خاندان ارن (Arryn) در سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) یکی از قدیمیترین و اصیلترین خاندانهای اشرافی وستروس است که بر منطقهی «وِیل» (The Vale) حکومت میکند. قلعه اصلی آنان «آشیانه عقاب» (Eyrie) نام دارد، که به دلیل موقعیت جغرافیاییاش بر فراز کوههای بلند، بهسختی قابل دسترسی و بسیار امن است. شعار این خاندان «تا بلندای آسمان» (As High as Honor) است که بازتابی از غرور و اصالت دیرینهی آنان محسوب میشود.
لایسا ارن (Lysa Arryn)، تنها خواهر کتلین استارک و از اعضای خاندان تالی، پس از مرگ شوهرش، جان ارن که دست راست پادشاه رابرت براتیون بود، اداره ویل را به عهده میگیرد. او شخصیتی ناپایدار و زودرنج دارد و رفتارهای عجیبش از جمله وابستگی افراطی به پسر خردسالش رابین باعث بیاعتمادی سایر خاندانها به او میشود. با وجود جایگاه سیاسی مهمش، تصمیمها و واکنشهای احساسی او نقش موثری در بیثباتی ویل در جریان نبرد پنج پادشاه ایفا میکنند.
پیشینه شخصیت لایسا ارن
لایسا دوران کودکیاش را در ریورران (Riverrun)، مقر خاندان تالی، سپری کرد. او خواهر کوچکتر کتلین استارک بود و دختری کمرو، خجالتی و کمی بزدل توصیف میشد. لایسا نسبت به خواهرش نوعی احساس تحسین و شاید حسادت داشت. بهویژه وقتی که کتلین با برندون استارک (برادر ند استارک) نامزد شد، لایسا نیز آرزوی یک عشق رمانتیک مشابه داشت.
اما رویاهایش با واقعیت تلخ روبهرو شد. پدرش، لرد هاستر تالی، در بحبوحه شورش رابرت، او را مجبور به ازدواج با جان ارن کرد. لرد مسنِ ایری که چندین دهه از لایسا بزرگتر بود. این ازدواج برای تحکیم اتحاد سیاسی بین خاندانهای تالی و ارن با هدف سرنگونی خاندان تارگرین انجام شد، اما برای لایسا یک ازدواج بدون عشق و از روی اجبار بود. زندگی لایسا نه بر اساس خواستههای خودش، بلکه بر پایهی وظیفه و تصمیمات سیاسی پدرش شکل گرفت. عاملی که بعدها در شکلگیری شخصیت شکننده و رفتارهای ناپایدار او بسیار تاثیرگذار بود.
ازدواج با جان ارن که صرفا برای اهداف سیاسی بود، احساس تنهایی و انزوای عمیقی در لایسا ایجاد کرد. جان ارن فردی وظیفهشناس بود اما بیشتر وقت و توجهش را صرف خدمت به عنوان «دست راست پادشاه» در دربار میکرد و عملا همسری عاطفی برای لایسا نبود. در نتیجه، او در فضای بیرحم و پر دسیسه پایتخت (کینگز لندینگ) بدون تکیهگاه رها شد.
لایسا همچنین با مشکلات شدید بارداری مواجه بود: پنج بار سقط جنین داشت و دو فرزندش هم مرده به دنیا آمدند. این تجربههای تلخ، افسردگی و ناامیدی او را تشدید کرد. سرانجام در سال ۲۹۲،، او پسری ضعیف به نام رابرت ارن (معروف به رابین) به دنیا آورد که به بیماری لرزش (shaking sickness) مبتلا بود.
رابین برای لایسا تبدیل به تمام دنیایش شد. او به شدت از پسرش محافظت میکرد، به حدی که حتی در سن بالا نیز همچنان به او شیر میداد و با سپرده شدن تربیت او به متحدانی چون استنیس براتیون مخالفت میکرد. این رفتارها نشاندهنده وابستگی شدید عاطفی، ترس از دست دادن، و نیاز به کنترل در لایسا بود.
سایه پیتر بیلیش: عشق و فریب
لایسا از دوران نوجوانی شیفته پیتر بیلیش یا همان «لیتل فینگر» بود. رابطه پنهانی آنها در ریورران آغاز شد، زمانی که لایسا پس از شکست پیتر در دوئلی با براندون استارک (نامزد خواهرش کتلین) به او دلداری داد. نتیجه ارتباط آن شب لایسا با پیتر به بارداری لایسا ختم شد. اما پدرش، هاستر تالی، بدون توجه به احساسات دخترش، با استفاده از دمنوش قمری (moon tea) بارداری را پایان داد. رویدادی غمانگیز از لحاظ روحی و جسمی برای لایسا که نزدیک بود به مرگ او بیانجامد.
این طرد شدن عاطفی و فیزیکی از سوی خانوادهاش،وابستگی شدید لایسا به پیتر را عمیقتر کرد. او در ادامه زندگیاش، برای ارتقای جایگاه و قدرت پیتر تلاش کرد؛ از جمله قانع کردن شوهرش جان ارن برای اینکه پیتر را به عنوان مامور گمرک و بعدها به عنوان خزانهدار دربار منصوب کند. در اصل، لایسا بیقید و شرط در خدمت جاهطلبیهای پیتر بود، در حالی که خود قربانی عشق یکطرفه و دستکاریهای او بود.
پیتر از وابستگی عاطفی لایسا نهایت استفاده را برد. او لایسا را قانع کرد که شوهرش، جان ارن، را با زهر (Tears of Lys) مسموم کند؛ زهری که بیبو و بیطعم است و مرگی طبیعی را شبیهسازی میکند. پس از مرگ جان، لایسا با فرستادن نامهای به خواهرش کتلین استارک، خانواده لنیسترها را مقصر جلوه داد. این نامه جنگ استارکها و لنیسترها را شعلهور کرد.
افول روانی و سیاسی لایسا
لایسا پس از مرگ جان ارن، قدرت را در «ایری» بهدست گرفت، اما فرمانرواییاش بهشدت تحت تاثیر بیاعتمادی، انزوا و ترس بیمارگونه از دسیسهها قرار داشت. قلعه ایری به جای آنکه مرکز رهبری باشد، به زندان طلاییای تبدیل شد که در آن، لایسا خود را از جهان بیرون منزوی کرده بود. او حتی مشاوران وفاداری چون سر بریندن تالی (ماهی سیاه) را نیز طرد کرد و از کمک به خانواده خود در طول جنگ پنج پادشاه سر باز زد. در کنار این فروپاشی سیاسی، تغییرات ظاهری لایسا نیز نشاندهنده فروپاشی روانی اوست. دختری که زمانی «زیبا و باریکاندام» توصیف میشد، اکنون زنی بد قواره، رنگپریده و با چهرهای پفکرده است.
در زمان محاکمه تیریون لنیستر در ایری، لایسا کاملا متقاعد شده بود که او قاتل همسرش، جان ارن، است. او با بازداشت تیریون در سلولهای آسمانی و ترتیب دادن محاکمهای ناعادلانه با دوئل تنبهتن، تلاش کرد تا او را محکوم کند. اما پیروزی تیریون نه تنها نقشه لایسا را نقش بر آب کرد، بلکه شایستگی و اقتدارش را نیز زیر سوال برد.
در ادامه، عدم تمایل لایسا برای حمایت از راب استارک حتی با وجود خواهشهای خواهرش کتلین، نشان داد که او امنیت پسرش رابین را بر هر چیز دیگری حتی وفاداری خانوادگی، مقدم میداند. این تصمیم، علاوه بر عمیقتر کردن انزوای سیاسیاش به تشدید تفرقه در میان خاندانهای شمالی و رفیقانی که زمانی متحد بودند منجر شد.
در قلعه ایری و در کنار درب ماه (Moon Door)، لایسا در اوج توهمات عشقیاش نسبت به پیتر بیلیش قرار داشت. پس از ازدواج پنهانی با او، تصور میکرد بالاخره به وصال عشق دوران کودکیاش رسیده است. اما دیدن پیتر با سانسا استارک روان ناپایدار او را در هم شکست. در یک لحظهی جنونآمیز، لایسا تصمیم گرفت سانسا را از درب ماه به پایین پرتاب کند، فتاری که نشان از شکنندگی کامل روان و تسلط حسادت داشت.
اما در لحظهای به ظاهر نجاتبخش، پیتر مداخله کرد. نه برای نجات سانسا یا حمایت از لایسا، بلکه برای پایان دادن به توهمات زنانهای که دیگر برایش فایدهای نداشت. با جملهی تکاندهندهی «من فقط یک زن (خواهرت) را دوست داشتم»، ضربه نهایی را وارد کرد و لایسا را از درب ماه به پایین هل داد. پایانی شاعرانه و غمانگیز برای زنی که همیشه در سایهی کتلین زیست و مرد.
میراث لیسا: بهای سنگین جاهطلبی
داستان لایسا ارن یک هشدار تلخ درباره پیوند عشق و قدرت است. تمام اعمال او، از مسموم کردن همسرش تا دامن زدن به درگیری بین استارکها و لنیسترها ریشه در نیازی عمیق به تایید شدن و ترس از رها شدن داشت. برخلاف زنانی چون سرسی لنیستر که با بیرحمی برنامهریزی میکنند، اشتباهات لایسا از زخمهای عاطفی عمیقتری نشات میگیرد: طرد شدن از سوی پدر، نادیده گرفته شدن در ازدواج، و سالها سوءاستفاده عاطفی از سوی پیتر بیلیش.
منبع: Game of Thrones Fandom
سختترین بازیهای دنیای با چشمهای بسته؛ میزگیم با حمید اسکورپیون

نظرات