یکی از خاندانهایی که در سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) حضور داشت و با آنها آشنا شدیم، خاندان «بولتون» بود. آنها یکی از کهنترین و هولناکترین خاندانهای شمال وستروس هستند که قلعه (Dreadfort) را مرکز قدرت خود میدانند.
این خاندان به بیرحمی و روشهای شکنجه شهرت دارد و در گذشته با پادشاهان خاندان استارک دشمنیهای خونینی داشتهاند. در میان اعضای این خاندان، رمزی بولتون «Ramsay Bolton» (در ابتدا با نام رمزی اسنو) بیشک برجستهترین و بدنامترین شخصیت است. پسری حرامزاده که با بیرحمی، نبوغ روانی، و عطشی سیریناپذیر برای قدرت، به یکی از هولناکترین چهرههای سریال بازی تاج و تخت تبدیل میشود. رمزی با نقاب ادب و لبخندهای سردش، یکی از ترسناکترین تهدیدها برای شمال و خاندان استارک به شمار میرود.
پیشینه شخصیت رمزی بولتون
او حاصل تجاوز لرد روس بولتون به همسر یک آسیابان است؛ اتفاقی که در کنار جسد حلقآویز شده شوهر زن، بهعنوان مجازات برای ازدواج بدون اجازه ارباب انجام شد. پس از تولد رمزی، مادرش او را نزد روس به قلعه دردفورت میآورد. روس ابتدا قصد کشتن آنها را دارد، اما وقتی شباهت چشمان کودک به خودش را میبیند، از این کار صرفنظر میکند و او را زنده نگه میدارد. این آغاز تلخ و خشن، زمینهساز شخصیتی میشود که در نبود محبت، مشروعیت و احساس تعلق، با خشونت و نفرت شکل میگیرد.
رمزی در حالی بزرگ شد که مشروعیت خانوادگی و محبت از او دریغ شده بود. تا پیش از ازدواج بعدی روس بولتون با «والدا فری»، او تنها وارث احتمالی خاندان بولتون بود، اما بهدلیل نامشروع بودنش مورد نفرت و طرد قرار داشت. این انزوا و بیمهری، باعث شکلگیری شخصیت خشن و سادیستی او شد. رمزی علاقهمند به شکنجه و شکار بود، گروهی از سگهای شکاری نگه میداشت و رابطهای بیمارگونه با دختر مسئول سگهای قلعه، «میراندا»، برقرار کرده بود.
مسیر قدرت رمزی: فریب و خیانت
مسیر قدرتگیری رمزی بولتون در جریان «جنگ پنج پادشاه» شروع شد. در حالی که پدرش روس بولتون در جنوب، تحت فرمان راب استارک میجنگید، رمزی به عنوان فرماندار موقت قلعه دردفورت باقی ماند.
در این زمان، چهره واقعی و بیرحم او آشکار شد؛ او با جمعآوری نیروها، به سرزمینهای خاندان هورنوود حمله کرد و «لیدی دونلا هورنوود» را ربود. رمزی او را مجبور به ازدواج با خود کرد و در نهایت، با بیرحمی او را از گرسنگی کشت. این اقدامات اولیه، نشاندهنده گرایش شدید رمزی به خشونت و فریب بودند و پیشدرآمدی بر جنایات وحشتناکتری بود که در ادامه مرتکب شد.
خیانت به تیان گریجوی
پس از آنکه تیان گریجوی وینترفِل را تصرف کرد، رمزی خود را بهعنوان خدمتکاری به نام «ریک» جا زد و به تیان نزدیک شد. او با زیرکی، تیان را فریب داد و او را وادار کرد تا بهجای دو برادر استارک (برن و ریکان)، دو پسر دهقان را به قتل رسانده و اجسادشان را بسوزاند تا مرگ استارکها را جعل کند.
در نهایت، رمزی نقشهای برای غارت وینترفل کشید که منجر به سقوط آن شد. پس از آن، تیان که به شدت به رمزی اعتماد کرده بود، توسط او دستگیر شد و به نخستین قربانی شکنجههای جسمی و روانی رمزی تبدیل شد. این خیانت نقطهی آغاز جنایات وحشتناکتری بود که رمزی بعدها مرتکب شد.
استاد شکنجههای وحشتناک
در سیاهچالهای قلعه دردفورت، رمزی تیان گریجوی را تحت شکنجههای بیوقفه جسمی و روانی قرار داد. بهطوریکه هویت او را از بین برد و او را به موجودی به نام «ریک» تبدیل کرد. فردی بیاراده که فقط برای اطاعت از رمزی زندگی میکرد. اما قربانیان رمزی فقط به تیان محدود نمیشدند؛ او زنان را برای تفریح شکار میکرد، پوست دشمنانش را زندهزنده میکند (مطابق با سنت خاندان بولتون)، و با بازیهای روانی بیمارگونه قربانیانش را از درون فرو میپاشاند.
این اعمال رمزی را به یکی از بیرحمترین و وحشتناکترین شخصیتهای سریال تبدیل کرده است. مزی بیرحمی خود را صرفا به شکنجه شخصی محدود نکرد، بلکه آن را به استراتژی سیاسی تبدیل کرد. او برای مطیع ساختن شمال، اشراف و خانوادههایشان را زندهزنده پوست میکند و بقایای وحشتناک آنها را برای بستگانشان میفرستاد تا پیام قدرت و تهدید را منتقل کند.
مشروعین یافتن و قدرت بیشتر
رمزی با بیرحمی و موفقیت در میدان نبرد، از جمله بازپسگیری «Moat Cailin» از دست آیرنبورنها با وعده دروغین عبور امن و سپس پوستکَندن کل نیروها، نظر پدرش، روس بولتون، را جلب کرد. در نتیجه روس بولتون رمزی را به عنوان فرزند قانونی خود پذیرفت و او را وارث رسمی خاندان بولتون ساخت. این مشروعیت تازه به رمزی جسارت بیشتری بخشید تا هدف بعدی خود را دنبال کند: تصرف وینترفل و دستیابی به عنوان «نگهبان شمال» (Warden of the North). این مرحله آغازگر جهشی در جاهطلبی و اعمال ستمگرانهی بیشتر رمزی بود.
بهمنظور تثبیت حکومت خاندان بولتون، او با سانسا استارک ازدواج میکند. این ازدواج بهعنوان ابزاری برای مشروعیتبخشی به ادعای قدرت رمزی در نظر گرفته شده بود. رفتار رمزی با سانسا بهشدت وحشیانه و مطابق با شهرت او بود. او سانسا را مورد آزار و اذیت قرار داد و از تیان بهعنوان شاهد و ابزاری برای تحقیر بیشتر هر دو اسیر خود استفاده کرد. این صحنهها از سختترین و وحشتناکترین لحظات سریال بهشمار میروند و بیرحمی و عدم همدلی رمزی را بهطور کامل توصیف میکردند.
سقوط رمزی: «نبرد حرامزادهها»
سلطنت ترس و وحشت او نمیتوانست ادامه پیدا کند. بیرحمی بیحد و حصر رمزی حتی باعث بیگانگی پدرش، ووس بولتون شد، که به او هشدار داده بود که حکومت از طریق ترس در نهایت به شورش میانجامد. پس از آنکه همسر جدید روس فرزند تازهای به دنیا آورد که ممکن بود جانشین او شود، رمزی برای تثبیت موقعیت خود، پدرش را به قتل رساند و همزمان نوزاد و مادر ناتنیاش را به سگهایش انداخت تا آنها را خوراک کند. این عمل رمزی نمایانگر بیرحمی و جاهطلبی بیپایان او بود.
زمانی که جان اسنو، سانسا استارک و متحدانشان به سوی وینترفِل حرکت کردند، رمزی در نبرد مشهور «Battle of the Bastards» از تاکتیکهای روانی خود استفاده کرد. او برای فریب جان، ریکان استارک را به قتل رساند تا او را به دام بیندازد و بهطور موقت نیروهای استارک را شکست دهد.
اما ورود بهموقع شوالیهها نقش تعیینکنندهای در تغییر وضعیت نبرد داشت. در نهایت، رمزی شکست خورد و اسیر شد، و سانسا به نوعی عدالت شعری را اجرا کرد؛ او به سگهای گرسنه رمزی اجازه داد تا او را قطعهقطعه کنند، که پایان وحشیانهای برای این شخصیت شرور بود.
منبع: Game of Thrones Fandom
عجیبترین یوتیوبرهای ایرانی! میزگیم با لیل شایان و ویبهد @WeebHead

نظرات