
براتیونها در سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) جزو خاندانهای قدرتمند و بزرگ وستروس بودند که بر منطقه استورملند حکومت میکردند. آنها نسبت خونی با خاندان تارگرین دارند و اغلب به خاطر شجاعت، قدرت بدنی و روحیه جنگجوییشان شناخته میشوند.
رابرت براتیون، سرشناسترین عضو این خاندان، با شورشی که به نام«شورش رابرت» مشهور شد، سلطنت خاندان تارگرین را سرنگون کرد و خود به عنوان پادشاه هفت اقلیم بر تخت آهنین نشست. پس از مرگ او، خاندان براتیون دچار تفرقه و رقابت داخلی شد، بهگونهای که سه برادر یعنی رابرت، استنیس و رنلی هر یک ادعای تاج و تخت کردند و این درگیریها یکی از جرقههای اصلی جنگ پنج پادشاه را شعلهور ساخت.
استنیس براتیون (Stnnis Baratheon) پسر دوم خانواده براتیون (فرزند استفان براتیون و کاسانا استرمونت) است که شخصیت او همواره تحت تاثیر تراژدیهای زندگی و وظیفهشناسی شدید قرار داشته و این چنین شکل گرفته است. او برخلاف دو برادر دیگر خود، یعنی رابرت که شخصیتی کاریزماتیک داشت و رِنلی که مهربان و خوش برخورد بود، فردی سختگیر، جدی و اصولگرا است. تلاش او برای تصاحب تخت آهنین سرشار از پیروزیها و ابهامات اخلاقی است؛ یعنی گاهی اعمالی میکند که درست یا نادرست بودن آنها جای بحث دارد.
پیشینه شخصیت استنیس براتیون
دوران کودکی او با مرگ والدینش در یک سانحه دریایی همراه بود و این حادثه باعث که استنیس به شخصیتی تلخ، بدبین و بیاعتماد به خدایان تبدیل شود. او حتی در کودکی هم چهرهای جدی و بیاحساس داشت و زودتر از سنش بالغ به نظر میرسید. به طور کلی، استنیس بیمحبتترین فرزند در میان سه برادر توصیف شده است.
در طول شورش رابرت، استنیس توانست استورملند را تقریبا یک سال در برابر محاصره حفظ کند، که نشان دهنده استقامت و رهبری قوی اوست. مدافعان در آستانهی قحطی بودند تا این که داوس سیورث (Davos Seaworth) با قاچاق پیاز و ماهی آنها را نجات داد. استنیس، با توجه به روحیه سختگیرانهی عدالتش، به داوس لقب شوالیه داد، اما در عین حال چهار انگشتش را به عنوان مجازات برای گذشتهی خلافکارانهاش قطع کرد. داوس هم این تصمیم را عادلانه دانست و آن را پذیرفت.
بعد از این که رابرت بر تخت شاهی نشست، استنیس به عنوان لرد دراگوناستون منصوب شد. استنیس این انتصاب را توهینآمیز میدید، چون باور داشت استورم اِند (میراث خانوادگی) حق او بوده و نه رنلی. با این که وفادارانه به عنوان استاد کشتیها در شورای کوچک به رابرت خدمت کرد، اما همیشه کنارهگیر و تنها بود. کسی که به خاطر کارآمدیاش محترم اما به دلیل خشکی و جدی بودنش دوستداشتنی نبود.
بعد از مرگ رابرت براتیون، مشخص شد که فرزندان به ظاهر مشروعش (مانند جافری) در واقع فرزندان سرسی و جیمی لنستر هستند. چون این کودکان از نسل رابرت نبودند، استنیس طبق قانون وارث قانونی تاج و تخت شد. استنیس نه از روی جاهطلبی، بلکه از ایمان به قانون، نظم، و مشروعیت خود را شاه اعلام کرد. برای او حقانیت همه چیز بود و در این باره گفته بود:«تخت آهنین به حق از آن من است. هر کس که این را انکار کند، دشمن من خواهد بود.»
یک فرمانده سختگیر و ماهر
استنیس یک فرمانده ماهر و سختگیر است که در میدان نبرد بسیار موفق عمل میکند. نمونهای از توانایی نظامی او، رهبری ناوگان سلطنتی در شورش گریجویها است که در آن، او موفق شد نیروهای آیرن بورن را شکست دهد و جزیره گریت ویک را تصرف کند. سبک رهبری او سختگیرانه، منظم و بدون انعطافپذیری است. او از پیروانش انضباط کامل و وفاداری مطلق میخواهد و با بیکفایتی یا ضعف کنار نمیآید.
