود، به سانسا پیشنهاد می‌دهد که از جاذبه‌های جنسی خود به عنوان ابزاری برای قدرت استفاده کند. اما سانسا احترام به خود را حفظ می‌کند و ایمان به اصول اخلاقی‌اش را به‌دور از هرگونه فریب یا رفتار بی‌احترامی نشان می‌دهد.

معرفی شخصیت‌های سریال Game of Thrones | پیتر بیلیش

فرار از سختی‌ها و بازپس‌گیری وینترفل

پس از بازگشت به وینترفل، سانسا با رمزی بولتون به اجبار ازدواج می‌کند، اتحادی که پتیر بیلیش (لیتل فینگر) ترتیب داده است. رمزی بولتون در طول ازدواج، آزارهای وحشتناک جسمی و روانی را به سانسا تحمیل می‌کند. با این حال، سانسا نمی‌گذارد که این شکنجه‌ها او را نابود کنند و در نهایت با کمک تیون گریجوی از وینترفل فرار می‌کند. پس از فرار، او به قلعه سیاه پناه می‌برد تا از دست رمزی و تهدیدات دیگر نجات یابد.

دیدار مجدد سانسا با جان اسنو در قلعه سیاه، یک لحظه احساسی و سرنوشت‌ساز است که شروعی برای بازپس‌گیری وینترفل از چنگ رمزی بولتون به شمار می‌رود. با همکاری یکدیگر، آن‌ها موفق می‌شوند خاندان‌های شمال را متحد کنند و در نبرد حرام‌زادگان، رمزی را شکست دهند.

این پیروزی، سانسا را به‌عنوان بانوی وینترفل تثبیت می‌کند؛ نقشی که با توجه به گذشته‌ی پررنج او، نماد قدرت‌یابی دوباره و استقلال سیاسی‌اش است. در این مسیر، قدرت سیاسی رو به رشد سانسا نیز آشکار می‌شود؛ او با جذب متحدانی کلیدی مانند بریین آو تارث و حتی استفاده هوشمندانه از لیتل‌فینگر در مواقع ضروری، نشان می‌دهد که دیگر یک بازیچه نیست، بلکه یک بازیگر اصلی در سیاست وستروس است.

ویژگی‌های شخصیتی سانسا استارک

سانسا استارک

سانسا از یک دختر ساده‌دل و خیال‌پرداز که به زندگی سلطنتی و عشق‌های شاعرانه دل بسته بود، به زنی سیاست‌مدار و خردمند تبدیل می‌شود که می‌تواند در میان بازی‌های خطرناک قدرت، بقا پیدا کند و تصمیم‌گیری کند. رنج‌ها و دشواری‌هایی که او در طول داستان تجربه می‌کند، به او صبر، استقامت و درک عمیق از سیاست می‌آموزد؛ ویژگی‌هایی که باعث می‌شود در میان شخصیت‌های متعدد سریال، شخصیتی منحصر به‌فرد و متمایز باشد.

با وجود این رشد، سانسا رحم و همدلی انسانی خود را از دست نمی‌دهد؛ مانند نحوه‌ی برخورد محترمانه‌اش با تیان گریجوی که زمانی به استارک‌ها خیانت کرده بود اما خود نیز قربانی شده بود. در عین حال، سانسا می‌آموزد که در مواقع لازم بی‌رحم باشد؛ نمونه‌ی بارزش، برنامه‌ریزی دقیق برای حذف لیتل‌فینگر است، وقتی که فهمید توطئه‌های او می‌تواند امنیت خانواده‌اش را تهدید کند.

منبع: Game of Thrones Fandom


همه یوتیوب فارسی رو جاج کردیم! میزگیم با پیکسی پریسا

میزگیم پیکسی پریسا

 

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها