این تئوری گندالف بعد ۴۸ سال از بزرگترین راز ارباب حلقه ها پرده برمیدارد
برخی از تاثیرگذارترین جنبههای ارباب حلقه ها (The Lord of the Rings) اثر جی.آر.آر. تالکین، نژادهای فانتزی متعددی بودند که در سرزمین میانه سکونت داشتند و ریشه بیشتر آنها در کتاب سیلماریلیون تالکین توضیح داده شده است. الفها و انسانها توسط خدای قادر مطلق، ارو ایلوواتار، خلق شدند که آنها را به شکلی غیرفعال در سرزمین میانه قرار داد تا در نهایت، به ترتیب پس از آفرینش ستارگان و خورشید، بیدار شوند.
اما دورفها در عوض توسط روح الهی، آئوله (Aulë)، خلق شدند که آنقدر بیحوصله بود که نمیتوانست منتظر بماند تا دانش خود در ساختوساز و آهنگری را به فرزندان ایلوواتار منتقل کند. در آخر، اورکها احتمالا الفهایی بودند که توسط ارباب تاریکی، مورگوت، فاسد شدند؛ هرچند تالکین در طول زمان نظرش را درباره ریشه آنها تغییر داد.
این میان فقط هابیتها باقی میماندند، و با وجود اینکه ستارگان اصلی فیلمهای هابیت (The Hobbit) و ارباب حلقه ها (The Lord of the Rings) بودند، تالکین تنها چند یادداشت مبهم درباره چگونگی پیدایش آنها ارائه کرد. ریشه هابیتها یکی از قدیمیترین و جذابترین رازهای سرزمین میانه است، اما یک نظریه از سوی طرفداران تلاش کرده تا با استفاده از یک شخصیت محبوب دیگر ارباب حلقهها، یعنی گندالف، آن را حل کند.
گندالف به خلق سرزمین میانه کمک کرد
این تئوری بر پایه دانش اسطوره آفرینش در دنیای تالکین، همانطور که در بخش «آینولینداله» (Ainulindalë) از کتاب سیلماریلیون توضیح داده شده، بنا شده است. ایلوواتار ابتدا ارواح الهی موسوم به «آینور» را خلق کرد که شامل ۱۵ روح برتر به نام «والار»، مانند آئوله، و ارواح کوچکتر و بیشماری به نام «مایار» میشدند. در میان مایار، گندالف، سارومان و سائورون نیز حضور داشتند، هرچند در آن زمان هنوز با این نامها شناخته نمیشدند.

گندالف نمیتوانسته هابیتها را مانند آئوله که دورفها را ساخت، از هیچ خلق کند. او به عنوان یک مایا و نه یک والا (Vala)، احتمالا قدرت کافی برای این کار را نداشته است و حتی اگر هم داشت، این موضوع با خط زمانی سرزمین میانه جور درنمیآمد، زیرا هابیتها از دیگر نژادها جوانتر بودند. یکی از معدود جزئیاتی که تالکین درباره ریشه هابیتها ارائه داد، این است که آنها شاخهای منشعب از نژاد انسانها بودهاند؛ تالکین در نامهای به ناشر احتمالی خود، میلتون والدمن، آنها را «شاخه خاصی از نژاد بشریت» نامیده است.
به عبارت دیگر، ویژگیهای منحصربهفرد هابیتها، مانند قد کوتاه و پاهای پشمالو، سازگاریهای تکاملی بودهاند، حتی اگر تالکین از چنین زبان علمی استفاده نکرده باشد. با این حال، این بخش از داستان، تئوری را تضعیف نمیکند، زیرا مشارکت گندالف در «موسیقی آینور» میتوانسته بذری را کاشته باشد که بعدها باعث وقوع این تکامل شده است.
گندالف در ارباب حلقهها ارتباطی منحصربهفردی با هابیتها داشت
اقدامات آینور همیشه تاثیرات آنی نداشتند و آنها گاهی اوقات حتی ناخواسته چیزهایی خلق میکردند. همانطور که ایلوواتار به ملکور گفت: «هیچ نغمهای نواخته نمیشود که سرچشمه نهاییاش در من نباشد، و هیچکس نمیتواند برخلاف خواست من موسیقی را تغییر دهد. زیرا هر که چنین تلاشی کند، ثابت خواهد کرد که تنها ابزاری در دست من برای ابداع چیزهای شگفتانگیزتری بوده که خود حتی تصورش را هم نمیکرده است». برای مثال، والایی به نام «اولمو» (Ulmo) آب را آفرید، که با سرمای تلخ خلق شده توسط ملکور ترکیب شد و برف و یخ را به وجود آورد؛ چیزی که هیچیک از آن دو قصدش را نداشتند.

گندالف به جشنهای هابیتها میرفت، آنها را غرق هدایای خیالی میکرد و علاقه زیادی هم به پیپ آنها پیدا کرده بود. او همچنین هابیتها را برای دو مورد از مهمترین ماموریتهای تاریخ سرزمین میانه انتخاب کرد: بازپسگیری «اربور» از اژدهای بزرگ، اسماگ، و نابودی «حلقه یگانه» در آتش کوه نابودی (Mount Doom).
گندالف اغلب مانند یک شخصیت پدربزرگگونه برای هابیتها احساس میشد و دانستن اینکه او در آفرینش آنها نقش داشته است، این پویایی را تقویت میکند. این تئوری همچنین گندالف را حتی از آنچه در هابیت و ارباب حلقهها بود نیز مهمتر جلوه میدهد و او را مسئول پیدایش برخی از بزرگترین قهرمانان سرزمین میانه میکند.

گندالف بعدها اعتراف کرد که حتی خودش هم دلیل منطقی این اصرار را نمیدانست، اما با تمام وجود احساس میکرد که «لازم است» این کار را انجام دهد. اگر بپذیریم که گندالف در آواز آفرینش هابیتها نقش داشته، این حس ششم قدرتمند و کشش ناخودآگاه او به سمت این موجودات کوچک، دیگر یک تصادف ساده نیست، بلکه ندایی از اعماق وجودش به سوی مخلوقاتی است که خود (هرچند ناخودآگاه) در پیدایششان سهم داشته است.
منبع: CBR
نظرات