با اینکه استنیس در نبردها بسیار باهوش و کارآمد است، اما نمیتواند در بین اشراف زادگان یا مردم عادی محبوبیت کسب کند. دربار او ساده، ساکت و بدون زرقوبرق است، و شخصیت خشک و بیروحی دارد. در روابط اجتماعی، حتی با همسرش سلیس فلورنت نیز احساس راحتی نمیکند. با این حال، افرادی مانند داوس سیورث به او وفادار میمانند، چون جذب پایبندی بیقید و شرط او به عدالت و اصول اخلاقی میشوند.
تاثیر ملیساندره بر استنیس
استنیس با ملیساندره، یک کاهنه قدرتمند، متحد میشود و تا حد بسیار زیادی تحت تاثیر پیشگوییها و جادوهای او قرار میگیرد. او دین قدیمی خود را کنار میگذارد و به آیین «ارباب نور» (the Lord of Light) میپیوندد و تحت تاثیر پیشگوییها و جادویی او قرار میگیرد.
این تغییر حامیان سنتی استنیس را از او دور میکند، چون بسیاری در وستروس به خدایان هفتگانه وفادار هستند. در عوض، این ایمان جدید حس سرنوشت و رسالتی تازه به استنیس میدهد: اینکه او ممکن است همان قهرمان افسانهای، “شاهزاده موعود” باشد که برای نجات دنیا آمده است. تاثیر ملیساندره روی استنیس باعث میشود تا او تصمیمات بسیار بحثبرانگیزی بگیرد.
تحت راهنمایی ملیساندر، استنیس به جادوی خون متوسل میشود تا برادرش رِنلی را که مدعی تاج و تخت شده بود، ترور کند. این عمل هرچند موفق است و یک رقیب را از میان برمیدارد، اما باعث میشود استنیس بیشتر منزوی شود و حمایتهای سیاسیاش را از دست بدهد. همچنین وابستگی او به ملیساندر عمیقتر میشود، چون استنیس بیش از پیش به پیشگوییها و جادوهای او برای پیشبرد هدفش تکیه میکند.
مبارزه استنیس برای تصاحب تاج و تخت
او در نبرد بلکواتر (Black Water) تا آستانهی پیروزی پیش میرود؛ خودش شخصا نیروهایش را رهبری میکند و شجاعت فوقالعادهای از خود نشان میدهد. اما در نهایت، با ترکیب نیروهای تایوین لنیستر و خاندان تایرل شکست میخورد و مجبور به عقبنشینی میشود.
با وجود این شکست سنگین، استقامت و پایداری استنیس برجسته میشود؛ او دوباره نیروهایش را سامان میدهد و به مبارزه ادامه میدهد. او ارتش نگهبانان شب را از حملهی مَنس رایدر و ارتش وحشیها نجات میدهد، که باعث میشود در شمال مورد احترام قرار بگیرد. اما این عملیات باعث کم شدن منابع او میشود.
در ادامه، وقتی برفهای سنگین راه ارتشش به وینترفِل را سد میکند و او در ناامیدی فرو میرود، استنیس دختر عزیزش، شرین را به آتش میکشد تا رضایت خدای نور را جلب کند. این قربانی وحشتناک نه تنها کمکی به او نمیکند، بلکه باعث فرار گستردهی سربازان و فروپاشی کامل ارتشش میشود.
میراث استنیس و سقوط او
آخرین ایستادگی استنیس در نبرد برای تصرف وینترفِل رخ میدهد، جایی که ارتش او که از قبل به شدت ضعیف شده بود، توسط رمزی بولتون شکست میخورد. استنیس در میدان جنگ زخمی و تنها میشود و در نهایت توسط برین تارث پیدا میشود؛ کسی که قسم خورده بود انتقام قتل برادرش رنلی را بگیرد. برین، با بیرحمی استنیس را اعدام میکند.
پایان استنیس نشاندهنده این است که عدالت سختگیرانه بدون بخشش میتواند انسان را به نابودی بکشاند. میراث استنیس براتیون حتی با وجوپ شکست و مرگش، همچنان باقی ماند. داستان او، ترکیبی از استقامت، پیچیدگی اخلاقی و در نهایت بهای تراژیک اصولگرایی بدون شفقت است.
اگرچه او برخلاف برادرانش، گرما و کاریزمای کافی را ندارد، اما اراده آهنین، نبوغ نظامی و پافشاری بیامان بر درستی، او را به یکی از شخصیتهای جذاب و تراژیک سریال تبدیل کرده است. چه او را یک قاضی سختگیر ببینیم و چه هشداری درباره عواقب سختگیری بیانعطاف، داستان استنیس یک بررسی قوی از رهبری، فداکاری و بار سنگین قدرت است.
منبع: Game of Thrones Fandom
چرا همه تو یوتیوب فارسی باهم دیگه دعوا دارند؟ میزگیم با لیل شایان و ویبهد

نظرات